احمد عبادی- تیرماه یاد آور ترورهای مکرر سازمانی در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی است که این روزها آن سازمان سوگلی مشاوران ترامپ به حساب می آید .
مجاهدین خلق، نام سازمانی است که در اواسط دهه ۱۳۴۰ با هدف مبارزه با حکومت پهلوی تشکیل شد. سازمان مجاهدین خلق، پس از پیروزی انقلاب تا خرداد۱۳۶۰، میکوشید وانمود کند که همراه مردم و مدافع حقوق آنان است، اما رفته رفته به رویارویی مستقیم با نظام جمهوری اسلامی پرداخت و در۳۰ خرداد۱۳۶۰ با صدور اطلاعیهیی، رسماً وارد جنگ مسلحانه علیه نظام شد و برای براندازی حکومت اسلامی خیز برداشت. این سازمان در جریان جنگ ایران و عراق، با حمایت حکومت صدام، در عراق مستقر شد و در دوران جنگ تحمیلی، ضمن همکاری تنگاتنگ با استخبارات عراق، مأموریتهای اطلاعاتی و عملیاتی متعددی را برای عراق در خاک ایران انجام میداد.بنیانگذاران این سازمان، محمد حنیفنژاد، سعید محسن، عبدالرضا نیکبین و علیاصغر بدیعزادگان بودند که در پانزدهم شهریور ۱۳۴۴، این سازمان را تأسیس کردند. این افراد از فعالان مسلمان جبههی ملی دوم ایران بودند که پس از تشکیل نهضت آزادی، از فعالان یا هواداران این نهضت شدند. سازمان مجاهدین خلق پس از سرکوب تظاهرات ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به دست حکومت شاه و به دلیل بیثمر بودن مبارزات گذشته و نیز با توجه به فراگیر بودن جنبشهای مسلحانه و استفاده از سلاح در منطقه و جهان، مشی مبارزهی مسلحانه را برگزید.
بنیانگذاران سازمان، در ابتدا ۶ سال به سازماندهی، جذب نیرو و کسب آموزشهای نظامی پرداختند، اما در شهریور۱۳۵۰، در یک یورش ساواک، نزدیک به ۹۰درصد از افراد سازمان بدون اینکه حتی یک تیر شلیک کنند، دستگیر شدند و جز چند نفر که اعدام شدند، بقیه از جمله مسعود رجوی تا زمان پیروزی انقلاب، در زندان به سر بردند مدتی بعد، یکی از اعضای مرکزی سازمان به نام احمد رضایی که در ماجرای شهریور۱۳۵۰ موفق به فرار شده بود، رهبری سازمان را بر عهده گرفت. وی تا زمان کشته شدنش در ۲۵ خرداد ۱۳۵۲، نقش مهمی در رهبری و سازماندهی مجدد عملیات نظامی مجاهدین ایفا کرد. بدین ترتیب، افراد باقیماندهی سازمان، فعالیت خود را ادامه دادند و سازمان مجاهدین خلق با چند اقدام مسلحانه در جامعه شناخته شد
به تدریج، سازمان از مبانی اسلامی دورتر و بیشتر به تعالیم مارکسیسم متمایل شد، تا جایی که در سال ۱۳۵۴، عدهیی از افراد سازمان با دست کشیدن از عقاید مذهبی و اسلامی خود اعلام کردند که مارکسیسم را به منزلهی منطق برتر و تنها ایدئولوژی مبارزه اختیار کردهاند. پس از صدور بیانیهیی مبنی بر تغییر ایدئولوژی سازمان و انشعاب آن به دو بخش اسلامی و مارکسیستی، مسعود رجوی که در زندان بود، هدایت بخش مذهبیماندهی این جریان را بر عهده گرفت. از این زمان تا سال ۱۳۵۷، تنها اعضای مارکسیستشدهی سازمان فعال بودند و از مجاهدین مذهبی، کسی در بیرون از زندان نبود.
