نسخه چاپی

"غرب"، معیارهایی دوگانه یا متفاوت؟

باید انتظار هرچیزی را داشت هر لحظه ممكن است فكری، ارزشی، انسانی، جامعه ای و ملتی از هر گوشه عالم به پای این خدای دنیای مدرن قربانی شود.

به گزارش نما، صراط نوشت: آمریکا با بهانه ای واهی به عراق و افغانستان لشکر می کشد. در این جنگ هزاران انسان جان خود را از دست می دهند و میلیونها نفر آواره می شوند با این وجود رئیس جمهور وقت آمریکا مدعی می شود که هدف این جنگ چیزی نبوده جز به ارمغان آوردن دموکراسی برای مردم این کشورها اما در جایی نه چندان دورتر از این دو کشور بدترین و خشن ترین و بدوی ترین دیکتاتوری ها تحت حمایت همین مبشران دموکراسی بر مردم حکم می رانند.

_ کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد به همراه سیاستمداران و رسانه های غربی کشورهایی را که عمدتا از مخالفان دنیای سرمایه داری هستند به نقض حقوق بشر متهم می کنند اما همینها در برابر بدترین اشکال نقض حقوق بشر از بدرفتاری با زندانیان و معترضان سیاسی در داخل خاک آمریکا تا محدود کردن آزادی ها در کشورهای مورد حمایت خود و نسل کشی و بدرفتاری با فلسطینیان سکوت می کنند.

_ ایران علی رغم پای بندی به قوانین بین المللی در زمینه فعالیت هسته ای خود تحت فشار بی امان غرب با هدف انصراف از حق هسته ای خود قرار می گیرد اما چند کیلومتر آن طرفتر رژیمی جعلی بدون هیچ مشکلی به طور غیرقانونی به ساخت و نگهداری سلاح هسته ای می پردازد.

این مواردی که به صورت کوتاه به انها اشاره شد نمونه هایی است از رفتاری که معمولا با نام معیارهای دوگانه از آن یاد می شود موضوعی که از سوی منتقدین همواره در تشریح موضع گیری های متضاد و ناهمگون سیاستمداران نظامهای غربی به کار می رود. اما سئوالی که این نوشته قصد دارد به آن پاسخ گوید این است که آیا به واقع آمریکا و متحدین آن در رفتار و عمل دارای معیارهای دوگانه هستند؟

با نیم نگاهی به روند شکل گیری و بالندگی غرب مدرن به سادگی در می یابیم که دلیل این رفتارها و گفتارهای متضاد نه معیارهای دوگانه که اعمال معیارهایی متفاوت است. غرب مدرن بر اساس سرمایه شکل گرفت و بالید. حاملان و پدید آورندگان این جهان در حقیقت سرمایه دارانی بودند که همه هستی آن را بر اساس یک هدف ساختند و آن چیزی نیست جز بالا بردن سود .

همه چیز جهان مدرن در یک کلمه خلاصه می شود: سرمایه. هیچ مفهوم , اندیشه یا ارزشی فراتر ازاین مفهوم در سیاست اقتصاد و حتی فرهنگ و مذهب غرب وجود ندارد. جهان مدرن غربی که ما می شناسیم برمبنای سرمایه شکل گرفته و همه چیزش از مفاهیم لیبرالیستی که همواره با نوعی نگاه ارزشگرایانه همراه بوده تا صهیونیسم که در ظاهر بر آن حکومت می کند همه برای سرمایه و به خاطر سرمایه شکل گرفته اند.

آن هنگام که مارکس اقتصاد را زیر بنایی برای جامعه معرفی کرد که نقش تعیین کنندگی برای سایر عناصراز جمله دین و دولت را دارد در واقع به تشریح وضعیتی پرداخت که بر جهان در حال تکوین آن روز حاکم بود.مارکس مدعی بود که علم تاریخ را یافته است اما واقعیت این است که او علم تاریخ را نیافته بود مکانیزم دنیای جدید غرب را در محدوده زمانی مکانی آن کشف کرده بود.

با این معنا می توان گفت همه مفاهیمی که امروزه به غرب لیبرال معنا می دهد از فرد گرایی و انسان گرایی و سکولاریسم گرفته تا آزادی و دموکراسی و حتی حقوق بشر همه و همه برای یک هدف ساخته شده اند افزایش سرمایه گردش سرمایه و حکمفرمایی سرمایه بر جهان و این گونه است که معیارهای دوگانه شکل می گیرد البته دوگانه از نظر نگاه ارزشگرایانه شرقی در واقع این معیارها دوگانه نیستند بر خلاف تصور ما اینها متغیرهای وابسته ای هستند که در نسبتشان با متغیر ثابت و مفهوم غایی و نهایی سرمایه معنا می یابند. نگاه اخلاقی و دینی مردمان مشرق زمین ارزش ها را اصل می پندارد و حاکمان حقیقی غرب سرمایه را.

