نسخه چاپی

ایرانی‌ها مهمان نوازاند اما سزاوار مجازاتند!


به گزارش نما ، کیهان در ستون ویژه های خود نوشت :

اگر قانون اساسي ملاك باشد بي برو برگرد ما محكوم هستيم

همكار فراري نشريات زنجيره اي ادعاي سران فتنه سبز مبني بر قانونگرايي و وفاداري به قانون اساسي را «متناقض» و به ضرر آنها توصيف كرد.
پس از موسوي كه مدعي اجراي بدون تنازل قانون اساسي بود كساني چون عبدالله نوري نيز در راستاي شانه خالي كردن از مسئوليت همراهي با اپوزيسيون برانداز، از همين شعار دم زدند.
در اين باره پايگاه اينترنتي روزآنلاين به قلم محمدرضا يزدان پناه نوشت: ميرحسين موسوي از قانونگرايي و اجراي بدون تنازل قانون اساسي جمهوري اسلامي سخن مي گفت اما براساس و به تصريح همان قوانيني كه موسوي ادعاي پايبندي و اجراي آنها را دارد، شوراي نگهبان تنها مرجع قانوني تاييد نتيجه انتخابات و بررسي شكايت ها و اعلام نظر در اين خصوص است و تصميم نهايي آن قابل نقض و اعتراض توسط هيچ نهادي به جز مقام رهبري نيست. موسوي، شوراي هماهنگي سبز و هواداران آن بايد در اين خصوص پاسخگو باشند كه چرا با وجود تاكيد فراوان بر قانونگرايي و رعايت بدون كم و كاست قانون اساسي، اختيارات شوراي نگهبان در تفسير قانون اساسي و تاييد نتيجه انتخابات براساس قانون انتخابات رياست جمهوري اسلامي ايران را ناديده مي گيرند و در عين حال همچنان بر ضرورت قانونگرايي تاكيد مي كنند.
وي مي افزايد: اين تناقض درباره تاكيد موسوي و تعدادي از حاميان وي در زمينه اجراي بدون تنازل قانون اساسي هم وجود دارد. بدون شك منظور از اجراي بدون تنازل قانون اساسي، اجراي همزمان همه اصول اين قانون است.
نويسنده روز آن لاين با اشاره به استناد اين طيف به برخي اصول قانون اساسي در زمينه آزادي احزاب و مطبوعات و تجمعات و... نوشت: آنها اشاره اي به اين نكرده اند كه بسياري از همين اصول مورد اشاره در قانون اساسي به صراحت مقيد به قانون شده اند. آنها همچنين توضيحي درباره اينكه تكليف بقيه اصول قانون اساسي كه اختيارات مهمي را به مقام ها و نهادهايي مانند رهبري، شوراي نگهبان، قوه قضاييه، شوراي عالي امنيت ملي و... داده است.
روزآن لاين با بيان اينكه شعار اجراي قانون اساسي ابزار مخالفان جنبش سبز است، نوشت: مراد از اجراي بدون تنازل قانون اساسي، اجراي همزمان همه اصول اين قانون است. در چنين شرايطي آيا مي توان اصل 98 كه در آن تصريح شده تفسير قانون اساسي برعهده شوراي نگهبان است را ناديده گرفت؟ شوراي نگهبان مي تواند طبق قانون اساسي كه بارها بر ضرورت رعايت بي كم و كاست آن تاكيد شده، اصول اين قانون را آنگونه كه سه چهارم اعضاي آن تصويب مي كنند، تفسير كند. در چنين شرايطي مي توان همچنان هم بر ضرورت قانونگرايي تاكيد كرد و هم اختيارات و وظايف قانوني شوراي نگهبان را به رسميت نشناخت؟
نويسنده نشريات زنجيره اي اضافه كرد به نظر مي آيد تاكيد شوراي هماهنگي سبز و ديگر گروه ها مانند احزاب اصلاح طلب بر لزوم اجراي بدون تنازل قانون اساسي نمي تواند در عمل به سود آنها باشد. مسئولان جمهوري اسلامي و آنها كه موسوي و گروه هاي حامي او را به علت تبعيت نكردن از نظر نهايي شوراي نگهبان، وزارت كشور و ديگر نهادهاي قانوني متولي انتخابات و در نهايت حكم رهبر جمهوري اسلامي به بي قانوني متهم مي كنند، براي اثبات اين اتهام خود دلايل قانوني و متقن كافي در اختيار دارند.




رابطه عقل و اپوزيسيون چيزي شبيه جن و بسم الله!

