نسخه چاپی

ژوزه حرف هیچ‌كسی را قبول ندارد

خداحافظی این بازیكن هم به مانند ظهورش بسیار زودهنگام بود؛ ابتدا در ۲۱ سالگی و به دنبال كنار گذاشته‌شدن مربی‌اش (پروین) از فوتبال خداحافظی كرد

به گزارش نما به نقل از فردا، «خيلی وقت نبود كه فرشاد پيوس، پيراهن قرمز پرسپوليس را بر تن كرده بود.من هم در شيراز سرباز بودم كه در يكي از مرخصي‌هايم همراه او بر سر تمرين پرسپوليس حاضر شدم.علي پروين كه از مدت‌ها پيش از آن، خواستار پرسپوليسي‌شدنم شده بود ديگر دست برنداشت و كاري كرد كه از همان اواسط فصل به هر شكلي بود از يگان خدمتي خود در شيراز به پرسپوليس بيايم و با شماره ۲۰ شروع به بازي كنم.»

اين ماجراي پرسپوليسي ‌شدن محسن عاشوري، پاسور شاخص فوتبال ايران در دهه‌هاي ۶۰ و ۷۰ است.

عاشوري كه از ۱۶ سالگي در فوتبال باشگاهي ايران به عنوان چهره‌اي مطرح و تاثيرگذار در تيم سعدآباد تهران (يكي‌از تيم‌هاي برتر آن سال‌هاي فوتبال تهران) و زير نظر امير حاج‌رضايي شناخته شده بود پيش از آن نيز با وجود سني بسيار كم در تيم باشگاهي بزرگسالان زير نظر اسماعيل افشاريان كار مي‌كرد و انتقالش به تهران با واكنش فوتبالدوستان نوشهري و حتي تهيه طومار و استشهاديه در مخالفت با اين كار همراه شد!

به هر حال، خيلي سريع هافبك خوشفكر پرسپوليس، با نظر مثبت علي پروين، جاي خود او را در ميانه ميدان پرسپوليس گرفت تا به همراه اين تيم و همچنين تيم ملي، قهرماني‌هاي فراواني را در پرونده خود به ثبت برساند.

خداحافظي اين بازيكن هم به مانند ظهورش بسيار زودهنگام بود؛ ابتدا در ۲۱ سالگي و به دنبال كنار گذاشته‌شدن مربي‌اش (پروين) از فوتبال خداحافظي كرد، ولي با بازگرداندن پروين، او نيز به فوتبال برگشت ولي در ۳۱ سالگي براي دومين و آخرين بار با فوتبال خداحافظي كرد در حالي كه بسياري بر اين عقيده بودند اين بازيكن تا سال‌ها بعد مي‌توانست به نقش متفاوت و سازنده خود در زمين ادامه دهد و مغز طراح تيم ملي و پرسپوليس در مسير كسب قهرماني تلقي شود.

عاشوري بعد از دوران بازي در نقش يك مربي هم عملكرد نسبتا موفقي داشت و بعد از سال‌ها بازيكن‌سازي در تيم‌هاي پايه پرسپوليس، كارنامه قابل قبولي در تيم‌هاي صنعت، پيكان، پاس و پرسپوليس به عنوان سرمربي و مربي از خود ارائه كرد.آنچه در پي مي‌آيد گفت‌وگوي مفصل ما با اين مربي مستعفي پرسپوليس است.

در دوراني كه بازي مي‌كرديد وقتي محسن عاشوري پا به توپ مي‌شد تماشاگران حاضر در ورزشگاه نيم‌خيز مي‌شدند تا صحنه‌اي ناب و جذاب از فوتبال را بهتر ببينند. چرا ديگر در فوتبال ما بازيكناني آن‌گونه خلاق رشد پيدا نمي‌كنند؟ البته شايد در اين بين علي كريمي يك استثنا باشد.در عين حال اگر قدرت پاسوري را در نظر بگيريم كريم باقري هم گهگاه از آن پاس‌هاي بلند و شاخص ۵۰ يا ۶۰ متري مي‌فرستاد...

البته خيلي از علاقه‌مندان جديد يا جوان فوتبال علاقه‌اي به مقايسه فوتبال كنوني با گذشته ندارند و الان مد شده است كه ترجيح دهند از بازيكنان گذشته حرفي به ميان نيايد.

در مجموع، موضوعي كه به آن اشاره كرديد مختص ايران نيست و امروزه دنيا به خلأ كاهش گسترده بازيكنان خلاق در جهان پي برده و بر اين اساس، نگاهي جدي به طرح يوهان كرويف در برپايي مجدد فوتبال اصيل و خياباني پيدا كرده است تا از دل احياي اين نوع فوتبال، دوباره بازيكنان خلاق زيادي كشف و به دنياي اين رشته معرفي شوند.

