نسخه چاپی

صلح و جنگ چگونه رقم می‌خورد؟

دكتر عبد‌الله گنجی

طبع و طبيعت انسان‌هاي عاقل و حكومت‌هاي عقل‌محور پرهيز از جنگ و پيمودن راه‌هاي ديگر براي حل منازعات است. مقدمه چنين امری به رسميت شناختن دو طرف منازعه توسط همديگر است. چنين رويكردي زماني مؤثر است كه اختلاف بر سر يك «مسئله» باشد نه بر سر «وجود» يكي از دو طرف.
دهها دروغ رئيس‌جمهور امريكا در يك نطق 11دقيقه‌اي - آن هم در مقابل چشم جهانيان- نشان مي‌دهد كه گزينه براندازي، غايت همه تصميمات اخير در امريكاست. راهبرد آنان Regime change است و از بيان آن هم ابايي ندارند، اما به ظاهر ما را به صلح دعوت مي‌كنند. قله‌اي دوردست از صلح را نشان مي‌دهند كه شرط پيمودن مسير اين قله حركت بدون تجهيزات كوهنوردي است.
سؤال اساسي اين است: آيا آنچه آنان از ما طلب مي‌كنند شرايط تحقق صلح را رقم مي‌زند يا جنگ را نزديك مي‌كند؟ پس از خلع هسته‌اي و موشكي ايران، بين دو طرف صلح حاكم مي‌شود يا جنگ؟ پذيرش شروط آنان از سوي ايران صلح را تضمين مي‌كند يا جنگ را سرعت مي‌بخشد؟ تسلیم‌طلبی جنگ را به ارمغان می‌آورد یا ایستادگی؟ خلع سلاح مقدمه صلح است یا جنگ؟ زمانی جنگ محقق می‌شود که طرف بفهمد شما نمی‌توانید از خود دفاع کنید. آیا هر کجا جنگ راه انداخته‌اند ابتدا اقتدار آن کشور را فرونکاسته‌اند؟ چرا ما حق نداريم درباره موشك و سلاح هسته‌اي آنان سخن بگوييم؟ براي پاسخ به اين سؤالات مي‌توان به مذاکرات هسته‌اي ايران از یک سو و نمونه‌هاي بيروني مشابه از سوی دیگر اشاره كرد.
قرار بود ما مراكز و داشته‌هاي هسته‌اي خود را ويران کنیم تا مشكلات في‌مابين حل شود و يك گام به‌سوي صلح برداريم. آيا امروز مي‌توان گفت پس از عقب‌نشيني ايران از انرژي هسته‌اي يك قدم به سوي صلح نزديك شده‌ايم؟ امروز نمي‌توان گفت حذف انرژي هسته‌اي، موشكي و. . . گام‌هاي رسيدن به حذف هويت انقلاب اسلامي از ايران و جهان است؟
لعنت خدا بر روشنفكراني كه در اين منازعه و در هر صورت نظام جمهوري اسلامي را مقصر مي‌دانند و ادبيات آنان مورد تأييد صهيونيست‌ها قرار مي‌گيرد. در مظلوميت نظام جمهوري اسلامي ايران همين بس كه پس از شش‌سال مبارزه سخت با تروريسم، بدتر از ديروز تحريم و مورد هجمه قرار مي‌گيرد و اذناب امريكا به جاي شرمندگي، آتش رسانه‌هاي غرب را تهيه مي‌کنند.
اما از نمونه‌های بیرونی صدام و قذافي نمونه‌هاي عيني مقابل ماست. امريكا به دروغ عراق را به داشتن سلاح هسته‌اي متهم كرد و پس از ورود به پستوها و اندروني‌هاي دولت عراق دريافت كه خبری نیست و موعد حمله است و به بهترين وجه و با كمترين هزينه عراق را اشغال كرد و بعدها معلوم شد اصلاً عراق گامي به سوي هسته‌اي برنداشته بود. قذافي نمونه ديگري است. ابتدا تجهيزات هسته‌اي را با كشتي روانه امريكا كرد و سپس مورد هجمه و نهايتاً سرنگوني قرار گرفت. اين تجربه باعث شد تا دولت كره شمالي ابتدا بمب اتم خود را بسازد و سپس لبخند خود را روانه غرب کند و آن روزي كه پشت ميز مذاكرات با ترامپ مي‌نشيند حتماً دهها مطالبه را به شرط خلع سلاح هسته‌اي طرح خواهد كرد؛ مطالباتي را طرح خواهد كرد كه پذيرش آنان براي امريكا سخت خواهد بود و تا آنان را نپذيرد، بمب اتمي بر سر جايش باقي خواهد ماند و حتماً خروج نظامي امريكا از شبه‌جزيره كره يكي از مطالبات «اون» خواهد بود.
