نسخه چاپی

آخرین‌ سخنان‌ رجوی‌ قبل‌ از مرصاد

عکس خبري -آخرين‌ سخنان‌ رجوي‌ قبل‌ از مرصاد

عصر روز جمعه 31/4/67 حدود ساعت 6 بعدازظهر به قسمت‌های مختلف مستقر در قرارگاه اشرف و اردوگاه های دیگر ابلاغ شد كه همه برای سخنرانی رجوی رأس ساعت 8 در سالن عمومی حضور داشته باشند.

به گزارش نما به نقل از فارس، صدام رئیس جمهور عراق و حامی تمام عیار سازمان، در هشتم تیرماه 1367 طی یک سخنرانی درباره جنگ عراق و ایران ضمن تکرار ادعای صلح طلبی خود و محکوم نمودن ایران به دلیل تداوم مقاومت برای تحقق هدف محکومیت و مجازات متجاوز، در شرایطی که با مداخله علنی آمریکا و متحدانش در جنگ به نفع رژیم بعث عراق احساس پیروزی می‌کرد درباره سازمان رسما اینگونه اظهارنظر نمود:‌



عراق به سطحی از آگاهی رسیده است که اگر روزی حس کند نابودی دشمن در سرزمینش خدمت به صلح است به آن دست خواهد زد اگر ایران به هیچ یک از این مسائلی که من اشاره کردم توجه نکند مردم خودشان آنها را مجبور خواهند کرد که به صلح تن در دهند و این چیزی است که به آن ایمان راسخ دارم و قهرمانی‌های مجاهدین خلق در مهران مؤید این سخن می‌باشد. بالاخره روزی خواهد رسید که برای جنگیدن کسی به کمک آنها نخواهد آمد و بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همین طور پیوستن مردم ایران را به صفوف آنها خواهند دید.



در تیرماه 1367 جمهوری اسلامی ایران رسما قطعنامه 598 را پذیرفت. در حالی که از بدو تصویب این قطعنامه در 30 تیر 1366 ایران آن را «رد» نکرده بود و برای تأمین اهداف خود از طریق مذاکره با دبیرکل سازمان ملل برای پذیرش قطعنامه شروطی را طرح نموده بود و در واقع عملا آن را به صورت «مشروط» پذیرفته بود.



اما به دلیل کارشکنی آمریکا، انگلیس و فرانسه در طول مذاکرات و ورود مستقیم آمریکا به جنگ ایران پس از مشورت و تصمیم مسئولان عالیرتبه با موافقت امام خمینی در 27 تیرماه سال 67 ایران اعلام کرد قطعنامه 598 را بدون قید و شرط پذیرفته است. اما ارتش صدام در تاریخ 31 تیرماه به خاک ایران حمله کرد و از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پیروی نمود. پس از ضدحملات موفق ایران ارتش عراق در جبهه‌های میانی و غرب کشور نیز به عملیات نظامی مبادرت کرد که آنها هم با بسیج مجدد نیروهای مردمی و نظامی جمهوری اسلامی ناموفق شدند. در نتیجه نیروهای عراقی عقب نشینی کردند و رژیم عراق در اول و سوم مرداد ماه رسما عقب نشینی خود را از جبهه‌های جنوب و میانی و غرب کشور اعلام نمود. اما همزمان عملیات مشترک عراق و سازمان آغاز گردید. نکاتی چند در علل و زمینه‌های شکل گیری این عملیات قابل توجه و بررسی هستند:

پس از عملیات مهران، در جمع بندی رهبری سازمان، هدف عملیات بعدی، تهران منظور شد و برای رسیدن به حداکثر توان برای انجام این عملیات یک مقطع 3 ماه در نظر گرفته شد و بلافاصله اعزام اعضا و مرتبطان سازمان از ایران و خارج کشور به عراق، به طور وسیعی آغاز شد. همچنین سازمان در این مقطع به منظور جذب اسرا و استفاده از آنها در عملیات نهایی فعالتر شده بود. افراد تازه وارد و نیروهای ارتش سازمان تحت آموزش و مانورهای فشرده قرار گرفته بودند و در آموزش‌های جدید، آموزش های سلاح‌های ضدهوایی هم منظور شده بود.

پیش از این منافقین در تحلیل درون گروهی خود امکان موافقت‌ ایران با قطعنامه را غیرممکن دانسته و به صراحت اعلام می‌کردند تنها در صورتی جمهوری اسلامی قطعنامه را خواهد پذیرفت که به لحاظ سیاسی- نظامی و اقتصادی به بن بست کامل برسد. به عقیده آنان این اقدام به منزله فروپاشی نظام خواهد بود.

