نسخه چاپی

روایت جالب یك دی جی از شیعه شدنش

عکس خبري -روايت جالب يک دي جي از شيعه شدنش

احمد حنیف تازه‌مسلمان كانادایی كه مهمان ویژه برنامه ماه عسل درماه مبارك رمضان بود، در دانشگاه یورك تورنتو علوم سیاسی می‌خواند و به شدت بین دانشجویان شهرت داشت، دی‌جی بود و اهل خواندن و رقص، همیشه دور و برش پر بود از انواع و اقسام دختران اروپایی و امریكایی و بیشتر وقتش صرف ترانه‌خوانی و خوش‌گذرانی در پارتی‌های مختلط می‌شد. . . درعین حال بسیار اهل مناظره و بحث‌های اعتقادی سیاسی هم بود.

بچه كه بود دوست داشت كشيش شود، اما بعدها وقتي فهميد كشيش‌ها نمي‌توانند ازدواج كنند، از اين شغل پشيمان شد! به بعضي ديدگاه‌هاي مسيحيت انتقاد داشت و نمي‌توانست باورشان كند! باورش نمي‌شد انسان بتواند سه خدا را بپرستد! نمي‌توانست عيسي (ع) را پسر خدا بنامد! كم‌كم ماركسيست شد، اما بعد ديد فايده ندارد! اديان يهودي، هندو و تائو را هم مطالعه كرد، ولي بازهم نتوانست انتخاب كند تا اينكه روزي در كتابفروشي دانشگاه، قرآن را ديد همان‌جا بازش كرد و خواند انگار هر كلمه را مستقيماً از خود خدا مي‌شنيد... مثل بادكنك شده بود و داشت مي‌تركيد با خوشحالي ازكتابخانه بيرون رفت و فرياد كشيد يافتم! پيدايش كردم!

چطور دي‌جي و خواننده‌اي مثل شما شهادتين گفت و مسلمان شد؟

يك روز در دانشگاه تمام بچه‌ها عليه چند جوان مسلمان به مناظره مي‌پرداختند. دوستانم از من خواستند عليه آن مسلمانان صحبت كنم ولي من به دليل پذيرش دين اسلام حاضر به انجام اين كار نبودم، آن چند فرد مسلمان به من گفتند تو خدا و حضرت محمد (ص) را قبول داري، من گفتم آري و بعد آنها شهادتين را خواندند و مسلمان شدم، بعد از آن گويا به حالت طبيعي و اصل خود بازگشتم. روزي در دانشگاه با يك دانشجوي مسلمان شروع به صحبت كردم، او از من سؤال مي‌كرد كه خداي تو كيست گفتم «الله»، گفت پيامبرت را مي‌شناسي؟ گفتم«محمد» آنجا بود كه آن دانشجو به من گفت تو مسلماني و همين شرط اسلام آوردن است.

با خواندن قرآن اولين بار مثل ارشميدس كشف بزرگي كرديد، مگر در قرآن چه چيزي يافتيد؟

قرآن يك روح است و نه يك اسم يا يك كتاب، ما بايد با اين روح ارتباط برقرار كنيم تا بتوانيم از آن بهره‌مند شويم و از اتصال با آن به جواب صحيح برسيم براي همين است كه بنده هروقت معنويتم بالاتر است، حس مي‌كنم، زماني است كه ارتباط بيشتري با قرآن برقرار كرده‌ام و گاه خواندن كتابي مثل تفسير براي برقراري ارتباط به ما كمك مي‌كند ولي اصل قضيه چيز ديگري است. گاه مي‌شود شخصي همه تفاسير را حفظ است ولي هيچ بهره‌اي نمي‌برد چون راه وصل شدن به روح را نيافته است و من به اين حقيقت رسيدم.

