نسخه چاپی

شعیبی: سیانور فیلمی عاشقانه است

بهروز شعیبی كارگردان فیلم سیانور تاكید دارد كه فیلمش عاشقانه‌ای است كه زندگی اجتماعی كاراكترهای آن درگیر مسائل سیاسی می‌شود. او همچنین تاكید دارد با ساخت این فیلم درباره‌ی یك مقطع تاریخی خاص؛ «مدیون آدم‌های یك دوره نشدیم و دروغ نگفتیم.»

به گزارش نما به نقل از افکارنیوز، همزمان با اکران فیلم «سیانور» در سینماهای کشور، بهروز شعیبی، سیدمحمود رضوی (کارگردان و تهیه‌کننده) و حامد کمیلی (بازیگر)، در نشستی درباره‌ی شکل‌گیری این فیلم، روند کار و حواشی آن به گفت‌وگو نشستند.

در ادامه مشروح این گفت‌وگو آمده است:

قبل از اینکه درگیر فیلمنامه شوید ذهنیتی روی این مقطع (فعالیت منافقین در ایران) و این افراد داشتید؟

شعیبی: نه؛ هیچ ذهنیتی نداشتم. به نظرم تاریخ معاصر همیشه بصورت نمایشی و سینما جذاب بود اما اینکه بگویم این مقطع را می‌شناختم و خودم رفتم طرف این مقطع، اینطور نبود. واقعاً اگر فیلمنامه آقای مسعود احمدیان نبود خیلی اطلاعاتی راجع به این دوره نداشتم.

فیلمنامه چطور به دست شما رسید و چطور با آقای احمدیان همکاری کردید؟

شعیبی: آقای رضوی فیلمنامه را خوانده بودند و یک نسخه هم داشتند. پیشنهاد آقای رضوی بود و گفتند که این فیلمنامه را بخوان و ببین نظرت چیست. من هم خیلی سریع همین‌جا پشت میز خودشان نشستم و فیلمنامه را خواندم، گفتم یک جلسه با آقای احمدیان داشته‌باشیم به هرحال چون مقطع را نمی‌شناختم برایم سؤال‌های زیادی بود. آقای احمدیان کلیتی را درباره‌ی فیلمنامه و آن مقطع توضیح داد، بعد گفتم بگذارید من بروم و کمی کار کنم. دو هفته‌ فشرده روی خواندن منابع کتابخانه‌ای وقت گذاشتم، بعد از آن سراغ مستندات صوتی و تصویری رفتم و بعد تازه آمدیم و با آقای رضوی به توافق رسیدیم که درباره‌ی این مقطع کار کنیم.

چطور مطمئن شدید که شخصیت‌هایی مثل وحید افراخته و تقی شهرام در فیلمنامه درست بازنمایی شده‌اند؟

شعیبی: بعد از اینکه توافق کردیم کار را شروع کنیم و من تا حدودی آدم‌های داستان را می‌شناختم، تازه با آقای احمدیان نشستیم و فیلمنامه را به‌هم ریختیم. آقای احمدیان خوشبختانه فقط یک فیلمنامه‌نویس نبود و به عنوان یک محقق درجه‌یک در فیلم بود و خیلی اشراف داشت. شروع کردیم و بر اساس واقعیاتی که می‌دانستیم و جذابیت سینمایی و ارتباطی که قرار است با مخاطب برقرار کنیم، فیلمنامه را بازنویسی کردیم. بعضی از شخصیت‌ها را حذف کردیم و بعضی دیگر از شخصیت‌ها را وارد قصه کردیم. به هر حال مقطع پرُ اتفاقی بوده. ما یک ظرف صد دقیقه‌ای داریم و مظروفمان خیلی زیاد است. مهم‌ترین کارمان این است که گزینش کنیم؛ بخش‌هایی که جذاب باشد و بیننده را گیج نکند.

چرا شخصیتی مثل تقی شهرام با اینکه یکی از عناصر اصلی سازمان بود در فیلم حضور کوتاهی دارد؟

شعیبی: یکی از دلایلی که باعث شد که تقی شهرام در فیلم گسترده نشود، همین محدودیت زمانی بود. «تقی شهرام» بسیار شخصیت پیچیده‌ای است و خودش یک فیلم می‌خواهد. اما فکر کردیم اگر قرار باشد تقی شهرام گسترده شود ما باید وارد بحث ایدئولوژیک و مبانی ایدئولوژیک و اختلافات ایدئولوژیک شویم؛ اگر وارد این بحث می‌شدیم قاعدتاً دیگر در ظرف ما نمی‌گنجید.

فکر می‌کنید در شرایط فعلی اساساً امکان پرداختن به چنین شخصیتی بطور نزدیک به واقع وجود دارد؟

شعیبی: من مدعی‌ام بخش اعظم فرهنگ یک مملکت را سینمای آن تشکیل می‌دهد. وقتی به یک جشنواره می‌روید و می‌بینید یک فیلم خوب از کشوری حضور دارد، می‌فهمید که آن کشور دارای فرهنگ است. با توجه به ابزاری که در دستمان است و راهی که طی می‌کنیم، به سوی بلوغی حرکت می‌کنیم که باید به ما اجازه دهد راجع به چیزهایی که مغفول واقع شده کار کنیم و این هم فقط یک راهکار دارد.

ما در «دهلیز» راجع به قصاص کار کردیم، در سریال «پرده‌نشین» تقریباً موضوع حساسی داشتیم و در «سیانور» هم برای اولین‌بار سراغ یک موضوع حساس رفتیم. غیر از «پرده‌نشین» -که طرحی بود که آقای گلبن برای آقای رضوی نوشته بود- هیچ‌جا ما سفارش نداشتیم. یعنی من به راحتی می‌توانستم پارسال «سیانور» را نسازم و یک فیلم اجتماعی بسازم و هیچ‌کس هم نمی‌گفت چرا؛ در همه‌ی اینها چیزی که من و گروه دنبالش بودیم زبانِ گویش بود. یعنی بیاییم چیزهایی که تابو است از سر راه برداریم و سعی کنیم با بانی که ملتهب و تحریک‌کننده نباشد ولی آگاهی بخش باشد، حرف بزنیم.