تحلیل رجوی در مورد نتیجه جنگ این بود که ایران به دلیل بسته بودن تمامی راه‌های بازگشت به صلح با عراق ناچار به ادامه جنگ خواهد بود. هر قدر هم جنگ به طول بی انجامد از یک طرف توان نظامی و اقتصادی ایران بیشتر تحلیل می رود و از طرف دیگر بازگشت به سمت آتش بس و صلح غیر ممکن تر می‌شود و این جنگ تا شکست ایران ادامه خواهد یافت.

با اعلام خبر پذیرش قطعنامه از سوی ایران نقشه‌ها و طرح‌های قبلی سازمان با بن‌بست مواجه شد. در آن شرایط سازمان در کنار امیدواری به داشتن پشتوانه خرده عملیات‌های مرزی حمایت‌ نمایندگان کنگره و سنای آمریکا را نیز یدک می‌کشید. در 30 خرداد 1367 نماینده کنگره و 14 سناتور آمریکایی طی نامه‌ای به جرج شولتز وزیرخارجه وقت آمریکا از وی خواسته بودند که به جنش‌های مقاومت داخلی در ایران توجه کند و در همین راستا حمایت از سازمان مستقر در عراق را اکیدا توصیه کرده بودند. مروین دایملی نماینده کنگره آمریکا در روز دوشنبه 6تیر ماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شرکت کرده و طی سخنانی که از یکی از شبکه‌های تلویزیونی آمریکا هم پخش شد اظهارداشت: نباید دست از تلاش کشید مطمئن باشید که با کمی صبر و تلاش بیشتر به زودی از مهران و تهران رژه خواهید رفت. سازمان نوار ویدئویی سخنرانی مزبور را برای کلیه کادرهای سازمان پخش کرد.

اولین واکنش سازمان در مورد پذیرش قطعنامه از سوی ایران برگزاری نشست رجوی با اعضا بود.

*شرح نشست عمومی با نیروهای سازمان چنین آمده است:

عصر روز جمعه 31/4/67 حدود ساعت 6 بعدازظهر به قسمت‌های مختلف مستقر در قرارگاه اشرف و اردوگاه های دیگر ابلاغ شد که همه برای سخنرانی رجوی رأس ساعت 8 در سالن عمومی حضور داشته باشند.

ساعت در حدود 11:30 شب بود که مسعود و مریم وارد سالن شدند رجوی شروع به سخنرانی کرد. حدود نیم ساعت از شروع صحبتش گذشته بود که ناگهان آن را قطع کرد و گفت:

کارهای بزرگ در پیش داریم. مگر ما نگفته بودیم که اول مهران، بعدا تهران؟ [دست زدن حضار همراه با شعار «امروز مهران، فردا تهران»]

در همین زمان دو نفر نقشه بزرگی از ایران را آوردند و در سمت چپ او در کنار نقشه دیگری که قبلا وجود داشت نصب کردند و رفتند. پس از ساکت شدن جمعیت رجوی به جلوی نقشه رفت و جلسه بدین گونه ادامه یافت:

رجوی: دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیده‌ایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم می‌شود. البته این دفعه احتیاج به ماکت و کالک منطقه‌ای نداشتیم چون این بار قرار است به تهران برویم. البته نام آن را با عنایت به نام پیامبر اسلام «فروغ جاویدان» نام گذارده‌ایم. (صلوات حضار) و عملیات را به اسم امام حسین آغاز خواهیم کرد. چون این بار احتیاج به ماکت نداشتیم گفتیم چه ضرورتی دارد؟ خود نقشه ایران را بیاورید! (با چوب دستی از سمت چپ نقشه قصر شیرین باختران و تهران را نشان می‌دهد) همانند شهاب باید به تهران برویم. از لحظه‌ها حتی کوچکترین لحظه‌ها باید استفاده کرد نباید هیچ لحظه ای را از دست بدهیم زیرا در این عملیات لحظه‌ها تعیین کننده و سرنوشت سازند. این عملیات باید در عرض 2 یا 3 روز انجام شود چون فقط اگر عملیات با این سرعت انجام شود رژیم فرصت بسیج نیرو پیدا نخواهد کرد چون اصلا به فکرش هم نمی‌رسد که ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم و احتمالا نمی‌تواند هیچ عکس‌العملی مؤثری انجام بدهد. البته در عملیات چلچراغ از شما خواستم که سرعتتان در آن حد باشد. پس از جریان عملیات چلچراغ با فرماندهان نشستیم و به جمع بندی و بررسی پرداختیم که عملیات بعدی چه باشد؟ پس از بحث و بررسی‌های زیاد دیدیم در عملیات قبلی که مهران بوده است و از مشکل‌ترین عملیات مرزی بود بعد از گرفتن ستاد لشگر می‌توانستیم جلوتر برویم و هیچ نیرویی هم بر سر راهمان نبود. با توجه به اینکه همیشه در عملیاتها به صورت تصاعدی عمل کرده‌اید یعنی وسعت هر عملیاتتان از قبلی بیشتر بوده است آفتاب از پیرانشهر وسیعتر و مهران از‌ آفتاب حالا باید این عملیات هم نسبت به چلچراغ تفاوت کیفی داشته باشد.