امروزه در تمام دنيا و از جمله كشورمان رويكرد مسابقه‌اي بر فوتبال حاكم شده است به اين معنا كه در تمرين‌ها منحصرا همان‌گونه كه قرار است يك تيم در مسابقه بعدي خود ظاهر شود كارها مرور و تكرار مي‌شوند؛ يعني تيم‌ها مثلا توپ را با كارهاي تركيبي به كناره‌ها منتقل و از آنجا سانتر مي‌كنند.

يكي از دوستاني كه به واسطه ارتباطش با كركيچ، جلساتي از تمرين بارسلونا را از نزديك به نظاره نشسته بود تعريف مي‌كرد كه حتي حركات پا به توپ و ضربات چيپ مسي (به عنوان نماد خلاقيت در دنياي كنوني فوتبال)، بارها و بارها در تمرين‌ها تكرار مي‌شوند تا به صورت ملكه درآيند و اين‌طور نيست كه مسي بدون هيچ پيش‌زمينه‌اي و مثل بازيكناني نظير پله، فان‌باستن و مارادونا هميشه در ميدان مسابقه، چشمه تازه‌اي در آستين داشته باشد كه قبل از آن از هيچ بازيكن ديگري سر نزده باشد.

اگر بخواهم در يك جمله جواب شما را بدهم بايد بگويم كلا با تعطيل‌شدن فوتبال محلات، توليد و عرضه بازيكنان خلاق هم متوقف شد.

در دوره بازي شما شايد حدود ۲۰ هافبك بسيار آماده و بي‌نظير در فوتبال ايران حاضر بودند كه كار را براي حضورتان در تركيب تيم ملي دشوار مي‌كردند ...!

واقعا در زمان بازي من، آنقدر ترافيك بازيكن خلاق در كشورمان سنگين بود كه به من بازي‌هاي ملي چندان زيادي نرسيد و وقتي با پيشنهاد مربيان ملي براي بازي در پست‌هاي غيرتخصصي روبه‌رو شدم در چند نوبت ترجيح دادم از آنها خواهش كنم از دعوتم به تيم ملي صرف‌نظر كنند چون احساس مي‌كردم به ميزان خيلي زيادي از كارايي‌ام در پست‌هايي مثل هافبك راست و هافبك چپ كاسته مي‌شود.

آن زمان شما تله‌پاتي عجيبي با گلزن قهاري مثل فرشاد پيوس داشتيد، طوري كه بدون ديدن او بخوبي مي‌دانستيد پيوس در چه فضايي قرار دارد و او را در بهترين موقعيت گلزني قرار مي‌داديد! حتي با بازيكنان شاخص ديگري نظير حميد درخشان مثلث‌ها و مربع‌هاي بسيار هماهنگ و جالبي مي‌ساختيد كه الان نظير آن نه در پرسپوليس ديده مي‌شود، نه در استقلال و نه حتي در تيم ملي! يعني در حال حاضر، بازيكنان خيلي احساس تنهايي و ناهماهنگي با ياران خود مي‌كنند. در حقيقت، اگر بازيكني پاس خوبي مي‌اندازد معمولا مي‌بيند كسي به دنبال آن توپ نرفته است!

مشكلي كه به آن اشاره مي‌كنيد به دليل نبود شناخت و كمبود تمرين‌هاي كافي ايجاد مي‌شود. شما به هماهنگي من با فرشاد اشاره كرديد ولي من مي‌خواهم به نمونه گوياتري اشاره كنم؛ مثلا وقتي در سمت راست زمين خودمان بازي مي‌كردم بدون آن‌كه مجتبي محرمي در زاويه ديد من باشد بخوبي از موقعيت او آگاه بودم و آنقدر او را در موقعيت‌هاي عالي قرار مي‌دادم كه اين مدافع چپ ما هم به يكي از بهترين گلزنان ايران تبديل شده بود!

آن تيم رويايي هميشه چند دقيقه‌اي پس از سوت داور، يكي دو گل از حريف پيش مي‌افتاد!

علي پروين بخوبي مي‌توانست حس پيروزي را به بازيكنان خود القا كند. او به صورت راهبردي به بازيكنان مي‌گفت: با سوت داور روي تيم حريف بريزيد ـ چيزي كه امروزه به آن پرسينگ مي‌گويند ‌ـ و مطمئن باشيد تماشاگران كمكتان مي‌كنند كه تا حريف به خود بيايد چند گل از شما عقب باشد.

