نسخه چاپی

مقاومت سرنوشت ساز

سعدالله زارعی

صف آرايي حق و باطل در برابر يكديگر «وضعي كاملاً طبيعي» است و در طول تاريخ هم همواره اينگونه بوده است و البته در اكثر موارد به دليل سستي اهل حق، صحنه به «جولانگاه» باطل تبديل شده است. در هر جا اهل حق ولو گروه كوچكي- و به تعبير قرآن كريم فئه قليله- بوده ولي در برابر باطل ولو گروههاي بزرگي- فئه كثيره- بوده اند، مقاومت كرده ، قطعاً به پيروزي رسيده و بر باطل غليه كرده اند چرا كه به تعبير قرآن از كمك خدا برخوردار بوده اند.
صف آرايي حق در برابر باطل از منظر دين و عقل، سرتاسر فايده است و اندك زياني -بخصوص از نظر مادي- در آن راه ندارد. البته حتماً زحمت دارد و پايمردي، تدبير، وحدت فرمان، فرمانده و فرمانبر- يا وحدت راه، راهبر و راهرو- و بصيرت و زمان شناسي را هم بعنوان شرط لازم پيروزي، طلب مي كند از اين رو حضرت امير سلام الله عليه در فايده چنين جبهه اي مي فرمايند «الخير كله في السيف و تحت ظل السيف» كما اينكه تعاليم ائمه و نبي مكرم اسلام و خداي متعال همواره از «مداهنه» و «خوشبيني در مورد كفار» نهي فرموده و افتادن به دام مداهنه را سم مهلك دانسته اند.
مظهر عيني و كامل صف آرايي حق و باطل در دوره ما «ايران» و «آمريكا» است آمريكا از قبل از پيروزي انقلاب و در همان مرحله پيدايي به مصاف اين انقلاب آمده است. سند آن اعزام معاون ستاد مشترك ارتش آمريكا و معاون ناتو به ايران- كريستوفر و هايزر- با هدف آماده سازي ارتش ايران براي كودتا بود كه در آذر ماه 75- بعد از راهپيمايي عظيم روزهاي تاسوعا و عاشورا- انجام شد و خود آمريكايي ها دهها سند را در اين رابطه انتشار داده اند هدف انتشار دهندگان دفاع از جيمي كارتر و اعضاي دولت او در برابر كساني بود كه آنان را به غفلت از پيامدهاي سقوط محمدرضا شاه متهم مي كردند.
پس از اين هم اسناد مي گويند، آمريكا بعد از پيروزي انقلاب با گروههاي مختلف ضد انقلاب- چپ و راست- براي ساقط كردن انقلاب و تجزيه ايران به ائتلاف رسيده بود و اسناد آنهم كه شامل ارتباط ويژه با اعضاي نهضت آزادي، اعضاي جبهه ملي، اعضاي حزب خلق مسلمان و گروههاي چپ مي شود، بارها منتشر شده اند. بعد از شكست در اين مرحله، آمريكايي ها از طريق معاون وقت وزارت دفاع- رامسفلد- چراغ سبز حمله عراق به ايران را روشن كردند و طولاني ترين جنگ منطقه را عليه ايران رقم زدند و آنگاه كه بر همگان معلوم شد كه عراق بازنده قطعي است خود مستقيماً و با زيرپا گذاشتن همه موازين وارد اقدامات نظامي عليه ايران شدند كه ساقط كردن هواپيماي مسافربري ايران يكي از اين اقدامات بود. بلافاصله بعد از پايان جنگ، تشديد تحريم ها و لوايح پي درپي عليه ايران شروع شد، مهار دوگانه با ابتكار «ايندايك» سناتور يهودي در دولت كلينتون به تصويب رسيد و همزمان حمايت از تروريست ها عليه ايران در دستور كار قرار گرفت و گروهك هايي در مناطق جنوب شرقي، شمال غربي و جنوب غربي ايران به وجود آمدند كه يكي از اقدامات آنان منفجر كردن حرم رضوي و به شهادت رساندن نزديك به 003 نفر از هموطنان بلوچ در جنوب شرق كشور بود. دشمني آمريكا پس از پايان دوره كلينتون شتاب بيشتري گرفت مقامات آمريكايي در دوره 8 ساله بوش بارها