نسخه چاپی

ضرورت وحدت از دوران امام كاظم(ع) تا امروز

عکس خبري -ضرورت وحدت از دوران امام کاظم(ع) تا امروز

هارون‌الرشید رو به قبر پیغمبر(ص) كرد و گفت یا رسول‌الله! عذر می‌خواهم به خاطر وحدت مسلمین ناچارم فرزندتان را دستگیر كنم و با این ظاهرسازی حضرت را دستگیر و زندانی كردند.

به گزارش نما ،بیشتر دوران امامت حضرت امام موسی کاظم(ع)، امام هفتم شیعیان در زمان مأمون بود. در آن دوره حکومت اسلامی هم گسترش زیادی یافته بود هم بنی‌عباس قدرت پیدا کرده بودند، چون در دوران امام محمدباقر(ع) بنی‌امیه ضعیف شد و رو به اضمحلال نهاد. علتش هم قیام امام حسین(ع) بود که اثراتش را گذاشت و قیام‌هایی علیه بنی‌امیه شروع شد. بنی‌عباس هم از این فرصت سوءاستفاده کرد و به نام طرفداری از اهل‌بیت(ع) بر ضد بنی‌امیه قیام و مردم هم با بصیرت نداشته‌شان از آنها پیروی و حمایت کردند. به هر حال حکومت بنی‌امیه سقوط کرد و دوران حکومت بنی‌عباس شروع شد. اوایلِ بنی‌عباس در زمان امام صادق(ع) و هنوز جای پایشان محکم نشده بود، ولی بعد از اینکه روی کار آمدند، اول بنی‌امیه را قلع و قمع کردند، سپس سراغ اهل‌بیت(ع) آمدند. زمان مأمون پایه‌های قدرتشان کاملاً مستحکم شده و کشور اسلامی توسعه زیادی یافته بود و ایران و خراسان یکی از استان‌های آن محسوب می‌شد. چند سالی از حکومت بنی‌عباس گذشته بود و خلفای آن عوض و بدل شده بودند و هارون در اوج قدرت بود و قدرت زیادی داشت. بنی‌عباس هم برعکس بنی‌امیه خطرناک‌تر بودند، چون ظاهر خوبی را نشان می‌دادند، تجربه داشتند، خرابکاری‌ها و عیاشی‌های علنی بنی‌امیه را مخفیانه انجام می‌دادند و وجهه مذهبی به خودشان گرفته بودند. لذا حضرت موسی‌بن جعفر(ع) در دوران سختی به سر می‌بردند. دورانی که قدرت مقابلشان، بنی‌عباس قوی، مستحکم و گسترش‌یافته در سراسر دنیای اسلام با ظاهری فریبنده بود که اولش ادعای طرفداری از اهل‌بیت(ع) می‌کردند. در دوران امام موسی کاظم(ع) با وجودی که خفقان و سختگیری زیاد بود، امام حرکات و تبلیغاتشان را بسیار گسترش داده بودند و در شهرها و جاهای مختلف نمایندگانی داشتند و با وجود سختگیری و اختناق موجود کاملاً بر اوضاع مسلط بودند و اوضاع در دستشان بود و کارشان را انجام می‌دادند و حتی به‌قدری علیه حکومت دقت داشتند که ابراهیم جمّال ـ که از شیعیان بود و شترهایی داشت و اجاره می‌داد ـ وقتی شترهایش را به مأمون اجاره می‌دهد تا او به سفر حج برود، حضرت او را می‌خواهند و به او اعتراض می‌کنند که کارت درست نبوده است و چرا به ظلم کمک کردی؟ او هم در پاسخ می‌گوید آقا! برای رفتن به سفر مکه بود، برای کار ناجوری که نبود. حضرت می‌فرمایند: «همین‌قدر که راضی بودی که او سالم و زنده برگردد و کرایه شترهایت را بدهد، به او کمک کرده‌ای.» ابراهیم جمّال ناچار می‌شود شترهایش را به‌کلی بفروشد.