شما يك مبارز و انقلابي متأثر از مالكوم ايكس هستيد، چرا؟


نه فقط من بلكه همه سياهپوستان امريكايي به نوعي متأثر از شخصيت مالكوم ايكس هستند و به‌خاطر مبارزاتي كه عليه ظلم مي‌كرد و رهبر مسلمانان امريكا بود، روي من اثر زيادي داشت ولي من آدمي هستم كه هيچ چيزي را راحت نمي‌پذيرفتم و با تحقيقات خودم به اسلام روي آوردم. پس از توطئه و شهادت مالكوم ايكس توسط پليس امريكا، انگيزه ما براي گرايش به اسلام بيشتر شد، پس از ايشان تعداد زيادي شديم و براي تسكين خانواده و اعلام اينكه دنباله‌رو راه او هستيم، به خانه ايشان رفتيم تا نسبت به ظلمي كه به سياهان امريكا مي‌شود اعتراض‌مان را نشان دهيم. راستش من اوايل حتي با خواندن قرآن، شبهاتي برايم ايجاد مي‌شد مانند قضيه برده‌داري(كنيز و غلام) زيرا ما سياهان امريكا نسبت به اين قضيه خاطرات تلخي در طول تاريخ داريم و خيلي حساس هستيم ولي واقعيت و حقيقت زيباي اسلام مرا در خود جذب مي‌كرد و با گذشت زمان اين شبهه براي من حل شد و به تفاوت آن با نظام برده‌داري امريكاييان پي بردم.

در مدت ۱۸ سالي‌كه به اتفاق خانواده در ايران بوديد، ايران را چگونه ديديد؟

كشور ايران كشور خوبي است. مردم ايران بين سنت و مدرنيته قرار گرفته‌اند، اين موقعيت سختي است چراكه بين دين گذشته و مسائل آينده گير كرده‌اند. اسلام بايد به مردم و جوانان جواب بدهد ولي متأسفانه بعضي از حوزويان ما نمي‌روند بين مردم و جواناني كه به اصطلاح سوسول هستند، اين خطر بزرگي است. روحانيون بين مردم نمي‌روند و اين بسيار بد و اشتباه است. از ديگر سياست‌هاي اشتباهي كه در ايران وجود دارد مربوط به حقوق خارجي‌هاست، چرا خارجي‌ها در ايران حق خريد خانه و ماشين ندارند؟! اين شرايط سختي را براي آنها ايجاد مي‌كند. اين هم بد است كه يك دختر ايراني حق ازدواج با خارجي‌ها را به‌راحتي ندارد. به نظرم اين قوانين براي كشوري مسلمان اصلاً خوب نيست. بايد رفتار مسلماني را بين خودمان تقويت كنيم، فقط شعارش را ندهيم و فقط تبليغ نكنيم. بهتر است كه بيشتر رفتار كنيم، رفتار انساني بهترين راه است و نه اسلام اسلام كردن‌هاي شعاري. به قول سيدجمال‌الدين اسدآبادي كه گفت به غرب رفتم، مسلمان نديدم ولي اسلام ديدم، به شرق آمدم مسلمان ديدم و اسلام نديدم. بايد مواظب باشيم چون به اين وضع عمل كردن خطرناك است.

نظرتان درباره مسئله آخرالزمان و ظهور حضرت مهدي چيست؟

در همه اديان مسئله آخرالزمان وجود دارد و امام زمان (عج) وجود دارد جداي از بحث دين، همه انسان‌ها به صورت فطري مي‌توانند به اثبات وجودي امام زمان (عج) پي ببرند. مهم‌ترين راه براي تأثير گرفتن و پيرو امام زمان(عج) بودن اين است كه هر كدام از ما خود را يك امام زمان كوچك بدانيم، مثل امام خميني (ره) باشيم كه نمونه كوچكي از امام زمان بود و اصلاح‌گري مي‌كرد و ما بايد همگي در حد خودمان، روحيه اصلاح‌گري داشته باشيم و اين خيلي مهم است.

