نسخه چاپی

جامعه اطلاعاتی آمریكا اقدامات ایران را كاملا حساب‌شده می‌دانند

عکس خبري -جامعه اطلاعاتي آمريکا اقدامات ايران را کاملا  حساب‌شده مي‌دانند

اندیشکده «واشنگتن» در مقاله‌ای به قلم «مایکل سینگ»، با اشاره به ادعای اخیر ژنرال «مارتین دمپسی»، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، در خصوص «منطقی» بودن رفتار حکومت ایران، ضمن تعریف «رفتار منطقی» و «تصمیمات عقلانی» و تحلیل این گفته، در نهایت اعلام می‌کند که ضعف درک و شناخت آمریکا از ایران، مانع از آن می‌شود که بتواند از منطق رفتار حکومت ایران در پیش‌بینی اقدامات آینده این کشور، و در راستای نیل به اهداف خود سود برد.



* منطقی بودن یک حکومت بدین معنا نیست که از دیدگاه‌های مشابهی با حکومت آمریکا برخوردار باشد



رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، ژنرال «مارتین دمپسی»، اخیرا در اظهار نظری جنجالی، از حکومت ایران به عنوان «نقش‌آفرینی منطقی» یاد کرده است. دمپسی در حالی که این ادعا را مبنای باور خود به این مساله می‌دانست که رویکرد فعلی آمریکا در برابر ایران «محتاطانه‌ترین روش ممکن است»، بر اهمیت این نکته تاکید کرد که رفتار حکومت ایران، رفتاری منطقی است. برای امکان بررسی صحت و سقم این ادعای ژنرال دمپسی، ابتدا باید به این مساله پرداخت که اساسا «منطقی بودن یک حکومت» به چه معنایی می‌تواند باشد. «منطقی بودن یک حکومت» الزاما بدین معنا نیست، که سران آن دنیا را از همان زاویه‌ای مشاهده کنند که مطابق با جهان‌بینی ما [آمریکا] باشد، یا درست همان تصمیماتی را اتخاذ کنند، که در شرایط مشابه، ما [آمریکا] نیز ممکن بود چنین تصمیماتی را بگیریم. اگر بخواهیم به طور ساده بگوییم، می‌توان دو معیار کلی برای «عقلانیت» یا «تصمیمات منطقی» تعریف کرد -نخست اینکه این تصمیمات از مسیری معقول و با بهره بردن از استدلالاتی منطقی حاصل شده باشند؛ و دوم اینکه این تصمیمات، با توجه به شرایط موجود، بهترین گزینه‌های ممکن باشند.



* جامعه اطلاعاتی آمریکا، اقدامات حکومت ایران را کاملا منطقی و حساب‌شده می‌دانند



و حالا غالب بحث‌های موجود بر سر «منطقی بودن حکومت ایران»، با تمرکز بر معیار نخست شکل گرفته است. آیا حکومت ایران حقیقتا تنها پس از سبک و سنگین کردن گزینه‌های پیش روی خود از منظر هزینه و سود، دست به انتخاب می‌زند، یا تصمیماتش صرفا اقدامات بوالهوسانه‌ای است که ادعا می‌کند در پیروی از دستورات الهی اتخاذ کرده است؟ سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا به حالت نخست معتقدند: پشت تمام ادعاهای غریب و خطابه‌های دور از ذهن حکومت، رشته‌ای از استدلال‌ها و محاسبات دقیق نهفته است. برآورد اطلاعات ملی آمریکا در سال 2007، در خصوص برنامه هسته‌ای ایران اینگونه می‌گوید: «تصمیمات تهران بیش از آنکه بر اساس اشتیاقی عجولانه برای دستیابی به تسلیحات اتمی و بی‌توجه به پیامدها و هزینه‌های سیاسی، اقتصادی، و نظامی باشد، بر مبنای رویکردی مصلحت‌اندیشانه و با ارزیابی دقیق سود در برابر هزینه اتخاذ می‌شود.»