حضرت به‌شدت در حکومت نفوذ داشتند و افراد نفوذی وارد دستگاه بنی‌عباس و حتی تا داخل کاخ، حکومت و نزدیک‌ترین مرکز حکومت هارون‌الرشید نفوذ کرده بودند. علی‌بن یقطین، وزیر اعظم هارون‌الرشید از شیعیان مخلص و نفوذی حضرت در دستگاه عباسیان بود. در بعضی شهرها فرمانداران و والیانی بودند که علی‌الظاهر مأمور هارون‌الرشید، ولی در باطن از شیعیان، طرفداران و علاقمندان حضرت موسی‌بن جعفر(ع) بودند. با این اوصاف حکومت احساس خطر می‌کرد، ضمن اینکه دستگیری و زندانی کردن امام موسی کاظم(ع) برایشان مشکل بود و این کار را با ظاهرسازی انجام دادند. یعنی خلیفه اول به مکه و حج رفت و در برگشت به مدینه و در مسجد پیغمبر(ص) به زیارت پیامبر(ص) آمد و در آنجا ظاهرسازی‌هایی کرد و در حضور مردم که حضرت موسی‌بن جعفر(ع) هم در مسجدالنبی بودند رو به قبر پیغمبر(ص) کرد و گفت یا رسول‌الله! عذر می‌خواهم به خاطر وحدت مسلمین ناچارم فرزندتان را دستگیر کنم و با این ظاهرسازی حضرت را دستگیر و زندانی کردند. البته در زمانی که حضرت زندانی بودند تلاش‌های بسیاری کرد تا به طریقی با موسی‌بن جعفر(ع) کنار بیاید. گاهی پیغام‌هایی می‌داد و علی‌الظاهر دلجویی‌ها می‌کرد تا ایشان قدری کوتاه بیایند و امام موسی کاظم(ع) را آزاد کند. یعنی از یک طرف نمی‌توانست زندانی بودن ایشان را تحمل کند، چون می‌دانست حضرت محبوبیت فراوانی در جامعه دارد. از طرف دیگر حضور ایشان در جامعه را خطری برای خود تلقی می‌کرد، از این‌رو پیغام‌های متعددی می‌فرستاد. مثلاً یک بار حضرت موسی‌بن جعفر(ع) را خواست و گفت: «حاضر شدم فدک را به شما برگردانم.» حضرت فرمود: «تو این کار را نمی‌کنی.» او هم گفت: «من این کار را می‌کنم.» حضرت فرمود چنین کاری نخواهی کرد. او هم قسم خورد من این کار را می‌کنم و شما حد و حدود فدک را مشخص کنید. بعد از اصرار او، امام موسی کاظم(ع) مرز شرقی، غربی، شمالی و جنوبی کشور را نام بردند و فرمودند این حد فدک ماست. در واقع به او فهماندند سر یک باغ و مزرعه دعوا نداشتیم و نداریم. این حکومت مال تو نیست، مال ماست و باید بدهی. فدک ما این است. او بسیار عصبانی و ناراحت شد و گفت پس برای من چه می‌ماند؟ خلاصه از این قضیه بیشتر احساس خطر کرد.

حتی بارها افرادی را می‌فرستاد تا یک جوری موسی‌بن جعفر(ع) را به اصطلاح نرم کنند و ایشان کنار بیاید. مثلاً وزیرش را خدمت حضرت فرستاد که گزارش‌هایی در باره شما بوده است، ما هم شما را زندانی کردیم و عصبانی بودم و تا شما عذرخواهی نکنی و کوتاه نیایی شما را رها نمی‌کنم. حالا فهمیده‌ایم گزارش‌ها دروغ بوده و درست نبوده‌اند، برای رفع قسمم در زندان نه در ملاء عام عذرخواهی مختصری کنید تا شما را آزاد کنم. ایشان تا همین مقدار هم کوتاه نیامدند و فرمودند آفتابی که بر بام زندان من می‌تابد، بر بام قصر تو هم می‌تابد، ولی در روز و جایی که خورشید و آفتاب نخواهد بود، باید تکلیفمان را معلوم کنیم. ایشان به هیچ‌وجه کوتاه نمی‌آمدند و سال‌ها در زندان‌های مختلف به‌سر می‌بردند. علت تعویض زندان‌ها هم این بود که گاهی طوری می‌شد که زندانبان‌ها تحت تأثیر امام موسی کاظم(ع) قرار می‌گرفتند و علاقمند به ایشان و طرفدارشان می‌شدند و ناچار می‌شد زندان‌ها را عوض کند.

حکومت در زمان هارون‌الرشید گسترش زیادی یافته و خفقان زیادی حاکم بود. همان‌طور که جان فرزندان پیغمبر(ص) در زمان منصور دوانیقی در خطر بود و فرزندان پیغمبر(ص) را می‌کشتند، در زمان هارون‌الرشید در روز ظاهرسازی‌های زیادی می‌کردند و مثلاً می‌گفت پیش فلان شخص برویم تا ما را نصیحت کند، ولی یک شب در خراسان دستور داد 60 تن از سادات زندانی‌شده را سر ببُرند و در چاه ریختند. یعنی روز ظاهرسازی می‌کردند و مثلاً می‌گفت بروید بگردید ببینید کسی را پیدا می‌کنید که پیغمبر(ص) را دیده باشد؟ پس از کلی گشتن در روستاها پیرمردی را یافتند و آوردند. او را مورد لطف قرار و به او هدایایی داد، ولی شب‌ها عیاشی‌های مخفیانه، ظلم‌های عجیب و زندان‌های مخوف داشت و کشتار هم می‌کرد.