مهمترین کاری که در «سیانور» کردیم این بود که دروغ نگوییم، حقیقت را پنهان نکنیم، بزرگ‌نمایی و سیاه‌نمایی نداشته باشیم، بی‌انصافی نکنیم به تاریخ و افراد معاصرمان ولی زبانش را هم باید پیدا کنیم که چطور روایت کنیم تا حساسیت‌زا نشود.

گفتید «سیانور» برای اولین بار وارد این حوزه شده اما قبلاً هم فیلم‌ها و سریال‌هایی مثل «ارمغان تاریکی» و «پروانه»درباره‌ی این موضوعات ساخته شده است.

شعیبی: اینکه می‌گویم برای اولین‌بار، منظورم این جنس فیلم نیست؛ اینکه شما شخصیت واقعی تاریخ را در یک چنین فیلمی بیاورید برای اولین‌بار است. پیشنهاد محافظه‌کارانه‌ای که خیلی‌ها به من دادند این بود که اسامی واقعی را عوض کنیم و شاید اگر می‌پذیرفتیم، در جشنواره‌ها هم جایگاه خیلی خوبی داشتیم و بعداً هم لازم نبود به کسی جواب بدهیم.

چرا ترجیح ‌دادید اسامی واقعی باشد؟

شعیبی: برای اینکه ما در سینمای خودمان سراغ یک بخش اصلاً نرفتیم و آن همین بخش است. ما یک نمونه‌ی خیلی درخشان داریم به نام «کمال الملک»؛ این فیلم وقتی در دهه‌ی ۶۰ ساخته شد، کسانی که دوره‌ی رضا شاه را دیده بودند، تعدادشان زیاد بود اما دریچه‌ای که آقای حاتمی هوشمندانه برای خودش انتخاب کرده بود دریچه‌ی فرهنگ بود و ارتباط آدم‌های فرهنگی با دربار قاجار و پهلوی اما این ادامه پیدا نکرد و راهش بسته شد و اگر هم کاری ساخته شد، محدود به آدم‌های سیاسی بود که همه می‌شناسیم؛ مثل درباریان شاه، نخست‌وزیر، مصدق و آیت‌الله کاشانی و...، ولی این حرکت اجتماعی که در زمان پهلوی دوم تا انقلاب بوده هیچ‌وقت بررسی نشده و از ارتباط‌های کلان سیاسی وارد حرکت‌های اجتماعی نشده‌ایم.

به نظرم وقتی با یک حرکت طرف هستیم که تعدادی دانشجوی باهوش تصمیم می‌گیرند که مشی مسلحانه پیش بگیرند و در راهشان آینده‌ای نامعلوم را پیش بگیرند، حرکتی است که ما در فضای نمایشی از آن غافل مانده‌ایم. خوب است که آن را بدانیم و حفظش کنیم چون ممکن است ۲۰ سال دیگر دچار تحریف و افسانه‌سازی شود یا تخریب شود و تیپ‌سازی‌هایی واردش بشود. این اصرار ما برای اسامی واقعی، شاید نوعی تلاش برای حفظ مقطع واقعی تاریخ بود.

چرا بر خلاف موضوع محوری فیلم که سیاسی است، خلاصه داستانی که از فیلم ارائه می‌شود، آن را داستانی عاشقانه معرفی می‌کند؟

رضوی: معتقدم فیلم ما عاشقانه است. رابطه‌ی بین امیر فخرا و هما اعتمادی، یک اتفاق عاشقانه است. آن طرف هم زندگی عاشقانه‌ی مجید شریف‌واقفی و لیلا زمردیان هست. در کنارش زندگی اجتماعی اینها درگیر مسائل سیاسی هم بوده.

یعنی بیم این را نداشتید که با معرفی فیلم به عنوان فیلمی سیاسی مخاطب ریزش کند؟

رضوی: نه. از زمان جشنواره تا امروز درباره‌ی محتوای سیاسی کار صحبت می‌شود. آن سر جای خودش، ما نفی نمی‌کنیم؛ گفتیم یک درام عاشقانه است که این محتوای سیاسی هم کنارش هست. آن را به هیچ وجه نفی نکردیم.

فیلمنامه ‌به شما سفارش شد یا در روال معمول فیلمنامه‌هایی که به دستتان می‌رسد آن را انتخاب کردید؟

رضوی: فیلمنامه‌ای را برای یک سریال در تلویزیون کار می‌کردیم و از ۸۹ شروع کرده بودیم و در سال ۹۲ با اینکه ۴۰ قسمت اول داستان اتفاقات درون سازمان بود (از سال ۵۰ تا ۵۷) و ۴۰ قسمت دوم هم از( سال ۵۷ تا ۶۲) و ۲۰ قسمت نهایی هم داشت که از ۶۲ تا امروز بود. چهل قسمت اولش نوشته شد ولی در شوراها مربوطه منتفی شد. همزمان یکی از کسانی که از فیلمنامه مطلع بود به من گفت که آقای مسعود احمدیان فیلمنامه‌ای در این خصوص نوشته که بهتر است بخوانید. فیلمنامه را خواندم و دیدم از چیزی که ما نوشتیم به مراتب بهتر است، اما از نظر پروداکشن قابل تولید نیست و هزینه‌بر است. از مسعود خواستم که فیلمنامه باشد تا کارگردان پیدا کنیم و براساس کارگردان آن را بازنویسی کنیم. آقای احمدیان هم قبول کرد، قبل از من فیلمنامه را به خیلی از تهیه کننده‌ها داده بود. فیلمنامه پنج، شش سال دست آدمهای مختلف گشته بود تا سال گذشته که فیلمنامه‌ای را با آقای شعیبی می‌نوشتیم که به نتیجه نرسید. آقای شعیبی گفت؛ می‌خواهم یک کار معاصر کنم و من هم این فیلمنامه را دادم خواند و گفت خوب است و شروع به کار کردیم.

