نسخه چاپی

دلایل تلاش رسانه های بیگانه برای تطهیر رژیم پهلوی

در نسخه های رسانه ای ارائه شده، به خصوص در عرصه فیلم های مستند درباره رضاخان و محمدرضا، عمدتاً سعی برآن است كه عملكردهای آن ها، به شكل نوعی خدمت صادقانه، در ذهن مخاطب، تداعی شود.

به گزارش نما، چرا انقلاب اسلامی در سال ۵۷ به وقوع پیوست؟ مردم با حضور فراگیر در عرصه انقلاب، در پی نفی چه خصوصیاتی در ساختار حاکمیت بودند؟ آیا آن‌چنان که برخی شبکه‌های ماهواره‌ای تبلیغ می‌کنند، دلزدگی از خوشی‌ها و فضای باز سیاسی در دهه ۵۰، مردم را به پیوستن به جریان انقلاب سوق داد؟ آیا انقلاب اسلامی به اتفاقی ساده که می‌توانست روی ندهد شباهت دارد یا حامل و نتیجة روندی تاریخی است؟

جعل برای تطهیر
تلاش برای تطهیر رژیم پهلوی از جنایات و خیانت هایی که در حق مردم مرتکب شده است، با هدف غیرلازم نشان دادن انقلاب و متهم کردن مردم شریف و آگاه ایران به اشتباه و زیاده روی، به موازات فاصله گرفتن از روزهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی، روندی رو به رشد داشته است. این رویکرد، به خصوص در سال های اخیر، شتابی مضاعف یافته و حتی برخی افراد و گروه ها، که زمانی خود را مخالف سر سخت رژیم پهلوی نشان می دادند، هم صدا با عناصر سلطنت طلب، به پراکندن چنین دیدگاهی در پایگاه های اینترنتی و شبکه های ماهواره ای خود مشغول هستند؛ به طوری که می توان اقدامات رسانه ای و تبلیغاتی این جریان ها را، در ترویج تاریخ ساختگی دوران پهلوی، یک جنگ تمام عیار رسانه ای نامید. با وجود این که این سیاست، طی سال های پس از انقلاب و از طریق رسانه هایی مانند رادیو و گاه از طریق چاپ خاطرات افراد بلندپایه رژیم گذشته، دنبال می شد، اما دو محدودیت مهم، یعنی نزدیکی تاریخی به روزهای انقلاب و فقدان رسانه فراگیر، مانع از استفاده گسترده این جریان از جعل تاریخ بود. با تغییر شرایط و مساعد شدن اوضاع برای سوءاستفاده، طی دهه اخیر، سیاست تطهیر رژیم پهلوی، با هدفی که اشاره کردیم در دستور کار رسانه های وابسته به دشمنان انقلاب اسلامی قرار گرفت. اتخاذ این سیاست با دو رویکرد اساسی همراه بود: نخست، موجه جلوه دادن عملکرد شاه و پدرش از طریق ارائه یک نسخه کاملا یکجانبه و مثبت از فعالیت های آن ها و دوم، حذف تمامی سرفصلهای تاریخی که به نوعی ارائه کننده چهره اصلی این دو نفر محسوب می شوند.
آنچه می بینند، آنچه نمی بینند!
در نسخه های رسانه ای ارائه شده، به خصوص در عرصه فیلم های مستند درباره رضاخان و محمدرضا، عمدتاً سعی برآن است که عملکردهای آن ها، به شکل نوعی خدمت صادقانه، در ذهن مخاطب، تداعی شود. این رویه، به ویژه در مورد رضاخان و فعالیت های به ظاهر عمرانی او، جلوه ای تام و تمام پیدا کرده است. ضرباهنگ ارائه مطالب در این دسته از مستندها، زمانی که به فعالیت های عمرانی می رسد، به شدت کُند و وقتی به حوادث و رویکردهای بحث برانگیز می رسد، به شدت تُند می شود و گاه حتی بدون اشاره ای گذرا به ماجرا، از کنار آن می گذرد. به این ترتیب آن چه باقی می ماند، با اضافات و جلوه های بصری و شنیداری لازم، چهره ای خوشایند از دوران پهلوی را در مقابل دیدگان بیننده قرار می دهد. به عنوان نمونه در مستندی که چندی