نسخه چاپی

چه كسانی دنبال مصادره امام‌ هستند؟

دكتر عبدالله گنجی

اخيراً حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن خميني هدف از ورود خود به انتخابات خبرگان رهبري را جلوگيري از مصادره امام عنوان كرد. اين مدعا از جهات مختلف قابل بررسي و نقد است. اول اينكه مدعاي ايشان از موضع بسيار بالاست و نوعي اعتراض به فهم ديگران از امام است. دوم اينكه عضويت در مجلس خبرگان چگونه اين مهم را محقق مي‌‌سازد كه امروز امكان آن براي سيدحسن نيست؟ سوم اينكه آيا مصادره امام امكان‌پذير است؟ و افراد يا جريانات مدنظر سيد حسن خميني چه كساني هستند؟ امام به سان يك رودخانه است كه هر كس به اندازه فهم و وسع خود جويي از آن مي‌كشد و سرزمين انديشه و سياست خود و جامعه پيرامون خود را آبياري مي‌كند. انديشه و سيره امام مضبوط و مكتوب است. بنابراين چون كلام و سخن امام مستند است امكان انحراف آن وجود ندارد و هرگونه انحراف از آن قابل نورتاباني و ملامت شدن است.
بنابراين امكان مصادره امام توسط افراد و جريانات سياسي و فكري وجود ندارد. لذا بايد نقطه هدف سيد حسن را حاكميت دانست. در اين صورت بايد گفت گردانندگان اصلي نظام هنوز همراهان امام‌اند. هنوز همراهان قبل و صدر انقلاب كه امام را با همه وجود درك كرده‌‌اند در مصادر امورند. از فقهاي فعلي شوراي نگهبان سه نفر منصوب امامند. رئيس مجمع تشخيص مصلحت مدعي انحصاري چفت و بست با امام است. رهبري حي و حاضر توصيه شده صريح امام است. رئيس‌جمهور مستقر از قبل از انقلاب تاكنون خود را شاگرد امام مي‌داند و ... بنابراين سيدحسن به جهت سن و سال در درك امام از افراد ذكر شده عقب‌تر است و اگر ايشان امام را از متن و مكتوب مي‌شناسد، اين فرصت در اختيار ديگران هم هست، اما اگر براساس ژنتيك اين حق را براي خود قائل است، اين قاعده منسوخ شده است. نه دموكراسي، نه اسلام و نه امام چنين حق و امتيازي را به كسي نداده‌‌اند. اگر به صحنه سياسي كشور بنگريم و بخواهيم مصاديق انساني سخن سيدحسن را پيدا كنيم، چه كساني خواهند بود؟ با توجه به كانتكس سياسي كه سيدحسن خود را در آن تعريف كرده و شناخته مي‌شود، يا منظور او مصادره امام توسط اصل نظام است يا بزرگان جريان اصولگرا. اگر اصل نظام را اينگونه مي‌بيند كه قاعدتاً بايد همينطور باشد و سيدحسن نيز بايد اصرار نظام بر امام را قدر بداند و بدان ببالد اما اگر شخصيت‌هاي جناح مقابل خود را مدنظر دارد، با مرور مصاديق انساني موجود چنين فهمي دور از ذهن خواهد بود. آيا زاكاني، توكلي، باهنر، لاريجاني، مصباح، فدايي، ولايتي و... چنين قصدي را كرده‌اند؟ قطعاً هيچ‌كس پاسخ مثبتي به اين سؤال نخواهد داد. الا اينكه بگوييم ناراحتي سيدحسن اين است كه چرا تفسير سكولارها از امام، مبناي حركت نظام جمهوري اسلامي نيست؟
