نسخه چاپی

پایان نامه فروشی؛ كاذب پرطرفدار

امروزه آكادمی و دكان های پایان نامه فروشی در كشور ما پیوندی تنگاتنگ با هم یافته اند و بدون چنین بنگاهای فروش پایان نامه و مقاله، دانشجویان مملكت كلاهشان پس معركه است.

به گزارش نما به نقل از روزنامه ابتکار در شماره چهارشنبه 9دی در یادداشتی به قلم ایوب فرج زاده می نویسد: به راستی چرا اینگونه است؟ چرا در هر کوی و برزن عده ای منفعت طلب که هیچ گونه دغدغه علمی ندارند دکانی باز کرده اند و با علم به مثابه یک ماشین رفتار وکسب درآمد می کنند؟

در این یادداشت می خوانیم: امروزه آکادمی و دکان های پایان نامه فروشی در کشور ما پیوندی تنگاتنگ با هم یافته اند و بدون چنین بنگاهای فروش پایان نامه و مقاله، دانشجویان مملکت کلاهشان پس معرکه است.

سوال مهمی که سالهاست ذهن ما را مشغول کرده این است که چرا کسی جلوی این دکانداران و به گنداب کشندگان علم را نمی گیرد؟ اینها از چه سازوکار قانونی تبعیت می کنند که شایسته چنین برخوردی هستند؟ از سوی دیگر دستفروشانی داریم که مکان مشخصی ندارند و در بازار کار جایی نیافته اند.

در رکودی سنگین که بر کشور سایه انداخته و وجود ارتشی از بیکاران که هیچ محرکی توانایی استفاده از همه آنها را ندارد، عده ای از افراد بدون اینکه خود بخواهند، از زن و مرد و پیر و جوان، به همچین کاری روی آورده اند و خود را در اختیار تولید کنندگانی قرار داده اند که بگونه ای از طریق این انسانهای بی چیز از سازوکارهای قانونی که یکی از آنها پرداخت مالیات است فرار می کنند.(می گویند: کم کردن هزینه تولید و شگرد های نوین در فروش محصولات بر مبنای نظریه های اقتصادی یکی از راه های برتری بر رقیب است.)

چرا پایان نامه فروشان که هم مکان و وضعیت مشخصی دارند و می توان گفت همگی شناسنامه دارند و در عرض یک روز قابل شناسایی هستند مورد شماتت و تبلیغات سوء قرار نمی گیرند، اما عده ای انسان بی چیز که حتی در هویت داشتنشان می توان به طور جد شک کرد، اینهمه آماج حمله و تبلیغ قرار می گیرند؟ مگر نه این است که هر دو شغل جزو شغل های کاذب محسوب می شوند و با توجه به شرایط موجود پا گرفته اند.

در همین راستا و در تحلیل اینکه پایان نامه فروشی جرم نیست چنین به ذهن متبادر می شود که: پایان نامه فروشی شغلی شریف و کاری فرهنگی است. یک عده فارغ التحصیل از دانشگاه های مختلف کشور که پیوندی با هیچ فن و تخصصی ندارند و در شرایطی که علم نه برای خود علم بلکه برای افزایش ثروت پی گیری می شود و به خاطر اینکه یک مقدار، البته فقط یک مقدار شرایط اقتصادی و اشتغال کشور با مشکل عدیده ای مواجه است دست مایه افرادی دلال شده و پایان نامه می نویسند.

(اینجا پایان نامه به کالا تبدیل شده مانند یک آفتابه یا لگن، فارغ التحصیلان تولیدکننده این کالا که هیچ اهمیتی برای آنها ندارد و چفت و بست مطالب برایشان کفایت می کند، متقاضیان پایان نامه و دانشجویانی که در پی پایان نامه هستند خریدار این کالا هستند و در مقابل این کالا پول پرداخت می کنند، صاحب موسسه که همان دکان، اسمی برازنده برای آن است دلال این کالاست که بدون هیچ کاری و فقط به عنوان واسطه و نقش تسهیل کننده مبادله، پول کلانی به جیب می زند.)

در صورتی که پایان نامه فروشی تبعات بدتری از خرید و فروش مواد مخدر دارد یا اگر آثار سوء آن از مواد مخدر بیشتر نباشد کمتر نیست نه تنها در میان مردم مقبولیت یافته بلکه هیچ دولتی ندیدیم که با آنها بصورت جدی مبارزه کند. در زمانه ای که مدرک گرفتن و فقط مدرک گرفتن از نان شب واجب تر شده و علم و مدرک به معیاری خرده بورژوایی تبدیل شده که نداشتنش مایه ی ننگ است، در هر خانواده ای، همه در این اجبار ناخواسته که گاه متنفر هم هستند قرار می گیرند که به سوی علم بشتابند.