از سرنگوني نظام جمهوري اسلامي حرف زدند و امكانات خود را براي تحقق آن به ميدان آوردند. اعمال فشار شديد عليه برنامه صلح آميز هسته اي ايران و ربودن و شكنجه ده ها ايراني زائر و ديپلمات در عراق و قرار دادن ايران در «محور شرارت» و نيز صدور پنج قطعنامه ضد ايراني در شوراي امنيت نشانه هاي شتاب سياست هاي ضد ايراني در دوره بوش است. در اين دوره آتش ضديت با ايران در آمريكا اينقدر شور شد كه باراك اوباما با وعده تغيير سياست هاي داخلي و خارجي آمريكا به ميدان آمد و از مردم رأي گرفت. اوباما در جريان اولين سفرهاي خارجي خود- به تركيه و مصر- اعلام كرد آمريكا درصدد ايجاد روابط جديدي با جهان اسلام است. اما برخلاف وعده و تجربه اي كه آمريكايي ها در مصاف با ايران پيدا كرده بودند، سياست هاي ضد ايراني و ضد اسلامي آمريكا در دوره اوباما نه تنها فروكش نكرد بلكه به شدت افزايش پيدا كرد. صدور دستورالعمل ها و تحريم هاي يكجانبه دولت و كنگره آمريكا به نحو عجيب و بي سابقه اي افزايش يافت و به طور متوسط به تصويب ميانگين هر سه روز يك قانون رسيد و ادبيات مقامات دولت اوباما تشديد و به سمت ادبيات امنيتي و نظامي سوق پيدا كرد و مقامات آمريكايي با صراحت از تلاش براي سرنگون كردن جمهوري اسلامي حرف مي زنند. با اين وصف كاملا پيداست كه خط مقابله با «ايران اسلامي» در هيئت حاكمه آمريكا در طول 33 سال گذشته «خط ممتد» بوده و آنان ملاحظه هيچ دولتي- نه دولت ليبرال بازرگان و نه دولت سكولار محمد خاتمي- را هم نكرده اند و در طول اين دوران مصاحبه ها و نامه هاي بعضي از روساي جمهور ايران به مقامات آمريكايي كه توام با كرنش هايي نادرست بود، هم حتي به اندازه سر سوزني از شتاب اقدامات ضد ايراني آمريكا نكاست. اين شرح بحث، تا آنجايي كه به آمريكا مربوط مي شود و مي توان گفت آمريكا تكليف خود را با ايران مشخص كرده و 33 سال است كه استقلال، تماميت ارضي و هويت ايران و اسلام را هدف قرار داده است.
از اين طرف، جمهوري اسلامي ايران در برابر اين فشارها راه حل خود را در «مقاومت» مي داند طبيعي هم هست كه يك ملت در برابر توطئه هايي كه عليه استقلال، امنيت ملي و منافع ملي آن انجام مي شود، مقاومت كند و ايستادگي در برابر دشمن خود را تا آخرين نفس ادامه دهد. قطعا تنها چنين ملتي شايسته تحسين بوده و آينده بدون شك از آن چنين ملتي خواهد بود. در واقع آنچه در طول اين 33 سال از سوي مردم ايران در اين هماوردي انجام شده، جز اين نبوده است و نتيجه آن هم اين است كه ايران نه تنها در مرزهاي داخلي بلكه در مرزهاي منطقه اي و بين المللي هم به عنوان شخصيتي «مستقل»، «مقتدر» و «در حال پيشرفت» شناخته مي شود. امروز اعتراف به اين كه ايران يك قدرت سياسي موثر است بگونه اي كه بسياري از پرونده هاي منطقه بدون كمك ايران قابل حل و فصل نيست، اعتراف به اين كه ايران يك قدرت مهم علمي دنيا در حوزه هاي علوم انساني، علوم پايه و علوم تجربي است، اعتراف به اين كه ايران يكي از چند قدرت مهم نظامي دنياست، اعتراف به اين كه ايران داراي يكي از قوي ترين نظام هاي مردم سالار دنياست، اعتراف به اين كه ايران معنوي ترين مردم دنيا را در خود جاي داده است و اعتراف به اين كه در آينده نزديك - حدفاصل 2015 تا 2050م- بخش وسيعي از آسيا و آفريقا با نام ايران شناخته مي شود، فضايي فراگير را پوشش داده است.