چرا الان چنين طرحي اجرا نمي‌شود؟

الان چنين تمهيدي موفقيت‌آميز نيست چون نوع فوتبال، تفاوت زيادي با گذشته كرده است و سهم دوندگي و كار بدني خيلي زيادتر شده است.اگر به خاطر داشته باشيد فوتبال آن زمان خيلي در جاتر بود و فضاي زيادي براي استفاده در ميدان وجود داشت كه امروزه بازيكنان با دوندگي زياد اصلا چنين فضاهايي را به حريفان خود نمي‌دهند. بنابراين آن روش‌هاي تمريني و راهبردهاي مسابقه‌اي سال‌هاست كه ديگر نتيجه‌بخش نيست و نيازهاي امروز را برآورده نخواهد كرد. امروزه به موازات كاهش خلاقيت‌ها، آمادگي بدني رشد زيادي كرده است و به عنوان نمونه، در برخي بازي‌هاي فصل گذشته همين تيم پرسپوليس، بازيكني حدود ۱۰۵ كيلومتر در زمين دويد يعني چيزي نزديك به باشگاه‌هاي دونده تركيه‌اي كه به گفته دنيزلي ميانگين حدود ۱۰۵ تا ۱۱۰ كيلومتر در زمين مي‌دوند. البته روزي به دنيزلي يادآوري كردم كه آرسنال در ديدار فصل پيش خود با منچستر يونايتد ۱۳۰ كيلومتر دوندگي تيمي داشت كه دنيزلي گفت: اين اتفاق هر چند سال يكبار مي‌افتد.

اگر آمادگي بدني بازيكنان اينقدر بالا رفته است پس چرا به اين ميزان محسوس، صدمه‌ديدگي‌هايي مثل پارگي رباط صليبي افزايش نشان مي‌دهند؟ آيا اينجا تناقضي وجود ندارد؟

آن موقع هم آسيب‌هاي شديدي به وجود مي‌آمد ولي دانش و امكانات تشخيص پزشكي آنقدر رشد پيدا نكرده بود كه بسرعت نوع صدمه‌ديدگي‌ها تشخيص داده شوند.از سوي ديگر الان فاصله بين بازي‌ها آنقدر كم و تعداد آنها آنقدر زياد شده است كه با وجود تغذيه بهتر و آمادگي بدني بيشتر باز هم صدمات زيادي را شاهديم. البته صدماتي مثل آسيب رباط صليبي تا حدي هم با تقويت عضلات كاهش پيدا مي‌كند كه بايد در فصل بدنسازي ابتداي فصل، در كنار توجه به افزايش ظرفيت‌هاي هوازي و تنفسي كه به بالا رفتن سطح دوندگي مي‌انجامد، توجه ويژه‌اي نيز به آن صورت گيرد.

در مجموع اين‌كه عده‌اي مي‌گويند تعداد بازي‌هاي تيم‌هاي ما در مقايسه با بهترين تيم‌هاي اروپايي بالا نيست و ميزان فاصله بين آنها كافي است ادعايي غيركارشناسي به نظر مي‌رسد، چون در كشورهاي اروپايي به دليل فاصله‌هاي بسيار كمتر بين ورزشگاه‌ها، ميزان رفت‌وآمدها خيلي كمتر است ضمن اين‌كه ترافيك تهران و شهرهاي بزرگ ما واقعا مشكل بزرگي است كه به معضلي براي مربيان داخلي و خارجي ما تبديل شده است و ميزان زيادي از انرژي‌ها را تلف مي‌كند. البته شرايط و تفاوت‌هاي اجتماعي و فرهنگي ديگر ما هم در اين موضوع دخيل است.

زماني پرسپوليس با تمرين روي تپه‌هاي داووديه يكه‌تاز فوتبال ايران بود. اما الان و با وجود توسعه امكانات و بهره‌مندي از دانش روز، بازي‌هاي پرسپوليس چنگي به دل نمي‌زند.

با وجود همه انتقادهايي كه از ضعف تخصصي رويانيان در فوتبال مطرح مي‌شود اما نبايد از حق بگذريم كه او امكانات خوبي براي پرسپوليس از جمله براي كارهاي تمريني فراهم كرده است و از اين جهت، مشكل ويژه‌اي وجود ندارد.

اصلا پرسپوليس با چه رويكردي تيمش را براي فصل جاري چيده است؟ در شرايطي كه اين تيم با ترافيك زياد در خط حمله، كمبود هافبك مياني دارد، در چنين شرايطي حسين بادامكي را هم در اين پست از دست داد و تمام فشارها را متوجه علي كريمي كرد و بازيكني را كه به تعبيري شناسنامه پرسپوليس به شمار مي‌آمد با چنان برخوردي روبه‌رو كرد! شما به عنوان فردي كه در فصل قبل مسئوليت فني داشته‌ايد و در فصل جاري هم ابتدا بار مسئوليت را بردوش گرفته بوديد، در اين مورد خاص يعني نبود تناسب لازم در بين بازيكنان تيم پاسخگو هستيد؟

البته اين‌كه چه اتفاقي افتاده است من در جريان امور كلي و ريز مسائل كليدي باشگاه نيستم. نقش من به عنوان يك مربي كاملا مشخص بود و انتخاب بازيكنان به عهده سرمربي بوده است. تا جايي كه من اطلاع دارم رويانيان تلاش زيادي براي حفظ دنيزلي به خرج داد ولي وقتي موفق به اين كار نشد ناچار به جذب بازيكنان در بين نيم‌فصل شد تا فرصت جذب آنها از دست نرود.