فیلم سفارش جایی نبود بر اساس علاقه‌ی شخصی بود. بعد از اضافه شدن آقای شعیبی هم این علاقه مضاعف شد و بعد که جلو رفتیم و تیم جمع شد و انرژی‌ای که در پشت صحنه وجود داشت، باعث این فروش شد. کار، کار سختی بود. ساختن این فضا با این دقت و جزئیات کار دو ماه نبود، این کار خوب محصول انرژی‌ای بود که پشت صحنه وجود داشت.

در حوزه‌ی ماجراهای منتهی به انقلاب در دهه‌ی ۵۰ خیلی کم کار شده؛ فکر می‌کنید بخاطر سختی‌ها و حساسیت موضوع است یا علت دیگری دارد؟

رضوی: چند جنبه دارد. اول اینکه ساختن فیلم دهه ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ سخت‌تر از ساختن فیلمی درباره یک قرن پیش است. حتی در دهه ۲۰ و ۳۰ هم به این سختی نیست و می‌شود در شهرک ساخت اما در این دهه‌های اخیر که شهرنشینی کامل شده و شهر المان‌های خاص خودش را دارد، ایجاد فضا بسیار سخت است و هرکسی این رسیک را نمی‌پذیرد.

دوم اینکه فضاهایی که همکاران ما چه در تلویزیون و چه در سینما رفته‌اند حاصلش این بوده که مخاطب ذهنیت خوبی درباره‌ی کارهای تاریخی ندارد و من که می‌خواهم کار تاریخی بسازم، می‌دانم درباره‌ی کار من قضاوت وجود دارد. حتی بازیگری که می‌خواهد بازی کند با ترس و لرز جلو می‌آید که مبادا از جنس فلان کار باشد، همین مقایسه شدن بازدارندگی به وجود می‌آورد.

مطلب سوم سرمایه‌گذاری است؛ نوعاً این جنس کارها در سینمای ایران کارهای حاکمیتی بوده و دولت یا حوزه هنری یا شهرداری پول می‌دادند که فیلمی با مضامین مد نظر حاکمیت درمورد دهه‌های قبل ساخته شود. حالا اگر بخواهید همان فیلم را بسازید بدون نگاه حاکمیتی و حضور حاکمیت قطعاً سخت است. بخاطر همین نگاه حاکمیتی، سختی دیگری هم شامل حال آدم‌هاست و آن اینکه این جنس کارها معمولاً پروداکشن وسیعی دارد و ما هم مدعی هستیم که بیگ‌پروداکشن ساختیم اما نوع پرداخت و دستمزدها چیز دیگری بوده، همه‌ی اینها را جمع کنید می‌بینید سختی‌هایی دارد که هرکسی حاضر نمی‌شود به این حوزه ورود کند.

شما باز هم به این سمت می‌روید؟

رضوی: ما شروع کردیم؛ با فیلم جدید محمد حسین مهدویان.

فیلمنامه آن کار هم برای مسعود احمدیان است؟

رضوی: بعداً تغییرش دادیم ولی طرح اولیه برای ایشان است.

در مصاحبه‌ای گفته ‌بودید پالس‌هایی دریافت کردید که سمت این حوزه نروید؛ این پالس‌ها از کجا بود؟

رضوی: (سکوت می‌کند) همان اندازه‌ای که نوشتم کفایت می‌کند. (اشاره به نامه‌ی سرگشاده‌ای که قبل از اکران فیلم منتشر شد).

با توجه به اینکه اکران فیلم در ایام محرم آغاز شد الان وضعیت اکران سیانور چطور است؟

رضوی: ما زمان پخش را از مقطع جشنواره انتخاب کرده بودیم و برای ما مشخص بود که این زمان اکران می‌کنیم. اصرار داشتیم زمانی اکران کنیم که دانشگاه‌ها باز ‌باشند و بهترین‌زمان هم مهر ماه بود و اکران را گذاشتیم بعد از دهه‌ی اول محرم اما این وسط کارشکنی‌هایی به وجود آمد که در عقد قراردادها کار ما را با تأخیر مواجه کرد، اگر سه ماه پیش به ما اوکی داده بودند، ما قرار داد سینماهای زیر مجموعه را می‌بستیم و لابی‌هایمان را انجام می‌دادیم و با تعداد بیشتری سینما اکران را آغاز می‌کردیم. همین کارشکنی‌ها باعث شد که ما تا الان هم مشغول قرار داد بستن هستیم و فکر می‌کنم تا روز آخر اکران هم همین روند ادامه دارد.

در نیمه‌ی‌ دوم سال تعداد فیلم‌هایی که پروانه‌ی نمایش دارند پنجاه‌وچندتاست و الان یک‌سری از فیلم‌ها در حال فیلم‌سوزی‌اند و ظرف یک یا دو هفته اکران می‌شود که بتواند زودتر نسخه‌ی ویدئویی را آزاد کنند و زودتر برود سراغ تلویزیون و در نهایت عملاً از فیلم چیزی باقی نمی‌ماند.

خیلی از فیلم‌ها هم ظاهراً سالن دارند اما وقتی نگاه می‌کنید، ۱۰ سالن دارد اما سرجمع ۱۲ سانس که بشود دوسالن، ندارند. این شامل حال ما هم شد. نامناسب بودن شروع اکران ما یک علت دیگر هم داشت و آن اینکه ما پشت نداشتیم و موقع اکران پخش فیلم خودمان بودیم و حمایت‌کننده هم نداشتیم. زمان گرفتن سالن هم کسی اجباری نکرد که آقا این فیلم را حتماً اکران کنید؛ بعضی از فیلم‌ها این قضیه را دارند و شما هم می‌دانید، مثلا می‌گویند این فیلم، نباید زیر ۲۰ سالن داشته باشد و این دستور را به شورای صنفی نمایش، سینماداران می‌دهند.

روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه (سه روز اول اکران) را با ۱۰ سالن رفتیم و پنجشنبه و جمعه که فیلم فروخت، از شنبه سینما‌دارها اعتماد کردند و به ما سالن دادند ما (سه‌شنبه ۴ آبان) ۱۳ سالن داشتیم و توانستیم در روز نیم‌بها حدود ۳۵ میلیون تومان بفروشیم.

نسبت به فیلم‌های دیگر موقعیت شما چطور است؟

رضوی: فکر می‌کنم الان در تهران دوم هستم. ولی به نظرم فیلم ظرفیت بیست‌و‌چند سالن کامل را دارد. ما در تبلیغات –چه تلویزیون و چه تبلیغات شهری و فضای مجازی- کامل رفتیم و فضای مجازی که خیلی پول خرج کردنی نیست، اما خبرهایی که در این فضا تولید می‌شود بازنشرش توسط خود کاربرها اتفاق می‌افتد و این نشان می‌دهد مردم هم دهان به دهان تبلیغ می‌کنند.

اما غرابت و مظلومیت فیلم هنوز ادامه دارد و علی‌رغم قول‌هایی که سازمان سینمایی و آقای ایوبی داده تا الان هیچ اتفاقی نیفتاده است. البته بضاعت دوستان حتماً همین قدر است؛ «لا یکلف الله نفساً الا وسعها»! خدا برای افراد تکلیفی بیشتر از وسعشان نگذاشته، ما چرا بگذاریم! ؟ لابد نمی‌توانند. وقتی در جشنواره که داوران توسط خودشان انتصاب شده بودند نتوانستند، سینمادار بخش خصوصی که خودش می‌داند و خودش.

با وجود سختی‌ها و ناملایماتی که گفتید، استقبال از نظر شما خوب بوده؟

رضوی: ما یک یا حداکثر دو موج مخاطب را خودمان می‌توانیم بیاوریم؛ موج‌های سوم و چهارم به بعد مال ما نیست و مال تبلیغات سینه‌به‌سینه‌ای است که اتفاق می‌افتد. موج اول ما همین کار را کرد و روند ما در تبلیغات نباید قطع شود اما وقتی یک نفر به دیگری می‌گوید دیگر دست ما نیست. این گره که بین مخاطب و فیلم اتفاق بیفتد به یکدیگر می‌گویند و این زنجیره ادامه پیدا می‌کند. خیلی‌ها انتظار اتفاقی که برای فیلم ما افتاده را نداشتند ولی اگر ما ریسکی کردیم در بخش خصوصی، بخاطر همین اتفاق بوده است.

چرا تصمیم گرفتید پخش فیلم را خودتان انجام دهید؟ بهتر نبود یک پخش‌کننده‌ی قوی‌تر این کار را کند؟

رضوی: دوست خودمان آقای سرتیپی بهترین و قوی‌ترین پخش ایران است و از همان زمان هم ابتدای با ایشان مذاکره شد اما وقتی دیدم دست ‌ایشان پُر است و تعداد فیلم‌ها در دفترشان زیاد است و در هر فصل حداقل دو یا سه فیلم را اکران می‌کند، احساس کردم حتماً یکی از این فیلم‌ها قربانی می‌شود. ترجیح دادم ما قربانی نباشیم و باعث قهرمانی شدن کس دیگری هم نشویم و این تلاش را خودمان انجام دهیم و دستانمان را به زانوی خودمان بگیریم.

پخش هم پروسه عجیب و پیچیده‌ای است!

رضوی: یک دنیای دیگر است.

پخش فیلم را هم ادامه می‌دهید؟

رضوی: برای فیلم‌های خودمان بله.

یک پخش‌کننده حداکثر هشت فیلم را می‌تواند با انرژی صددرصدی اکران کند،وقتی می‌شود ۱۲ یا ۱۵ فیلم، انرژی تقسیم می‌شود. آن انرژی‌ای که ما الان می‌گذاریم و لحظه به لحظه سینماها را رصد می‌کنیم اما در یک دفتر پخش پُر کار این اتفاق نمی‌افتد.

فکر می‌کنید چرا در جشنواره فجر و حتی جشنواره مقاومت که همه فکر می‌کردند سیستمش جداست و اتفاقات خوبی برای فیلم می‌افتد به سیانور توجهی نشد؟

رضوی: جشنواره که برای ما هدف نیست، جشنواره برای ما می‌تواند وسیله باشد برای اهدافمان که جذب مخاطب و دیده شدن فیلم و انتقال پیام است. جشنواره بستری بود برای اینکه با توجه کردن به فیلم، راه رسیدن به مخاطب و انتقال پیام تسریع شود که این اتفاق نیفتاد.

ما اعتراض می‌کنیم برای اینکه حداقل بدانند ما گله‌مندیم، اما زمانی که در جشنواره شرکت می‌کنیم، آن را با تمام قواعدش می‌پذیریم. من در جشنواره‌ها جایزه هم گرفته‌ام. آن زمان هم افراد دیگر می‌توانستند معترض باشند، همان موقع هم سلیقه دخیل بوده. جاهایی هم قطعی و محرز است برای مخاطب که بی‌عدالتی شده است. مثلاً چیزی که همه به ما می‌گویند این است که چطور می‌شود طراحی صحنه این فیلم کاندید هم نشود‌؟ یا می‌گویند همه‌ی فیلم یک طرف، بازی شاخص مهدی هاشمی یک طرف؛ یعنی نمی‌توانست کاندید شود‌؟ چیزی که اینقدر بیرون می‌زند، یعنی سلیقه دوستان با فیلم همخوان نبوده است اما ما پذیرفته بودیم با همه اینها در جشنواره باشیم.

