نسخه چاپی

تكلیف‌مان را با المپیك مشخص كنیم

ما باید تكلیف‌مان را با المپیك روشن كنیم؛ یا چنان هزینه‌ كنیم كه در رقابت «امكانات» دوشا دوش «ابرقدرت»های «جنگ سرد» المپیك قدم برداریم. یا زاویه نگاه‌مان به المپیك را عوض كنیم.

به گزارش نما به نقل از خبرآنلاین/ ۲۰۶ کشور در مسابقات المپیک شرکت می‌کنند. از میان این‌ها ۵-۶ کشور هستند که به دلایل سیاسی و تاریخی (میراث جنگ سرد) میدان المپیک را در امتداد صحنهء سیاست بین‌المللی می‌دانند. آن‌ها تصور می‌کنند که چون در میدان سیاست بین‌الملل «ابرقدرت» هستند٬ پس «باید» در سایر میادین بین‌المللی نیز «ابرقدرت» باشند. برای این چند کشور٬ مسابقات المپیک زمین رقابت بر سر «پرستیژ» و «جایگاه» سیاسی در عرصهء بین‌المللی است. نام آن‌ها و تصویر پرچم‌ آن‌ها باید به هر «قیمتی» در صدر جدول‌ مدال‌ها باشد.
پس برای رسیدن به این هدف هزینه‌های هنگفتی می‌کنند؛ ۵۰۰-۶۰۰ تا ورزش‌کار را در ۳۰ رشتهء ورزشی به مسابقات اعزام می‌کنند٬ همراه هر تیم ورزشی تیمی از مربیان فنی و مربیان بدن‌سازی و پزشکان ورزشی و متخصصان تغذیه و ماساژور و فیزیوتراپ و مشاور روان‌شناسی و کارشناس رسانه‌ای و غیره ارسال می‌کنند. انواع حمایت‌های مالی٬ امکانات رفاهی٬ تجهیزات پیش‌رفته٬ مکمل‌های خوراکی٬ داروهای نیروزا و بعضاً هورمون‌های غیرقانونی را در اختیار ورزش‌کاران‌ خود قرار می‌دهند و عملاً از آن‌ها رُبات‌هایی می‌سازند که صرفاً برنامه‌ریزی شده‌اند تا مدال‌‌ها را «درو» کنند.
مایکل فلپس (Michael Phelps)٬ قهرمان شنای مشهور آمریکایی و برندهء ۲۲ مدال طلای المپیک٬ در یکی از مصاحبهء خود می‌گفت «من در ۲۴ ساعت شبانه روزم؛ یا در حال تمرین کردن هستم٬ یا در حال غذا خوردن٬ یا خوابیدن. کار دیگری ندارم».
طبیعتاً از میان کشورهایی که چنین رویکرد «جنگ سرد»ی نسبت به مسابقات المپیک دارند٬ هر کدام که «هزینه‌‌» بیش‌تری بکنند و «امکانات» بیش‌تری در اختیار ورزش‌کاران‌شان قرار بدهند «موفق‌»تر هستند.
اما برای سایر کشورها٬ المپیک مسابقهء «هزینه‌« و «امکانات» نیست. ورزش‌کارهای اکثر کشورها می‌کوشند تا از هر میزان امکاناتی که در اختیار دارند بیش‌ترین بهره را ببرند. اکثر آن‌ها در شرایطی نیستند که در ۲۴ ساعت شبانه روزشان کاری جز «تمرین کردن» و «غذا خوردن» و «خوابیدن» نداشته باشند و امورات زندگی‌شان بی هیچ دغدغه‌ای بگذرد. بسیاری از آن‌ها حتی از دل مناطق فقیر یا جنگ‌زده یا درگیرِِ بحران‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی عمیق وارد میادین ورزشی المپیک شده‌اند. چیزی که آن‌ها را از یک‌دیگر متمایز می‌کند و «پیروزی» یا «شکست»‌شان را رقم میزد٬ میزان «انگیزه» و قدرت «اراده» و «هدف‌مندی» و «پشت‌کار» و «خودباروی» و روحیهء «مبارزه» و قابلیت «تحمل فشارها» و زنده نگه داشتن «امید» در میان دشواری‌هاست؛ هم در میادین ورزشی و هم در میدان زندگی.