مگر دنيزلي در اين زمينه با شما مشورت نكرده بود؟

دنيزلي در ابتداي همكاري‌مان خواست شرايط تيم را برايش بازگو كنم.من به دليل آن‌كه شرايط داراي پيچيدگي ويژه‌اي بود از او خواستم چند روزي تيم و شرايطش را لمس و بررسي كند بعد من به تشريح مسائل و رفع ابهاماتش بپردازم.او حدود شش ماه با من در مورد مسائل پرسپوليس صحبت كرد و در اين مدت ماموريت داد تعدادي بازيكن را معرفي كنم.

ميانگين سني بالاي تيم و رويكردي كه به بازيكنان جوان وجود داشت من را ناگزير كرد به فدراسيون فوتبال بروم و مستقيما با سرمربي تيم ملي جوانان صحبت كنم.

به هر حال در زمان بازي ما، علي پروين اشراف كاملي به فوتبال ايران و بازيكنان شاخص آن داشت بنابراين بهترين نقل و انتقالات را انجام مي‌داد. بعد از آن هم عابديني به عنوان يك چهره فوتبالي همين كار را به نحو احسن انجام داد، ولي ورود مديران غيرفوتبالي به پرسپوليس موجب شد در دوره‌هاي بعد تحت مشاوره‌هاي افراد دلسوز و خبره يا غيردلسوز و غيرخبره، تيم‌هايي از پرسپوليس شكل بگيرند كه يا توفيقي نداشته‌اند يا موفقيت‌شان با اقتدار نبوده است.

امسال هم طبيعي بود كه انتخاب بازيكنان براساس نظر سرمربي صورت گيرد حال آن‌كه دنيزلي با مشكلاتي روبه‌رو بود كه بالاخره حل نشد و او نتوانست در فوتبال‌مان بماند. بنابراين رويانيان در عين صبوري ناچار شد خود بازيكن بگيرد.

حالا اين نفرات با نظر موافق دنيزلي جذب شده‌اند؟

در اين مورد خود او بايد پاسخگوي شما باشد، البته من بعيد مي‌دانم.

ما در جام‌جم پيش از آمدن دنيزلي و پيش از ورود ژوزه، براساس اين‌كه بهترين مربي دنيا هم براي موفقيت نيازمند زمان است و چنين زماني وجود ندارد و در نتيجه به اعتبار اين مربيان خدشه وارد مي‌شود، با آمدن مربي خارجي مخالفت كرديم و عقيده داشتيم يك مربي ايراني كه با ترفندهاي ويژه فوتبال ايران آشناست و رابطه بهتري با بازيكنان برقرار مي‌كند موفق‌تر خواهد بود. شما به عنوان يك پيشكسوت چه ديدگاهي در اين زمينه داريد؟

عاشوري: نظر مثبت خود را روي علي دايي اعلام كرده بوديم چون او طی يك سال و نيم بهتر از هركسي روي مسائل و مشكلات پرسپولیس شناخت پيدا كرده بود. دايي اشتباهات ممكن خود را كرده بود و از آنجا كه آدم باهوشي است، راهكارهاي رفع معايب را هم يافته بود

سال گذشته قبل از اين‌كه به پرسپوليس بيايم به همراه همدوره‌اي‌هاي خود، نظر مثبت خود را روي علي دايي اعلام كرده بوديم چون او يك سال و نيم در كنار تيم بود و بهتر از هركسي روي مسائل و مشكلاتش شناخت پيدا كرده بود. دايي اشتباهات ممكن خود را كرده بود و از آنجا كه آدم باهوشي است، راهكارهاي رفع معايب را هم يافته بود.

در تيمي مثل استقلال يا پرسپوليس، مربي بايد بدون تعارف با ضعف‌هاي فني و حاشيه‌اي مقابله يا آنها را مديريت كند. دايي كاريزماي خوبي دارد و از لحاظ شخصيتي هم در مرتبه‌اي قرار دارد كه بازيكنان كاملا روي او حساب كنند. البته الان از همنسلان من مربيان بسيار خوبي وجود دارند، ولي براي مديريت فني پرسپوليس به شخصيتي شبيه پروين يا دايي نياز است. به هر حال متاسفانه اين‌طور نشد و در نهايت حميد استيلي انتخاب شد.

من با ديدگاه شما موافقم كه حتي فرگوسن هم نمي‌تواند در چنين شرايطي توقعات ما را برآورده كند، اين‌كه انتظار داشته باشيم با همين شرايط و امكانات هر ساله قهرمان ايران و آسيا شويم. در حقيقت بايد به شكلي معقول، مشكلات را به طور ريشه‌اي حل كنيم تا خود به خود به ريل موفقيت برگرديم.

