تنها موضوعی که میتواند و باید در اولویت دستور کار اجلاس مسکو قرار گیرد پذیرش غنیسازی در ایران اسلامی است که مفهوم دیگر آن لغو تمامی قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل و تحریمهای یک جانبه است.
روزنامه کیهان امروز شنبه 91/3/27 در ستون نکته خود نوشت: در عرف جاری و پذیرفته شده بین المللی برای «مذاکره» سه شاخصه تعریف شده است که بدون آن نمی توان و نباید از هیچ مذاکره ای انتظار نتیجه داشت. این سه شاخصه عبارتند از، اول؛ «کف مذاکرات» که شامل موضوع یا مجموعه موضوعات و مسائل مورد توافق طرفین مذاکره است. دوم؛ «سقف مذاکرات» که از ابتدا مشخص نیست بلکه نقطه یا نقاطی است که طرفین مذاکره در نهایت روی آن توافق می کنند و با اعلام «نتیجه CONSEQUENCE» مذاکرات به پایان می رسد و سوم؛ چارچوب- MODALITY- مذاکرات است که مذاکرات مطابق این فرمول یا چارچوب دنبال می شود.
- ابتدا تروئیکای اروپایی شامل فرانسه، انگلیس و آلمان و سپس گروه 1+5- طرف مقابل علی رغم اصرار تیم های مذاکره کننده کشورمان از پذیرش «مدالیته» طفره رفته است. در فاز اول این چالش که از اکتبر 2003- اجلاس تهران- تا اوت 2005- ازسرگیری فعالیت کارخانه UCF اصفهان- ادامه داشت، همواره از حریف درخواست بود و از ما، پذیرش، بی آن که حریف در مقابل گام های- به اصطلاح اعتمادساز- کشورمان نظیر تعلیق تمامی فعالیت های هسته ای، خود را ملزم به ارائه «مابه ازاء» و برداشتن گام متقابل بداند و سرانجام در اجلاس لندن با صراحت اعلام کردند که قابل قبول ترین تضمین عینی OBJECTIVE GUARANTY از سوی جمهوری اسلامی ایران برای نشان دادن صلح آمیز بودن برنامه هسته ای خود، توقف کامل همه فعالیت های هسته ای است! و معلوم شد که مذاکرات چندساله- تا آن هنگام- فاقد هر سه شاخصه، کف، سقف و چارچوب بوده است.
جمهوری اسلامی بعد از اجلاس لندن و پی بردن به اهداف باج خواهانه و غیرقانونی حریف، فعالیت های هسته ای به تعلیق درآمده را یکی پس از دیگری از سر گرفت و آژانس تحت مدیریت افشا شده آمریکا و اسرائیل- اعتراف البرادعی- پرونده هسته ای کشورمان را به شورای امنیت سازمان ملل فرستاد که با صدور قطعنامه های چندگانه همراه بود. ایستادگی مثال زدنی ایران اسلامی در برابر باج خواهی حریف، بروز انقلاب های اسلامی منطقه، بحران اقتصادی شکننده آمریکا و اروپا و اقتدار پرشتاب جمهوری اسلامی ایران، آمریکا و متحدانش را بعد از 15 ماه توقف به پای میز مذاکره کشاند. حریف در اجلاس اسلامبول 2 نرمش محسوسی از خود نشان داد و به تلویح- و نه تصریح- غنی سازی زیر 5 درصد جمهوری اسلامی ایران را تایید کرد. این تایید می توانست «کف مذاکرات» تلقی شود ولی در اجلاس بغداد که قرار بود طرفین روی «مدالیته» و چارچوب تعریف شده ای برای ادامه مذاکرات به توافق برسند، طرف مقابل نه فقط از تعیین مدالیته طفره رفت بلکه کوشید مسیر مذاکرات را به سمت و سوی «بسته»ای بکشاند که در اجلاس بغداد ارائه کرده بود این بسته با اندکی رنگ و لعاب ظاهری، ادامه همان باج خواهی و کارشکنی های قبلی بود که با هوشمندی و صلابت تیم مذاکره کننده کشورمان روبرو گردید و نهایتا قرار شد در فاصله دو مذاکره بغداد و مسکو، معاونان جلیلی و اشتون روی «مدالیته» و دستور جلسه اجلاس مسکو به توافق برسند ولی خانم هلگا اشمید، معاون خانم کاترین اشتون، وجود چنین توافقی را انکار کرد و نهایتا در پی تهدید دکتر جلیلی، خانم اشتون در مذاکره تلفنی با ایشان اعلام کرد که بسته پیشنهادی ایران نیز در اجلاس مسکو مورد بررسی قرار خواهد گرفت! «بررسی»! در فرهنگ سیاسی، یک واژه کشدار و تعریف نشده است بنابراین از اظهارات خانم اشتون نمی توان نتیجه گرفت که 1+5 بسته پیشنهادی ایران را به عنوان دستور کار اجلاس مسکو پذیرفته است، کما این که اظهارات اخیر خانم کلینتون، دیوید کامرون و خانم مرکل با برداشت اولیه - و خوش بینانه- از اظهارات خانم اشتون نه فقط همخوانی ندارد، بلکه در تعارض نیز هست.
