نسخه چاپی

خطر تحریف خط امام خمینی(ره)

صالح اسكندری


واکاوي خطوط و مباني نظري حضرت امام خميني(ره) مويد صراحت راه و حرکت ايشان در مدت حيات پربرکتشان است. محدود کردن عصر امام خميني(ره) به فاصله بين سالهاي 42 تا 68 بي انصافي نابخشودني است. امواج انقلاب اسلامي بر خلاف ساير پديده ها که به طور طبيعي در گذر زمان فرسوده مي شوند، توفنده تر از گذشته مرزهاي داخل و خارج کشور را پشت سر گذاشته و اغلب تحليلگران سياسي را مجنون قدرت خود کرده است. مقام معظم رهبري در مراسم سالروز ارتحال حضرت امام خميني (ره)به درستي خطر تحريف انديشه هاي حضرت امام(ره) را گوشزد نمودند. حضرت آيتالله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي در اجتماع پرشکوه و کمنظير مردم وفادار ايران در حرم مطهر بنيانگذار کبير جمهوري اسلامي، مکتب امام خميني را نقشه راه پراميد ملت ايران خواندند و با اشاره به ضرورت مقابله با تحريف شخصيت امام، تاکيد کردند: بازخواني اصول مستند مکتب امام، تنها راه مقابله با تحريف شخصيت آن بزرگوار است، اصولي مانند: اثبات اسلام ناب محمدي و نفي اسلام آمريکايي، اعتماد به صدق وعده الهي و بياعتمادي به مستکبران، اعتماد به اراده و نيروي مردم و مخالفت با تمرکزهاي دولتي، حمايت جدي از محرومان و مخالفت با اشرافيگري، حمايت از مظلومان جهان و مخالفت صريح و بيملاحظه با قلدران بينالمللي، استقلال و رد سلطهپذيري، و تاکيد بر وحدت ملي.
ادامه از صفحه اول / کساني که در مقام ترويج و تطهير برخي چهره هاي منفورملت ايران و يا براي منافع زودگذر سياسي و يا حتي براي دست يافتن به تکيه گاهي براي عبور از خطوط قرمز جمهوري اسلامي در مواجهه با مستکبران بين المللي به تحريف تفکر سياسي امام خميني(ره) دست يازيده و ايده سياسي بنيانگذار انقلاب اسلامي را به تشکيل مجلس مجتهدين يا تنها بسط نظريه شيخ فضل الله و يا تشکيل يک حکومت معمولي در نظم سلطه آميز بين المللي تقليل داده اند، حداقل به خود زحمت نمي دهند که با مطالعه تاريخ انقلاب و انديشه هاي حضرت امام(ره) از واقعيت مطلع شوند و يا اينکه به عمد خود را به ناشنوايي و نابينايي زده اند. چه بسا خواندن تاريخ سخت باشد اما در اين روزها تلويزيون راهپيمايي با شکوه 15 خرداد 42 را بارها و بارها پخش مي کند. فقط بايد کمي دقت کنند تا پلاکاردهاي متعددي را که بر آنها با قلم درشت نگاشته شده که «ما خواهان حکومت اسلامي هستيم» را ببينند. آناني که تصور مي کنند امام راحل اهل مسامحه با مستکبران و يا معامله بر سر مستضعفان بود آيا فراموش کرده اندحضرت امام تا آخرين روزهاي عمر مبارکشان کمتر از شيطان بزرگ به آمريکاي جنايتکار نگفتند. آيا ترديدي دارند که فلسطين مهمترين دستور کار جمهوري اسلامي است و رژيم صهيونيستي غده اي سرطاني است که بايد از صفحه روزگار حذف گردد. خط امام(ره)، خط کش مدرج مهندسي حکومت ولايي است که زواياي مردمسالاري ديني را در همه عرصه ها اندازه مي زند. انقلابي که به نام خدا سلطنت را از سرير قدرت به حضيض ذلت کشاند و نقطه عزيمت صورتبندي يک هويت سياسي دين مداردر دنياي هويتهاي سکولار بود. اقتضاي غيريت انقلاب اسلامي بازتعريف مصرح و منقح خطوط و چارچوبهاي آن توسط بنيانگذار انقلاب اسلامي بود. اين ضرورت، مانع