چطور شد كه ازدواج كرديد؟

وقتي مسلمان شدم نمي‌دانستم كه چطوري بايد با يك زن مسلمان كه محجبه باشد، ازدواج كنم. هميشه از دختران محجبه خوشم مي‌آمد ولي پيدا نمي‌كردم. يك روز از خدا خواستم كه با يك دختر مسلمان آشنا شوم تا اينكه فرداي آن روز دانشگاه رفتم، در دانشگاه دفتري داشتيم كه مسلمانان در آن تبليغ مي‌كردند كه با دفتر مسيحيان مشترك بود، در بين مسيحيان از يك دختر مسيحي كه تبليغ مسيحيت مي‌كرد خوشم آمد ولي مشكل آنجا بود كه مسلمان نبود. تصميم گرفتم كه با اسلام آشنايش كنم، چهار ماه با ايشان صحبت كردم تا اينكه يك روز آن دختر پيش من آمد و گفت مي‌خواهم مسلمان شوم، من هم بلافاصله به ايشان گفتم شهادتين را بگو تا مسلمان شوي و وقتي گفت، بلافاصله به او گفتم قصد ازدواج با شما را دارم و ازدواج كرديم.

چه تعريفي از مقوله حجاب در اسلام داريد؟


حجاب يك اصل است كه صورت ظاهري ثابتي ندارد و اصول آن را خدا به ما اعلام كرده، اين به ما مربوط است كه براساس شرايط چه پوششي را داشته باشيم. دين اسلام دين خوبي است كه اصول را به ما معرفي مي‌كند و در سلايق و نوع آنها به ما آزادي كامل مي‌دهد. در مسئله حجاب هم همين طور است كه اصول را از خدا بشنويم و با آزادي نوع پوشش‌مان را انتخاب كنيم، حالا هر چه مي‌خواهد باشد، چه كلاه باشد چه چادر و چه هر چيز ديگري، البته اين نظر بنده است. متأسفانه مرد و زن ما، خوب يكديگر را نمي‌شناسند و انتظارات و توانايي‌هاي يكديگر را نمي‌دانند، براي همين فكر مي‌كنند كه بايد مثل هم باشند، اين اشتباه است، بايد اين دو جنس همديگر را خوب بفهمند و بشناسند و جايگاه‌هاي خود را خوب بدانند تا به اين مشكلاتي كه الان دچار آن هستيم، نرسيم. اين اشتباه است كه زن از روي اجبار يا از روي خواست خود بيرون خانه كار كند چون باعث مي‌شود نتواند فرزندان خود را تربيت كند. زن بايد درس بخواند و دانشگاه برود تا بتواند بهتر بفهمد و بهتر تربيت كند، اگر هم مي‌خواهد كار كند كارش نزديك خانه باشد، حتي‌المقدور داخل خانه باشد. الگوي زنان بايد حضرت خديجه (س) باشد، در عين حالي كه از بزرگ‌ترين تجار بود ولي كارش را در خانه انجام مي‌داد. خيلي بد است كه خانم‌ها در عين داشتن اين همه آزادي فكرمي‌كنند اسيرند.

بزرگ‌ترين آرزوي شما چيست؟

آرزوي خيلي بزرگ بنده اين است كه بتوانم دركشورم و در اروپا به يكي از مبلغان بزرگ اسلام تبديل شوم و افراد بسياري را به دين اسلام و روش درست زندگي كردن آن دعوت كنم. به‌رغم ميل باطني‌ام براي هميشه به انگلستان مي‌روم، هر چند اين رفتن من اجباري است زيرا به خاطر قوانين ايران نمي‌توانيم ديگر اينجا بمانيم، از سوي ديگر اشتياق زيادي براي تبليغ اسلام به‌خصوص تشيع در انگليس و تمام دنيا دارم، ولي به نظرم ايران به‌عنوان تنها مأمن و پناهگاه مسلمانان كه نقطه اتكا و اميد مظلومان دنياست، نبايد در اين خروج و عدم‌ارائه امكانات به خارجي‌ها سختگيري كند.

۱۳۹۱/۶/۵

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...