مجموعه شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارد که 1+5 مذاکره را فقط برای مذاکره می خواهد! و برخلاف آنچه تظاهر می کند در پی حل و فصل مسائل فیمابین نیست. از این روی می توان حدس زد که برای فرصت سوزی و ادامه بی حاصل مذاکرات در اجلاس مسکو به تاکتیک درگیرسازی- ENGAGING- متوسل شود. با این توضیح که از سوی ما تاکید روی مذاکره برمبنای بسته پیشنهادی- مخصوصا پذیرش غنی سازی زیر 5 درصد- باشد و از سوی 1+5 بر توقف غنی سازی 20 درصد، تحویل اورانیوم 20 درصدی که تاکنون تولید کرده ایم، تاکید شود، بدون آن که در مقابل گام های پیشنهاد شده به ایران، خود را ملزم به برداشتن گام متقابل بداند! و این در حالی است که تیم مذاکره کننده کشورمان به وضوح نشان داده است اولا؛ روی حق قانونی و تعریف شده ایران اسلامی حاضر به کمترین تخفیف یا سازش نیست، ثانیا؛ با هوشمندی و صلابت مثال زدنی در مذاکرات حضور پیدا می کند، ثالثا؛ ایران در شکست احتمالی مذاکرات مسکو نه فقط چیزی از دست نمی دهد بلکه به نقطه پیش از مذاکرات یعنی ادامه فعالیت هسته ای صلح آمیز خود بازمی گردد. رابعا؛ 1+5 و مخصوصا آمریکا و متحدانش به ادامه مذاکرات نیاز جدی دارند، نه ایران. خامسا؛ 1+5 بیشتر از آنچه که تاکنون به خصومت انجام داده است، چیزی در چنته ندارد و....
بنابراین 1+5 باید درک کرده باشد که راه باج خواهی از ایران بسته است و تنها موضوعی که می تواند و باید در اولویت دستور کار اجلاس مسکو قرار گیرد پذیرش غنی سازی در ایران اسلامی است که مفهوم دیگر آن لغو تمامی قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل و تحریم های یک جانبه است. ضمن آن که پرداخت غرامت 10 سال چالش غیرقانونی به جمهوری اسلامی ایران نیز قابل چشم پوشی نیست.
این نکته نیز گفتنی است که دست 1+5 برای تهدیدهای دیگر خالی است و به قول «آرینال شاویت» تحلیل گر معروف صهیونیست در روزنامه اسرائیلی هاآرتص- 11 خرداد/ 30 می2012- آمریکا و اسرائیل باید شکست خود در چالش هسته ای با ایران را بپذیرند. آرینال شاویت تهدیدهایی که تاکنون 1+5 علیه ایران اسلامی به میدان آورده است را با خرگوش هایی که شعبده بازان به فریب از کلاه شعبده بازی بیرون می آورند تشبیه کرده و درباره مذاکرات مسکو می نویسد «دیگر خرگوشی باقی نمانده که آمریکا و اسرائیل به نشانه مجازات سیاسی و اقتصادی ایران از درون کلاه شعبده بازی خود بیرون بیاورند.»
توصیههای شریعتمداری برای مذاكرات مسكو
مجموعه شواهد و قرائن موجود حكایت از آن دارد كه 1+5 مذاكره را فقط برای مذاكره می خواهد! و برخلاف آنچه تظاهر می كند در پی حل و فصل مسائل فیمابین نیست.
۱۳۹۱/۳/۲۷