بحران هويت انقلاب براي نسلهاي آتي مي شد، سرنوشت محتومي که بسياري از انقلابها دنياي مدرن با آن مواجه شدند. امام خميني(ره) چه در زمان حيات پربرکت شان و چه در وصيتنامه سياسي- الهي شان به واضح ترين شکل ممکن ضمن تنقيح مناط هويت سياسي انقلاب اسلامي، چشم انداز مردمسالاري ديني را متصل به حکومت آخرين منجي بشريت، صاحب عصر والزمان ترسيم کردند و تنها راه اصلاح بشريت را تن دادن به حکومت الله مي دانستند. به تعبير مقام معظم رهبري: «امام راحل در دوران نهضت اسلامي و پس از پيروزي انقلاب اسلامي با نوشتار و گفتار خود خطوط اساسي و مرزهاي نظام جمهوري اسلامي ايران را مشخص كردند و مهم ترين مسئله رعايت اين مرزها و حفظ حريم هويت انقلاب اسلامي است.» (1) در واقع توضيح کامل و جامع هويت مردمسالاري ديني و تعيين خطوط نظام جمهوري اسلامي توسط بنيانگذار انقلاب اسلامي بيش ازآنکه يک ضرورت داخلي باشد يک نياز بين المللي بود. يکي از مقامات ارشد سازمان سيا در توجيه ناکامي سازمانهاي امنيتي و اطلاعاتي ايالات متحده در مهار انقلاب اسلامي مدعي شده بود که انقلاب ايران براي ما يک «بي تعريف» است و ما از درک آن عاجز هستيم. اين هويت سياسي جديد بايد توسط رب النوع خود به عنوان مركز و نقطه ثقل هويت انقلاب اسلامي تعريف مي شد و اين اتفاق افتاد. اما امروز تنها دو دهه از رحلت جانگداز اين رحيل حق مي گذرد و زمان فراغ يار چندان فراخ نيست که پژواک غريو پيامبر گونه اش فراموش و يا دچار کژتابي شود. در ايام سالگرد عروج ملکوتي امام بزرگوارمان به موازات تلاش براي بزرگداشت مقام و منزلت ايشان، بايد خطوط و اصول آن بزرگوار به عنوان شاخصها و مناطهاي هويت انقلاب اسلامي مور بازخواني قرارگيرد. خط امامي بودن تابلويي براي پايبندي به مباني انقلاب اسلامي است. خط امامي يعني کسي که عارف به معرفت اصول نظام اسلامي است. خط امامي يعني جرياني که از زلال انديشه هاي ناب بنيانگذار انقلاب سرچشمه مي گيرد. در اين مجال کوتاه به تاسي از رهبر معظم انقلاب به برخي از خطوط و اصول امام راحلمان خواهيم پرداخت.
1- سرخط نظام معرفتي امام خميني(ره) بازگشت به هويت و ارزشهاي اسلامي است. اين همان اصلي است که رهبري معظم انقلاب از آن تحت عنوان «اثبات اسلام ناب محمدي(ص) و نفي اسلام آمريکايي» ياد کردند. اين راه کلمه طيبه اي است، که به ملت ايران عظمت بخشيد و انقلاب اسلامي را به الگويي بي بديل و متکي بر فطرت خداجوي بشري تبديل کرد. پديده ها اغلب با گذر زمان دچار فرسايش مي شوند اما علي رغم اصطکاکات تبليغاتي دشمن، امواج انقلاب اسلامي سال به سال زنده تر از گذشته است. راز اين حيات پويا در الهي بودن حرکت امام خميني(ره) است. ارمغان دم مسيحايي رهبر کبير انقلاب در عصر عاشوراي سال 42 بيداري ملتي بود که هزاران سال کابوس جفا و وحشي گري هاي سلاطين جوررا ديده بودند و بي صبرانه در جستجوي «روزگار وصل» خويش بودند. قيام امام خميني(ره) براي احياي تفکر ديني و رواج ارزشهاي اسلامي در جامعه بود لذا هر کنشي که به اين آرمان لطمه بزند فاصله گرفتن از خط امام(ره) است.طبعا جرياناتي که خود را خط امامي مي دانند بايد نقش فعال تري در اين فرآيند داشته باشند و آهنگ بازگشت به هويت اسلامي در جامعه را شتاب ببخشند.
