به گزارش نما، محمدسعیداحدیان در یادداشتی در روزنامه خراسان نوشت: شنیده هایی از امکان برگزاری برخی تجمع های هسته ای باعث شد تکلیف بدانم و دغدغه ای جدی مبنی بر اتفاقی که این روزها در افکارعمومی در حال شکل گیری است را مطرح کنم اما ضروری است ابتدا تصویری از نخبگان، فعالان سیاسی و رسانه ای در نوع مواجهه با مذاکرات هسته ای را در چهار طیف مختلف ارائه کنم.
طیف اول گروهی هستند که موافق هر توافقی هستند و معتقدند به هرصورت باید به توافق دست یافت حتی توافقی که در آن ما امتیاز مهمی نگرفته باشیم و امتیازهای زیادی داده باشیم.
شاید در شروع دور جدید مذاکرات در آغاز به کار دولت یازدهم طرفداران این تفکر قابل اعتنا بودند اما با گذشت زمان و با روشن تر شدن نگاه و رفتار واقعی آمریکایی ها و مخصوصا با روشن شدن این مساله که ممکن است توافقی صورت گیرد اما فقط وعده حذف تحریم ها به عنوان مهمترین دغدغه این طیف داده شود، حامیان این تفکر بسیار کم شده اند به همین دلیل ضرورتی برای بحث چندان درباره آنان وجود ندارد.
طیف دوم را می توان «موافقان خوش بین» نام گذاشت که در راس آن ها تیم هسته ای قرار دارد. این نگاه معتقد به توافقی خوب است اما با خوش بینی ویژه ای که به علاقه دولت اوباما به موفقیت در مذاکرات دارد بر این باور است که مسیری در حال طی شدن است مخصوصا توافق های صورت گرفته در لوزان در راستای رسیدن به توافقی خوب است و معتقد است با دقت در انجام مذاکره در کنار اعتماد به توافق امضا شده می توان به توافقی خوب رسید.
به نظر می رسد سه نقد جدی می توان بر این جریان فکری داشت اول اینکه واقعیت این است که در توافق های صورت گرفته در کنار نقاط قوت قابل اعتنا نقاط ضعف مهمی نیز وجود دارد که اگر رفع نشود ما شاهد توافقی بد خواهیم بود دوم اینکه آن ها به صورتی غیر منطقی به دولتمردان آمریکا خوش بین هستند به گونه ای که همه سخنان و حرف های زیاده خواهانه و بعضا تحقیر آمیز طرف مقابل را به دلیل حل مشکلات داخلی و منطقه ای آمریکا می دانند و به راحتی از کنار آن ها می گذرند مخصوصا چشمشان را بر بسیاری از بدعهدی های عملی مختلف آن ها می بندند و بدتر آن که در برخی موارد به جای موضع گیری متقابل با عبارت هایی مانند« با روح توافق صورت گرفته مخالف است نه با خود توافق» یا منظور از این سخنان در چارچوب فلان پیمان بین المللی بوده است در صدد توجیه آن ها بر می آیند نقد سوم بر این جریان فکری این است که جز چند نفری که عضو تیم هسته ای هستند هیچ کارشناس قابل اعتنایی که بتواند با اشراف به موضوع به صورت کارشناسی از بخش مثبت نتایج به دست آمده دفاع کنند، وجود ندارد.
طیف سوم را با نامی که برای خود انتخاب کرده اند «دلواپسان» می نامیم عمده اعضای این طیف نیز معتقد به مذاکره و رسیدن به توافقی خوب هستند اما بر این باورند که مسیری که در حال طی شدن است با ویژگی های یک توافق خوب فاصله بسیار زیادی دارد به عقیده این جریان مسیر فعلی مذاکرات به ناکجاآبادی می رسد که دستاوردهای چندساله ما را به باد می دهد.
