نسخه چاپی

بررسی «چرخه تعارض» در روابط ایران و عربستان

تهران و ریاض سومین قطع روابط دیپلماتیك را در دوره طولانی روابطی كه یك سر آن "دوستی" و سر دیگری آن "تعارض" بوده است، تجربه كردند. این امر حاكی از پیچیده بودن روابط این دو كشور مهم در منطقه و نیز جهان اسلام است و موجب می شود تا این سوال مطرح گردد كه: چه عواملی این روابط را تا این اندازه پر فراز و نشیب می سازند؟

به گزارش نما ، روزنامه شرق در مطلبی به قلم دکتر مهدی علیخانی کارشناس مسایل بین المللی نوشت :

تهران و رياض سومين قطع روابط ديپلماتيك را در دوره طولاني روابطي كه يك سر آن "دوستي" و سر ديگري آن "تعارض" بوده است، تجربه كردند. اين امر حاكي از پيچيده بودن روابط اين دو كشور مهم در منطقه و نيز جهان اسلام است و موجب مي شود تا اين سوال مطرح گردد كه: چه عواملي اين روابط را تا اين اندازه پر فراز و نشيب مي سازند؟

1- علاوه بر يك قطع رابطه از جانب ايران در دوران رژيم گذشته در سال 1323 ، دو قطع رابطه پس از انقلاب اسلامي (بدنبال كشتار حجاج ايراني ١٣٦٦-١٣٦٧ و روز گذشته) از جانب عربستان اتفاق افتاده است. نكته مهم اينجاست كه در پيش از هر دو اقدام براي قطع روابط، سعودي از هيچ تلاشي عليه ايران فروگذار نكرده بود. در نوبت اول، اقدام سعودي پس از تحركات ديپلماتيك و اقتصادي گسترده عليه ايران و همچنين حمايت هايش از عراق در جنگ تحميلي صورت گرفته بود. در نوبت اخير نيز، سعودي پس از تلاش فراوان براي ممانعت از تحقق يك توافق هسته اي ميان ايران و 1+5 و نيز ورود به كارزاري منطقه اي در جهت تغيير موازنه قدرت در سطح منطقه، حمله به اماكن ديپلماتيكش را بهانه اي براي قطع روابط قرار داد.

2-در يك بررسي اجمالي مي توان فارغ از نقش «ساختار»ي ايالات متحده، دو عامل «هويت» و «ژئوپلتيك» قدرت در منطقه را مهمترين عوامل در تشديد رقابت ها و تعارض هاي تهران و رياض از سال 1357 ارزيابي كرد. جمهوري اسلامي ايران داراي هويتي «اسلامي/شيعي، ايراني، انقلابي و غيرمتعهد» است در حالي كه عربستان داراي هويتي «اسلامي/سلفي، عرب، محافظه كار و همسو با غرب» مي باشد كه اين هويت ها در نقطه مقابل ديگري است. اگرچه در اولين دور از قطع روابط (دهه اول انقلاب) كه "تعارض" بر روابط حاكم بود، اختلافات دو كشور در مرحله اول عمدتا ايدئولوژيك و به سطح روابط دوجانبه و سپس موضوعات منطقه اي باز مي گشت، اما در تحولات اخير كه بخش عمده آن به تعارضات و رقابت هاي تشديد شده در يك دهه پيش باز مي گردد؛ موضوعات منطقه اي و ژئوپلتيكي تلاقي يافته با مسائل هويتي و ايدئولوژيك، اهميت بيشتري نسبت به اختلافات در سطح روابط دوجانبه داشته است.

