نسخه چاپی

«تختی» یك نام نیست، یك فرهنگ است

محمدرضا تهرانی

دوباره فرا رسید 17دی ماه و سالروز درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختی! «48» سال از خاموشی جهان پهلوان می‌گذرد. خیلی‌ها به او لقب پوریای ولی زمانه یا رستم دستان شاهنامه را دادند؛ اما او نه رستم بود و نه پوریای ولی! او «غلامرضا تختی» بود. البته تختی فقط یک نام نیست، بلکه یک فرهنگ است که شنونده را ارجاع می‌دهد به پهلوانی و خصلت‌های جوانمردانه!

چهل و هشت سال پیش که سرایدار هتل آتلانتیک تهران پیکر بی جان قهرمان المپیک 1956 ملبورن را در اتاق شماره «23» پیدا کرد، از آن زمان تا کنون مرگ این اسطوره در پرده‌ای از راز و ابهام باقی مانده است! وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی برای مردمی که عاشقانه او را دوست می‌داشتند، فرصت داد تا بغض‌های نهفته در گلوی خویش در دوران ستم‌شاهی فریاد زنند، مرام و خصلت‌های ارزشمند آن عزیز از دست رفته را ستایش کنند. ظلم‌ستیزی، مبارزه با مظاهر بیگانه و تکیه بر ارزش‌های ملی و مذهبی، خضوع در برابر بزرگان و پیش‌کسوتان، احترام به حریفان، رعایت اصول جوانمردی در مواجه با رقیبان و... از ویژگی‌های بارز آن یگانه دوران می‌توان برشمرد. پایبندی به ارزش‌ها، تختی را به مردم شناساند. او همیشه می‌گفت من فرزند درد و رنج‌ام و با این درد خو گرفتم. زندگی به من آموخت که مردم را دوست بدارم و الگویم مولا علی(ع) باشد و این‌گونه بود که شادروان تختی به‌عنوان یک پهلوان مردمی و یک ایرانی مسلمان تا ابد در یادها باقی مانده و خواهد ماند. مردم از تختی یک ورزشکار افتخارآفرین کشتی آزاد، پهلوانی ساختند که هنوز از او به‌عنوان الگوی ورزش ایران و جهان یاد می‌شود. پهلوان تختی از مسابقات جهانی 1951 هلسینکی تا 1956 همیشه نایب قهرمان می‌شد و نیم متر پایین‌تر از قهرمانان شوروی قرار می‌گرفت. تختی خیلی دوست داشت که عنوان قهرمانی جهان را به دست آورد و وقتی قهرمان جهان شد، گفت: «زمانی که قهرمان جهان شدم و بالاتر از همه ایستادم، تازه فهمیدم که باید بیشتر خم شوم تا مدال طلای قهرمانی را به گردنم بیاویزند! قهرمان جهان شدم، اما چیزی بر مغزم اضافه نشد.»!

تختی وقتی در المپیک ملبورن استرالیا بر سکوی نخست قرار گرفت و سمت چپ و راستش قهرمانان اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا بودند به حبیب‌الله بلور سرمربی خود که به او نزدیک شده بود، گفت: «آن چه برای من اهمیت دارد، رسیدن این خبر به گوش مردم ایران و شادی و خوشحالی آنهاست که برای من غرورآمیز است.»

تختی پیش از هر مسابقه به زیارت امام رضا(ع) می‌رفت و در بازگشت از مسابقات نیز مجددا به پا‌بوسی آن امام عزیز می‌رفت. تختی در آخرین باری که امام رضا(ع) را زیارت کرد خطاب به آن امام همام عرض کرد: یا امام رضا، من غلامرضا، غلام تو هستم. هرچه دارم از تو دارم. به من روحیه و توان بده تا بتوانم همچنان در خدمت مردم باشم. عشق به اهل بیت(ع) در غلامرضا تختی آن قدر بود که پس از شکست در مسابقات 1954 توکیو به اتفاق سایر کشتی‌گیران شکست خورده از این مسابقات، رهسپار کربلا شد تا غم شکستش را فراموش کند و در میادین بعدی پاک‌تر و سالم‌تر حاضر شود. و این است که تختی یک نام نیست، بلکه یک فرهنگ است. فرهنگی که این روزها به قصه‌ای بدل شده برای ورزش پرهیاهو و پرغصه ما! به ویژه در این دوران که ارزش‌های کاذب حرفه‌ای و فریبنده ورزش این نسل جوان و پویا را هدف قرار داده است و ورزش کشورمان پر شده از سود‌جویانی که منافع شخصی خود را بر هر چیزی ارجح می‌دانند! کسانی که تبانی و فساد در ورزش محبوب فوتبال ایجاد می‌کنند و افرادی که ذات ورزش را به هرچه بد ذاتی است، می‌آلایند. در چنین شرایطی است که ما هم باید الگویی مثل جهان پهلوان تختی را سرمشق فعالیت و زندگی ورزشی خود قرار دهیم.

۱۳۹۴/۱۰/۱۸

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...