پیش درباره رضاخان، از یکی از این شبکه های ماهواره ای پخش شد، سازندگان در طرح موضوع توسعه راه آهن ایران، مسئله عدم عبور راه آهن از شهرهای بزرگ و ایراداتی که بعدها توسط برخی چهره های سیاسی، نظیر دکتر مصدق به آن وارد شده بود را به سکوت برگزار کردند. یا در جریان به حکومت رسیدن رضاخان، ابداً از نقش اردشیر ریپورتر، آیرون ساید و سایر دست اندرکاران و تسهیل کنندگان رسیدن رضاخان به قدرت حرفی نمی زنند. این رویه در مورد محمدرضا نیز به شدت دنبال شده است. در مستند «انقلاب ۵۷»، که توسط شبکه «من و تو» پخش شد، بررسی دلایل وقوع انقلاب از دهه پنجاه شروع می شود و سازندگان می کوشند با استفاده از آرشیو خود، همه چیز را به نفع شاه و سیاست های او تغییر دهند. با این حال، تغییر محتوای اصلی تاریخ در قالب جلوه های بصری به همین موارد خلاصه نمی شود. عمده مواردی که می توان از آن ها به عنوان محذوفات(حذف شده های) تاریخی رایج در این مستندها نام برد، عبارتند از:
۱-تشکیک در ماهیت مخالفان رژیم
مستندهایی مانند «انقلاب ۵۷»، اصولاً یا رویکرد شاه در مقابل مخالفانش را به تصویر نمی کشند، یا در پی انحراف فکری بیننده از شناخت دقیق جریان های مخالف شاه هستند. در این مستندها، مخالفان شاه عموماً با عنوان مارکسیست معرفی می شوند. این توهمی بود که شاه نیز در مصاحبه هایش به صورت مکرر به آن اشاره می کرد و سازندگان مستند نیز از سخنان شاه نهایت استفاده را در این راستا کرده اند. با این حال وقتی به روزهای پرالتهاب انقلاب اسلامی می رسند و ناچار به اعتراف و اقرار در مورد حضور مردمی غیر وابسته به جریان چپ در صحنه می شوند، می کوشند تا این حضور را به برنامه ریزی روحانیون برای غلبه بر جریان چپ مرتبط کنند. این در حالی است که سابقه حضور مردم، با ریشه های عمیق دینی، در صحنه مبارزه، تنها به سال های پایانی رژیم پهلوی محدود نیست. مهمترین قیام عمومی مردم، پیش از اوج گیری انقلاب اسلامی، یعنی قیام ۱۵ خرداد، قیامی مبتنی بر علقه های صددرصد مذهبی و واکنش مردم نسبت به بازداشت یک رهبر دینی بود؛ امری که سازندگان مستندهایی مانند «انقلاب ۵۷»، حتی در حد اشاره ای جزئی هم به آن نپرداخته اند. در واقع، هدف سازندگان فیلم، القای این باور است که نیروهای مذهبی، به عنوان ریشه دارترین فعالان عرصه انقلاب، اصولا برنامه ای برای مقابله با رژیم نداشتند و صرفاً از تلاش های جریان های چپ برای براندازی رژیم شاه استفاده کرده اند. غافل از این که در بازه زمانی مورد نظر آن ها، تمامی گروه های چپ گرا، اعم از چپ گرایان به ظاهر مذهبی و مارکسیست های غیرمعتقد به مذهب، در دام تله های امنیتی ساواک گرفتار شده بودند و عملا فضای فعالیت لازم را در اختیار نداشتند.
۲ -نادیده گرفتن ساواک و شکنجه ها