2-دومين ويژگي خط امام خميني(ره) ايمان و عمل صالح در حوزه سياست است. در خط امام(ره) سياست عين ديانت است و نوعي عبادت و مايه تقرب به ذات اقدس اله محسوب مي شود. امام راحل عظيم الشأن در همه دقايق زندگي پربركت خويش، فقط درصدد جلب رضايت پروردگار بودند و هيچ وقت سياست را ترجمه به قدرت طلبي ننمودند. ايشان سياست را اينگونه تعريف مي کنند: «سياست اين است که جامعه را هدايت کند و راه ببرد؛ تمام اين مصالح جامعه را در نظر بگيرد و اينها را هدايت کند به طرف آن چيزي که صلاح شان است، صلاح ملت است، صلاح افراد است و اين مختص انبياء و اوليا است و ديگران اين سياست را نمي توانند اداره کنند، اين مختص انبياء و اولياء است و به تبع آن علماي بيدار اسلام.» (2) مولود نامشروع سياست بدون معنويت، هيبت کريه المنظري شبيه جنگ هاي جهاني دارد که ميليونها کشته حاصل بي حاصل آنها بود. امام خميني(ره) در دنياي مدرن اولين کسي بود که اخلاق، عرفان و معنويت را با سياست در هم تنيد و نوشدارويي براي زخمهاي کهنه و شرک آلود بشريت فراهم کرد.
3- يکي ديگر از شاخصه هاي خط امام خميني (ره) پاسداشت ساحت جمهوريت است. هر اجتماعي براي زنده بودن نياز به مشارکت اعضاي خود دارد، در واقع مشارکت پويايي و هويت يک جامعه است، هرگروه فعال از اعضايي تشکيل شده که در واقع همان مشارکت کنندگان هستند و به واسطه موضوع، انگيزه و هدفي در فعاليت هاي اجتماعي مشارکت مي کنند.در نظام معرفتي امام خميني(ره) تعريف جديدي از جمهوريت و اساسا مفهوم حاکم و فرمانبردار ارائه شده که متکي بر مباني انديشه سياسي اسلام است. امام بزرگوارمان در ديدار با برخي از مسئولين وقت اينگونه مي فرمايند:«دولت، استانداران و فرماندارها در هر جايي که هستند بايد به مردم خدمت کنند. وقتي ما خدمتگزار ملت شديم، ملت هم پشتيبان ما خواهد شد و در اين صورت است که طمع خارجيها قطع خواهد شد، چرا که هميشه اجانب بنايشان بر اين است که از داخل، کارها را خراب کنند و اتحاد مردم را از بين ببرند، اختلاف ايجاد کنند و بعد به ايادي داخلي شان دستور دهند تا مقاصد پليد آنها را پياده نمايند... عمده اين است که ما به اسلام خدمت کنيم. خدمت به ملت، خدمت به اسلام است. خدمت به دولت، خدمت به اسلام است. و امروز هر خدمتي که انجام دهيم، خدمت به اسلام است. هر خدمتي که مردم به آن احتياج داشته باشند، خدمت به اسلام است. وقتي قرار گذاشتيم که به اسلام خدمت کنيم، خداي تبارک و تعالي هم ما را تنها نمي گذارد و نمي گذارد گرفتار شويم. براي اينکه گرفتاري از خود انسان است، از خارج نيست...» (3) در اين تعريف پاسداري از جمهوريت فلسفه جديدي براي مديريت نظام است. جمهوري اسلامي به لحاظ مفهومي يک ترکيب غير قابل انفکاک و برگرفته از فلسفه سياسي اسلام است که نوع بديعي از يک پارادايم و الگوي حکومتي را در عصر حاضر به نمايش گذاشته است. در ليبرال دموکراسي اکثر اوقات نقش مردم در برنامه ريزي ها و سياستگذاري هاي عمومي در حاشيه قرار مي گيرد. از طرفي عموم مردم در مسائل کشور شريک هستند نه اينکه تنها بخشي از متنفذان و نخبگان سياسي ذي مدخل در برنامه ريزي ها و سياستگذاري هاي کشور باشند. اگر در جوامع به اصطلاح دموکراتيک از مردم تعبير به توده مي شود اما در نظام مردم سالار ديني مردم ولي نعمتان مسئولان هستند و حاکمان مي بايد خدمتگزاران مردم باشند. در واقع در مشارکت عمومي دو عنصر مشارکت يعني مشارکت کننده و موضوع مشارکت هردو جايگاه ويژه خود را دارند و مردم به عنوان مشارکت کنندگان، ولي نعمتان موضوع مشارکت يعني حکومت ديني هستند و دو عنصر مشروعيت و مقبوليت هم پاي هم باعث پويايي و زندگي مردم سالاري ديني مي باشند. در نظام اسلامي بين حاکم و مردم فاصله اي نيست و به تعبير رهبر معظم انقلاب ولايت، اقتدار همراه با برادري و رفاقت است. در اين مهندسي سياسي تفاخر و تبختر حاکمان بي معنا است و به اسم تئوکراسي نمي توان مانع مشارکت مردم شد. الگوي نظام ولايي در ايران طي 30 سال گذشته نشان داده است که مشارکت سياسي به معناي اتم و اکمل کلمه تنها در يک نظام ديني ممکن است.
