نسخه چاپی

تا سطح تقوای رجال سیاسی به حد مطلوب نرسد، قیام صورت نمی‌گیرد

بررسی علل قیام نكردن امام صادق (ع) در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان

عکس خبري -بررسي علل قيام نکردن امام صادق (ع) در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمين عليرضا پناهيان

آیا اگر سیاسیون ما اطراف امام صادق (ع) بودند آقا قیام می كردند؟ مسلما نه! چرا چون حضرت بقیه الله هم امروز قیام نكردند؟

یکی از سوالات مهمی که برای خیلی از شیعیان در زمان امام صادق (ع) و حتی در دوران کنونی وجود دارد این است که چرا حضرت باوجود یاران و شاگردان بسیار قیام نکردند؟ پاسخ به این پرسش از جهات گوناگونی به دوران ما و علل مهیا نشدن زمینه قیام حضرت مهدی (عج) ارتباط دارد. لذا به سراغ حجتالاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان رفتیم تا به پاسخ روشنی در این زمینه دستیابیم.

باوجود خواست همگانی شیعیان در زمان امام صادق (ع) چرا حضرت قیام نکردند؟ اگر امام قیام میکردند احتمال موفقیت نمیرفت؟
وجود تعداد زیاد شاگردان و اطرافیان حضرت موجب شده بود که همگان انتظار قیام از سوی امام داشته باشند و مکرراً از حضرت تقاضای قیام میکردند. شنیده بودند که در روایات اشارهشده بناست «لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّه» در زمان امام صادق (ع) اتفاق بیفتد. لذا اینکه انتظار قیام از امام داشتند پایه روایی هم داشت. اما بعد از آتش زدن درب خانه حضرت و آن قضایای تلخ کار عقب افتاد و بداء حاصل شد و به زمان غیبت صغری و سپس غیبت کبری کشید. اصلاً بنی العباس از همین خواست همگانی استفاده کردند و به خاطر مظلومیت اهلبیت بهقدرت رسیدند درحالیکه خود امام سکوت کردهاند. لذا ظاهراً اینطور میشود تحلیل کرد که اگر امام قیام میکردند بیتردید موفق میشدند. کسانی که میآمدند و میگفتند آقا قیام کن حرف بیربطی نمیزدند و تجربه تاریخی بنی العباس هم در آن مقطع نشان میداد هرکسی به نام اهلبیت قیام کند موفق میشود. حالا اگر خود اهلبیت قیام میکردند موفق نمیشدند!؟

پس دیگر چه دلیلی برای قیام نکردن باقی میماند؟
علت اینکه امام صادق (ع) قیام نکردند این موفقیت نبود بلکه به نظر حقیر اینطور میرسد که حضرت به دنبال یک موفقیت پایدار بودند نه موفقیت ناپایدار. شما با مراجعه به تاریخ نمیتوانید این برداشت را رد کنید که امام در صورت قیام موفق میشدند و موجی ایجاد میشد و حکومت را بهدست میگرفتند. بنی العباس هم در آن زمان عددی نبودند و عِدّه و عُدّهای نداشتند. ولی امام رفتاری را انجام دادند شبیه رفتار جد بزرگوارشان امیرالمؤمنین (ع). آن حضرت هم هنگام گرفتن خلافت و باوجود اصرار مردم استنکاف میورزیدند. چرا؟ برای اینکه نمیخواستند یک حاکمیت ناپایدار شکل بگیرد. البته نمیخواهم این را بهعنوان یک قاعده کلی مطرح کنم که ائمه اگر دنبال تشکیل حاکمیت هستند همیشه دنبال حاکمیت پایدار بودند. نه، یک وقتی ممکن است شرایطی پدید بیاید که برای یک حاکمیت ناپایدار هم قیام بشود. ولی طبع حاکمیت دینی و طبع حق اقتضا میکند که شما وقتی برای آن برنامهریزی میکنید برای نوع پایدارش باشد. حق که موقتی روی کار نمیآید. کما اینکه در حکومت حضرت مهدی (عج) هم میبینید یک حکومت ابدی در جهان بشریت برقرار میشود.

چرا؟ مگر حاکمیت مقطعی و ناپایدار بهتر از نبود حاکمیت نیست؟
حکومت ناپایدار در آن زمان بدین معنا بود که شما خوبها از گوشه و کنار جمع و سیبل اهداف دشمن کنید! خوبها را از گوشه و کنار و اطرافواکناف بلاد اسلامی بیاورید یکجا و همه را به شهادت برسانید! نمونهاش امام حسن (ع) بود که نگذاشت آن عده کم خوبهای امتش هم به شهادت برسند. میآمدند و پناهبرخدا میگفتند یا مُذلّ المؤمنین، اما حضرت میفرمودند من به نفع شما کارکردم وگرنه همه شما شهید میشدید. حتی در روایات اشارهشده که علت اینکه ائمه مظلومانه و در سکوت مسموم میشدند و فریاد هل مِن ناصر سر نمیدادند این بود که اگر ندای هل من ناصر سر میدادند همین مؤمنین اندک اطرافشان نیز به شهادت میرسیدند. و نمیخواستند این اتفاق بیفتد.