در نقد این طیف می توان مدعی شد که به نظر می رسد نگاه آرمانگرایانه این طیف چون با واقع بینی همراه نیست باعث می شود که اولا دستاوردهای به دست آمده مورد غفلت قرار بگیرد و ثانیا هدف گذاری که این طیف برای ویژگی های توافقی خوب مدنظر دارند، غیر قابل رسیدن باشد و ثالثا فلش نقدهایی که این طیف در بیان نگرانی های خود به کار می برند عمدتا رو به تیم هسته ای است و در بعضی مواقع همراه با ادبیاتی است که در آن بی اعتمادی کامل یا تخریب تیم هسته ای برداشت می شود. البته انصاف حکم می کند که در نقد این طیف به سه نکته مهم نیز اشاره کرد اول اینکه این عده نیز مخالف توافق خوب نیستند فقط ممکن است تصویری که از توافق خوب ترسیم می کنند به عقیده ما کمی آرمان گرایانه باشد.
ثانیا نقدهای این طیف حتی اگر نادرست باشد کمکی جدی به تیم هسته ای در مذاکرات است هم از اشتباه تیم هسته ای جلوگیری می کند و هم قدرت چانه زنی آن ها را بالا می برد لذا دولت و تیم هسته ای نباید با آن ها برخورد حذفی یا تحقیر آمیز کنند در عین حال نتیجه نوع ادبیاتی که این طیف انتخاب کرده اند باعث شده است که بسیاری از مخاطبان عمومی این گونه برداشت کنند که این طیف باور به مذاکره ندارند و اصولا مخالف هر نوع توافقی هستند این درحالی است که این برداشت نادرست است و باور عمده حامیان این طیف موافق با توافقی خوب البته با ویژگی هایی که تعریف می کنند، است.
طیف چهارم را شاید بتوان «موافقان نگران» نامید. از نگاه این طیف ، مسیر طی شده در مذاکرات قابل دفاع است هرچند نقدهای بسیار مهمی نیز بر آن وارد است همچنین در نتیجه به دست آمده یعنی توافق های لوزان در کنار نقاطی که ضروری است در ادامه مسیر مذاکرات اصلاح شود، دستاوردهای قابل اعتنایی نیز کسب شده است اما بر اساس تجربه های متعدد و واقعیت های غیر قابل انکار خوش بینی به دولت اوباما و چشم بستن بر مواضع، اظهارات و ادبیات آمریکایی ها و آژانس ساده اندیشانه است لذا این طیف در کنار انتقاد از برخی تصمیمات و مواضع تیم هسته ای، موافق مسیر کلی طی شده است اما به شدت نگران بدعهدی، فریب کاری، بازی های حقوقی و زیاده خواهی های آمریکا است که با توجه به خوش بینی تیم هسته ای به آژانس و دولت اوباما این نگرانی هرچه پیش می رود تشدید می شود. چون از نگاه کارشناسی با این نگاه موافقم نقد مهمی که به این طیف وارد می دانم «بی عملی» است چرا که این طیف که بخش اصلی مسئولان و رجال سیاسی دارای مناصب اصلی در حاکمیت و بسیاری از فعالان سیاسی یا رسانه ای را شامل می شود یا در سکوت هستند و نظاره گر یا صرفا به ابراز مواضع کلی بسنده می کنند.
آنچه هدف نوشتن این یادداشت است طیف شناسی نخبگان سیاسی درمواجهه با مساله هسته ای ایران است تا از رهگذر آن بتوان یک نگرانی روشن در مدیریت افکار عمومی را به فعالان سیاسی و رسانه ای تذکر داد و آن خطر دو قطبی شدن فضای سیاسی کشور به «موافقان توافق» و «مخالفان توافق» است.
از توصیفی که تلاش شد صادقانه و منصفانه صورت گیرد مشخص شد این دو قطبی به هیچ وجه واقعی نیست یعنی هیچ کدام از سه طیف مذکور نه موافق هر توافقی هستند و نه مخالف هر توافقی بلکه همه موافق توافقی خوب هستند فقط در تعریفی که در توافق خوب دارند و در مسیری که برای رسیدن به آن طی می شود اختلاف سلیقه دارند اما واقعیت این است که نتیجه عملکرد این چهار طیف مخصوصا نوع مناظرات تلویزیونی و غیر تلویزیونی از جمله پخش مستند «شطرنج با گرگ ها» به گونه ای است که تصور عمومی را به سمت دو قطبی شدن موافقان توافق و مخالفان توافق سوق می دهد.
