نسخه چاپی

آسیب های دوقطبی خطرناك در جامعه ایرانی

این روزها شبكه‌های اجتماعی به ابزاری برای نمایش ثروت تازه به دوران رسیده‌هایی تبدیل شده كه بی هیچ هم و غمی، عكس‌های ضیافت‌های آنچنانی خود را برای چند لایك ناقابل در صفحات اجتماعی چون اینستاگرام به اشتراك می‌گذارند.

به گزارش نما، قانون نوشت: اين روزها شبکه‌هاي اجتماعي به ابزاري براي نمايش ثروت تازه به دوران رسيده‌هايي تبديل شده که بي هيچ هم و غمي، عکس‌هاي ضيافت‌هاي آنچناني خود را براي چند لايک ناقابل در صفحات اجتماعي چون اينستاگرام به اشتراک مي‌گذارند. نمونه بارز اين موضوع نيز همان صفحه مشهور "بچه پولدارهای تهران” در اينستاگرام است که دختران و پسران ثروتمند تهراني و اخیرا شهرستانی، عکس‌هاي گوناگوني را به اشتراک گذاشته و به قشر ضعيف و کم‌درآمد جامعه نه تنها توجهي ندارند بلکه بر درد ناشي از شکاف طبقاتي هم مي‌افزايند.

اختلاف طبقاتي که در کشورهاي جهان سوم، بيش از هرکجاي دنيا ديده مي‌شود از نظر جامعه شناسان و روانشناسان مخاطرات زيادي را براي جامعه به همراه دارد و به عنوان بيماري اجتماعي شناخته مي‌شود. عواقب اين مشکل به اعتقاد کارشناسان در کوتاه مدت قابل درمان است اما درصورت بي‌توجهي متوليان و استمرار آن، به بيماري‌اي مهلک براي جامعه تبديل مي‌شود. طبق آمارهای رسمی در سال‌های اخیر خشونت و وقوع جرم در کشور افزایش یافته و میزان نزاع، خودکشی، سقط جنین، قتل و ... در کشور با رشد مضاعفی روبرو بوده است. بسیاری از کارشناسان میان این موارد و شرایط اقتصادی جامعه رابطه‌ای مستقیم قائل مي‌شوند و دليل اين همه ناهنجاري را افزايش شکاف طبقاتي در جامعه مي‌دانند.

پروفسور حسين باهر در گفت‌وگو با خبرنگار «قانون» ضمن تعريف شکاف طبقاتي، مي‌گويد: اگر فاصله يک طبقه‌ اجتماعي با طبقه‌اي ديگر آن‌قدر زياد شود که بين دو طبقه اجتماعي امکان پل زدن و عبور از طبقه پايين نباشد، به آن شکاف طبقاتي مي‌گوييم که کشور ماهم اکنون به اين بيماري مبتلا است. اين جامعه شناس با اشاره به شکاف طبقاتي موجود در جامعه ايراني مي‌افزايد: نحوه توزيع امکانات و منابع مالي اکنون در کشور به نحوي انجام مي‌شود که تنها 15 درصد جمعيت کشور مي‌توانند از 85 درصد امکانات و منابع مالي بهره‌مند شوند؛درصورتي که 85 درصد جمعيت، فقط 15 درصد امکانات را در اختيار دارند و به تبع آن با مشکلات بي‌شماري دست و پنجه نرم مي‌کنند. وي ضمن تاييد اين موضوع که توزيع امکانات و منابع مالي در کشور شکاف طبقاتي را ايجاد کرده است، ادامه مي‌دهد: متاسفانه شکاف طبقاتي در کشور ما تنها به بخش اقتصادي و مالي کشور ختم نمي‌شود و مراتب بيشتري را در دل خود جاي مي‌دهد.