يك نظريه پرداز حزب مشاركت كه مدت هاست در آمريكا اقامت دارد، معتقد است جريان اپوزيسيون مدت هاست دچار يأس و حسرت و ابتذال شده است.
حسين قاضيان در مصاحبه با يكي از وب سايت هاي ضدانقلاب ضمن تاييد حق ياس و حسرت در ميان گروهك ها مي گويد: فضاي مجازي تبديل شده به جايي كه به فرد امكان مي دهد احساسات خود را به خام ترين شكل بدون درنظر داشتن آداب بيان كند. هنوز فضاي احساسي و هيجاني به چشم مي خورد و فضا بيشتر با هيجان سروكار دارد تا بررسي هاي پيچيده، پرزحمت و عقلاني.
وي ادامه مي دهد: احساسات جاي ارزيابي هاي عقلاني را گرفته و در نتيجه، برنامه نيز در بهترين حالت بر مبناي همين احساسات تنظيم مي شود. در چنين شرايطي نيروهاي سياسي براي اينكه مخاطبشان را از دست ندهند، در فضاي احساسي پرهيجان، به سراغ برنامه هاي بلندپروازانه و حتي ماجراجويي هاي سياسي مي روند كه در عمل ره به جايي نمي برد، ولي از آنجا كه غيرمسئولانه بيان مي شود و احساس برانگيز است، عده زيادي را در اين فضا به دنبال خودش مي كشاند. در چنين فضايي، معمولا آن سراني رشد مي كنند كه مي توانند بر دوش احساس هاي مخالفان سوار شوند و بنابراين، در چنين فضايي سياست به يك معني «مبتذل» و يأس آلود و سرخورده مي شود.
قاضيان تصريح كرد كه در فضاي فعلي اپوزيسيون، نيروها و جريان خردورز به حاشيه افتاده اند و كسي نيز حوصله و حال گوش كردن به حرف آنها را ندارد.




لوموند: بهار عربي بي معناست اين انقلاب ها بهار اسلامگرايي است

يك روزنامه فرانسوي تأكيد كرد بهار عربي معنا ندارد و بايد عنوان «بهار اسلامگرايي» را به تحولات اخير خاورميانه داد.
روزنامه لوموند تصريح كرد: مذهب توانسته در خاورميانه جديد مقابل ديكتاتورهاي كشورهاي عربي قرار گيرد. اكنون بهار عربي بيشتر به كار اسلامگرايان مي آيد تا حاميان سكولاريسم.
لوموند نوشت: انتخابات در اين كشورها اكنون تبديل به يك ابزار سياسي شده در حالي كه اين كشورها فقدان ريشه هاي ليبرال دموكراسي هستند. ملت هاي عرب از اسلام براي محافظت از خود استفاده مي كنند و به عنوان مثال تونسي ها و مصري ها، اسلام را به عنوان فرهنگ و هويت خود انتخاب كرده اند. براي ملت هاي عرب، ديكتاتورها نماينده سياست غرب بودند و لائيسيته منطق دين ستيزانه دارد.
هفته نامه فرانسوي اكسپرس نيز در تحليل مشابهي خاطرنشان كرد: اسلامگراياني كه در تونس و در دوره بن علي به شدت سركوب شده بودند، پس از انقلاب و يا سقوط رژيم بن علي، دوباره به صحنه آمده و چند بار به قدرت نمايي دست زده اند. اكنون 5 هزار مسجد در تونس فعال شده است.
اكسپرس افزود: استقرار سالها سركوب، علت اصلي رشد و نمو اسلامگرايي به ويژه در ميان جواناني است كه نه در متن بلكه در حاشيه جامعه قرار گرفته بودند. اسم براي اين طيف جذابيت دارد.