* دو نقش‌آفرین منطقی، در مواجهه با شرایطی یکسان، تنها به حکم اختلاف دیدگاه، می‌توانند تصمیمات متفاوتی اتخاذ کنند



با این حال، این نتیجه‌گیری نیز خود می‌تواند پرسشی را به ذهن متبادر کند -در نظر حکومت ایران، چه چیز «سود» و چه چیز «هزینه» محسوب می‌شود؟

این پرسش ما را به دومین معیار ذکرشده «عقلانیت» ارجاع می‌دهد: یک «نقش‌آفرین منطقی»، همیشه با توجه به شرایط، بهترین گزینه موجود را انتخاب می‌کند. اما این «بهترین» بر اساس «منافع» و «ارزش» های چه کسانی تعریف و محاسبه می‌شود؟ اینکه چه زمانی می‌توان اقدامی را «سودآور» یا «هزینه‌ساز» دانست، و به تبع چگونه تصمیمی «بهترین» خواهد بود، تنها در صورت مشخص بودن پاسخ این پرسش، امکان‌پذیر است. تجارب سیاسی داخلی ما [آمریکا] -نظر به انشقاق دموکرات-جمهوری‌خواه بر سر مساله بدهی‌های دولتی- نشان می‌دهد که چگونه دو «نقش‌آفرین منطقی»، در مواجهه با مجموعه‌ای مشابه از حقایق و شرایط، نظر به اختلاف منافع، دغدغه‌ها، دیدگاه‌ها، یا ارزش‌ها می‌توانند رویکردهای کاملا متفاوتی اتخاذ کنند.



* ممکن است هزینه‌های تحمیل‌شده غرب به ایران از مجرای تحریم‌ها، اساسا برای این حکومت «هزینه» محسوب نشود



بنابراین، برای اینکه بتوانیم از این نتیجه‌گیری کلی که حکومت ایران، حکومتی منطقی است، برای پیش‌بینی رفتار این حکومت -و صد البته کمک به سیاست‌گذاری‌های کارآمدتر و همینطور قضاوت صحیح در خصوص سیاست‌های فعلی آمریکا- بهره‌برداری کنیم، ابتدا باید بفهمیم که حکومت ایران منافع خود را در چه می‌بیند و آنها را چگونه تعریف می‌کند. در غیر این صورت، هزینه‌هایی که به این حکومت تحمیل می‌کنیم، می‌تواند از دید آنها اساسا «هزینه» تعبیر نشده، و همینطور امتیازاتی که به آنها پیشنهاد می‌دهیم، ممکن است برای آنها متضمن «سود» قابل‌توجهی نباشد.



* بقای نظام، والاترین اصل و ارزش در حکومت ایران تلقی می‌شود



تمام شواهد بر این است که دوام و استقرار حکومت، ورای همه ارزش‌های تعریف‌شده نظام ایران قرار می‌گیرد. چنین دیدگاهی می‌تواند به خوبی توجیه‌گر اشتیاق این کشور برای دستیابی به سلاح اتمی باشد؛ سلاحی که به باور حکومت می‌تواند تضمین‌کننده دوام نظام در برابر دشمنان خارجی باشد. در نتیجه، از آنجا که حکومت ایران، منافع خود را به جای آنکه بر اساس منافع پایدار ملی استوار کند، چنین محدود و تنگ‌نظرانه تعریف کرده است، بسیار منطقی است که معضلات اقتصادی مردم این کشور، مادام که منجر به اغتشاشات و تهدیدات سیاسی نشود، بی‌اهمیت تلقی خواهند شد. بنابراین، اگر به دنبال این باشیم که تحریم‌ها، یا دیگر اقدامات تحمیل‌شده آمریکا و هم‌پیمانانش به ایران را حقیقتا برای حکومت این کشور «هزینه‌ساز» جلوه دهیم، باید بکوشیم تا «منافع» این کشور را که طبق تعاریف نظام ایران، بقای حکومت تلقی می‌شود، هدف قرار دهیم. به علاوه تهدید این منافع باید تا اندازه‌ای قوی و جدی باشد که حکومت تصمیم بگیرد که برای حفظ بقای خود، چیز گرانبهایی را قربانی کند -چیزی به گرانبهایی یک سلاح اتمی.