به گونه‌اي که ما اکنون چهار نوع شکاف طبقاتي را در کشور داريم که شامل شکاف اقتصادي، شکاف فرهنگي، شکاف اجتماعي و شکاف معرفتي که در حوزه دينداري و بي‌ديني قرار مي‎گيرد، مي‌شود. البته همانطور که مي‌دانيم شکاف اقتصادي بيش از انواع ديگر در جامعه خودنمايي مي‌کند و شايد مشکلاتي که به همراه دارد هم به مراتب ملموس تر باشد. باهر با اشاره به اينکه توزيع ثروت در ايران به صورت ناعادلانه انجام مي‌شود، مي‌گويد: متاسفانه ما اکنون در سطح جامعه بايد شاهد اين باشيم که برخي درآمدي نداشته باشند و با مشکلات شديد روبه‌رو باشند در حالي که برخي ديگر از حقوق هاي نجومي 50 تا 100 ميليون توماني برخوردار شوند.

البته در اين بخش نه به مشروعيت اين درآمدها کاري داريم نه به قانوني بودن‌شان ،که دريافت‌کنندگان ادعاي دريافت حقوق‌هاي نجومي قانوني ر دارند وتنها مشکلاتي که در سطح جامعه ايجاد مي‌کندرا مورد نظر قرار داده‌ايم. اين آسيب شناس اجتماعي ضمن اشاره به مشکلاتي که شکاف طبقاتي براي جامعه در کوتاه مدت و بلند مدت ايجاد مي‌کند، مي‌افزايد: پيامدهاي اين معضل در کوتاه مدت، افسردگي، درميان مدت، افزايش وقوع جرايم اجتماعي و در بلند مدت هم به فساد اقتصادي و اجتماعي ختم مي‌شود. فحشا، قتل، غارت و سرقت هاي مسلحانه نمونه‌هايي از معضلات اجتماعي ناشي از اختلاف طبقاتي در بلند مدت هستند. متاسفانه جامعه ايراني اکنون در مرحله دوم قرار دارد و به سمت مرحله سوم خيز برداشته است.

افزايش شکاف طبقاتي، جبران ناپذير است

همانطور که گفته شد، شکاف طبقاتي در بازه‌هاي زماني گوناگون مشکلات بي‌شماري را ايجاد مي‌کند که به اعتقاد پروفسور باهر ادامه اين معضل در کوتاه مدت به اين اميد که برطرف شود قابل تحمل است. مثل همين شعاري که دولت در ابتداي کارش داد، «تدبير و اميد»، يعني دولتمردان با تدبير کار مي‌کنند و مردم اميد داشته باشند.

البته اين شعار دولت مشکل‌گشا نبود و اکنون مسئولان به اين موضوع بي توجه هستند که مشکلات ناشي از شکاف طبقاتي به سيلي تبديل شده که در آينده نه چندان دور همه چيز را از بين مي‌برد. احمد حلت نيز با تاييد اين موضوع كه شکاف طبقاتي براي جامعه ايراني مشکلات زيادي را ايجاد کرده است، در گفت‌وگو با خبرنگار «قانون» مي‌‎گويد: متاسفانه شکاف طبقاتي در جامعه ما به حدي رسيده که اکنون حتي افراد تحصيل کرده و دانشگاهي هم سهمي از منابع مالي کشور ندارند. در عوض کساني که به کارهاي سطح پايين اشتغال دارند و از هوش و خرد پاييني برخوردار هستند، سهم بزرگي از سفره جامعه و موفقيت‌هاي آن برداشت مي‌کنند که هرساله اين وضعيت تشديد مي‌شود.

اين روانشناس تربيتي با اشاره به اينکه جامعه جوان به لحاظ رواني بسيار تحت تاثير اين اتفاق است، مي‌افزايد: متاسفانه در بررسي‌هايي که انجام شده، جوانان ما اکنون پر از عقده و کينه شده‌اند. عواقب اين مشکلات هم در بي‌ميلي دانش‌آموزان به تحصيل خودنمايي مي‌کند. به طوري که هرچه سطح تحصيلات بالاتر مي رود، جوانان بيشتر اين بي‌‎عدالتي را درک مي‌کنند. وي ادامه مي‌دهد: در گذشته ما شاهد اين بوديم که جوانان پس از اخذ مدرک ديپلم مي‌توانستند وارد بازار کار شوند. اما متاسفانه اين امکان از جوانان گرفته شده و حتي تحصيل در مقاطع عالي چون کارشناسي ارشد و دکتري هم نمي‌تواند چاره ساز باشد. در مقابل اين جواناني که با تلاش سعي در کسب مهارت و دانش دارند، افراد نو کيسه يا همان تازه به دوران رسيده‌هايي هستند که با نمايش ثروت خود در شبکه‌هاي اجتماعي، بر سيل معضلات اجتماعي مي‌افزايند.