اعتراضی هم که کردیم برای این بود که همیشه معمول این بوده که توسط نهادهای حاکمیتی این نوع آثار ساخته می‌شد و انتظار من این بود که -به عنوان تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار نه- به عنوان پدر مجموعه که افرادی را دور خودم جمع کردم و گفتم بیایید در بخش خصوصی کاری کنیم که گُل کند و همه بگویند آفرین، همه را آوردم ولی آفرینی گفته نشد و حتی به نوعی تحقیر هم شدند. آن اعتراض، برای گرفتن حق این تشکیلاتی بود که آمده بود پای کار و گرنه جشنواره همین است. بیشتر از اینکه به داوران معترض باشیم به تولی‌گری جشنواره معترض بودیم؛ یعنی چطور شما حداقلی‌ترین خواسته‌هایتان را به داوران نگفتید؟ اثری که بیرون از ساختار حاکمیت ساخته شده چرا یک توجه حداقلی به آن نشد؟ جالب آنکه همان روند در جشنواره مقاومت هم تکرار شد و باز هم سلایق؛ سلایقی که یا فیلم را نپسندیدند یا مضمون را.

استقبالی که از «سیانور» شد، عجیب بود چون معمولاً فیلم جا بیفتند کمی زمان می‌برد؛علت اصلی آن را چه می‌دانید؟

رضوی: زحمتی که دوستان در جشنواره‌ها کشیدند باعث تبلیغ فیلم ما شد که باید از آنها تشکر کرد. مواد تبلیغی ما هم کلاً با تبلیغات سال‌های اخیر سینما متفاوت بوده و تشنگی‌ای که در مخاطب برای دیدن فیلم ایجاد شده بود، باعث شد از همان اول از فیلم استقبال شود و روند هم روبه رشد است.

آقای ایوبی در اکران افتتاحیه سیانور حضور پیدا کرد؛ به خاطر نمی‌آوریم که برای فیلم دیگری این کار را کرده باشد. بعد از حضور و اعلام حمایت ایشان چه اتفاقی افتاد؟

رضوی: منتظریم. بعد از آن مراسم چون قرار بود جلسه‌ای داشته باشیم و این جلسه محقق نشد، نامه‌نگاری هم با ایشان کردم و خواستم اگر هنوز سر حرفشان هستند و پشیمان نشده‌اند، در چند کار کمک‌مان کنند. یکی از مهمترین کارهای این است که در زمینه‌ی اکران حمایت‌مان کنند که بتوانیم تعداد سینماها را بیشتر کنیم و برای نگه داشتن فیلم هم کمک کنند.

آقای کمیلی درباره‌ی نقشتان صحبت کنید؛ آیا چنین شخصیتی ما به ازای واقعی هم دارد؟

کمیلی: بله "وحید افراخته" یک شخصیت تاریخی است که مستنداتش هم ثبت شده و شکلی هم که ما آن را روایت کردیم براساس اتفاقاتی که افتاده، است.

برای رسیدن به نقش چقدر تحقیق داشتید؟

کمیلی: زمانی که کار شروع شد. از معدود کارهایی بود که فرصت مناسبی در پیش تولید داشتیم. بخاطر اینکه کاری بود که نیاز داشت همه‌ی عوامل به فضای کار نزدیک شوند. از این فرصت به بهترین شکل استفاده کردیم. از جاهایی که باید می‌دیدیم و کتاب‌هایی که معرفی شده بود، گرفته تا آدم‌هایی که در آن دوره حضور داشتند و آن دوره را دیده بودند. جلساتی با آنها گذاشته شد و بحث شد. همه‌ی اینها دست به دست هم داد تا به آن فضا بیشتر نزدیک شویم.

در برخی کارها که بازیگر در نقش شخصیتی واقعی ظاهر می‌شود، سعی می‌کند زیاد به آن نزدیک نشود که ذهنیتش به‌هم نریزد؛ شما هم معتقدید هرقدر تحقیق شود مؤثرتر است؟

کمیلی: به نظرم شناخت هرقدر بیشتر باشد به درک بازیگر از نقش خیلی کمک می‌کند. حالا چقدر از این شناخت را در بازی استفاده کند و نشان بدهد، بحث دیگری است اما خود تحقیق و شناخت خیلی می‌تواند در معرفی جهانی که به مخاطب ارائه می‌شود کمک کند.

سیانور کار پر بازیگری است؛ اینکه چقدر این نقش دیده می‌شود در انتخاب شما مؤثر بود؟

کمیلی: من در این فیلم یکی از بهترین نقش‌ها را انتخاب کردم. البته این پیشنهاد آقای شعیبی بود و من بشدت استقبال کردم. بخاطر اینکه یکی از متفاوت‌ترین نقش‌هایی بود که در فیلم‌های سینمایی نوشته شده است. با توجه به ویژگی‌هایی که داشت و شخصیت‌پردازی‌ای که شده بود و کارهایی که داشت انجام می‌داد، از شخصیت‌هایی بود که بشدت در فیلم‌های سینمایی ما کم پیدا می‌شود و من به قولی قاپیدمش و تا جایی که توانستم سعی کردم خوب انجامش بدهم. زمانی که درباره‌ی وحید افراخته صحبت کردیم اولش کمی ترسیدم چون شخصیت بواسطه‌ی سندیت تاریخی‌اش می‌توانست منفور واقع شود. اما زمانی که وارد کار شدم و بیشتر با فضا آشنا شدم، فهمیدم نقشی است که به سادگی نمی‌توانم از خیرش بگذرم.