مواضع پايگاه اطلاع‌رساني جماران، ملاقات مكرر سيدحسن با سران فتنه و زندانيان آنان و عكس‌هاي يادگاري، ناراحتي چندباره وي از پخش سخنان امام از سيما (در فتنه 1388)، حمايت رسانه‌هاي خاص از وي و... نشان مي‌دهد كه سيدحسن دقيقاً خود را در كانتكسي تعريف كرده است كه نه با اعتقاد كه با نفاق به دنبال مصادره امام بوده‌اند. از سيدحسن بايد پرسيد پرنواخت‌ترين و پرتكرارترين مفاهيم توسط امام چيست و نسبت شما با آنها چگونه است؟ دقت در صحيفه امام نشان مي‌دهد كه «جهانخواران»، «اسلام ناب محمدي»، «استكبار»، «محرومين و مستضعفين»، «دعوت و صدور انقلاب»، «دائمي بودن مبارزه»، «عدم جدايي دين از سياست»، «نه شرقي و نه غربي»، «نفي اشرافي‌گري»، «حقوق مردم»، «جامعيت اسلام در پاسخگويي به نيازهاي بشر امروز»، «دفاع از مردم مظلوم فلسطين»، «جهاني بودن نهضت»، « نفي صهيونيزم» و... گفتمان اصلي امام را تشكيل مي‌دهند. بدون حب و بغض از سيدحسن سؤال مي‌كنيم در گفتمان، سيره، مكتوبات و مواضع جنابعالي اين مفاهيم كجا قرار مي‌گيرد؟ شما كمتر هفته‌اي است كه مدعيان «گريزي از سكولاريسم نيست» را زيارت نكنيد در عين حال همه عمر امام صرف اين جمله شده كه «اسلام همه چيزش سياست است». اكبر گنجي به عنوان يكي از دشمنان صادق نظام جمهوري اسلامي كه دشمني‌اش را پشت امام و توأم با نفاق نمي‌كند، اينگونه از مصادره‌كنندگان امام پرده‌برداري مي‌كند: «برخي از اصلاح‌طلبان مدعي قرائتي جمهوريخواهانه از آراي آيت‌الله خميني‌اند، گويي در هرمنوتيك هرج و مرج مطلق حاكم است و از هر كس به هر قرائتي [كه] حتي كاملاً‌ معارض با متن است و گمان مي‌كنند هرمنوتيك معجزه‌گر است و مي‌تواند از چاه اقتدارگرايي، دموكراسي و آزادي بيرون كشد. از آن جالب‌تر به صراحت مي‌گويند كه ما نبايد بگذاريم آيت‌الله خميني در جبهه مقابل – يعني در جبهه محافظه‌كاران- قرار گيرد. اگرچه ايشان به دموكراسي و آزادي اعتقادي نداشت ولي ضرورت‌هاي سياسي ايجاب مي‌كند كه آيت‌الله خميني در جبهه دوم خرداد باشد. لذا بگوييم كه او جمهوريخواه و دموكرات و آزاديخواه بود، اما اين رويكرد استفاده ابزاري از او براي مقاصد سياست نه چيز ديگر است.»(1)
بنابراين وقتي دموكراسي‌خواهان، مشروطه‌خواهان و در يك كلمه سكولارها در عين اعتراف به دوري فكري از امام، به دنبال مصادره امام هستند، سيدحسن نه تنها ناراحت نمي‌شود بلكه اصرار بر هويدايي روابط با آنان دارد. تراز امام تراز انقلاب جهاني است. هيچ انسان دلسوز و مؤمن به انقلاب چنين مصادره‌اي را نه صحيح مي‌داند و نه ممكن، اما اگر بخواهيم در حوزه حكومت (نه دانشگاه و حوزه) امام را تفسير كنيم هيچ مرجعي با صلاحيت‌تر از رهبران انقلاب اسلامي و مجلس خبرگان نيست.
-1 مشروطه‌خواهي و جمهوريخواهي، بررسي دو استراتژي سكولارهاي درون و بيرون حاكميت، چاپ سازمان بسيج دانشجويي 1382 ص 37

۱۳۹۴/۱۲/۲۸

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...