نسخه چاپی

زین كلك خیال انگیز

محمد كاظم انبارلویی

هر كو نكند فهمي، زين كلك خيال‌انگيز
 نقشش به حرام ار خود، صورتگر چين باشد
 جام مي و خون دل، هر يك به كسي دادند
 در دايره قسمت، اوضاع چنين باشد
 در كار گلاب و گل، حكم ازلي اين بود
 كاين شاهد بازاري، وان پرده نشين باشد


 امسال، دومين سالي است كه استاد پرورش در ميان ما نيست. استاد سيد اكبر پرورش يكي از بندگان خالص و مخلص پروردگار بود. او از سادات اصيل بود و سلسله نسب او به امام حسن(ع) مي‌رسيد.

اين ناچيز نمي‌تواند فهم ولو ناقص از ابعاد وجودي او به دست دهد. مي‌گويند مُعرِّف بايد اجل از مُعرَّف باشد و من از اين بابت دستم خالي است. پرده نشيني او باعث مي‌شد كسي به نهانخانه ارزش‌هاي وجودي او كمتر دست پيدا كند. لذا سخن گفتن از استاد اكبر پرورش سخت است. به ويژه آنكه او هميشه ابعاد وجودي خود را با تردستي، زير خرواري از شوخ‌طبعي پنهان مي‌كرد. هر كسي به تناسب فهم خود حظي از شأن او دارد.

شخصيت جهادي و تلاش‌هاي مبارزاتي او در زمان طاغوت و پس از انقلاب از او به عنوان يك سرباز پا به ركاب رهبران ديني به‌ويژه امام (ره) و رهبري معظم انقلاب تصوير مي‌نمايد. خدمات ارزنده وي در مسئوليت‌هاي سنگين مديريتي در قبل و بعد از انقلاب در قاب نماينده مجلس خبرگان قانون اساسي، نماينده مجلس شوراي اسلامي، وزير آموزش و پرورش و... از او تصوير يك مدير نمونه، كارآمد، متعهد، مسئوليت شناس، فداكار، اصيل و... را واتاب مي دهد.

نظريه پردازي‌هاي او در مسائل اخلاقي، عرفاني، ادبي، سياسي و فرهنگي و بداهه‌گويي او در همه اين قلمروها، بُعد ديگري از شخصيت او را نشان مي‌دهد. ساده‌زيستي و سبك زندگي او كه برخاسته از فهم دقيق و موشكافانه وي از زندگي و آموزه هاي پيامبران و امامان و اولياي الهي است بعد ديگري است كه مي‌توان تصوير واقعي او را در آن قاب به تماشا نشست. تسلط او بر معارف قرآن و روايات و فهم دقيق معارف الهي، او را در رديف روحانيون عاليقدري قرار مي‌داد كه در حوزه «عمل» و «نظر» زبانزد خاص و عام بودند، او كه پس از انقلاب براي انجام وظايف انقلابي به تهران آمد ديگر يك چهره اسلامي و ملي بود و آوازه او سراسر كشور را پر كرد.

يادم مي‌آيد اوايل انقلاب پنجشنبه‌ها كه براي شركت در جلسه مسئولان استان‌هاي حزب جمهوري اسلامي به تهران مي‌آمدم يك هفته قرار شد در جلسه‌اي كه نمايندگان مجلس، وزرا و معاونين و شخصيت‌هاي انقلابي و سياسي حزب جمهوري اسلامي روزهاي پنجشنبه در حزب جمهوري اسلامي داشتند مسئولان استان‌ها هم شركت كنند.

در اين نشست افراد پشت تريبون مي‌رفتند و از هر دري راجع به مسائل سياسي كشور سخن مي‌گفتند. مرحوم شهيد بهشتي گرداننده جلسه بود. او به اصرار از مرحوم استاد پرورش خواست كه پشت تريبون بيايد و سخن بگويد. او حاضر نبود پشت تريبون برود. بالاخره با اصرار پشت تريبون رفت و راجع به مسائل سياسي كشور سخن گفت. لحن و سخن او با همه متفاوت بود. سخن او حكايت از اطلاعات وسيع وي از اوضاع كشور همراه با يك هوش سياسي مي كرد.

ابتدا همه از خود سوال مي‌كردند اين كيست كه آيت‌الله بهشتي اينقدر اصرار دارد او سخن بگويد؟ بعد كه سخن گفت همه راجع به او حرف مي‌زدند. او يك خطيب مبرز بود. اين اولين نگاه من به او بود. با خود مي‌گفتم او بدون شك يكي از لنگر‌هاي انساني در حزب خواهد بود و حزب مي‌تواند به او تكيه كند.

بعدها كه حزب منحل شد و او به مؤتلفه اسلامي آمد فهميدم كه من راه را درست آمده‌ام. استاد پرورش در سلوك سياسي و عرفاني هر فردي مي‌توانست يك «مراد» حقيقي باشد. يك راه بلد كه به دقايق روحي انسان كاملا مسلط بود و هر لحظه مي‌توانست بگويد از كدام مسير مي‌شود رفت. او در اين راه خون دل‌ها خورد تا نفسي را بيدار كند و همراه كاروان انقلاب به فلاح برساند. مرحوم پرورش صوت خوشي داشت. آنان كه قبل از انقلاب و بعد از انقلاب پاي قرائت دعاي كميل و دعاي ندبه و زيارت عاشوراي او بودند هنوز صوت خوش او را در گوش خود مي‌توانند حس كنند.

يادم مي‌آيد توفيقي بود اوايل تشكيل روزنامه رسالت به اتفاق استاد پرورش و جناب آقاي مهندس سيدمرتضي نبوي به ملاقات مرحوم آيت الله علامه جعفري رفتيم. حضرت علامه قبل از هر چيز بعد از احوالپرسي بلافاصله مثنوي مولانا را آورد و از استاد پرورش خواست آن را با صوت خوش بخواند. استاد هم قبول كرد. او مي‌خواند و علامه اشك مي‌ريخت و لذت مي‌برد؛


 ما ز بالاييم و بالا مي‌رويم


ما ز درياييم و دريا مي‌رويم
 ما از آن جا و از اين جا نيستيم


ما ز بي‌جاييم و بي‌جا مي‌رويم


لااله اندر پي الالله است
 همچو لا ما هم به الا مي‌رويم


 استاد پرورش همه نبوغ فكري و ذهني و عملي خود را وقف انقلاب و ولايت كرد. نظريه‌پردازي او در امر ولايت فقيه چه در ايام بررسي اصول مربوط به ولايت فقيه در مجلس خبرگان قانون اساسي و چه پس از آن واقعا ستايش برانگيز است. دوست خوبم سيدمسعود شهيدي مجموعه ديدگاه‌هاي استاد پرورش را در مقاله‌اي جمع كرده است و نشان مي‌دهد محور انديشه ديني و دغدغه اصلي او در انقلاب، مقوله ولايت فقيه بوده است.

او به تعبير مقام معظم رهبري «ياور صديق انقلاب» بود و عمر پربركت خود را وقف ترويج و تحكيم انقلاب و نظام اسلامي كرد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

۱۳۹۴/۱۰/۳

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...