آقای شعیبی واقعی بودن کاراکترها، کار تحقیق را گسترده کرد؟

شعیبی: برای من به عنوان کارگردان بله. ولی برای نویسنده آنقدر این شخصیت‌ها جذابند – نه فقط این شخصیت‌ها؛ شخصیت‌های زیادی که در تاریخ مغفول واقع شده‌اند و نمی‌دانم ما بنا به چه ملاحظاتی آنها را نمایشی نمی‌کنیم- که به نظرم صرف زندگی‌نامه‌ی خودشان و ارتباطشان با هم سینمایی و جذاب است. حتی اگر این اولین تجربه در بازسازی آدم‌های واقعی و یک جریان واقعی در دهه ۵۰ نبود، ترجیح ما این بود که این قصه‌پردازی اضافه شده‌ی فیلمنامه‌نویس هم نباشد و براساس شخصیت‌های واقعی کار کنیم. برای اینکه موقعیت و ارتباطشان خیلی دراماتیک بود.

چقدر از این ارتباط‌ها بر مبنای واقعیت شکل گرفت؟

شعیبی: تقریباً آن بخشی که به ارجاع ما به تاریخ مربوط است که در دل فیلم هم معلوم است –یعنی رابطه‌ی آدم‌های سازمان- برمبنای مستندات تاریخی بود و بر اساس روایت مشترک آدم‌های مختلف شکل گرفت. آن دوره، دوره‌ای است که کسانی که تعلق خاطر به تفکر اسلامی یا مارکسیستی یا سلطنت طلبانه دارند هر کدام از ظن خودشان روایتش می‌کنند. اما مقطعی که بین همه مشترک است –نمی‌گویم برای همه گواراست و خوشحالند از آن- ما در آن نقض تاریخی نکردیم و بخش اصلی قصه‌ی ماست. اما برای اینکه این قصه را راحت‌تر تعریف کنیم و برای بیننده جذابترش کنیم و یک قصه‌ی صد دقیقه‌ای عاشقانه و پرمخاطب تعریف کنیم، بخشی را هم داستان‌سازی کردیم. فرمولش هم فرمول جذابی است و همیشه‌ی تاریخ جواب می‌دهد؛ یک عاشقانه بین پلیس و متهم.

سیانور نسبت به جشنواره تغییری نکرده است؟

شعیبی: به لحاظ مونتاژی نه ولی از نظر کیفیتی چرا. نگاتیوهای ما در زمان جشنواره با عجله شسته شده بود اما الان کیفیت فیلم خیلی بهتر است. زمان فیلم هم دقیقاً همانقدر است، فقط چند خط توضیح درباره‌ی آن مقطع و وضعیت سازمان‌های چریکی در ورودی فیلم اضافه کردیم.

درباره‌ی فیلم بازخورد منفی نگرفتید؟

شعیبی: معمولاً از طرف کسانی که فیلم را می‌بینند بازخورد منفی نمی‌گیریم. از طرف کسانی می‌گیریم که فیلم را ندیده‌اند و از پیش قضاوت دارند. در جلسه‌ای که با آقای لطف‌الله میثمی و دوستان آنها که در آن دوره بوده‌اند فیلم را دیدیم، خیلی بازخورد خوبی داشت؛ آدم‌هایی که از نزدیک آن دوره را دیده بودند، هم آدم‌ها را از نزدیک می‌شناختند. هیچ‌کس به ما بازخورد بد نداد چون فکر می‌کنم اینکه دروغ نگوییم و قضاوت از پیش نداشته باشم و سعی کنیم فقط آن مقطع را تعریف کنیم، مؤثر بود.

همزمانی فیلم شما با امکان مینا و توجهی که به آن فیلم در جشنواره شد، باعث شد سیانور بیشتر سر زبان‌ها بیفتد؛ این مقایسه به نفع فیلم شما نبود؟

شعیبی: من «امکان مینا» را ندیده‌ام. بعد از اکران «سیانور» می‌بینم.

آقای کمیلی شما در کاری بازی کردید که قدری حاشیه به دنبال داشت و حالا در کاری راجع به تاریخ معاصر بازی کردید؛ برای بازی در این فیلم احتیاط نداشتید؟

کمیلی: احتیاط که شرط عقل است اما این بار می‌دانستم با چه تیم سازنده‌ای کار می‌کنم. هم با بهروز شعیبی آشنا بودم و هم با دفتر آقای رضوی قبلاً کار کرده بودم و نگاه‌شان را می‌شناختم و با اعتماد دیگری وارد این کار شدم و به همین دلیل محکم وارد این کار شدم و هنوز هم محکم پای آن ایستاده‌ام.

بازخورد منفی از بازی یا خود نقش نداشتید؟

کمیلی: نه خدا را شکر تا امروز همه کسانی که نظرشان برایم مهم بوده و فیلم را دیده‌اند، دوست داشتند. در این فیلم چیزی که برای من مهم بود نوع شخصیتی که قرار بود بازی کنم بود و معتقد بودم این شخصیت خیلی درست نوشته شده و جای درستی دارد و حتی دیالوگ‌هایی که می‌گفت، مال این آدم بود و مشخص بود نویسنده خیلی خوب این آدم را می‌شناخت. برای همین تا به حال بازخورد منفی دریافت نکردم.

«دهلیز» فیلم آرامی بود و بازخوردهای خوبی هم داشت. دنبال تجربه متفاوتی بودید یا فکر کردید این فیلمنامه هم قابلیت تکرار آن موفقیت را دارد؟

شعیبی: دنبال اتفاقی متفاوت بودم. برای آنکه فکر می‌کنم اگر در تجربیات اول دنبال موفقیت‌های مقطعی برای فیلمی باشم -که متعلق به یک گروه است نه فقط یک کارگردان- و بخواهم آن موفقیت را به خودم بگیرم، تمام دلایل و انگیزه‌هایی که با آنها وارد سینما شدم و به لطف خدا توانستم فیلمسازی کنم را زیر پا گذاشته‌ام.