بنابراین فکر کردیم که در عملیات بعدی هرچه که باید باشد حداقل این است که باید یک مرکز استان را بگیریم. در این صورت مگر ما دیوانه‌ایم که پس از گرفتن مرکز استان آن را ول کنیم و برگردیم؟! خوب یا همانجا می‌مانیم یا به طرف تهران حرکت می‌کنیم. ولی باز در مقایسه با کار قبلی دیدیم استان خیلی کم و کوچک است. آخر شما دیگر بچه نیستید که بروید یک شهر را بگیرید! اگر بخواهید وسیعتر از عملیات های قبلی عمل کنید هیچ راهی غیر از فتح تهران ندارید (دست زدن حضار و ابراز احساسات)



البته یک سری می‌گفتند برویم اهواز را بگیریم و یک سری می گفتند برویم کرمانشاه را بگیریم. ما نشستیم و فکر کردیم و دیدیم باید از طریق کرمانشاه برویم زیرا اولا تا حدودی وضع و شرایط مسیری که انتخاب کرده‌ایم نسبت به قبل مناسبت‌تر و بهتر است چون عراق تا قصرشیرین و سرپل ذهاب پیش رفته است و این بار نیاز به خط شکنی نداریم و به راحتی می‌توانیم تا کرمانشاه برویم. ثانیا نزدیکترین نقطه مرزی برای رسیدن به تهران کرمانشاه است. از آن به بعد بر اساس تقسیمات انجام شده 48 ساعته به تهران خواهیم رسید. البته روی لشگر 84 و 88 شناسایی انجام داده‌ایم اگر موقعیت سیاسی مثل قبول قطعنامه 598 شورای امنیت از طرف ایران پیش نمی‌آمد شاید فقط در همانجا عمل می‌کردیم ولی حالا ایران خیلی ضعیف شده است و ما یکراست می‌رویم و تهران را می‌گیریم.

باید بدانید که ما از قبل تصمیم انجام این عملیات بزرگ را داشتیم و می‌خواستیم آن را دیرتر انجام دهیم اما پذیرش قطعنامه کار ما را تسریع کرد یعنی به دلیل شرایط سیاسی جدید مجبوریم یکی دو ماه آن را زودتر انجام دهیم. تصمیمی که ما گرفتیم تصمیم بسیار حساس و مشکلی بود و ما چاره ای جز عمل نداریم و اگر الان اقدام نکنیم فرصت از دست خواهد رفت زیرا بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود ما در اینجا قفل می شویم و دیگر نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل می شویم.

اگر ما به تحلیل‌هایی که در مورد رژیم داشته‌ایم معتقد هستیم زمان مناسبی برای ما به وجود آمده است ما در تحلیل از جنگ گفتیم که رژیم در منتهای ضعف حاضر به توقف جنگ می‌شود و دلیل قبول قطعنامه از طرف آنها هم همین است. ما نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم. باید حمله کنیم و کارش را یکسره کنیم. رژیم دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد و نمی‌تواند نیروی جبهه را تأمین کند مثلا عراق در همین چند عملیاتی که کرده است به راحتی توانسته مناطقی را پس بگیرد و هرچه خواسته جلو رفته است. «فاو» را گرفته و جزایر مجنون و چند نقطه دیگر را با چند ساعت جنگ بازپس گرفته است. ملت دیگر از جنگ خسته شده‌اند و همه مخالف جنگ هستند و کسی به جبهه نمی‌آید. کسانی که در جبهه هستند افرادی هستند که آنها را به زور از شهرها و روستاها دستگیر کرده‌اند و به جبهه فرستاده‌اند و میلی به جنگیدن ندارند تمام لشگرها و نیروهای رژیم در حملات عراق ضربه کاری خورده و پراکنده هستند و یارای مقابله با ما را ندارند. پس هم از لحاظ نظامی تعادل خود را از دست داده است و هم از لحاظ سیاسی در انزوای بین‌المللی قرار دارد.



البته در عملیات چلچراغ یک نفر به کمک شما آمد و آن حضرت علی بود که به شما کمک کرد و این بار هم حضرت محمد و امام حسین به کمک شما می‌آیند و شما باید به اندازه چندین نفر کار کنید و سختی را تحمل کنید. البته در این چند روز که اعلام آماده باش بود شما خیلی کار کردید و کار یکی یا دو ماه را در 3 روز کرده‌اید از حالا باید همگی آماده باشید که هر وقت گفتیم حرکت می‌کنیم آماده باشید. شاید سازمان 25 سال پیش به وجود آمد تا در چنین روزی به چنین کاری دست بزند.