همه جاي ماشين شوراي هماهنگي صدا مي دهد جز بوقش

«شورايي كه حتي نمي تواند اعضاي خود را هماهنگ كند، رسميت خود را از بين برده تا چه رسد به ايجاد هماهنگي ميان مخالفان».
اين مطلب «مسيح-ع» را از عناصر متواري در گفت وگو با دويچه وله عنوان كرد دويچه وله در گزارشي به بررسي علت «عدم استقبال از فراخوان تجمع شوراي هماهنگي سبز» پرداخت و از اميرارجمند پرسيد « چرا به رغم دعوت شورا، مخالفان كوچك ترين بروز و ظهوري نداشتند؟». اميرارجمند در پاسخ با ادعاي اينكه «شورا درصدد هيچ گونه فرافكني نيست و مسئوليت اعمال خودش را بر عهده مي گيرد»، مدعي شد: «فراخواني كه داده شد، در حدي كه انتظار مي رفت استقبال نشد، نه اينكه استقبالي صورت نگرفت(!) اينكه بخواهيم تمام مسئوليت مسائلي را كه مي گذرد، به گردن شورا بيندازيم، سازنده نيست».
وي همچنين گفته است: جنبش فقط ظهور و بروز خياباني نيست.(!)
با اين حال «مسيح-ع» در ميزگرد دويچه وله گفته است: بارها سوال شده بود كه در اين شورا از چه گروه هايي هستند. اعضاي شناخته شده كه بيرون از ايران بودند بين خودشان هم نتوانستند يك هماهنگي ايجاد كنند و جنبش را بيرون ايران دو شقه كردند. فكر مي كنم بخش اعظمي از اين كه شوراي هماهنگي خودش با دست خودش رسميت خودش را زير سوال برد، به همين دليل است كه بين اعضاي خودش نتوانست هماهنگي ايجاد كند و به نقدهايي كه تاكنون شده پاسخ دهد.
«مجتبي-و» مشاور فراري كروبي نيز ضمن اعتراض به شوراي مذكور و امير ارجمند گفت: به سايت هايي كه خودشان دعوت كننده به راهپيمايي و تجمع بودند، نگاه كردم و نديدم جايي ادعا كرده باشند مردم به خيابان آمدند.
او مي گويد: «همزمان با اين دعوت، بعضي از دوستان مرتبط با شوراي هماهنگي يك راهكار چهارگانه داده بودند كه اول آگاهي رساني، بعد خيابان، مصالحه و مذاكره و انتخابات. يعني مخالفان به خيابان ها بروند و كتك بخورند، بعد به زندان بروند تا بعد دوستان بروند مصالحه و مذاكره كنند و سهم شان را بگيرند. فكر مي كنم مخالفان اين دفعه گفتند برعكس، شما به خيابان برويد و ما مي آييم مصالحه مي كنيم. شورا هنوز تكليفش با خودش و حاكميت و شعارهاي ساختارشكنانه مشخص نيست.»
از سوي ديگر اردشير اميرارجمند در مصاحبه با سايت گروهك ملي-مذهبي كه از پاريس فعاليت مي كند، درباره نقدهاي بي پاسخ به شورا گفت: برخي نقدها مربوط به عدم امكان بيان برخي مطالب از جانب شورا به جهات مختلف از جمله امنيتي است و مصالح جنبش اين اجازه را به ما نمي دهد.
وي افزود: در مورد عملكرد، نقدها متوجه چند مورد است؛ تشكيلات و سازماندهي، ايجاد و تقويت شبكه ها، همكاري و مشاركت، اجماع سازي و نهايتا فراخوان ها. در تمام اين موارد ما داراي مشكلات جدي هستيم و بخشي از اين مشكلات هم متوجه شوراست. همچنان كه ساير نيروها و حتي افراد هم در آن سهم دارند. بخشي هم مربوط به شرايط عيني جامعه و مولفه هايي است كه خارج از شعاع تاثيرگذاري است ديدگاه جنبش سبز را اصلا جنبش نمي دانند.
وي افزود: درخصوص شبكه ها، شورا وظيفه اصلي اش ايجاد شبكه ها نيست بلكه هماهنگي بين آن ها است. متاسفانه مجبور شديم به جهت فقدان منابع فعاليت شبكه رسا را متوقف كنيم. جاي شبكه رسا با همه كمبودهايش، خالي است.
امير ارجمند برخلاف مشي سه سال گذشته اعضاي اين گروهك- از جمله شخص وي و مزروعي- در زمينه ارتباط گيري با سلطنت طلبان و منافقين و گروهك هاي لائيك مدعي شد: ما مرز مشخصي داريم با نيروهايي كه خواستار اعاده نظام سلطنتي هستند، طرفدار مشي خشونت آميز هستند و آنهايي كه گذار به دموكراسي در ايران را مستلزم يا متكي به مداخله قدرتهاي خارجي مي دانند.
وي با اذعان به ناكامي در انتخابات مجلس و شوك حضور خاتمي در انتخابات گفت: در مورد هماهنگي انتخابات بسيار خوب عمل شد و علي رغم باقي ماندن برخي اختلافات تقريبا همه بر عدم مشاركت اجماع كردند. راي دادن جناب آقاي خاتمي باعث شد كه اين موفقيت به فراموشي سپرده شود.ستاد 25 بهمن تا روز انتخابات خوب عمل كرد و برنامه منظمي را هم براي خرداد ماه تدارك ديده بود. متاسفانه پس لرزه هاي پس از انتخابات موجب ركود كار شد و مشورت ها و اجماع سازي براي 25 خرداد بخوبي انجام نشد. مسئله فقط مربوط به ما نبود و جو كلي هم نشاط لازم را نداشت.
او با طعنه زدن به ساير گروهك هاي ضد انقلاب گفت: آيا آنهايي كه معتقدند بايد شعار سرنگوني داد تا موفق شد آيا توانستند مردم را قانع كنند و شورا آنها را منصرف كرد؟!
امير ارجمند با بيان اينكه ما مي خواستيم شورايي 30 نفره داشته باشيم، افزود: اما امنيتي شدن فضا مانع از شكل گيري آن شورا شد. بعد از عاشورا هم امكان ايجاد شوراي علني كاملا از بين رفت. شوراي حاضر شورايي است كه بدنه اصلي آن در داخل است و اعضايي هم در خارج از ايران دارد. اگر معاذير امنيتي وجود نداشت قطعا خواست و اراده شورا بر اعلام اسامي افراد بود.
امير ارجمند گفت: جنبش پس از سركوب ها يك مشكل كلي در زمينه اقدام و اكشن دارد كه يكي از مصاديق آن نيز پاسخ مناسب به فراخوان هاست. جداي از اينكه ما نبايد انتظار داشته باشيم استقبال از فراخوان ها به مانند روزهاي اول باشد، قدرت ابتكار در اين زمينه نيز تقليل يافته است. شورا مركز فرماندهي نيست كه استراتژي تا تاكتيك و امكانات، همه را تعيين يا فراهم كند.