به دنبال اوجگیری انقلاب، در ۳۰ دی ۱۳۵۷ مسعود رجوی و ۱۵ نفر از اعضای دیگر مجاهدین از زندان آزاد شدند. رجوی که پیشتر از داخل زندان، بخشی از اعضا را که هنوز به مرکزیت سابق مذهبی وفادار مانده بودند به عنوان سازمان جدید مجاهدین خلق ایران معرفی کرده و خود – که تنها بازماندهی مرکزیت سابق بود- رهبری آن را به عهده گرفته بود، از این پس مشغول سازماندهی و عضوگیری شد
از انقلاب اسلامی تا آغاز جنگ
سازمان مجاهدین خلق پس از پیروزی انقلاب، میکوشید خود را همراه مردم و مدافع حقوق آنان نشان دهد. این سازمان هنگام برگزاری همهپرسی نظام جمهوری اسلامی ایران در فروردین ۱۳۵۸، به طور ضمنی با پرسش “جمهوری اسلامی، آری یا نه”، مخالفت میکرد، پس از آن نیز در انتخابات خبرگان قانون اساسی، شرکت نکرد. بعدها در انتخابات اولین دورهی ریاستجمهوری مسعود رجوی خود را کاندیدای ریاستجمهوری کرد، اما امام خمینی، با یک موضعگیری قاطع اعلام کردند کسانی که به قانون اساسی رأی مثبت ندادهاند، حق ندارند، رئیس جمهور شوند. پس از آن، سازمان به دلیل حذف کاندیدای خود، انتخابات ریاست جمهوری را تحریم کرد.
رهبری سازمان بعد از اینکه خود را در تضاد با رهبری انقلاب قرار داد، برای حفظ چهرهی اعتقادی و جلوهی میهنی تشکیلات، با بهرهگیری از شخصیت آیتالله طالقانی به سیاست خود مبنی بر شکاف با رهبری ادامه داد.(پس از تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و فوت آیتالله طالقانی، مجاهدین که از اختلافات اصولی بنیصدر با حزب جمهوری اسلامی در مجلس خبرگان و جبههگیری وی در مقابل خط امام (پس از تصدی پست ریاستجمهوری) مطلع شده بودند، برخلاف مخالفتهای قبلیشان با بنیصدر کوشیدند به منظور ایجاد انشعاب میان مردم، تبلیغات خود را علیه خط امام با بنیصدر هماهنگ کنند و خود را روز به روز به او نزدیکتر کردند.
گفتنی است که اولین موضعگیری رسمی سازمان در برابر عراق پس از انقلاب اسلامی در این دوره صورت گرفت؛ در ۱۸ فروردین ۱۳۵۹، سخنگوی سازمان در پی ادعاهای حکومت عراق دربارهی جزایر سهگانهی ایرانی خلیج فارس، این تحریکات را محکوم کرد و از دولت عراق خواست تا هر چه سریعتر به این گونه موضعگیریهای تحریکآمیز و فتنهانگیز خاتمه دهد.
از آغاز جنگ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰
در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، صدام (پس از لغو قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر در ۲۶ شهریور و ادعای تسلط کامل بر آبراه اروند) تهاجم سراسری خود به خاک جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد. به طور کلی اهداف عراق از حمله به ایران در سه سطح طبقهبندی میشود: لغو قرارداد الجزایر؛ تجزیهی ایران با جدا کردن استان خوزستان و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران. در این مرحله از تهاجم، ارتش عراق توانست بیش از ۱۵ هزار کیلومترمربع از اراضی ایران را اشغال کرده و در آن استقرار یابد.
در واقع در آغاز جنگ، سازمان مجاهدین خلق، تجاوز عراق را محکوم کرد، اما پس از چند ماه مسعود رجوی در پیام نوروزی خود، تحمیل جنگ به کشور را نتیجهی بیکفایتی مسئولان و دخالت در امور دیگران دانست. سازمان با تحلیلهای متعدد و بیپایه در مورد هجوم نظامی بیگانه به کشورمان، میکوشید وانمود کند که مسئولان نظام، با بیدرایتی و بیتوجهی به قوانین حاکم بر روابط خارجی، آتش جنگ را برافروختند و با طرح این موضوع که «آنان در سر، خیال جهانگشایی را میپروراندند و با تبلیغات خام و ناشیانهی خود، جرقهی آتش جنگ خانمانسوز را شعلهور کردهاند.»، این جنگ را مستمسکی قرار داد تا با محکوم کردن موضعگیریهای قاطع رهبر انقلاب، در بین صفوف مردم و نیروهای داوطلب تشتّت ایجاد و نارضایتی عمومی را تشدید کند و بدین وسیله موقعیت خود را در جامعه بیشتر تثبیت کند.
درگیری نظام جمهوری اسلامی با صدام، بنیصدر و سازمان را به این طمع واداشته بود که تا حد امکان برای تضعیف خط امام در داخل کشور بکوشند. آنها با این تصور که امام و امت به دلیل درگیر جنگ بودن قدرت باز کردن یک جبههی داخلی را ندارند، به خود اطمینان میدادند که پیروان خط امام برای حفظ قدرت، حاضر به هر گونه عقبنشینی از ملاکهای مکتبی انقلاب خواهند بود.