الی ماشا الله انواع دانشگاه با انواع پسوند و پیشوند داریم که از ملی و آزاد گرفته تا غیرانتفاعی و پیام نور و نیمه دولتی و الی آخر همه و همه در کورس علم و پیشرفت علمی از همدیگر در حال سبقت گرفتن هستند. خب تقصیر هیچ کس نیست که دانستن مهم نیست داشتن مهم است، خواندن مهم نیست داشتن مهم است، مطالعه مهم نیست داشتن مهم است و داشتن ها و مالکیت های مختلف تا الی آخر.....

در چنین شرایطی که داشتن مهم است پس داشتن برای همه مهم شده، پس بیشتر داشتن مهم تر است و باز رقابت به بیشترتر داشتن کشیده می شود و الان اینگونه است که داشتن مدرک فوق لیسانس و دکترا مد شده و دوستداران علم که خود توانایی کسب آن را ندارند نه اینکه خدای نکرده مدرک گرفتن در ایران سخت باشد بلکه ارزش آن به حدی تنزل یافته که نباید وقت خود را صرف آن کرد، اقدام به خرید آن می کنند.

خب چنین حرکتی رقابت در بین دکانداران و پایان نامه فروشان را فزون تر می کند و تعداد دکان هایی اینچنینی قارچ گونه رشد می کنند و پایان نامه به کالایی تبدیل می شود که قیمت آن به عرضه و تقاضای آن وابسته است و وقتی تقاضا برای آن زیاد باشد نمی شود با آن مبارزه کرد، بلکه باید خود را در سود آن شریک کنیم. درآمد خوبی دارد، تازه تمام سازوکارهای بازار را هم رعایت می کند و وقتی که به بازار احترام بگذاری به بشریت و آینده آن احترام گذاشته ای و جای گیر دادن و تبلیغ علیه تو وجود ندارد.(گفته اند : دست نامرئی آدم اسمیت بشریت را به تمدن سوق می دهد)

مهم این است که تو دکان داری پول آب و برق و گاز و تلفن و.... را پرداخت می کنی. تازه مالیات هم می پردازی که بخش مهمی از قضیه همین جاست. ارزش اضافه ای که دوستان فارغ التحصیل از راه های غیره رسمی و کاذب بوجود می آورند و در جیب دکانداران و پایان نامه فروشان سرازیر می کنند وقتی مشروعیت دارد که مالیاتش پرداخته شود.

اما دستفروش بیچاره چطور؟ نه توان دکان و دستک را دارد و نه فن پایان نامه نوشتن را. خب باید سرش را بگذارد زمین تا بمیرد!! نه! خوشبختانه یا بدبختانه همیشه و همه جا عده ای به عنوان ناجی پیدا می شوند. عده ای تولید کننده شیاد و سودا گر حقه باز که می خواهند از سازوکار بازار فرار کنند و کالاهای خود را بدون پرداختن مالیات و احترام به بازار در اختیار همشهریان عزیزتر از جان خود قرار دهند، چاره را در استخدام چنین افراد سیال و بی مکانی قرار می دهند که مدام در گردش اند. طبیعی است هیچ کس دوست ندارد دست فروش شود، اما ضریب جینی در مملکت به گونه ای زیاد شده که برای زنده ماندن ناچاری با سنی بالغ بر 60 سال به چنین کاری تن دهی.
جالبی قضیه اینجاست از بنرها و پوسترهای تبلیغاتی علیه این بندگان دستفروش استفاده می شود که آدم در خود می ماند که چه جرم بزرگی مرتکب شده اند که اینهمه برای مبارزه با آنها هزینه می شود. رابطه که همان رابطه است (اینگونه که عده ای سرمایه دار که کالاهای متفاوت تولید می کنند، بازار هم وجود دارد، کالا هم وجود دارد، صاحب کار و کالا، دستفروش استخدام می کنند اما دستفروش نقش دلالی را ایفا می کند که کارگر است و با بیشترین خطر و ریسک مواجه است، صاحب کار و کالا از این طریق حالت نامرئی به خود می گیرد و گریز از پرداخت مالیات و ارزش افزوده یک کالا نکته مهم این شگردش است، دستفروشان کارمزدند و به نسبت فروششان پول دریافت می کنند و ساعت کار، بیمه و مزایایی که حداقل از طریق اداره کار تعیین شده را شامل نمی شوند) تنها تفاوت اینها در این است که بخشی از میزان فروش و پولی را که از طریق مبادله بدست می آورند به عنوان مالیات و احترام به سازوکار بازار پرداخت نمی کنند و یک دکاندار و پایان نامه فروش برعکس این کار را می کند و به تمام قوانین بازار احترام می گذارد.
این منطق چنانچه توضیح داده شد منطق سود و رقابت است، منطق عقلانیت محاسبه، که منادیان آن در تبلیغ آن ابایی ندارند.

۱۳۹۴/۱۰/۹

نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...