ايراني ها خيلي مهمان نواز اما سزاوار مجازاتند!

گزارشگر نيويورك تايمز پس از گشت وگذار در ايران و پذيرايي شدن از سوي برخي افراد ساده دل، ملت ايران را دروغگو و شايسته فشار تحريم ها دانست!
نيكلاس كريستف آن گونه كه خود اعلام كرده، پس از انقلاب چند بار -از جمله سال 85- توانسته به ايران سفر كند و اين بار نيز اجازه پيدا كرده 2736 كيلومتر در ايران گشت و گذار كند و هر جا كه دلش مي خواهد برود. وي در گزارشي كه منتشر كرده، سعي مي كند برخلاف واقعيت و حتي نظرسنجي هاي محافل آمريكايي، مردم ايران را دوستدار آمريكا معرفي كند و عمدا مهمان نوازي از يك شهروند را نشانه علاقه به آمريكا معرفي نمايد! كريستف با وجود اغراق در اين باره اذعان مي كند «بسياري از ايرانيان حامي حاكميت هستند. من با ايرانيان بسياري آشنا شدم كه به شدت حامي مسئولان بودند و خوش شان نمي آمد كه آمريكا قلدري كند». با اين حال وي سراسر گزارش خود را به چند نفر - از جمله يك كماندوي بازنشسته رژيم سابق و...- اختصاص مي دهد تا از درون اظهارات آنان حس آمريكادوستي را القا كند.
او در گزارش خود تحت عنوان «سلام گرم از ايران» در حالي كه به مهمان نوازي ايراني ها اذعان دارد، از قول يك ايراني مجعول ادعا مي كند كه ايراني ها حرف راست نمي زنند و اينجا نمي شود حرف راست زد. كريستف با وجود اين توهين، توضيح نمي دهد كه چگونه توانسته بفهمد ايراني ها، دوستدار آمريكا هستند؟!
وي با بيان اين كه «باورم نمي شود مقامات ايراني چگونه به من ويزا دادند» به موضوع تحريم اقتصادي مي پردازد و ضمن نمك ناشناسي نسبت به مهمان نوازي ميزبانان مي نويسد: فشارهاي اقتصادي ممكن است توجه مردم را از بقيه مسائل منحرف كند. مثلا خيلي از ايرانيان بر سر مسئله هسته اي در كنار دولت و از ترور دانشمندان ايراني عصباني هستند ولي آنها در عين حال تحت فشار اقتصادي اند. من از اين رنج متاسفم و بياييد اين را روشن كنيم كه اين تحريم ها به مردم عادي ضربه مي زند تا رژيم. من همچنين نگرانم كه مخالفت غرب از فروش قطعات هواپيما، خطر سقوط هواپيماهاي مسافربري را افزايش دهد اما با پوزش از تمام آنها كه من را غرق مهمان نوازي خودشان كردند، من با تحريم ها موافقم و معتقدم خوب كار مي كند.
وي در پايان بحث حمله نظامي را بي خردانه و بي مسئوليتي توصيف كرد و در توضيح آن نوشت: حمله نظامي واكنشي ملي گرايانه ايجاد مي كند كه باعث پايداري جمهوري اسلامي مي شود.
خاطرنشان مي شود دو سال پيش مطبوعات اروپايي به نقل از كارمندان اسبق سازمان سيا فاش كردند كه رابرت گيتس به هنگام تصدي رياست اين سازمان بارها گفته بود «ما سالهاست دنبال افراد ميانه رو در ايران هستيم اما واقعيت اين است كه ايراني ميانه رو وجود ندارد و ايراني معتدل، ايراني مرده است»!

۱۳۹۱/۳/۳۱

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...