پس اگر قیام میشد تازه دشمنی دشمنان شدت میگرفت؟
بله، اینیک واقعیت است که دشمنیها بعد از یک حکومت دینی با خوبان صد برابر میشود. شما در تجربه انقلاب اسلامی ببینید. بعضی ظاهربینها معتقدند قبل از انقلاب اینقدر به متدینین و انقلابیون بیحرمتی نمیشد. درست هم میگویند اما علت چه بود؟ چون کسی شمارا عددی حساب نمیکرد! بعد دیدند عجب! اینها چه قدرتی میتوانند ایجاد کنند لذا شروع به دشمنی کردند. تازه دشمن پیدا شد. شما تا در موقعیتهای ورزشی مدال طلا بهدست نیاورید رقبا شمارا جدی نمیگیرند. اما بهمحض کسب مدال قویترینها نشانهتان میگیرند و همه میخواهند شمارا ببرند. لذا اهلبیت بهویژه امام صادق (ع) که در معرض تشکیل حکومت دینی بودند در یک چنین فضایی حاکمیت را نپذیرفتند. ممکن بود موجب شود همین ریشههایی که در خاک ریشه دواندهاند خشک شوند.

آیا حضرت دلیل مخالفت را هم بیان میکردند؟
حضرت بهصراحت وقتی اطرافیانشان درخواست قیام میکردند به طرق و زبانهای مختلف به آنها پاسخ میدادند. جریان شیعه تنوری و دست در جیب همدیگر بردن دو تا از نمونههاست. حضرت انتظار خود را از حاکمیت خیلی بالا میبردند و میفرمودند با شماها که نمیشود جامعه را اداره کرد. اگر بخواهیم حکومت کنیم یارانی میخواهیم که شیعه تنوری باشند. فرمود بلند شو درون تنور برو. گفت آقا مگر گناهی مرتکب شدم!؟ فرمودند: نمیخواهد بروی! بعد هارون مکی وارد شد حضرت به او فرمود درون آتش برو و بدون هیچ اماواگری رفت! این بیشتر داشت میسوخت و نگران بود! آقا فرمودند اگر نگرانی برو رفیقت را نگاه کن. رفت نگاه کرد با تعجب مشاهده کرد که درون آتش برداً و سلاماً نشسته و ذکر میگوید. آقا فرمود چند نفر اینجوری دارید؟ گفت حتی یک نفر نداریم! حضرت در واقع سطح توقع خودشان را که خیلی هم بالابود با این کار نشان دادند.
یا آن مورد دیگری که اصرار به قیام داشت و میگفت مثلا پنجاه هزار نفر یار داریم. حضرت فرمود دست در جیب هم میتوانید بکنید!؟ یعنی باهم ازلحاظ مالی راحت هستید؟ گفت نه حالا اگر بهسختی به هم قرض بدهند هنر کردهاند اما اینکه بهراحتی از اموال هم بردارند اصلا. آقا فرمود آنکسی که قیام خواهد کرد یارانش اینگونه اند.

پس با این حساب حضرت تکلیف ما را نیز مشخص کردهاند!
دقیقا همینطور است. امروز حکمت این حرفها کاملا قابل تطبیق در جامعه ماست. ما باید از سیاسیون جامعهمان بیشترین توقع تقوا را انتظار داشته باشیم. بیشترین دیانت و ایمان و ولایت مداری را انتظار داشته باشیم. در فضای فرهنگی و سیاسی جامعه ما اگر بخواهد منویات و بلکه تصریحات امام صادق (ع) حکمفرما باشد بسیاری از سیاسیون باید از صد فرسخی سیاست هم عبور نکنند! برای اینکه امام به دنبال افرادی با خصوصیات فوقالعاده ممتاز بودند. کجا ما چنین امتیازاتی راداریم؟ آیا اگر سیاسیون ما اطراف امام صادق (ع) بودند آقا قیام میکردند؟ مسلماً نه! چرا؟ چون حضرت بقیه ا... (عج) نیز امروز قیام نکردند.