اعضای سازمان مجاهدین خلق از همان روزهای نخستین شروع جنگ، پس از ورود به جبههها شروع به جمعآوری اخبار و اطلاعات مربوط به یگانهای نظامی خودی و تهیهی عکس از محل استقرار و استحکامات آنها کردند که این کار آنها با مخالفت فرماندهان ارتش رو به رو شد. پس از آنکه با وجود تذکرات پیدرپی، مجاهدین دست از اقدامات خود بر نداشتند، نیروهای ارتش مقر آنها را محاصره و نیروهایشان را دستگیر کردند و مدارک و اسناد جمعآوریشده را که شامل اطلاعات مربوط به وضعیت استراتژیک ارتش و موقعیت جبههها و برخی اسناد دیگر بود ضبط کردند.(۲۲) نمونهی دیگری که مؤید تلاش افراد سازمان برای جمعآوری اطلاعات نظامی میباشد، مدارک به دست آمده از یک خانهی تیمی است که در آبان ۱۳۵۹ در شهر آبادان، کشف شد، این مدارک حاوی اطلاعات مهمی در بارهی نیروهای ارتش از جمله نقشهی مقر سلاحهای سنگین و محل دقیق مناطق عملیات جنگی بوده است.
به دنبال این تحولات، سازمان که تنها راه موجود برای مطرح کردن خود را ایجاد غائله و غوغا میدید، در اقدامی هماهنگ و با برنامهریزی دست به ایجاد درگیریها و آشوبهایی پراکنده و نامنظم در نقاط گوناگون کشور زد و به درگیری با قشرهای مختلف مردم و نهادهای انقلابی مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پرداخت. همان طور که گفته شد سازمان رفته رفته به مقابلهی مستقیم با نظام جمهوری اسلامی روی آورد و در سیام خرداد با صدور اطلاعیهیی، رسماً وارد جنگ مسلحانه با نظام شد و برای براندازی حکومت اسلامی از طریق مسلحانه خیز برداشت. در این روز کادرهای سازمان به خیابانها ریختند و مردم را به سرنگونی جمهوری اسلامی دعوت کردند. بعد از این تاریخ بود که موج ترورهای گستردهی سازمان در نقاط مختلف کشور، قشرهای گوناگون مردم و نیز مسئولان نظام را آماج قرار داد
۷ مرداد ۱۳۶۰، ابوالحسن بنیصدر بعد از اینکه مجلس شورای ملی، به بیکفایتی سیاسی وی رأی داد و متعاقباً امام خمینی وی را از مقام ریاستجمهوری عزل کرد، همراه مسعود رجوی، سرکردهی سازمان مجاهدین خلق، از ایران گریختند و پس از ورود به فرانسه، از آنجا مبارزهی مسلحانه و تروریستی خود علیه نظام جمهوری اسلامی را ادامه دادند.
سازمان مجاهدین، با ورود به فاز مسلحانه و برای براندازی نظام جمهوری اسلامی، به اقدامات تروریستی روی آورد. این سازمان علاوه بر ترورهای کور و بیهدف مردم بیگناه کوچه و بازار، شخصیتهای سیاسی و مسئولان نظام را نیز ترور میکرد. در ۶ تیر ۱۳۶۰ آیتالله سیدعلی خامنهای در مسجد ابوذر تهران، هدف سوء قصد عوامل سازمان مجاهدین خلق قرار گرفت و مجروح شد. روز بعد در ۷ تیر۱۳۶۰، سازمان، در عملیاتی تروریستی، با گذاردن بمب در ساختمان حزب جمهوری اسلامی در تهران، آیتالله بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام خمینی را به شهادت رساند. در ۱۴ مرداد۱۳۶۰ دکتر حسن آیت نمایندهی مجلس خبرگان و نمایندهی مجلس شورای ملی و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، به دست افراد سازمان مجاهدین ترور شد. این سازمان در ۸ شهریور همین سال، در فاجعهی تروریستی دیگری، با انفجار بمب در ساختمان نخستوزیری، محمدعلی رجائی رئیسجمهور و محمدجواد باهنر نخست وزیر را ترور کرده و به شهادت رساند. در ۷ مهر۱۳۶۰سید عبدالکریم هاشمینژاد دبیر حزب جمهوری اسلامی استان خراسان، به دست یکی از اعضای سازمان، ترور شد. همچنین در ۳۰ آذر ۱۳۶۰ آیتالله عبدالحسین دستغیب امام جمعهی شیراز، بر اثر انفجار بمب، به شهادت رسید که سازمان مجاهدین مسئولیت این حادثه و ترور را برعهده گرفت.