ما از طرف قصر شیرین می رویم. در آنجا لشگر 81 با عراق درگیر است لشگر 58 و لشگر 88 در سومار درگیر هستند لشگر 64 در پیرانشهر است و تنها امکان دارد لشگر 28 در راه به استقبال ما بیاید. [در اینجا رجوی فردی را از میان جمعیت صدا می‌زند و می‌پرسد:] اگر لشکر سنندج بیاید چه کار می‌کنی؟

[آن فرد جواب داد:] نمی‌آید.

رجوی: نگو نمی‌آید؛ بگو اگر آمد داغانش می‌کنیم. کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند؛ به طور مثال بغداد تا مرز ایران 180 کیلومتر فاصله دارد و در طول 8 سال جنگ ایران ادعای گرفتن آن را نکرده است و همین طور عراق هم ادعای گرفتن تهران را نکرده است اما ما می‌خواهیم برویم تهران را بگیریم. خوب چه میشه کرد دیگه! بعضی وقتها این طور پیش میاد دیگه! ما به ترتیب به قصر شیرین، سرپل ذهاب، اسلام آباد و بعد کرمانشاه می رویم. بعد از آن همدان، قزوین، تاکستان، کرج و بالاخره تهران. ابتدا از محور قصر شیرین که در دست عراق است وارد می‌شویم و تا سرپل ذهاب می رویم البته از طریق جاده آسفالته. بعد کرند و اسلام آباد را توسط یک لشگر که فرمانده آن احمد واقف است. پس از فتح اسلام آباد یک تیپ در کرند و 2 تیپ در اسلام آباد مستقر می‌شوند که در ضمن راه ورودی شهر را نیز تحت کنترل می‌گیرند. اسم عملیات این محور را به نام «حنیف» نامگذاری کرده‌ایم.



بعد از اسلام آباد به سمت کرمانشاه حرکت می‌کنیم که اسم این عملیات «سعید محسن»‌است و دو لشگر به مسئولیت صالح در کرمانشاه عمل می‌کنند. صالح، آماده‌ای؟

صالح: بله.

رجوی: مسئولین همه آماده‌اند؟

صالح: بله

رجوی: شما قرار شد به کجا بروید؟

صالح: کرمانشاه. تقسیم بندی هم شده است که تیپها باید در کدام نقاط متمرکز شوند. تیپ.... به سراغ زندانیان دیزل آباد می‌رود و زندانیان را آزاد می‌کند و آنهایی را که می‌خواهند مسلح می‌کند و تیپ ... سپاه بعثت و قرارگاه نجف را می‌گیرد و به همین ترتیب جعفر راه ورودی کرمانشاه تیپ افسانه پادگان نزدیک آن و تیپ جلیل دروازه خروجی کرمانشاه را به اضافه هوانیروز دارند. البته مردم را می‌فرستیم که زندانیان دیزل آباد را آزاد کنند.

رجوی: اول شهر را بگیرید بعد زندان را؛ چون تصرف شهر مهمتر است. ما در کرمانشاه اعلام جمهوری دموکراتیک اسلامی می‌کنیم. این تیپها در کرمانشاه مستقر می‌شوند و 2 تیپ به سنندج و بقیه به سمت همدان حرکت می‌کنند. نام عملیات محور همدان را به نام «بدیع زادگان» گذاشته‌ایم محمود قائمشهر آماده‌ای؟

محمود: بله.

رجوی: می‌دانی باید به کجا بروید و چه هدف‌هایی را در شهر در دست بگیرید؟

محمود:‌ بله همدان

رجوی: بعد از آنکه به همدان رسیدید و مستقر شدید یکی از تیپ‌های زیر نظر خودت را برای کمک به تهران بده. وقتی همدان و صداو سیمای آن را گرفتید صدای مجاهد را پخش کنید و به مردم اعلام کنید که ما داریم می‌آییم.

محمود: باشد.

در آنجا تیپ لیلا فرودگاه مهرآباد، تیپ... سلطنت آباد، تیپ فرهاد صدا و سیما، تیپ فرید زندان اوین، تیپ .... مراکز سپاه، تیپ ... نخست وزیری، تیپ... مجلس شورا، تیپ... ستاد ارتش و تیپ کام در جماران عمل می‌کند. هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستونها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشینها به صورت ستون حرکت می‌کنند.

پاسداشت بیست و چهارمین سالگشت عملیات مرصاد

۱۳۹۱/۵/۴

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...