طبعا آمريكايي هايي كه در حوزه تمدني آخرين حرف هاي خود را در سال 1939 و ذيل عنوان هرمنوتيك- اصالت تفسير- زده و پس از آن به نازايي افتاده اند، جولان چنين قدرت مستقلي را نمي توانند تحمل كنند و براي آن كه مانع وقوع پديده اي بين المللي به نام «جمهوري اسلامي ايران» شوند، همه ساز و كارهاي خود را پاي كار بياورند و حتي از توسل به رسواترين شيوه - ترور دانشمندان- هم استفاده كنند.
اين روزها سوريه يكي از اين صحنه هاي هماوردي است. در سوريه، جبهه آمريكا علنا انواع سلاح هايي كه در شرايط فعلي مي توان در حلب و... استفاده كرد به دست عناصر القاعده كه طي 14-51 ماه اخير توسط آمريكا بازتوليد شده است، مي دهد و حتي از اقدامات جنون آميز و چندش آور آنان- نظير فاجعه الحوله كه طي آن دهها زن و كودك به قتل رسيدند- هم حمايت مي كند و وزير خارجه (مقام ارشد ديپلماتيك) آن با صراحت و جلوي دوربين ها مي گويد براي سقوط اسد هر اقدامي مشروع است. اگر خوب به صحنه سوريه بنگريم مي بينيم كه آمريكا، انگليس، فرانسه، رژيم صهيونيستي، تركيه، عربستان و قطر يك جنگ سخت و كثيف تمام عيار را عليه يك كشور عضو سازمان ملل كه مراكز تحقيقاتي خود آنان مي گويند حداقل نيمي از مردم سوريه از اسد طرفداري مي كنند، به راه انداخته و براي رسيدن به مقصد، هيچ حدود و حريمي را محترم نمي شمرند. اين وضع از شدت عصبانيت و استيصال اين جبهه حكايت مي كند در برابر اين جبهه حداقل نيمي از كشورهاي دنيا كه در آن ها ايران، روسيه، چين، كشورهاي عرب آفريقايي، حدود نيمي از كشورهاي عرب خاورميانه حضور دارند با اين اقدامات مخالفند ولي هرگز به اقدام غيراخلاقي متقابل روي نياورده اند جبهه مشترك ايران، روسيه و... نيازي نديده اند تا اجلاس در پي اجلاس برگزار كنند، شوراي امنيت سازمان ملل را براي صدور قطعنامه ضدتروريسم تحت فشار قرار دهند، در پي ارسال سلاح هاي جديد به سوريه باشند، اقدامات متقابل امنيتي و نظامي انجام دهند و پول هاي خود را به سوريه سرازير كنند. اين جبهه ضدتروريسم هيچكدام از اين اقدامات را انجام نداده و در عين حال حدود 71 ماه مردم و دولت سوريه را در برابر تروريزم حفظ كرده است. 71 ماه تلاش جبهه آمريكا تاكنون به جايي نرسيده و نشانه اي از تزلزل حكومت سوريه ديده نمي شود آيا خود اين موضوع نشان نمي دهد كه آمريكا ديگر آمريكاي يك يا دو دهه قبل نيست كه يك حكومت را در چند روز واژگون مي كرد؟
بلي همانطوري كه حضرت امام خامنه اي- دامت بركاته- در ديدار اخير با جمعي از شعراي گرانقدر كشور فرمودند: «استكبار با همه قدرت تبليغاتي و سياسي خود در مقابل ملت ايران ايستاده است و ملت ما هم مقاومت مي كند، استكبار با همه قدرت خود نتوانسته گريبان خود را از دست ملت هاي مظلوم منطقه رها كند و دليل اصلي آن مقاومت است. اين مقاومت اگر از عرصه سياسي به عرصه هاي ديگر كه تاثيري ماندگارتر دارند- نظير عرصه اقتصاد- تعميم يابد، قطعا طي يك تا دو دهه آينده منطقه اي اسلامي منهاي غرب خواهيم داشت.

۱۳۹۱/۵/۱۷

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...