به قول نامجومطلق، مدت زيادي است كه ديگر پديده‌اي در فوتبال ما مطرح نمي‌شود. اگر هم مطرح شود به صورت جرقه‌اي بيش در نوجواني و جواني نيست. اين‌گونه است كه خط مياني پرسپوليس اينقدر لنگ مي‌زند. در حالي كه يك‌تيم خوب بايد هماهنگ و داراي هارموني لازم باشد كه در اين مسير، هم توجه به ميانگين سني لازم است و هم تعادل و تناسب نفرات در حمله و دفاع. البته اگر تيم‌هاي ما بخواهند جوانگرايي كنند فرهنگ نتيجه‌گراي حاكم بر اين فوتبال، اجازه چنين كاري را نمي‌دهد.

به نظر مي‌رسيد قصد داشتند خيلي از مشكلات را سر شما بشكنند، در حالي كه شما تصميم گرفتيد از پرسپوليس كنار بكشيد و مديريت باشگاه هوشمندي حفظ شما را از خود نشان نداد. چه شد كه كنار كشيديد؟

اين‌كه بايد باشم يا نه را مسئولان تيم بايد پاسخگو باشند. اما تا جايي كه به ارتباط من و رويانيان برمي‌گردد با اعتمادي كه او عملا به من نشان داده است بعد از رفتن دنيزلي مامور شدم تيم را جمع كنم. من هم با توجه به كمبود شديد وقت طي يك هفته دو، سه دستيار آوردم و با جديت كار عقب‌افتاده را آغاز كرديم....

يكي از آن دو، سه دستيار بدنسازتان بود.او را رويانيان به شما پيشنهاد كرده بود؟

چيذري را به واسطه اين‌كه بدنساز شخصي مهدوي‌كيا بود، مي‌شناختم. در شرايطي كه نبايد حتي يك روز وقت را از دست مي‌داديم پيشنهاد استخدام بدنساز را به رويانيان ارائه كردم، او به من گفت خودت توانايي اين كار را داري، من در پاسخ گفتم علاوه بر تجربه عملي واحدهايي را در اين زمينه گذرانده‌ام ولي مسلما در حد يك بدنساز حرفه‌اي نيستم ضمن اين‌كه در آن مقطع وظيفه سرپرستي هم با من بود، بنابراين رويانيان را متقاعد كردم كه تيم به دستياراني از جمله يك بدنساز نياز دارد. دستياران بلافاصله آمدند و كار را شروع كرديم، الحق هم بازيكناني مثل كريمي و مهدوي‌كيا هم با جان و دل فشارهاي سخت تمرين‌هاي بدنسازي را تحمل كردند و كار سخت و سنگين بدنسازي پرفشار را باعلاقه و اشتياق انجام دادند.

ولي بدنسازي كار حساسي است و كار شما با آمدن ژوزه ناتمام ماند...

قبول دارم، بنابراين من ريزكارها را نوشتم و به او تحويل دادم. البته بدنسازي شش هفته‌اي برنامه خوبي براي تيم‌هاي حرفه‌اي است، ولي براي جوان‌ترها، ۸ تا ۱۰ هفته كار لازم است. ما در آن مدت تمام كارهاي قدرتي و هوازي را انجام داده بوديم و تنها كمي كارهاي سرعتي و چابكي باقي مانده بود كه اين نقيصه را به صورت مكتوب به ژوزه ارائه كردم.

ولي توجهي به آن نشد.

او بدنساز بنفيكا را آورده بود كه پيشينه خوبي داشت. شايد با تكيه بر همين پيشينه‌هاست كه آنها فكر مي‌كنند مربيان ما اصول اوليه را هم نمي‌دانند، ولي تجربه نشان داد كه هم زومديك، هم دنيزلي و هم مانوئل ژوزه در نگرش خود تجديدنظر نشان دادند و به دانسته‌هاي مربيان ايراني هم اعتقاد پيدا كردند. ژوزه هم بعد از گذشت يك ماه به من شناخت پيدا كرد، ولي از آنجا كه كارها بين او و دستيارانش تقسيم شده بود كمي به اين موضوع انديشيدم و از آنجا كه فكر كردم اگر خودم هم جاي او بودم چنين كاري مي‌كردم به باشگاه اعلام كردم بدون هرگونه دلخوري و ناراحتي، صلاح را در ادامه همكاري نمي‌بينم و استعفا كردم.

اگر خودم را به جاي يك مربي خارجي بگذارم وقتي تيمي را در حين دوره بدنسازي تحويل بگيرم از مربي‌اش راجع به شرايط فني ـ بدني آن تيم سوال مي‌كنم و در عين حال تشخيص مي‌دهم مربي آن در چه سطحي قرار دارد، ولي گويا ژوزه اين كار را هم نكرد!