* امتیازاتی که آمریکا به ایران پیشنهاد می‌دهد از نظر حکومت ایران، بی‌ارزش و حتی تهدیدآمیز است



از سوی دیگر، امتیازاتی که آمریکا و هم‌پیمانانش به ایران پیشنهاد می‌دهند، برای اینکه بتواند بر محاسبات سیاسی حکومت این کشور تاثیر قابل توجهی داشته باشد، باید ابتدا بتواند از منظر نظام چون ابزاری سودمند در مسیر پیشبرد منافعش تعبیر شود. پیشنهاداتی که از نظر آمریکا می‌تواند درست به مثابه «هویج» عمل کند -مانند تجارت آزاد یا از سرگیری روابط معمول سیاسی- احتمالا از دید حکومت قدرت‌طلبی چون ایران که نسبت به مقاصد غرب نیز مظنون و بسیار بدبین است، بیش از آنکه سودآور به نظر برسند، برعکس تهدیداتی جدی برای بقای نظام به شمار می‌آیند. در طرف مقابل نیز، گزینه‌هایی که حکومت ایران، می‌تواند آنها را ضامن منافع خود تلقی کند -برای مثال، دست کشیدن آمریکا از حمایت از حقوق بشر و دموکراسی در ایران- برای واشنگتن وعده چندان خوشایندی برای پیشنهاد دادن به شمار نمی‌آید.



*حکومت ایران، تصمیمات خود را حقیقتا بر مبنای یک روش استدلالی منطقی اتخاذ می‌کند



البته مواردی وجود دارد که می‌تواند نشانگر آن باشد که حکومت ایران، تصمیمات خود را حقیقتا بر مبنای یک روش استدلالی منطقی و تنها پس از ارزیابی هزینه و سود، اتخاذ می‌کند؛ مانند موردی که در برآورد اطلاعات ملی سال 2007 آمریکا از آن یاد شده بود -تصمیم حکومت ایران مبنی بر تعلیق تحقیقات «تسلیحاتی» هسته‌ای در سال 2003، تنها در پی حمله آمریکا به عراق، حاصل شده بود. اما در عین حال می‌توان از برخی دیگر از اقدامات ایران نیز یاد کرد که به هیچ عنوان با ملاحظات هزینه و سود، قابل ارزیابی و توجیه نیست. برای مثال چرا ایران نباید با هیئت نمایندگان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، که اخیرا به این کشور سفر کرده بودند همکاری کند؛ اقدامی که اگر هیچ نتیجه‌ای هم دربر نمی‌داشت، دست‌کم می‌توانست وقوع حمله نظامی اسرائیل را که به نظر می‌رسد تهدیدی جدی و محتمل باشد، به تاخیر بیندازد؟



* منطقی بودن رفتار یک حکومت، الزاما به معنای قابل پیش‌بینی بودن رفتار آن حکومت نیست



اما در حال حاضر مهم‌ترین نکته این است که ما حتی اگر می‌توانستیم به طور قطع نتیجه‌گیری کنیم که حکومت ایران یک «نقش‌آفرین منطقی» است، باز هم چنین نتیجه‌ای از اهمیت چندانی برخوردار نبود، زیرا آگاهی از منطقی بودن حکومت ایران، الزاما به معنای امکان‌پذیری پیش‌بینی تصمیمات یا رفتار آینده این حکومت نخواهد بود. درک و آگاهی ما [آمریکا] از اینکه حکومت ایران منافع خود را چگونه تعریف می‌کند، بسیار حقیر و ناچیز است. ما نمی‌دانیم از نظر حکومت چه چیز «سودآور» و چه چیز «هزینه‌ساز» است، یا دایره اطلاعات و آگاهی فرد تصمیم‌گیرنده این حکومت تا چه اندازه وسعت دارد، و به تبع نیز نمی‌دانیم که از نظر او بهترین تصمیم در شرایط فعلی چه خواهد بود.

۱۳۹۰/۱۲/۷

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...