مسئله هسته‌اي به وضوح نشان داد كه مبارزه غرب با ما مبتني بر راهبرد «فتح سنگر به سنگر» خواهد بود و هرگونه تواضع آنان را يك قدم به حذف هويت ما نزديك‌تر خواهد كرد. بنابراين هر كس در داخل كشور يا هر ايراني‌اي كه اصرار به خلع موشكي و هسته‌اي يا عقب‌نشيني منطقه‌اي به بهانه پيشگيري از جنگ دارد، يا قدرت تشخيص ندارد يا مستقيماً در خدمت اهداف امريكاست.
به زيباكلام‌هاي وطني بنگريد. اسرائيل چندين بار در سال گذشته به مواضع ما كه براي مبارزه با تروريسم استقرار يافته است، حمله كرد. او ساكت بود، اما به محض اينكه يك بار پاسخ داده شد - كه آن هم معلوم نيست از سوي ايران بوده يا سوريه- به ميدان مي‌آيد و اعتراض مي‌كند و رسانه‌های اسرائيل از سخنان وي به عنوان «حرف درست» ياد مي‌كنند.
تنها آورده مذاكره هسته‌اي اثبات حقانيت نظام جمهوري نسبت به غرب بود. تا ديروز وقتی مسئولان نظام از «دشمني امريكا» و عدم اعتماد به نظام سلطه سخن مي‌گفتند عده‌اي به سخره مي‌گرفتند، اما امروز ديگر در مقابل سخنان زير حرفي براي گفتن ندارند: «آن روز مي‌گفتيم مسئله امريكا با ايران مربوط به انرژي هسته‌اي نيست و اينها بهانه است، مي‌گفتند نه، اين جور نيست. حالا ديديد که اينجوري هست. ما برجام را پذيرفتيم، اما دشمني‌ها با جمهوري اسلامي تمام نشد. حالا مسئله حضور ما در منطقه و مسئله موشك را مطرح مي‌كنند، اگر اين را هم قبول كنيم تمام نخواهد شد. مسئله ديگري را شروع مي‌كنند، علت مخالفت امريكا با نظام جمهوري اسلامي اين است كه امريكا به طور كامل سلطه داشت و انقلاب دست آنها را كوتاه كرد.» (19/2/97) و بايد به صراحت گفت اين سخن رهبري حرف تازه‌اي نيست كه صريح‌تر از آن را امام راحل 30 سال پيش فرموده‌اند و اين نشان مي‌دهد مبارزه با ماهيت و هويت انقلاب اسلامي از اصول ثابتي پيروي مي‌كند كه مشمول مرور زمان نخواهد شد. «نكته مهمي كه همه بايد به آن توجه كنيم و آن را اصل و اساس سياست خود با بيگانگان قرار دهيم، اين است كه دشمنان ما و جهانخواران تا كي و تا كجا ما را تحمل مي‌كنند و تا چه مرزي استقلال و آزادي ما را قبول دارند. به يقين آنان مرزي جز عدول از همه هويت‌ها و ارزش‌هاي معنوي و الهي‌مان نمي‌شناسند. . . آري اگر ملت ايران از همه اصول و موازين اسلامي و انقلابي خود عدول كند و خانه عزت و اعتبار پيامبر و ائمه (ع) را با دست‌هاي خود ويران نمايد، آن وقت ممكن است جهانخواران او را به عنوان يك ملت ضعيف و فقير و بي‌فرهنگ به رسميت بشناسند، ولي در همان حدي كه آنها آقا باشند ما نوكر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعيف، آنها ولي و قيم باشند و ما جيره‌خوار و حافظ منافع آنها...» (صحيفه امام، جلد 21، ص 91) و سپس امام نتيجه مي‌گيرد راهي جز مقاومت و مبارزه نمانده است. پيمودن اين راه سخت و پربهجت به وحدت و يگانگي و شناخت عميق و دقيق از اهداف امام و انقلاب اسلامي بستگي دارد. گويي همين امروز امام مي‌گويد: «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا و جنگ استضعاف و استكبار شروع شده است و كساني در اين مبارزه تا آخر با ما خواهند بود كه درد محرومين و مستضعفين را چشيده باشند.»
صلح در پناه قدرت به دست می‌آید، استقبال از ضعف به معنی خودکشی از ترس مرگ یا فرار به زیر ناودان از ترس باران است.

۱۳۹۷/۲/۲۲

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...