البته تازه به دوران رسيده‌ها هم با نمايش ثروت بادآورده‌شان مي‌خواهند ضعف‌هاي خودشان را سرکوب کنند که اين موضوع تبعات سنگيني دارد و براي مابقي مردم حساسيت برانگيز است.

فخر فروشي مسئولان!

عضو هيات علمي دانشگاه توانبخشي دانشگاه تهران با اشاره به تبعات شوهاي ثروتمندي که اين‌روزها شدت گرفته است، مي‌گويد: طبقه فقير جامعه با ديدن اين افراد دچار افسردگي مي‌شوند. براي مثال نوجوان 18-19 ساله اي را تصور کنيد که دوست همسنش سوار اتومبيلي است که يا از ثروت باد آورده است يا به هر حال نو کيسه است، چون اگر غني بود آن را به نمايش نمي‌گذاشت. اين نوجوان با تماشاي اين صحنه دچار عقده مي شود و به سراغ راه‌هاي يک شبه ثروتمند شدن و يک شبه موفق شدن مي‌رود. بنابراين خيلي زود به بيراهه مي‌رود و گرفتار انواع بزهکاري‌ها مي‌شود. عضويت افراد در شبکه هاي هرمي غير قانوني، کليه فروشي، کارهاي غير اخلاقي و در مراتب بدتر قتل به دليل ناکامي، نمونه واضحي از اين ماجراست.

وي با تاکيد بر اين موضوع که مسئولان بايد در جهت اصلاح شرايط اقتصادي کشور قدم بردارند، مي‌افزايد: افزايش شکاف طبقاتي علاوه بر اينکه بر مشکلات اجتماعي مي‌افزايد و بار رواني شديدي را ايجاد مي‌کند، مديريت کشور از سوي دولتمردان را زير سوال مي‌برد. درصورتي که متوليان، مسائل اقتصادي را حل نکنند در آينده نه چندان دور نبايد منتظر اتفاق خوبي در سطح جامعه باشيم.

با يک نگاه کلي به صفحات اينستاگرامي مي‌توانيم به اين حقيقت تلخ برسيم که اغلب پست‌هاي اين شبکه اجتماعي دربرگيرنده نمايش‌هاي افراد ثروتمند کشور است.اين موضوع که به گفته حلت باعث افزايش عقده‌ها مي‌شود، در بلند مدت علاوه بر اينکه مخرب است، جبران پذير هم نخواهد بود. پرفسور باهر نيز بر آن تاکيد کرده است. بنابراين احمد حلت ضمن تاييد اين موضوع که مسئولان بايد در جهت کاهش فاصله طبقات جامعه برنامه‌ريزي کنند، مي‌گويد: ساده‌زيستي، جديت بر پرداخت ماليات و بهبود وضعيت اقتصادي کشور به عنوان سه اصل براي کاهش فاصله طبقاتي تلقي مي‌شود که اکنون مورد بي‌توجهي قرار گرفته است.وي ادامه مي‌دهد: اکنون در جامعه اي زندگي مي‌کنيم که ساده زيستي به فخرفروشي تبديل شده و متاسفانه اين امر بين مسئولان دولتي بيش از هرکجا ديده مي‌شود. تمام آحاد جامعه بايد ساده‌زيستي مقام معظم رهبري را الگوي خود قرار دهند تا اين معضل مرتفع شود. تجملاتي که در خانه مسئولان دولتي ديده مي‌شود بايد با ساده زيستي عوض شود.

آمار دقيقي در خصوص درصدهاي طبقاتي در جامعه ندارم اما با يک نگاه کلي مي‌توان به اين نتيجه رسيد که بيش از 70 درصد جامعه زير بار فشار هستند و تنها پنج درصد در جامعه در آن قله موفقيت مالي ظاهري قرار دارند و اغلب جمعيت کشور را افراد فقير تشکيل مي‌دهند.

۱۳۹۵/۱۰/۲۸

نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...