تکلیف مردم چیست؟ اینها که فرمودید مختص سیاسیون بود.
باید سطح توقعمان را بالا ببریم. مردم ما خیلی از سیاسیون توقع تقوا ندارند! این آن ضعفی است که متوجه ما است. اصلاً شما از بعضی سیاسیون چه انتظاری دارید؟ آیا میدانید چگونه زندگی کرده؟ در چه فضای فکری بزرگشده؟ عشق و آرمانش چیست؟ برای مثال از نمایندگان مجلس یا وزرا چقدر انتظار داریم که انسانهای خوبی باشند؟ فرهنگ سیاسی جامعه ما با فضای فرمایشات امام فاصله دارد.
باید در فضای سیاسی جامعهمان این موضوع نهادینه شود که سیاسیون باید تقوای کاریشان خیلی بالا باشد. ما با این شرایطی که در آن قرار داریم دست گرمیداریم کارسازی میکنیم. دنبال این هستیم که جامعهمان رشد کند. دنبال این هستیم که زیر بیرق نائب امام زمان (عج) بتوانیم به آن معیارهای مطلوب برسیم ولی نرسیدهایم. علت نرسیدنمان هم این است که انتظاراتمان بالا نیست. وضع زمانه ما بدون تردید بهتر از وضع زمانه حضرت است. ولی خود ما در اندازههای مطلوبی که امام معصوم بیاید و حاکمیت دینی را برقرار سازد نیستیم. امام صادق (ع) بهشدت یک امام سیاسی هستند. قیام نکردن و بهدست نگرفتن حکومت توسط ایشان ابعاد سیاسیاش خیلی گستردهتر از ابعاد سیاسی صلح امام حسن (ع) و حتی قیام امام حسین (ع) و دعاهای امام سجاد (ع) و تلاشهای علمی امام باقر (ع) است.

انتظار امام صادق (ع) از رجال سیاسی چه بود؟
انتظار حضرت خیلی بالاست. در یک نمونه به زراره که گفتای کاش شما حاکم بودید، فرمودند اگر من حاکم بودم تو باید از شب تا صبح برنامهریزی میکردی و صبح تا شب هم کار میکردی! الان آسوده نشستهای و فقط حرف میزنی. شاید کلام حضرت تعریضی باشد به اینکه شما اینکاره نیستید. یک عبدا... نامیبود که حضرت مرتب میفرمودند هیچکس برایم مثل او نمیشود. گفتند چطور؟ فرمودند اگر من یک سیب دستش بدهم بگویم نصفش حلال است و نصفش حرام حتی در دلش هم سوال نمیکند که چرا. اینقدر به امامش اطمینان دارد.
امام صادق (ع) دنبال اصحابی برای ظهور بود، برای عرصه سیاست بود. عرصه سیاست خیلی عرصه حساسی است. ما باید انتظاراتمان را بالا ببریم. باید امام صادقی (ع) باشیم. امام حسینی (ع) باشی یعنی باید شهادتطلب باشی، امام باقری (ع) باشی یعنی باید اهل علم باشی. امام کاظمی(ع) باشی باید تحمل شکنجه داشته باشی. امام صادقی (ع) هم که باشی یعنی باید انتظارت از سیاسیون و از جامعهات بالا باشد. باید حدیث بخوانی، باید تفقه کنی تا شرایط زمانت را بشناسی. فاجعه زمان امام صادق (ع) این است که خوبها به سطح عالی نرسیدند تا بداء حاصل شد.

آن چهار هزار شاگرد حضرت که میگویند همه هم فقیه بودند برای قیام مناسب نبودند؟
بله همه فقیه بودند ولی حضرت در پاسخ فردی که اصرار به قیام داشت وقتی به آن گله بزها اشاره فرمودند که اگر این اندازه یار داشتم قیام میکردم آن فرد شمرد دید هفده عدد بیشتر نیست! یعنی بین آن چهار هزار نفر هفده نفر درجهیک نبودند! امام عالیترین انتظارات را برای عرصه سیاست مطرح میکنند نه برای عرصه عبادت. اینها فقیه بودند، برای عبادت هم خوب بودند، برای محبت هم خوب بودند، ولی برای سیاست نه. نه اینکه کار محالی باشد ولی مختص مردان بزرگ است. شما ببینید در این سی و اندی سال بعد از انقلاب اسلامی خیلیها آمدند در سیاست و خراب شدند. خیلی باید محکم بود.
طبیعی هم هست. اصلاً تعجبی نیست که خیلی از سیاسیون ما بلغزند. توقعمان را باید از عرصه سیاست بالا ببریم. حضرت به ابومسلم خراسانی چه جوابی دادند؟ گفت آقا ما داریم برای شما رأی جمع میکنیم و اگر اعلام آمادگی کنید میگوییم مردم دور شما جمع شوند. حضرت فرمود ایشان شیعه من نیست، شیعه کسی دیگر است. گفت آقا جواب نامه را بدهید من ببرم.
حضرت هم نامه را روی آتش گرفت و سوزاند. فرمود این هم جوابش! ابومسلم خراسانی نامه نوشت، حضرت فرمودند: «ما أنت من رجالی و لا الزمان زمانی» نه زمانه، زمانه من است و نه تو آدمِ من هستی! این کلام حضرت تکلیف ما را در زمان غیبت بهصراحت روشن میکند. باید دو کار بکنیم یکی اینکه خودمان از رجال حضرت بشویم با همان معیارها و یکی هم اینکه زمانه را تغییر بدهیم. حتی اگر خودمان را تغییر دهیم کافی نیست. دوستان من خودتان از رجال حضرت بشوید و زمانه را تبدیل به زمانه حضرت کنید. هرکسی در هر شغلی که هست در همان فضا باید آدمِ امام زمانش بشود و زمانه را هم زمانه حضرت بکند تا إن شاء الله حضرت ظهور کند.
منبع:شما

۱۳۹۴/۵/۲۰

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...