4- نوآوري متکي بر مباني اسلام يکي ديگر از ويژگي هاي خط امام خميني(ره) است. به تعبير مقام معظم رهبري« انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) يک نوآوري بود. اين نوآوري همواره در حركت امام بزرگوار و روش هاي ايشان نيز مشهود بود كه استفاده از عبارت جمهوري اسلامي به جاي جمهوري دموكراتيك و همچنين به كارگيري كلمه ولايت به جاي حكومت و سلطنت از جمله اين نوآوري ها براي مشخص كردن مرزهاي نظام جمهوري اسلامي بود.»(4) مردم سالاري ديني يک نوآوري سياسي است. اين نوآوري به منظور پر رنگ شدن مرزهاي عقيدتي و سياسي نظام جمهوري اسلامي با ساير حکومت ها صورت گرفت. مهندسي حکومت ديني در ايران نقطه عزيمت يک تلقي جديد از حاکم در افکار عمومي است. امام خميني (ره) با انتقاد از کساني که اسلام را مخالف نوآوري و پيشرفت مي دانند، مي فرمايند:« اسلامي كه بيشترين تأكيد خود را بر انديشه و فكر قرار داده است ، و انسان رابه بازداري از همه خرافات و اسارت قدرتهاي ارتجاعي و ضد انساني دعوت مي كند، چگونه ممكن است با تمدن و پيشرفت و نوآوري هاي مفيد بشر -كه حاصل تجربه هاي اوست- سازگار نباشد؟» مضاف بر اينکه فرهنگ ناب شيعي با گشايش باب اجتهاد پيوندهاي وسيعي با نوآوري در چارچوب اسلام دارد که امکان حل مشکلات و مسائل مستحدثه را به بهترين شکل ممکن فراهم مي کند.
5- صيانت از استفلال و آزادي کشور يکي ديگر از ويژگي هاي خط امام خميني(ره) است. حضرت آيت الله خامنهاي در بيانات مهمشان در 14 خرداد امسال با تعريف استقلال به «آزادي در مقياس يک ملت» اين تناقض غيرقابل قبول را که برخي افراد ادعاي آزاديهاي فردي را دارند اما عليه استقلال کشور و آزاديهاي يک ملت حرف ميزنند، مورد توجه قرار دادند و افزودند: متأسفانه برخي براي نفي استقلال تئوريسازي ميکنند و از استقلال به عنوان «انزوا» و يا يک مسئله کم ارزش ياد ميکنند، که اين خطايي بسيار مهم و خطرناک است.ايشان با اشاره به اعتقاد راسخ امام بزرگوار به استقلال و رد سلطه، بسياري از فعاليتهاي دشمن نظير تهديدها و تحريمها را براي خدشه وارد کردن در اين اصل خواندند و گفتند: دشمن استقلال کشور را هدف گرفته و همه بايد ضمن شناخت اهداف دشمن، هوشيار باشند.در طول تاريخ ايران آنهايي که ادعاي آزادي هاي فردي ليبراليستي مي کردند حاضر مي شدند پاي استقلال معامله کنند. از امثال ميرزا ملکم خان و تقي زاده و آخوند زاده گرفته تا برخي تئوريسين هايي که امروز متاسفانه بيخ گوش دولت نسخه وابستگي را براي کشور مي پيچند همواره به دنبال آن بودند تا آزادي هاي فردي را مقابل استقلال کشور قرار دهند.