فیلم های مستندی از این دست، که در پی تطهیر رژیم پهلوی هستند، خیلی ساده از موضوع ساواک و شکنجه مخالفان رژیم شاه می گذرند؛ موضوعی که ابداً نمی توان آن را در بررسی تاریخ و وقایع دوران پهلوی، نادیده گرفت. رویکرد خشن ساواک و شکنجه و شهادت مبارزان، یکی از مهمترین دلایل خشم و نفرت عمومی مردم از رژیم شاه بود. ترس و وحشت از ساواک، جزء جدایی ناپذیر زندگی روزمره مردم در آن دوران محسوب می شد. هنوز هم خاطرات مربوط به ایجاد محیط پر رعب و وحشت، به واسطه انتشار اخبار مربوط به وحشی گری های ساواک، با گذشت نزدیک به چهار دهه از آن روزها، دست کم در خاطر بسیاری از مردان و زنان این مرز و بوم باقی مانده است. با این حال در مستندهایی مانند «انقلاب ۵۷»، اثری از ماجرای شکل گیری این نهاد امنیتی وجود ندارد. سوابق ساواک به قدری منفی و آکنده از جنایت است که حتی سازندگان این دسته از مستندها نیز قادر نیستند چهره ای منطقی از آن ارائه کنند. افزون بر این، تلاش شده است تا شاه فردی ضدخشونت و گریزان از کشتار مردم نشان داده و فرار او در ۲۶ دی ماه سال ۱۳۵۷، با این تفکر و رویکرد توجیه شود. این در حالی است که انبوه کشتارهای رژیم شاه، از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا بهمن ۱۳۵۷، طی ۱۵ سال و وقایعی مانند ۱۷ شهریور تهران و ۱۰ دی ماه مشهد، عملا نادیده گرفته شده اند.
۳-فرار از نشان دادن چهره واقعی شاه و خانواده او
موضوع دیگری که درباره محتوای این نوع از مستندها باید مورد توجه قرار گیرد، نپرداختن به شخصیت شاه و سیمای خانوادگی اوست. شاه تنها در کنار وقایع سیاسی و گاه اقتصادی تصویر و از نمایش چهره واقعی وی در میان مردم خودداری می شود. در واقع، چهره حقیقی شاه، در قالب فرمانروایی هوسران و فاسد، اصولا در مستندهایی مانند «انقلاب ۵۷» فاقد جایگاه است. این در حالی است که فساد اخلاقی شاه و خانواده اش، چندان از چشم مردم مخفی نبود و باعث افزایش انزجار عمومی نسبت به رژیم پهلوی می شد.اعضای خانواده شاه، به ویژه خواهر دوقلوی او، اشرف، نیز به عنوان افرادی فاسد، بی بندوبار و قاچاقچیان بین المللی مواد مخدر از شهرت فراوانی برخوردار بودند. افزون بر این، اشرف در قتل بسیاری از مبارزان، نقش مستقیم داشت. نکته قابل تأملی که سازندگان این مستندها به آن پرداخته اند، برش هایی از سخنان شاه است که به مخاطب، رویکردهای وطن پرستانه شاه را القاء می کند، حال آن که، بیننده با مشاهده ادامه مصاحبه می تواند به ساده لوحی و بی تدبیری شاه و نیز وابستگی او به غرب بیش از پیش واقف شود. فساد اخلاقی و اقتصادی شاه و اطرافیانش واقعیتی غیرقابل انکار است که مستندهایی مانند «انقلاب ۵۷» عامدانه توجهی به آن نکرده اند.
۴-تهدید تمامیت ارضی و تحقیر ملی
محصولات رسانه ای شبکه های وابسته به دشمنان انقلاب اسلامی، در معرفی شاه و عملکرد او، هیچ گاه اشاره ای به تهدید تمامیت ارضی کشور و از دست رفتن بخش هایی از سرزمین ایران نمی کنند. موضوعاتی نظیر جدایی بحرین از ایران و واگذاری حقابه ایران از رود هیرمند به افغانستان، در راستای سیاست های منطقه ای غرب، مسائلی هستند که ظاهراً به چشم سازندگان مستندهایی مانند «انقلاب ۵۷» نیامده اند. گسترش صنعت مونتاژ در کشور و خام فروشی نفت، چیزی که بعدها در بحران اقتصادی و فشار ناشی از آن، بر زندگی مردم نقش مؤثری داشت، نتیجه مستقیم عملکرد و سیاست های رژیم شاه بود. آنچه در این پرونده، با توجه به اسناد و روایت های تاریخی ارائه شده ، موضوعاتی است که هر بیننده باید با در نظر گرفتن آن ها به مشاهده مستندهایی از این قبیل بپردازد.

۱۳۹۴/۱/۱۱

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...