نه، او فيلم بازي دوستانه ما با صبا را ديد و گفت تيم بازيكن سرعتي ندارد. به او پاسخ دادم پرسپوليس بازيكن سرعتي در اختيار دارد ولي تيم به دليل تمام نشدن دوره بدنسازي، كند است. فكر مي‌كنم او به گزارش و جزوه‌اي كه در اختيارش گذاشته بودم توجه نكرده بود، چون بيشتر غرق در افكار و نقشه‌هاي خود بود. ژوزه از مسائل تاكتيكي پرسيد و من به شرايطي كه تيم در آن قرار داشت و ضرورت توجه به دوره بدنسازي اشاره كردم.البته دو، سه هفته بعد از آن ، ژوزه با دقت جزوه و گزارش را بررسي كرد و گفت كارتان خيلي خوب بود ولي يك ايراد در آن پيدا كردم و آن، كمبود استراحت بازيكنان ملي، پيش از شروع تمرين‌هاي قدرتي بود. البته ايراد ژوزه كاملا صحيح و كارشناسانه بود چون در دنيا يك بازيكن حرفه‌اي كه ۱۱ ماه در سال بدنش تحت فشار قرار دارد بايد يك ماه استراحت كند تا ۱۱ ماه فشار بعدي در او تاثير و بازدهي داشته باشد. البته نبود اين دوره لازم براي ملي‌پوشان در دست ما نيست و مسئولان بالاي فوتبال بايد پاسخگوي ضعف‌ها و نقايص برنامه‌ريزي‌هاي خود باشند. با وجود اين، مشكل امسال پرسپوليس، مشكل بدني نيست.

نه نيست. مهم اين است كه تيم همدل باشد.شايد به واسطه اين‌كه سن ژوزه بالاست و بازيكنان به شما عادت كرده و سازگار شده بودند با او مشكل پيدا كرده‌اند. مي‌خواهم به گفته خود اين مربي رجوع كنم كه گفته بود دو هفته فرصت مي‌خواهد، در حالي كه پرسپوليس در پايان هفته دهم فعاليت او، بدترين نتيجه تاريخ اين باشگاه را به دست آورد.

روح تيمي امروزه از مهم‌ترين موضوعات در فوتبال است.در همه دنيا گفته مي‌شود براي موفقيت يك تيم بايد اتحاد و صميميت را زياد كنيد تا بازيكنان به مجموعه خود وابسته شوند و آن را بپذيرند. خوشبختانه بعد از ۱۴ ماه اين اتفاق راجع به من افتاد و خيلي از بازيكنان با اطمينان با من درددل مي‌كردند. بنابراين به عنوان رابط بازيكنان و كادر فني به ژوزه از ابهاماتي كه بين بچه‌ها در موردش پيش آمده بود، گفتم و از اين‌كه آنها احساس مي‌كنند بازيكنان ثابت بيشتر مورد توجه او قرار دارند.البته ابتدا او ناراحت شد و گفت در مصر هم ابتدا بازيكنان همين مشكل را با او داشته‌اند. گفتم شايد اين به ظاهر خشن شما برگردد در حالي كه آدمي خوب و منطقي هستيد. به هر حال به مرور توانستم ارتباط موثري در جهت انتقال دغدغه‌هاي بازيكنان و سرمربي ايجاد كنم طوري كه او از من مي‌خواست به اسم كوچك صدايش كنم. به هر حال، يك مربي علاوه بر مسائل فني و مديريتي يك مجموعه به دو ابزار بسيار موثر ديگر هم نياز دارد كه يكي نظم و ديگري صداقت است.

همه مربيان فلسفه‌كاري خاص خود را دارند و هيچ مربي پيدا نمي‌شود كه شبيه مربي ديگري باشد.

حالا در پرسپوليس چه معضلي وجود دارد كه اين تيم در دقايق پاياني گل مي‌خورد، اين مشكل صرفا بدني نيست چون اين گل‌ها در جريان بازي نبود و در ضربات ايستگاهي اتفاق مي‌افتاد، جايي كه مسئوليت‌پذيري و جاگيري نقش اصلي را دارد.

اما در كل پرسپوليس خوب بازي نمي‌كند.

نه، ژوزه فوتبال اسپانيا را مي‌پسندد و مي‌پذيرد.او اعتقاد به بازيسازي از دفاع به خط مياني و از آنجا به خط حمله دارد و استفاده از همه جاي زمين را در دستور كار قرار مي‌دهد. او به فرهنگ پاس، پاس و باز هم پاس معتقد است، در حالي كه تيم پرسپوليس چنين امكاني را فعلا ندارد. به عنوان نمونه دفاع و بويژه دفاع مياني ما از بازيكناني تشكيل شده است كه علاقه به پاس‌هاي بلند و بازي مستقيم دارند و اگر بخواهند بازي هميشگي خود را عوض كنند دچار سردرگمي مي‌شوند. همين طور، ارائه چنين سبكي به هافبك‌هاي توپ‌نگهدار احتياج دارد، در حالي كه هافبك‌هاي پرسپوليس اين‌طور نيستند.