غیر از اینکه من به چه فکر می‌کنم، هدفی دارم به عنوان کسی که قبل از اینکه دیپلم بگیرم در سینما هستم و تقریباً تربیتم و شخصیتم مال سینماست، نمی‌توانم خودم را محدود کنم به نوعی از فیلم که در دوره‌ای موفق بوده و بعد دنبال جریان سینما بروم و ببینم چه چیزی موفق است. اگر بعد از «دهلیز» سراغ ساخت چند فیلم اجتماعی می‌رفتم می‌توانستم الان بگویم دارای روشی در فیلمسازی شده‌ام ولی الگوهایی که ما در سینما داریم هیچ‌کدام این راه را طی نکرده‌اند؛ مثلاً آقای مهرجویی در ژانرهای مختلفی کار کرده و در اغلب آنها هم موفق بوده است. برای همین من به این فکر نمی‌کنم که چه‌کار کنم که جای پای خودم را در سینما محکم کنم، به این فکر می‌کنم که من در این سینما بزرگ شده‌ام و سینما کارش را برای من کرده، حالا من برای سینما چه کار باید بکنم؟

وقتی می‌بینم تاریخ معاصر ساخته نمی‌شود، فیلم کودک ساخته نمی‌شود، کمدی خوبی که مورد داوری قرار گیرد یا اکشن هم ساخته نمی‌شود و همه دیده‌ها به فیلم‌های اجتماعی دوخته شده که فعلاً جریان موفقی در سینمای ماست، کمی خودم را گول زده‌ام اگر بگویم فقط همین فیلم‌ها را می‌خواهم بسازم. نمی‌گویم، نمی‌سازم و همین فیلم «دارکوب» که با آقای رضوی جلو می‌بریم فیلمی اجتماعی است ولی فیلمی بوده که دغدغه‌ی خودمان بوده، نه بخاطر اینکه جریان فیلم اجتماعی گرفته است، بخواهیم آن را بسازیم.

با توجه به سنگین بودن کار سیانور تجربه‌های قبلی به کمکتان آمد؟

شعیبی: بله خیلی؛ بخصوص سریال «پرده‌نشین». چون در سریال با تعدد بازیگر و تعدد فضاها و قصه‌های مختلف، باید خودت را ورز بدهی و آماده کنی. برای همین تجربه «پرده‌نشین» خیلی کمک کرد که وارد کار «سیانور» شویم. با اینکه «سیانور» فیلم سختی بود و وقتی می‌خواستیم وارد کار شویم خیلی نگران بودیم.

برای بازیگرها انتخاب‌های متعددی داشتید یا همه انتخاب اول بودند؟

شعیبی: غیر از نقشی که خودم بازی کردم و نقش امیر فخرا، خوشبختانه با اولین و اصلی‌ترین کاندیداها به توافق رسیدیم. مثلاً روزی که با حامد صحبت کردیم همدیگر را می‌شناختیم و سریال طولانی با هم کار کرده بودیم و خیلی راحت باهم حرف می‌زنیم. بابک حمیدیان هم وقتی قصه را شفاهی تعریف کردم گفت؛ عجب نقشی است این صمدیه‌لباف، من بازی می‌کنم! و این هوشمندی بچه‌ها بود. از همه مهمتر چیزی که کمک کرد تا کاری را که در ذهنمان بود همه باور کنند، حضور آقای هاشمی بود. وقتی مهدی هاشمی آمد همه گفتند، فیلم متفاوتی خواهد بود.

برای نقش امیر فخرا هم دنبال گزینه‌های مختلف بودیم اما آن چیزی که در فیلم هست با حضور پدرام شریفی درست درآمده است. نقش شریف واقفی را هم چون کسی قبول نکرد، مجبود شدم خودم بازی کنم.

قرار نبود خودتان بازی کنید؟

شعیبی: نه؛ تا چند روز حتی تا رسیدن به فیلمبرداری برای نقش مجید شریف‌واقفی دنبال بازیگر بودیم.

کمیلی: بیشتر ما داشتیم تلاش می‌کردیم که بهروز قبول کند!

شعیبی: برای من موقع فیلمبرداری خیلی بهتر بود که کس دیگری بازی کند.

نقش کوچکی هم نبود!

شعیبی: متأسفانه هرکس فیلمنامه را می‌خواند فکر می‌کرد نقش کوتاه است.

تنها به همین دلیل نقش را نمی‌پذیرفتند؟

شعیبی: بعضی‌ها هم ملاحظاتی داشتند نسبت به اینکه وارد فیلمی شوند که یک مقطع تاریخی را روایت می‌کند. تعداد زیادی هم برایشان قابل قبول نبود و می‌گفتند نقش کوتاه است. تلاش کردم بگویم گرچه کوتاه است اما تأثیرگذار است. نکته‌ای که بازیگران دیگر مثل حامد و بهنوش طباطبایی زود فهمیدند.

بخش دیگری از جذابیت فیلم طراحی صحنه و جزئیاتی است که با وسواس رعایت شده؛ چطور به این سطح کیفی رسیدید؟

شعیبی: وقتی فیلم را شروع کردیم واقعاً نمی‌دانستیم وارد چه فضایی می‌شویم. بیشترین تلاشمان این بود که تصویری که از دهه‌ی ۵۰ در سریال‌ها برایمان ساخته شده را فراموش کنیم. برای همین آیدین ظریف هم که دو کار درباره‌ی این مقطع کرده بود دنبال چیز جدیدی بود، برای همین شروع کردیم به فیلم دیدن تا تخیل خودمان را تبدیل به فضایی واقعی کنیم.

چه نوع فیلم‌هایی دیدید؟

شعیبی: فیلم‌هایی که در دهه‌ی ۵۰ ساخته شده و بیشتر در فضای اجتماعی و شهری رقم می‌خورد. مثلاً «کندو»ی فریدون گله که من در فیلم هم به نوعی به آن ادای دین کردم، فیلمی است که محله‌های مختلف تهران و لباس پوشیدن آدم‌ها را بطور واقعی نشان می‌دهد.