هنگامی که در طیف «موافقان خوش بین» فقط تیم هسته ای توان کارشناسی دفاع از توافق لوزان را دارد و آن ها نیز، هم به دلیل مشغله های خود و بیشتر به دلیل این که مذاکره را فقط در پشت میزهای مذاکرات می دانند فقط به میز مذاکره می اندیشند و جز چند روزی که با فشار رهبری چند جلسه غیر علنی دفاع از عملکرد خود گذاشتند، اقدام مهمی نکردند و هنگامی که طیف «موافقان نگران» ناظران بی عملی هستند که نه خود اقدام می کنند نه محل دعوت در مناظرات تلویزیونی قرار می گیرند، و هنگامی که طیف آرمانگرا حسب تکلیفی که تشخیص داده اند به نقدهای صریح و عینی خود وارد عرصه نقادی یک سویه می شوند، طبیعی است که جامعه برداشت دو قطبی مخالف و موافق توافق کند.
وقتی مردم مدام در رسانه ملی مناظرات دو طرفه ای می بینیم که یک طرف همه چیز را از دست داده توصیف می کند و طرف دیگر در نقطه مقابل صرفا از اصل انجام توافق دفاع می کند بدون آنکه بتواند حتی بخش های خوب توافق را دفاع کند، مشخص است که برداشت نادرست فضای دو قطبی در افکار عمومی تقویت شود همه این ها در حالی است که همانطور که ذکر شد نه تیم هسته ای و طیف موافقان خوش بین موافق هر توافقی حتی توافق بد هستند، نه طیف دلواپسان مخالف هر توافق حتی توافقی خوب هستند و البته طیف اصلی مسئولان و فعالان سیاسی و رسانه ای موافقان نگران نیز در بین این دو گروه قرار دارند.
ادامه شرایط موجود علاوه بر نگرانی از دو قطبی شدن فضا آسیب دیگری را نیز به دنبال دارد و آن هم احساس شکست و تحقیر ملی آن هم در شرایطی که در بالاترین جایگاه بین المللی قرار داریم،است این مساله در حالی است که ما بعد از دوازده سال حرکت رو به جلو، آمریکایی ها را مجبور کرده ایم از سر ضعف و ناچاری از بسیاری از خط قرمزهای خود بگذرند و نسبت به مواضع خود عقب نشینی های بسیار زیادی را انجام دهند حتی اگر این عقب نشینی آن ها برای رسیدن به توافقی خوب کافی نباشد اما نافی پیروزی ما بر آن ها در یک روند ۱۲ ساله و البته مبتنی بر دیپلماسی فعال صورت گرفته نیست حال چرا باید به گونه ای تصویر کنیم که ما تا اینجا شکست خورده کامل مذاکرات بودیم و آمریکایی های درمانده درمواجهه با ایران انقلابی، برنده این نبرد تاریخی؟
پس به نظر می رسد ضروری است همه رویه های خود را اصلاح کنند بعد از رسانه ملی که اصلی ترین نقش را در ارائه تصویری دقیق تر از این طیف بندی و عقاید آنان برعهده دارد، طیف موافقان خوش بین باید به وسط صحنه شنیدن و توضیح افکارعمومی بیاید و البته با مواضعی صریح و پاسخ هایی متقابل به زیاده خواهی ها نشان دهد فقط موافق توافق خوب است، طیف دلواپسان هم باید مراقب باشند که دغدغه های خود را به گونه ای نگویند که القای تکرار شرایط ترکمنچای را آن هم در عصر تمدن سازی انقلاب اسلامی کند و مردم به نادرستی تصور کنند آنان با هر توافقی حتی توافق خوب مخالف اند و طیف« موافقان نگران »نیز عافیت طلبی یا غفلت را کنار بگذارند و به وسط صحنه یکی از حساس ترین روزهای تاریخ سیاسی ایران بیایند چرا که در پیشگاه الهی سکوت بیشتر از عمل به تشخیص حتی تشخیص نادرست، حجت شرعی می خواهد.
هشدار درباره خطر دوقطبی شدن فضای سیاسی كشور
ادامه شرایط موجود علاوه بر نگرانی از دو قطبی شدن فضا آسیب دیگری را نیز به دنبال دارد و آن هم احساس شكست و تحقیر ملی آن هم در شرایطی كه در بالاترین جایگاه بین المللی قرار داریم، است.
۱۳۹۴/۳/۲