نسخه چاپی

سوءاستفاده از احساسات مردم به سبك تلویزیون

جام جم روزنامه رسمی‌صدا و سیمای جمهوری اسلامی‌ایران ـ رسانه ملی ـ مدعی است كه كمك ده میلیاردی مردم برای آزادی زندانیان به منزله«اعتماد عمومی»است با«مرجعیت» رسانه ملی! در این مجال می‌كوشیم به این ادعا بپردازیم كه طرح آن در فضای كلی صحیح است یا ناصحیح؟!

به گزارش نما به نقل از آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: جام جم روزنامه رسمی‌صدا و سیمای جمهوری اسلامی‌ایران ـ رسانه ملی ـ مدعی است که کمک ده میلیاردی مردم برای آزادی زندانیان به منزله«اعتماد عمومی»است با«مرجعیت» رسانه ملی! در این مجال می‌کوشیم به این ادعا بپردازیم که طرح آن در فضای کلی صحیح است یا ناصحیح؟!

تصویر انتخاب شده برای این خبر یا مدعای بزرگ، برشی است از برنامه ماه عسل ـ برنامه ای مناسبتی و مونولوگ محور ـ که به همان اندازه که پر بیننده است و پرمخاطب، دربرگیرنده اعتراضات و انتقاداتی گسترده حتی در بین جوامع علمی‌و دانشگاهی است که فضای برنامه، نوع انتخاب میهمانان، نحوه مواجهه با آنان، سوالاتی که پرسیده می‌شود و... همگی برگرفته از نوعی سیاه نمایی و دست گذاردن بر احساسات و عواطف انسانی است که اگر درست برانگیخته نشود و این برانگیختگی دچار تعادل و ترمیم نشود می‌تواند آثار و لطمات جبران‌ناپذیری برجای گذارد از جمله توزیع افسردگی و غم آلودگی در جامعه ای که تشنه شادی و انرژی است.

از فضای برنامه ماه عسل اگر اندکی دور شویم می‌رسیم به دو مقوله؛

نخست میزان کمکی که قابل تقدیر است یعنی رقم ده میلیارد تومان برای آزادی زندانیان که در نوع خود کم نظیر و قابل تامل است.

دوم بازی با چند عبارت است:«اعتماد عمومی» با«مرجعیت رسانه ملی» و این یعنی رسانه وابسته به صدا و سیما تلاش می‌کند چنین وانمود نماید که مردم با اعتماد و اقبال به رسانه ملی این مبلغ را کمک کرده اند.

و اما یک سوال:

آیا در واقعیت چنین مسئله ای صحت دارد؟

رسانه ملی که این روزها زیر شدیدترین فشارها از سوی افکار عمومی‌و طبقه پرسشگر جامعه به دلیل نوع پرداختن به حوادث تروریستی تهران قرار دارد نخست کوشید تا با سلسله گزارش‌ها و مصاحبه‌ها از شیوه اطلاع رسانی خود، به هر شکل ممکن دفاع کند و چون از آن گزارش‌ها و مصاحبه‌ها طرفی نبست ناگهان به ذهنش رسید که با سوء استفاده از احساسات و عواطف انسانی ـ اسلامی‌مردم برای خود در اصطلاح نمدی حتی نیمدار بدوزد و اما این شیوه رفتاری موید چیست؟

از همین جا می‌توان فهمید وقتی مردم از رسانه ملی روی گردان شده اند، فقط و فقط به دلیل افت کمی‌و کیفی برنامه‌ها نیست که می‌بینیم هنوز هم در ورزش و سرگرمی، با همه کاستی‌هایی که وجود دارد؛ مرجعیت با رسانه ملی است اما آیا در اخبار و تحلیل‌های خبری نیز بدین گونه است؟ در بخش طنز و سرگرمی‌تا آن جا که ما می‌دانیم و شنیده‌ایم اعتماد نسبی و بینابینی است یعنی تا زمانی برنامه‌ای با درونمایه طنز و سرگرمی‌از محدوده حرفه ای خود خارج نشده، اعتماد عمومی‌را به همراه دارد و اما در آن هنگام که زاویه جانبدارانه گرفت مخاطب حرفه ای و کارکشته خود را از دست خواهد داد مگر آن دسته از مخاطبانی که جز رسانه ملی دسترسی دیگری نداشته باشند.