یک دیدگاه این است که در سال ۹۵ فیلمی بسازیم درباره‌ی سال ۵۴ و دیدگاه دیگری هم هست که در نتیجه‌ی آن سال‌ها بعد ما ندانیم این فیلم در چه سالی ساخته شده و فقط بدانیم فضا متعلق به دهه‌ی ۵۰ است. ما به این حالت دوم رسیدیم. آیدین ظریف به من گفت ساده‌ترین چیزی که می‌توانیم به آن برسیم، معماری شهری است که در فیلم‌های دیگر زیاد به آن توجه نمی‌شود؛ از اینجا شروع کردیم و دیگر سر صحنه نمی‌توانستیم هرچیزی را قبول کنیم و جزئیات برایمان مهم شد و فکر کردیم اگر این فیلم ۱۰ سال بعد نمایش داده شود و ما چیزی را در باور بیننده خراب کرده باشیم، با همین جزئیات است نه با کلیت.

تهیه‌ی متریال‌های ریز و درشت مربوط به آن دوره هم قاعدتاً سخت بوده؛ چیزی را با کامپیوتر حذف نکردید؟

شعیبی: بله خیلی سخت بود. هیچ‌چیز را هم با کامپیوتر حذف نکردیم و اصلاً سراغش نرفتیم. چون هم وقتمان کم بود و هم پیشنهاد آیدین و علیرضا برازنده (مدیر فیلمبرداری) کمک کرد و وقتی می‌رفتیم سر صحنه همه چیز درست بود. هر خیابانی که وارد می‌شدیم آیدین با گروهش یک هفته قبل داشتند، آنجا کار می‌کردند و صحنه‌های خارجی‌مان هم دو سه برابر داخلی‌ها کار داشت و صحنه‌های خارجی‌ هم کم نداشتیم. این برای حس بازیگران هم خیلی بهتر بود.

داستان فیلم جدیدتان دارکوب چیست؟

شعیبی: دارکوب یک فیلم اجتماعی است که در مرحله‌ی پیش تولید قرار دارد و مشغول فیلمنامه هستیم. مراحل مقدماتی کار و یک‌سری از انتخاب‌های لوکیشن و بازیگر انجام شده ولی به دلایلی مثل تداخل برنامه‌ها و طولانی شدن بازنویسی فیلمنامه، قراردادمان با سعید آقاخانی چند روز پیش کنسل شد و باید دوباره سه بازیگر اصلی را انتخاب کنیم.

به جشنواره‌ی فجر می‌رسد؟

شعیبی: ممکن است؛ اگر بازیگرانمان مشخص شوند ممکن است به زودی کلید بزنیم.

به داستان آن اشاره نمی‌کنید؟

شعیبی: اجتماعی؛ فعلاً فقط همین. خیلی هم کامل و جامع!

شما چطور آقای کمیلی؟

کمیلی: فعلاً مشغول فیلمبرداری کار آقای احمدرضا معتمدی هستیم. چندروزی است که فیلمبرداری شروع شده و مشغولیم. قسمت اعظمی از کار هم در جنوب می‌گذرد و فعلاً مشغول بخش تهران هستیم و بعد گروه عازم جنوب می‌شود.

مهمترین پارامتری که شما را به انتخاب یک کار می‌رساند چیست؟

کمیلی: قطعاً اول باید ببینم روی چه چیزی می‌خواهم کار کنم و فیلمنامه برایم مهم است اما کارگردان و تیمی که قرار است با آنها کار کنم هم مهم است. این روزها کمی نگاهم جامع‌تر شده و نمی‌گویم محتاط‌تر ولی آگاهانه‌تر دست به انتخاب می‌زنم و سعی می‌کنم سمت کارهایی بروم که بازیگری در آنها اهمیت بیشتری دارد. تجربیاتی که باید به دست می‌آوردم به دست آوردم و الان سعی می‌کنم انتخاب‌های درست‌تری داشته باشم.

برای اکران خارجی فیلم برنامه‌ای دارید؟

رضوی: پخش بین‌المللی فیلم به فارابی واگذار شده و دارند کار می‌کنند. یک اکران برای آواخر آبان در چند شهر کانادا پیش‌بینی شده است.

احتمالاً منافقان هم جمع شوند و علیه فیلم شعار بدهند!

رضوی: آنها برای فیلم آقای مجید مجیدی (محمد رسول الله) هم این کار را کردند؛ مگر به آنها ربطی داشت!؟ حتی روز عاشورا به مردمی که برای عزاداری رفته بودند، فحش می‌دادند! کلاً می‌خواهند بگویند ما معترضیم؛ به همه‌چیز!
نکته‌ی پایانی؟

شعیبی: خوشبختانه امروز فکر می‌کنم مدیون آدم‌های یک دوره نشدیم و دروغ نگفتیم و سعی کردیم درصد خطاهایمان را پایین بیاوریم. خیلی امیدوارم که این استقبال ادامه پیدا کند؛ نه فقط بخاطر «سیانور» بلکه بخاطر این جنس سینما که در حال از بین رفتن است و تهیه‌کننده‌ها فکر می‌کنند اگر از قصه‌ی روز و پرسوناژ محدود بیرون بیاند دیگر فیلم برایشان بصرفه نیست. امیدوارم این باعث شود گونه‌های درحال انقراض سینما دوباره زنده شوند.

سینمای ما دیگر سینمای پیشرو نیست؛ سینمای پیرو است. به یک جشنواره می‌رویم و می‌بینیم که فلان فیلم جایزه می‌گیرد و یا فیلمسازی اینجا با نوعی از سینما موفق می‌شود، بعد همه می‌خواهیم همان را بسازیم. اینها به خودی خود آدم‌های پیشرویی هستند اما ما برای اینکه موفق شویم، می‌شویم پیرو و خودمان دیگر سعی نمی‌کنیم.

کمیلی: فقط می‌خواهم بگویم که بعضی فیلم‌ها را باید در پرده‌ی عریض سینما دید و از عظمت آن لذت برد؛ «سیانور» از این فیلم‌هاست. امیدوارم که مردم هم ببینند و دوست داشته باشند.

۱۳۹۵/۸/۱۱

نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...