شکوه‌مندترین لحظات المپیک هم از همین جنس «اراده» است. از جنس ۱۰۰ متر آخر مسابقهء ماراتون که دونده‌ای نیمه جان که هیچ توانی در پاهایش باقی نمانده٬ زانوهایش می‌لرزند٬ سرش گیج می‌رود٬ عضلاتش گرفته٬ نای حرکت ندارد٬ اما به خط پایانی مسابقه خیره می‌شود٬ از همهمهء تشویق‌های تماشاچیان و صدای درونی خودش وام «انگیزه» و «نیرو» می‌گیرد و قدم به قدم به پیروزی «اراده» بر «شرایط» نزدیک می‌شود.
المپیک برای اکثر ملت‌ها٬ میدان نبرد «اراده»هاست نه «امکانات». قهرمانان این عرصه برای یک نسل «الگو» می‌شوند تا خودشان را باور کنند٬ زندگی‌شان را «هدف‌مند» کنند٬ در برابر مشکلات و چالش‌ها ایستادگی کنند و «مسیر» رسیدن را کم‌ ارزش‌تر از «پاداش» نهایی ندانند.
اما «ما» در ایران تکلیفان هنوز با المپیک مشخص نیست. مسئولین ورزشی و رسانه‌های رسمی و افکار عمومی و خود ورزش‌کاران ما هنوز نمی‌دانند که المپیک را به عنوان عرصهء «جنگ سرد» و کسب «پرستیژ»‌ بین‌المللی و رقابت «امکانات» ببینند یا به مثابهء میدان نبرد اراده‌ها.
ورزش‌کاران ما در اکثر مصاحبه‌هایشان هموراه در حال «شکایت» کردن از کمبود «امکانات» هستند. بعد از هر «شکست» با چشمان گریان از «ملت» عذرخواهی می‌کنند و ابراز «شرمندگی» می‌کنند و از او می‌خواهند تا با «بزرگواری» خودش آن‌ها را ببخشد. و با هر «پیروزی» اضطراب آن‌ را دارند که مدال‌شان را به چه کسی «تقدیم» کنند تا مورد هجمهء توهین‌ها و اتهامات و برچسب‌زنی‌ها و خشونت‌ها قرار نگیرند.
«ما» مدام بار روانی «جنگ سرد» و «اهتزاز پرچم» کشور و ارتقای «پرستیژ» ملی در عرصهء جهانی و «تقدیم» پیروزی به جریان‌های سیاسی مودر علاقهء خودمان را بر دوش آن‌ها می‌گذاریم. و «آن‌ها» مدام شکایت می‌کنند که «امکانات» و «حمایت‌»های لازم برای پاسخ‌ به توقعات ما را ندارند.
با روحیه‌ای سرشار از «شکایت» و «گله‌‌مندی» و «شرمندگی» و «اضطراب» و «خود مظلوم‌بینی» نمی‌توان در میادین ورزشی پیروز شد.
ما باید تکلیف‌مان را با المپیک روشن کنیم؛ یا چنان هزینه‌ کنیم که در رقابت «امکانات» دوشا دوش «ابرقدرت»های «جنگ سرد» المپیک قدم برداریم. یا زاویه نگاه‌مان به المپیک را عوض کنیم و روحیهء «خودباوری» و «مبازره» و «اتکاء به نفس» را در ورزش‌کاران‌مان پرورش بدهیم تا پیروزی را در میدان نبرد «اراده»ها بدست ‌آورند.

۱۳۹۵/۵/۲۶

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...