يك دوره مستعمره انگليس شويم تا كار سادهتر حل شود!جناب روحاني با صراحت، تفاوت ديدگاه خود را درباره آموزش زبان خارجي با رهبري بيان كردند. رهبري مخالف آموزش انحصاري زبان انگليسي هستند و رئيسجمهور به دلايلي از جمله تجربه هندوستان، خواستار آموزش انحصاري زبان انگليسي هستند. اين صراحت به نظرم ابداً منفي نيست و بايد از اين صراحت استقبال كرد. دست كم از اينكه رئيسجمهور «رياكارانه» چيزي را كه قبول ندارد، ظاهراً تأييد كند، بهتر است. در مجموعه چيزهايي كه به جمهوري اسلامي ضربات كاري زده است، رياكاري ديني و ظاهرگرايي انقلابي، جايگاه ويژهاي دارند. البته رئيسجمهور خوب است همين صراحت را درباره استقلال كشور، عدالت و آزادي يعني دالهايي كه در گفتمان رئيسجمهور و دولت به حاشيه رانده و طرد شدهاند، نشان بدهد و با صراحت بگويد در مبناي تئوريك دولت تعريفي از استقلال كه به چالش قدرتهاي بزرگ بينجامد، بايد تعديل شود. با صراحت بگويد در نظر دولت، عدالت همان جايگاهي را دارد كه براي هايك و نوزيك و... دارد (مفهومي پوچ) و با صراحت بگويد كه توسعهاي كه ميگويم مثل تجربه چين با اقتدارگرايي بيش از دموكراسي سازگار است.
اما آنچه مهمتر از دوگانه صراحت - رياكاري جناب روحاني است، پيشفرضهاي معرفتي اين گزارههاست كه اتفاقاً در ساير مناسبات دولت يازدهم نيز ظهور و بروز دارد، البته بخشي از دلايلي كه جناب روحاني براي آموزش انحصاري زبان خارجي انگليسي بيان كردند، لوازم مطايبهآميزي دارد. روحاني يكي از دلايل اين انحصار را خواست دانشآموزان بيان كرده است. اگر ملاك خواست دانشآموزان باشد كه جناب روحاني بيان كردهاند حدود 98 درصد احتمالاً زبان انگليسي را ميخواهند، فكر كنم كه در همين حدودها دانشآموزان موافق باشند كه اصلاً بهتر است هيچ زبان خارجياي تدريس نشود و باري از مشكلات آنها در انجام تكليف و امتحان كاسته شود. هركس خود تجربه 12 ساله آموزشوپرورش را داشته باشد، ميداند كه اگر خواست دانشآموزان ملاك باشد، آنها بازي و ورزش را بر هر نوع درس و كلاسي ترجيح ميدهند و نه فقط زبان انگليسي!
يك دوره مستعمره انگليس شويم تا كار سادهتر حل شود!اما همه استدلالهاي جناب روحاني اينچنين مطايبهآميز نيست ولو اينكه لوازم فاجعهباري داشته باشد اما درخور بحث جدي است. بخش ديگر استدلالهاي جناب روحاني در اين انحصارگرايي، آشكاركننده وجه پراگماتيستي مبناي نظري و شخصيتي او و مشاورانش است. دسترسي بهتر به علم و شغل بيشتر و تسهيل ارتباط با دنيا در تعاملات اقتصادي، نشانههاي پراگماتيستي تفكر حاكم بر روحاني و دولت يازدهم است.
در اين چارچوب (پراگماتيستي)، اساس پذيرش و ردچيزها، نفع و سود مادي و عيني آنهاست، بنابراين زبان فارسي كه اولاً دسترسي ما را به علم تسهيل نميكند (چون زبان علم نيست) و شغل ايجاد نميكند و نيز تعاملات اقتصادي ما با دنيا را راحتتر نميكند، چه ارزشي براي آموزش و يادگيري دارد؟ خصوصاً اينكه براي آن هزينههاي هنگفت مادي و معنوي هم ميشود. اين يكي از لوازم فاجعهآميز تفكر پراگماتيستي جناب روحاني است. همچنين بنا بر صحبت جناب روحاني، چون كشورهايي مثل هندوستان به انگليسي مسلطند، توانستهاند در فناوري اطلاعات، كارهاي بزرگ انجام دهند و شغل ايجاد كنند. همانطور كه بيان شد، براي تفكر پراگماتيستي، فايده عيني و عملي ملاك است، بنابراين در اين تفكر، استعمار انگليس بر شبه قاره هند، ابداً چيز منفي نخواهد بود، براي اينكه اين اشراف به زبان انگليسي و از قبل آن، انجام كارهاي بزرگ در فناوري اطلاعات و ايجاد شغل زياد، مديون اين دوره استعمار است.
از لوازم سخن روحاني اين است كه استعمار به جاي داشتن بار منفي، بار مثبت دارد. در واقع بنا به پيشفرضهاي پراگماتيستي جناب روحاني درباره آموزش انحصاري زبان انگليسي، ما ميتوانيم مشكل مهمي از آموزشوپرورش يعني ناتواني در فراگيري زبان انگليسي در تجربه 12 ساله تحصيل دانشآموز را با پذيرش يك دوره استعمار انگليس حل كنيم!
یك دوره مستعمره انگلیس شویم تا كار سادهتر حل شود!
پرویز امینی
۱۳۹۵/۲/۱۸