به عبارت ديگر، اگر در دهه اول انقلاب، اقدامات سعودي عليه ايران، از سوي اين كشور به بهانه نگراني از آثار و پيامدهاي انقلاب اسلامي توجيه مي شد، در دهه اخير، اقدامات ماجراجويانه سعودي عليه ايران به برداشت اين كشور از تغيير در موازنه قدرت در سطح منطقه چه در بعد «معنوي» و چه «مادي» باز مي گردد. جايي كه پس از به قدرت رسيدن شيعيان در عراق، تحولات سال 2006 در لبنان و افزايش قدرت حزب الله و شيعيان، افزايش پيوندها و تعاملات با سوريه، تقويت جايگاه محور مقاومت و تحولات پس از سال 2011 در كشورهاي عربي، عربستان با خروج از محافظه كاري سنتي خويش، و با هدف مقابله با تغيير موازنه معنوي و مادي قدرت به زيان خود و متحدان محافظه كارش، دست به اقداماتي عليه ايران و متحدان و دوستان دولتي(عراق و سوريه) و غير دولتي(حزب الله و....) آن زده است. اين اقدامات به خوبي مبين تلاقي رقابت ها و تضادهاي هويتي/ ايدئولوژيك و ژئوپلتيك سعودي با ايران و در نتيجه حاكم شدن مجدد تعارض بر روابط دو كشور (پس از دو دوره تنش زدايي و دوستي در دولتهاي سازندگي و اصلاحات) مي باشد. اين تنش ها در مناسبات در شرايطي از دولت قبل به دولت يازدهم منتقل شد كه حضور سياستمداراني افراطي بر مصدر امور عربستان و پيچيده تر شدن تحولات منطقه اي، مانع از عادي سازي روابط در دوره جديد شد.

3-اما چرا قطع رابطه در اين زمان؟ اقدامات گروهي خودسر در حمله به اماكن ديپلماتيك عربستان قطعا چون "هديه" اي بود كه حكام جديد سعودي با آغوش باز از آن استقبال كردند تا جريان تحولات داخلي (به ويژه پس از به شهادت رساندن آيت الله نمر) و منطقه اي (به ويژه بعد از ناكامي هاي اخير در چالش و ممانعت بر سر راه توافق هسته اي ايران و نيز شكست هاي اخير در عراق، سوريه و يمن) را كه به زيان آنها رقم خورده بود، به عاملي براي جبران ناكامي هاي خويش بدل كنند. اقدام سعودي در قطع روابط در شرايطي است كه دولت يازدهم روابط خارجي را در تنش هاي عديده بين المللي و نيز منطقه اي تحويل گرفت و با تدبير دكتر حسن روحاني پس از توافق هسته اي، سطح و جايگاه ايران در معادلات منطقه اي و بين المللي افزايش يافته و موازنه اي گسترده تر از سطح منطقه اي، به سود ايران در برابر رقبا و دشمنان منطقه اي رقم خورده است. در سطح بين المللي تصوير سازي دروغ از برنامه هسته اي ايران به عنوان يك تهديد رنگ باخته و در سطح منطقه اي ايران به عنوان كانوني براي حفظ ثبات و امنيت منطقه شناخته شده است. همانند موضوع سوريه كه با ورود و ايفاي نقش جدي ايران، اين بحران در مسيري متفاوت از خواست رقباي ايران چون سعودي قرار گرفته و همگان از ائتلافي بزرگ براي سركوب گروههاي تكفيري در سوريه و عراق سخن مي گويند.

در اين شرايط برهم خوردن مناسبات منطقه اي و بين المللي ايران، بازگشت به شرايط گذشته و يا چالش درخصوص توافق هسته اي و برجام كه آرزوي تندروها در آمريكا و منطقه است، مي تواند از طريق برجسته سازي تنش هاي فرقه اي و درگيري هاي جديد ديپلماتيك دنبال شود تا ايران را نه جزيي از "راه حل" مسايل كه به غلط "مشكلي" در منطقه معرفي كنند. بر اين اساس است كه اقدام عربستان در جهت منافع تندروها در آمريكا، اسراييل و منطقه تلقي مي شود و هر اقدامي كه در داخل نيز اين مسير را تسهيل كند، لطمه اي جبران ناپذير بر منافع ملي كشور وارد مي سازد. چرا كه منافع دشمنان و رقباي ايران، در عادي بودن مناسبات بين المللي و منطقه اي كشور شكل نمي گيرد. در نتيجه در سطح روابط دوجانبه شاهد «چرخه تعارضي» هستيم كه هدف سعودي از اقدامات ماجراجويانه اش، فراتر از قطع روابط دوجانبه، به چالش كشيدن نقش و مناسبات منطقه اي و بين المللي ايران مي باشد.

۱۳۹۴/۱۰/۱۵

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...