اصل حمايت هم صورت نمي‌گيرد؟

در فوتبالي كه مورد نظر ژوزه است پاس و حمايت، مواد اوليه كار هستند يعني پشت هر پاس بايد حمايت باشد. در چنين فضايي هافبك‌ها براي دريافت و حمايت بايد تحرك خيلي زيادي داشته باشند. كريمي كه كلا بازيساز نيست، نوري هم که توانش مشخص است و با توجه به شرايط بدني‌اش نمي‌تواند انتظار ژوزه را برآورده كند.او مرتبا مي‌خواهد به سمت جلو حركت كند و نمي‌تواند بعد از آن به سرعت برگردد. وقتي نتوانيد نخبه‌ترين فورواردها را سرويس دهيد نبايد انتظار گلزني از قاضي و انصاري‌فرد داشته باشيد. در اين شرايط، همه توقعات از علي كريمي است.مگر او هم چقدر توان دارد؟

در بازي با لبنان، علي كريمي سر محمد نوري فرياد كشيد او هم واكنش خوبي نشان نداد...

البته در آن صحنه محمد نوري در حالي كه بايد ديگر بازيكنان را صاحب موقعيت مي‌كرد اين كار را نكرد و به غلط تصميم گرفت خود به توپ ضربه بزند. علي كريمي هم كه بزرگ‌تر تيم است، اين اشتباه را به او تذكر داد ولي از آنجا كه لحن معمول صحبت‌كردن كريمي طوري است كه خيلي‌ها فكر مي‌كنند او پرخاش مي‌كند، سوءتفاهمي لحظه‌اي ايجاد كرد، در حالي كه از رفتار و كارهاي كريمي رافتش كاملا مشخص است.

او دلش براي تيم مي‌سوزد.

درست است و من راجع به اين موضوع با دنيزلي هم خيلي صحبت كرده‌ام.

اما شرايطي كه از پرسپوليس در بازي‌ها ديده مي‌شود، انسان را به اين فكر مي‌اندازد كه ژوزه به بازيكنان چه تمريناتي را مي‌دهد.

حتما مي‌ديديد بازيكنان دچار دوگانگي شده‌اند، چون او به روشي متوسل شده است كه بايد نفرات متناسب با آن را هم در اختيار داشته باشد. مثلا امروزه اغلب تيم‌هاي دنيا به دليل بسته‌شدن عمق دفاع حريفان، از گوش‌ها استفاده مي‌كنند ولي آيا تيمي كه بازيكنان متخصص بازي در كناره‌ها را دراختيار ندارد مي‌تواند به اين شيوه متوسل شود؟!

و اين در شرايطي است كه استفاده از كناره‌ها از ديرباز يكي از شگردهاي هميشگي پرسپوليس در دستيابي به گل بوده است.

بله، در زمان بازي من هم با حضور بازيكناني نظير محرمي، كرماني و بويژه ناصر محمدخاني ـ كه واقعا بازيكني بزرگ و پسر خوبي بود كه در زندگي خصوصي دچار بدشانسي شد ـ پرسپوليس بخوبي از كناره‌ها استفاده مي‌كرد و به گل مي‌رسيد. ولي در شرايط فعلي علاوه بر مشكل وجود بازيكنان تخصصي، هنوز بازيكنان با مربي خود به اعتماد و شناخت كافي و اعتماد متقابل از يكديگر نرسيده‌اند.

به نظر مي‌رسد راهي كه ژوزه مي‌رود به سقوط و جدايي ختم مي‌شود و واقعيت نشان داده در جمع‌ كردن پرسپوليس مشكل دارد. بعضي وقت‌ها بهترين مربيان دنيا هم در بعضي جاها به گره‌هاي كوري برخورد مي‌كنند كه ادامه كار را برايشان غيرممكن مي‌كند.

معتقدم تا پايان نيم‌فصل بايد به او فرصت داد و سپس كارش را منصفانه ارزيابي كرد. چون هزينه بسيار هنگفتي صرف جذب او و گروهش شده كه پرسپوليس را متحول و جمع و جور كنند. با بهبود مصدوميت‌هاي هفته‌هاي گذشته بازيكناني نظير غلامرضا رضايي، اميرحسين فشنگچي، مهرداد پولادي... و شناخت ژوزه از تيمش و فوتبال ايران، كمي افق كار او روشن‌تر مي‌شود و شايد تا نيم‌فصل، تيم جمع و جور شود.

ولي هوادار اعتمادش را از دست داده است و به تيمش دل نمي‌دهد. اين تاثير بدي در زندگي مردم دارد...

عاشوري: گل‌محمدی بازيكن همين تيم بوده است و براي خيلي از بازيكنان فعلي‌مان الگو يا همبازي محسوب مي‌شود، ولي اگر به يحيي فضاي مناسب داده نشود متاسفانه همان اتفاقي براي او تكرار مي‌شود كه براي من افتاد و نتيجه‌اش را همه ديديم

اتفاق‌هايي كه در سال‌هاي اخير مي‌افتد در تاريخ اين باشگاه بي‌سابقه است. من مرتبا به بچه‌ها يادآور مي‌شدم كه بيخود نيست اين تيم اين همه هوادار دارد و ما بايد از اين اعتبار، صيانت كنيم در حالي كه گذشته با هر دو برد، يك بازي را مي‌باختيم كه اصلا در شان پرسپوليس منطبق با روحيه پرسپوليسي‌بودن نبود. شايد چندان اهميتي نداشته باشد كه مدير يك باشگاه فوتباليست نبوده باشد ولي اين خيلي مهم است كه مدير هم به اندازه هواداران، بازيكنان و مربيان، ميل به پيروزي داشته باشد.اگر انتظار مديران به جاي قهرماني، صرف حضور باشد بعد از مدتي چنين سرانجامي نصيب تيم مي‌شود.