بزنگاه‌هایی وجود دارد که بررسی‌ها را آسان می‌نماید مثلا حادثه تروریستی تهران؛ در این بزنگاه بود که هم رسانه ملی دچار گیجی و به هم ریختگی شد هم نوع پوشش‌ها به گونه ای بود که داد همه از جمله رسانه‌های اصولگرا و عمدتا هم سو با تفکرات سیاسی حاکم بر رسانه ملی را به هوا بلند کرد و آن پرداختن قطره چکانی به موضوعی بود که هرلحظه ممکن بود فاجعه ای عظیم به بار آورد. مردم تهران یا بهتر است بگوییم کسانی که نتوانسته بودند از رسانه ملی به اخبار قابل اعتمادی دست پیدا کنند یا خود روانه میدان بهارستان شده بودند و یا با پناه بردن به تلگرام و رسانه‌های ماهواره ای عمدتا عرب زبان منطقه، تلاش کرده بودند حس کنجکاوی و التهابی که بدان دچار شده بودند را آرام نمایند و اما چنین رسانه ای چگونه مدعی است که مردم تنها در سایه مرجعیت وی کمک ده میلیاردی برای آزادی زندانیان را به تصویر کشیده اند؟

چرا ماه عسل؟

رسانه ملی می‌گوید مردم با مرجعیت وی برای آزادی زندانیان دست به جیب شده اند(!) اگر این چنین است و صدا و سیما به این ادعای خود ایمان دارد چرا ماه عسل؟ چرا احساسات و عواطف انسانی؟ چرا در کنار برانگیختگی‌های احساسی؟ زیرنویس می‌کرد فلان تعداد زندانی داریم و فلان میلیارد تومان نیاز است به این شماره حساب واریز شود.

ایرانیان را ملتی می‌دانند پاک، مهربان، احساساتی، سرشار از مهربانی و عاطفه‌های بکر و زلال، متاثر از آموزه‌های انسانی ـ اسلامی‌و همیشه در خدمت همنوع... چرا به خود اجازه می‌دهیم پاکی‌ها، مهربانی‌ها، احساسات، عواطف و... را این گونه ناجوانمردانه مصادره به مطلوب نماییم؟ آن هم به چه قیمتی؟ آسیب زدن به باورهای پاک و زلال ایرانی‌ها و آن هم برای سرپوش نهادن به اعتمادی که خود ویرانش کرده ایم؟

بانک‌ها سالیانه بارها قرعه کشی‌های فصلی به راه می‌اندازند، برندهای بزرگ مسابقاتی با جوایزی متنوع به نمایش می‌گذارند، شبکه‌های ورزشی با اعلام برخی شماره‌ها از طریف پیامک میلیاردها تومان کسب درآمد می‌کنند، برخی از برنامه‌ها به دلیل برخورداری از برخی چهره‌ها و فضای‌های انحصاری و رانتی پای همین مهربانی‌ها را به میان می‌کشند و... همه اینها یعنی اعتماد داشتن به رسانه ملی؟

راستی اگر رسانه ملی باورش شده مرجعیت دارد در کسب اعتماد عمومی‌چرا به سوالات کارشناسان که پرسیده اند دلیل روی گردانی مخاطب از تلویزیون چیست جواب نمی‌دهند؟ چرا فقط جام جم می‌گوید مردم به رسانه ملی اعتماد دارند و دیگر روزنامه‌ها حتی روزنامه‌های هم سو و هم جریان دست به چنین ریسکی نمی‌زنند؟

به باور ما این برخورد جام جم و رسانه ملی مستلزم یک عذرخواهی از تمامی‌کسانی است که نه به دلیل اعتماد به رسانه ملی که با تکیه بر باورهای کهنی که دارند و تاثیراتی که از آموزه‌های دینی خود دریافت داشته اند در یک کار عام‌المنفعه بزرگ شرکت کرده اند که اگر بنابر آن ادعا بود که این اعتماد عمومی‌را می‌شد به عنوان یک پتانسیل بزرگ در خدمت بسیاری از اهداف سیاسی درآورد و چون در نمی‌آید یعنی مرجعیت یافتن رسانه ملی مساوی است با سوء‌استفاده از احساسات و عواطف عمومی!

۱۳۹۶/۳/۳۰

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...