در این شرایط امامت موسی‌بن جعفر(ع) هم گسترش یافته بود. علت اینکه پس از آن حضرت واقفیه ایجاد شد، این بود که امام موسی کاظم(ع) در گوشه و کنار و کشورها و شهرهای مختلف نمایندگان فراوانی داشتند و وجوهات را از شیعیان و علاقمندان به آن حضرت می‌گرفتند. این نمایندگان پول‌های زیادی را گرفته بودند و به خاطر اینکه حضرت موسی‌بن جعفر(ع) در زندان بود، این پول‌ها پیش نمایندگان ایشان مانده بود. وقتی حضرت امام موسی کاظم(ع) به شهادت رسیدند، عده‌ای از نمایندگان فکر کردند این پول‌ها و این موقعیت از دستشان می‌رود، بنابراین فریب دنیا را خوردند و برای اینکه این وجوه را به جای خودش منتقل نکنند تا به دست حضرت رضا(ع) نرسد، شایعه‌ای درست کردند. این مسئله را بعد از اکثر امام‌ها داشتیم. البته تا بعد از حضرت رضا(ع) این جریان را نداشتیم و از ایشان به بعد به دلیل روشنگری‌هایی که از سوی حضرت رضا(ع) و ائمه پس از ایشان انجام می‌شد، انحراف کمتر بود.

مثلاً بعد از امام حسین(ع) انحراف ایجاد کردند که محمدبن حنفیه جانشین امام حسین(ع) است. پس از امام چهارم شایعه کردند که زید جانشین امام زین‌العابدین(ع) است، چون او اهل قیام بود. بعد از امام صادق(ع) شایع کردند اسماعیل، فرزندشان امام است و اسماعیلیه را درست کردند. این جریان جدیدی نبود و دشمنان مترصد فرصت بودند بعد از هر امام انحرافی در امامت ایجاد و مردم را از مسیر امامت خارج کنند و به طرف شخص دیگری سوق بدهند، لذا دشمنان همیشه دست‌اندرکار این قضیه بودند و بعد از هر امامی این انحراف را درست می‌کردند. پس از حضرت موسی‌بن جعفر(ع) انحرافشان به این صورت شد که شایع کردند بعد از امام هفتم امامی نیست و امامی نمی‌آید، به همین دلیل واقفیه درست شد.

با وجود خفقان فراوان و زندانی‌های طویل‌المدت فرزندان زیادی از امام موسی کاظم(ع) در شهرهای مختلف پراکنده شده‌اند و اکثر امامزادگان مرکز و پناهگاهی برای شیعیان بودند. حضرت نفوذ و گسترش فراوانی از قصر هارون‌الرشید گرفته تا دورترین نقاط بلاد اسلامی داشتند. همان‌طور که اشاره کردم علی‌بن یقطین، وزیر اعظم هارون‌الرشید از طرف موسی‌بن جعفر(ع) نفوذی به دستگاه بنی‌عباس در زمان هارون‌الرشید بودند، ضمن اینکه امام موسی کاظم(ع) مراقب بودند خطری متوجه علی‌بن یقطین نشود. برمکی‌ها که مخالف امامت و رهبری بودند، پست‌های مهم هارون‌الرشید را در اختیار داشتند، خدمات زیادی به او کردند و او هم خیلی به آنها علاقمند بود، سرانجام یک روز مورد غضب هارون‌الرشید قرار گرفتند و از پست‌ها عزل و طرد شدند و به بدبختی و بیچارگی افتادند و خوار و ذلیل شدند، ولی علی‌بن یقطین تا آخر کار همان‌طور که امام به او وعده داده بود که دستورات ما را در آنجا اجرا کن، به داد شیعیان ما برس، به مظلومین و شیعیان ما کمک کن، ما هم قول می‌دهیم سایه زندان و شمشیر بر سرت نیفتد، در امان و محفوظ ماند. با وجودی که جاسوس‌ها خبرهایی را به هارون‌الرشید می‌دادند که علی‌بن یقطین شیعه است و با موسی‌بن جعفر(ع) ارتباط دارد، اما هر موقع خطری متوجه علی‌بن یقطین می‌شد، به‌وسیله امام موسی کاظم(ع) و مراقبتی که از او می‌کردند و ولایتی که بر او داشتند او از آن خطرات می‌جست و هیچ‌گاه خطر متوجه وی نشد.

خداوند متعال در قرآن مجید در باره وحدت به مسلمانان نمی‌فرماید دچار تفرقه نباشید، بلکه می‌فرماید: «وَ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَ اخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ»(1) یعنی تفرقه این‌قدر از شما به دور است که مثل افرادی که گرفتار تفرقه شده‌اند نباشید. «وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَ لاَ تَفَرَّقُواْ»(2) وحدت یکی از خواست‌های خدا، قرآن، پیغمبر(ص) و ائمه معصومین(ع) و محور وحدت هم امامت و ولایت است، یعنی وحدت واقعی و درست در سایه امامت و ولایت به دست می‌آید و اگر مردم امامت‌پذیر و ولایت‌پذیر باشند، وحدت حاصل می‌شد.