پس از نهضت مشروطه هم استقلال و عزت ملي کشور در خطر افتاد و هم آزادي مردم. اين دو آرمان با اشغال کشور توسط متفقين و استبداد رضاخان به باد رفت. يکي از شاخصه هاي انقلاب اسلامي اين است که پس از گذشت 37سال هيچ احساس خطري مبني بر ظهور يک حکومت استبدادي پاترومونيال احساس نمي شود. بازگشت ديکتاتوري به ايران محال است. نرم افزار مشروطه طوري طراحي شده بود که ويروس رضاخان با حمايت انگليسي ها آن را از کار انداخت. اما در انقلاب اسلامي امام خميني(ره) با گشايش باب مردمسالاري ديني و شجاعت بي نظير ايشان در اتکا دادن نظام اسلامي بر آراء مردم هر گونه شائبه بازگشت ديکتاتوري را در نطفه خفه کردند. به تعبير مقام معظم رهبري: «بزرگترين و اساسيترين كار انقلاب اسلامي كه به بركت نفس گرم امام خميني (ره) انجام شد، تغيير جوهري در مسير تاريخ كشور و رهايي ملت ايران از بلاي استبداد و سلطهپذيري بود كه سالهاي متمادي و از زمان حكومت قاجار تا پايان دورهي پهلوي، سايه سياه آن بر اين كشور سنگيني ميكرد.»(5)
6-آينده نگري و دور انديشي يکي ديگر از شاخصه هاي خط امام خميني (ره) است. در اين چارچوب فکري آتيه نظام جمهوري اسلامي با حکومت جهاني حضرت مهدي (عج) پيوند مي خورد. بدون ترديد فرهنگ متكامل انتظار براي جهاني شدن در گام اول نيازمند پژو هشهاي عقلاني گسترده است.تأملاتي كه به نظام دانايي اين فرهنگ سامان دهد و باعث استغناي مفاهيمي شود كه حول دال برتر «ظهور موعود» در حال گردش هستند. در واقع مرحله اول گفتمان سازي انتظار است.ميان فرهنگ انتظار در ميان اقوام و ملل مختلف بايستي توسعه بيابد، رشد پبدا كند وبه گفتمان انتظار تبديل شود. البته در گام هاي ابتدايي اين گفتمان بنا بر اقتضائات فرهنگي شكل مي گيرد ودر مراحل بعدي بايستي به يكسانسازي گفتماني انديشيد.پس از شكل گيري گفتمان انتظار، چه نوع ابتدايي وچه نوع پيشرفته آن ، مي توان به طراحي مدل سياسي انتظار پرداخت. هسته مركزي اين مدل مي تواند مفهوم ومضمون آيه شريفه (ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثين)باشد. مستضعفين به عنوان يك طبقه فكري و نه به عنوان يك طبقه اقتصادي در فرهنگ هاي مختلف داراي ويژگي هاي منحصر به فردي براي ترسيم الگوي سياسي انتظار و شكل دهي به جبهه مبارزه با ظلم هستند.در تمام جوامع اين بخش عظيم از مردم كه هميشه تاريخ زير يوغ ظلم وستم مستكبران بوده اندبه آساني قابل شناسايي هستند.به وجود آمدن اين تمنا در هر جامعه اي كه (ان اعبدوا الله و الجتنبوا الطاغوت)واين كه مستضعفين قدرت را در دست بگيرند به تنهايي مي تواند آن جامعه را در طي مسير الگوسازي سياسي انتظار كمك كند.
پي نوشت ها:
1- مقام معظم رهبري، ديدار اعضاي ستاد ارتحال امام (ره) (01/03/1387)
2- جلوه هاي سياست اسلامي با الهام از انديشه هاي سياسي امام خميني ره،
ص 17، به نقل از کتاب گذري بر انديشه سياسي امام خميني ره، ص 35.
3- بيانات امام خميني ره در ديدار باوزير کشور و معاونين اين وزارتخانه و استانداران، 1/10/1361، صحيفه نور، ج17، ص 118، به نقل از کتاب جايگاه مردم در نظام اسلامي از ديدگاه امام خميني ره، ص60 و 61.
4- ديدار رهبر معظم انقلاب با اعضاي ستاد ارتحال امام (ره)، (01/03/1387)
5-ديدارمقام معظم رهبري با مسئولان اجرايي و جمعي از قشرهاي مختلف مردم استان يزد 16/ 10/ 86







۱۳۹۴/۳/۱۶

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...