در چنین شرایطی باید انتظار هرچیزی را داشت هر لحظه ممکن است فکری، ارزشی، انسانی، جامعه ای و ملتی از هر گوشه عالم به پای این خدای دنیای مدرن قربانی شود. استعمار همه منابع مردم گوشه ای از جهان را نابود کند انسان ها به بردگی گرفته شوند جنگهای جهانی رخ دهد و میلیونها انسان را نابود کند ،با بهانه واهی گوشه ای از دنیا ناامن شود ،هزاران انسان در قلب تمدن غرب در برجهای دوقلوی آمریکا کشته شوند، هزاران مسلک ضد انسانی از شیطان پرستی گرفته تا صهیونیسم و بهاییت ترویج شود، بمب اتم انسان هایی را با خاک یکسان کند ، همه گونه تجارت کثیف از تجارت انسان گرفته تا اسلحه و مواد مخدر رواج یابد یا حتی همه ارزشهایی که دنیای مدرن بر اساس آن جهان را ناامن می کند درست در سرزمین های مهد آن نابود شود.

لیبرالیسم ساخته و پرداخته سرمایه داران حاکم بر جهان است که به خوبی دولتها و سازمانهای فراملیتی خود را برای حفاظت از خدایشان ساخته اند و هر آنچه را که برای آن لازم است انجام میدهند . بله حکایت دنیای مدرنی که امروزه با قضاوت های به ظاهر ارزشگرایانه در برابر همه داشته های انسانی از دین گرفته تا آداب و رسوم کهن و دیرپای جوامع ایستاده و نام سنت بر انها نهاده این است. گوساله سامری جهان مدرن باید از همه مرزها بگریزد از هرآنچه محدودش می کند و هرآنچه در برابر ماهیت توسعه طلبانه اش می ایستد. سرمایه درپی مسخ است در پی ساختن انسانهایی که حاکمیت بی چون و چرایش را در هرگوشه عالم بپذیرند و اطاعتش کنند و در این راه از همه ابزارها بهره می برد از رسانه گرفته تا علم از علم گرفته تا اندیشه از اندیشه گرفته تا مذهب های ساختگی و حتی جنگ و ویرانی و مرگ. باید مسخ شوی باید بپذیری و مجاب شوی که فراتر از اندیشه ها و افراد و کارهایی که به سرمایه خدمت می کنند هیچ نیست. اول تو را به جای خدا می نشانند و حقوق بشر برایت می سازند بعد اصالت لذت را به کامت می ریزند وقتی خدا شدی هیچ چیزی مهمتر از تو وخواسته هایت نیست پس بخور مصرف کن تا می توانی درپی مصرف باش درپی رسیدن به تمنیات درونت تو باید آزاد باشی از همه چیز از هرچیزی که لذتت را محدود می کند. همه گذشته از مذهب گرفته تا رسوم جامعه ات باید دور ریخته شوند یا با تو خواسته هایت هماهنگ شوند آنها همانگونه که هستند خرافی اند قدیمی اند و طلایه دارانش متحجرانی سیاه ذهن. ذهنت را روشن کن مدرن باش و از همه آن چیز که به دیروز تعلق دارد بگذر باید تعظیم کنی در برابر هر آنچه معنی مدرن بودن می دهد از اندیشه های نو تا سیاستمداران و کشورهایی که مظهر تام و تمام مدنیته اند این است تنها ارزش زندگی. چرا؟ چون سود سرمایه در این است.

این تصویری است از جهان امروز و ارزشها و اندیشه هایی که با اسب تراوای توسعه به همه جهان صادر می کند. تصویری که دریافتنش آدمی را به درک بهتری از دشمنی های غرب با جمهوری اسلامی می رساند. درجهانی که قدرت خدای آن به بی خدایی و مادیت مردمان آن گره حورده در جهانی که همه چیز از سیاست تا علم با همه توان در خدمت پول قرار گرفته اند اندیشه ای می آید که فراتر از همه مادیت غرب فریاد رهایی انسان را سر می دهد و او را به خویشتن خویش می خواند به داشتن خدایی حقیقی و رفاهی انسانی و این گونه است که همه این جهان در برابرش قد می کشند و این گونه است که معمار کبیرش پاسداشتش و ارج نهادنش را اوجب واجبات می نامد.

۱۳۹۱/۶/۱۸

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...