در زمان امام موسی کاظم(ع) هم اگر مردم حول محور ولایت بودند، این تفرقه‌ها به وجود نمی‌آمد. در طول تاریخ، بعد از صدر اسلام تمامی تفرقه‌هایی که به وجود آمده‌اند به خاطر دوری از امامت و ولایت بوده است. امروز که دنیای اسلام به این بدبختی افتاده است و دشمن دارد آنها را به دست خودشان قلع و قمع می‌کند، می‌کشد و از بین می‌برد به خاطر این است که اینها از امامت و ولایت دور افتاده و دچار تفرقه شده‌اند. فاطمه زهرا(س) در خطبه مخصوصی که در مسجد خواندند، یکی از اعلان خطرهایی که کردند و یکی از نسخه‌هایی که به مردم دادند، این بود که: «اِمامَتُنا اَماناً لِلفُرقَه»، امامت ما وسیله جلوگیری از تفرقه است. «طاعَتُنا نِظاماً لِلمله»، اطاعت از ما نظم‌دهنده امت و ملت است. ایشان این نسخه را پیچیدند. عده‌ای آن را پذیرفتند و عده‌ای هم نپذیرفتند. ائمه(ع) در هر زمانی حتی با آنهایی که اهل ولایت نبودند و امامت نداشتند، ولی مسلمان بودند، سعی می‌کردند دچار تفرقه نشوند. مثلاً می‌بینیم علی‌بن ابی‌طالب(ع) 25 سال سکوت می‌کند. چرا؟ به خاطر حفظ وحدت. یا ائمه ما دستور می‌دادند در نماز جمعه غیر شیعیان شرکت کنید و پشت سرشان نماز بخوانید. به این ترتیب دعوت به وحدت می‌کردند. در زمان موسی‌بن جعفر(ع) و سایر ائمه(ع) همین‌طور. نظر ائمه(ع) این بود که در دنیای اسلام تفرقه و چند دستگی ایجاد نشود و مدام پیگیر این قضیه بودند. در زمان خودمان هم می‌بینیم امام امت(ره) به ایرانی‌ها دستور دادند به مکه و مدینه که می‌روید در نماز اینها شرکت کنید. حال آنکه در کشور ما امام جماعت شرایطی دارد، باید شیعه، عادل و... باشد، اما امام و مقام معظم رهبری می‌فرمایند بروید پشت سر اینها نماز بخوانید، نمازتان هم درست است و اعاده هم نمی‌خواهد. چرا اینها را می‌گویند؟ برای حفظ وحدت. رهبر معظم انقلاب به گویندگان، مداحان و... سفارش می‌کنند حرفی را که موجب ایجاد تفرقه بین مسلمانان می‌شود، نزنید، چون دشمن همیشه می‌خواهد از این تفرقه سوءاستفاده کند و سوءاستفاده هم کرده است. در هر کشوری مثل عراق توجه و سعی‌اش بر این است که بین شیعه و سنی و مذاهب مختلف تفرقه ایجاد کند، زیرا به نفع دشمن است، لذا باید توجه کنیم ائمه ما همگی به دنبال وحدت بوده‌اند و همان‌طور که می‌گوییم اصل و محور وحدت امامت و ولایت است، در عین حال باید با سایر برادران مسلمان در برابر دشمنان وحدت داشته باشیم، چون همه ما دشمن مشترک داریم. اول که در یمن، سوریه، عراق و جاهای مختلف کشتار صورت می‌گرفت، عده‌ای خیال می‌کردند اینها فقط با شیعه دشمنی و عداوت دارند، ولی الان می‌بینیم این حرف‌ها نیست و شیعه، سنی، حتی مسیحی و همه را دارند می‌کشند.

لذا این قضیه به ما می‌آموزد و ما را به این نکته توجه می‌دهد که در حفظ وحدت بکوشیم و همیشه سعی کنیم امامت و ولایت را که اساس وحدت است مغتنم بشماریم و هرچه بیشتر آن را تقویت کنیم و نگذاریم دشمنان و سیاست‌بازان به صور مختلف امامت و ولایت را برای رسیدن به مقاصد خودشان تضعیف کنند. هرچه این قضیه تضعیف شود، اختلاف در بین امت اسلامی بیشتر می‌شود.

پی‌نوشت‌ها‌:

(1) قرآن کریم، سوره آل‌عمران، آیه 105

(2) قرآن کریم، سوره آل‌عمران، آیه 103

منبع:هفته نامه شما

۱۳۹۴/۲/۲۴

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...