خشت كج دیوار احمدی نژاد

محمد مهدی اسلامی

تا قبل از 1382، محمود احمدی نژاد را بیشتر به عنوان یک فعال سیاسی می شناختند که گاهی به عنوان عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین، گاه به عنوان عضو جمعیت ایثارگران و گاه به عنوان عضو اسبق تحکیم وحدت سخنرانی یا مصاحبه می کرد.

او اما تنها همین نبود، گستره ای از ارتباطات را در شبکه اساتید دانشگاه (طبیعتا در دانشگاه علم و صنعت بیشتر)، در میان روحانیت مبارز، در نهادهای انقلابی و ... ایجاد کرده بود که وقتی در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی، میاندار بخشی از فعالیتهای مرتبط با انتخابات دومین دوره شورای شهر شد، بسیاری از کسانی - که بعدها حتی نسبت به نام او نیز حساسیت پیدا کردند – از این همه فعالیت استقبال کردند و آن را نمادی از غیرت و حمیت برای دفاع از ارزشها یافتند. تحلیل رفتارهای این روزهای احمدی نژاد شاید در گرو این سوال باشد که آیا او از ابتدا برای طی کردن پله های قدرت شبکه ارتباطات خود را پهن می نمود و یا تغییر رفتار او حاصل استحاله طبیعی زمان و نیز قرار گرفتن بر کرسی سودا برانگیز ریاست جمهوری است؟

پاسخ به این سوال آسان نیست و نزدیکان او تحلیل های متفاوتی دارند. شاید تنها خداوند جواب حقیقی این پرسش را بداند اما آن چیز که به وضوح مشخص است؛ مسیری که او طی نمود، دچار کاستی هایی بود که اگر حتی نیت وی نیز صادقانه بود، او را به کژروی واداشت.

یکی از کژروی های آشکار او، شیوه مبارزه انتخاباتی در سال 1384 و آشکارتر در سال 1388 بود. او به راحتی اتهامات اثبات نشده کسانی را در پروپاگاندایی کم سابقه، به افکار عمومی کشاند که دارای جایگاه های جدی در نظام بودند و به واسطه عملکرد و سوابقشان محبوبیت و منفوریت مشخصی را به دست آورده بودند، اما نفرت های سرگردانی در جامعه نیز بود که آنها قابلیت جذب آن را داشتند و احمدی نژاد توانست به خوبی آنها را حامل این نفرت ها سازد. این دیو و دلبر سازی، منحصر به شیوه انتخاباتی وی نبود؛ اما تیم عملیات روانی وی از حریف زبده تر بودند.

روزهای آغازین تابستان 1384، تب انتخاباتی به جایی رسیده بود که دو نامزد راه یافته به مرحله دوم، فضای جامعه را به شدت دوقطبی کرده بودند؛ تا آنجا که برخی تحلیل گران، آن را به روزهای سال 1360 تشبیه می کردند. هاشمی 2005 به عنوان نمادی از مدرنیته، احمدی نژاد را پرچمدار تفکراتی می دانست که باور آنها در شرایط عادی جامعه سخت بود، اما شور انتخاباتی باورپذیر کرده بود که با آمدن او، پیاده روها تفکیک جنسیتی خواهد شد و ... احمدی نژاد اما خود را طرفدار آرمانهای فراموش شده مردم، از جمله عدالت نشان داد (که بست نشینی این روزهای او نشان گر میزان صداقت و پایبندی عملی وی به آن شعارها است) و هاشمی را مسئول همه فسادهای پیشینی کشور! شعار حفظ نظام هاشمی، که بیشتر «حفظ ما در نظام» شنیده می شد، به احمدی نژاد کمک کرد که این ادعایش را باورپذیر نمایش دهد. جالب آنکه برخلاف روزهای انتخابات، در ایام دولت وی «مهدی جهانگیری» برادر معاون اول دولت کنونی و از فعالان اقتصادی حلقه هاشمی، میدان عملی کم نظیر یافت تا مشخص شود که برخی سخنان منحصر به ایام انتخابات است.

دوقطبی 1388 هم همان الگو را دنبال می کرد. «همه یاران هاشمی» را در مقابل خویش نمایاندن و ریشه ناکامی ها و مشکلات را آنها نشان دادن. اینکه چه میزان از ادعاهای انتخاباتی درست بود، نیازمند رسیدگی قضایی به آنها است – که ای کاش این رویکرد رواج یابد که ادعاهای انتخاباتی مستلزم پاسخگویی حقوقی پسینی باشد- اما آنچه بی تردید خطا بود؛ همان انتقاد اصلی مقام معظم رهبری در خطبه های پس از انتخابات 1388 بود. « کارنامهی درخشان سی ساله‌ انقلاب کمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضی از اشخاص برده شد که اینها شخصیتهای این نظامند؛ اینهاکسانی هستند که عمرشان را در راه این نظام صرف کردند. بنده در نماز جمعه هیچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بیاورم؛ اما اینجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بیاورم. به طور خاص از آقای هاشمی رفسنجانی، از آقای ناطق نوری من لازم است اسم بیاورم و باید بگویم. البته این آقایان را کسی متهم به فساد مالی نکرده؛ حالا در مورد بستگان و کسان، هر کس هر ادعائی دارد، بایستی در مجاری قانونی خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نمی شود اینها را رسانه‌ای کرد. اگر چیزی اثبات بشود، فرقی بین آحاد جامعه نیست؛ اما اثبات نشده، نمی شود اینها را مطرح کرد و قاطعاً ادعا کرد...» سپس رهبری با تفصیل بیشتری در تبری هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری سخن گفتند. می شود این را به حساب خطای انسانی در مسیر انتخابات گذاشت - اگرچه توضیحات مشاوران و نزدیکان درباره علت این رویکرد انتخاباتی، کمی توجیه آن را سخت می کند- اما آنچه قابل توجیه نیست؛ عدم تغییر مسیر و بدتر، تداوم آن با گسترش دایره متهمین است؛ اتفاقی که در بست نشینی اخیر نیز تکرار شد.

رویکرد متهم کردن دیگران به موارد اثبات نشده، ادعای وجود فهرستی از افراد در جیب که هیچ گاه به دادگاه ارجاع نشد و افشاگری هایی از این دست؛ اگرچه در کوتاه مدت مطلوب خیلی از مخاطبان است؛ اما در بلند مدت جامعه را از سرمایه اجتماعی اعتماد تهی می کند، نیروهای ساخته شده در کوران سختی های قبل و بعد از انقلاب را از میدان به در می برد و جرأت اقدامات بزرگ را در مدیران جدید می میراند. این خشت کج، دیوار احمدی نژاد را چنان ناصواب کرده است که بیش از همه، ضدانقلاب تشنه سخنان او باشد و یاران دیروزش، دلخون و افسرده، گوشه نشین گردند و گمان کنند که رجوع احمدی نژاد به آنها و طرح دوستی قدیم، نه از سر صدق، که برای تبدیل کردن آنها به نردبان قدرت بوده است.

غفلت احمدی نژاد اما از سست شدن پشتوانه مردمی و نخبگانی خود، سبب شده است که او هر روز به سقوط نزدیک تر شود؛ سقوطی که فاقد قدرت بسیج کنندگی مردم در حمایت از خود است و صدایی را بر نخواهد انگیخت، جز ناله افسوس درونی حامیان دیروزش. اگر تردید دارید، بازتاب مردمی خانه نشینی او در روزهای اوج قدرتش را مرور کنید.

۱۳۹۶/۹/۹

اخبار مرتبط