بعضي از تصميم‌ها بايد در لحظه گرفته شوند. استيلي در شرايطي كه مربي پرسپوليس بود گويا در گرفتن چنين تصميم‌هايي دچار مشكل مي‌شد، ولي وقتي همان تيم با همان شرايط به شما سپرده شد تا در دو بازي آن را كوچ كنيد، ناكام نماند. اين نشان داد شما در لحظه، تصميم‌هاي بهتري گرفته بوديد...

من حميد را از لحاظ فني قبول دارم.

در شرايطي كه ستاره‌هايي مثل كريم انصاري‌فرد و شهاب گردان آنقدر تضعيف شده‌اند كه به نيمكت ذخيره‌ها هدايت مي‌شوند مشخص است كه تيم نيازمند يك شوك است.

شما مي‌خواهيد اين‌طور نتيجه بگيريد كه ژوزه بايد همين الان برود .از شما مي‌پرسم آيا اگر اين اقدام هدر رفتن چهار، پنج ميليارد پول باشد اين كار صحيح است؟

ولي هوادار بيش از شش ميليارد مي‌ارزد.

شايد من هم احساس شما را داشته باشم ولي منطق مي‌گويد بايد فرصت بيشتري داد.

آيا رويانيان در كارهايش با شما مشورت مي‌كند؟

نه.

شيريني چطور؟

نه.

شيريني هم فوتبالي نيست، ولي خيلي كاري است و واقعا زحمت مي‌كشد. در عين حال بايد اين نكته را هم همواره مد نظر قرار دهد كه به هيچ‌وجه نبايد از حسن نظر مسئولان در جهت شخصي استفاده كند و از فكر منافع باشگاه غافل شود.

افشين پيرواني گفته است نفرين پيشكسوتان دامن پرسپوليس را گرفته است!

خوب است نگفته جادو و جمبل پرسپوليس را به اين روز انداخته است.

يحيي گل‌محمدي با توجه به رفتار متين‌اش و ماخوذ به حيابودن، تا چه حد مي‌تواند براي پرسپوليس مفيد باشد؟

بله، او واقعا فرد باشخصيتي است كه اميدوارم حضورش در پرسپوليس مفيد و موثر باشد.

موفقيت يحيي مستلزم زمان است و اين‌كه توانايي‌هاي فني و ارتباط عاطفي مناسب در برخورد با بازيكنان ارائه كند.او بازيكن همين تيم بوده است و براي خيلي از بازيكنان فعلي‌مان يا الگو يا همبازي محسوب مي‌شود، ولي اگر به يحيي فضاي مناسب داده نشود متاسفانه همان اتفاقي براي او تكرار مي‌شود كه براي من افتاد و نتيجه‌اش را همه ديديم.

كاش از پيشكسوت‌هاي ديگر پرسپوليس هم در سرپرستي اين تيم استفاده مي‌شد.

زماني از آقاي زادمهر ـ كه پيشكسوت خوشنامي است ـ در اين سمت استفاده شد، ولي سرپرستي كاري صرفا اجرايي است كه مثل همه مشاغل ديگر مهارت‌هاي خود را طلب مي‌كند و آقاي زادمهر شايد زياد براي اين پست مناسب نبود.فكر مي‌كنم در پرسپوليس هم مثل برخي باشگاه‌هاي ديگر لازم باشد افرادي از پست كمك سرپرستي كارشان را آغاز كنند تا به مرور مراحل اوليه اين كار را طي كنند.

عاشوري چشم‌انداز اين فصل پرسپوليس را چطور مي‌بيند؟ آيا همچنان در اواخر جدول تلاش خواهد كرد؟

به هيچ وجه.صرف نظر از هرگونه تعصبي مي‌گويم پرسپوليس در حال رفع نقاط ضعفي است كه پس از آن، صعود تيم تا رده‌هاي بالا و حضور در جمع ۶ تيم بالايي جدول را خواهد ديد.

برخي مي‌گفتند در شهرآورد ژوزه تيم را ارنج نكرده است.اين درست است؟

نه، اينطور نبود و شما ديديد كه پرسپوليس در بازي بعد از شهرآورد هم با همان آرايش وارد شد و به عنوان نمونه مهدوي‌كيا در هافبك دفاعي كار كرد.ژوزه به هيچ وجه به كسي اجازه دخالت در كارش را نمي‌دهد.

آيا درست است كه مهدوي‌كيا در ۳۵ سالگي در هافبك دفاعي بجنگد؟

قبل از مهدوي‌كيا به سامان آقازماني جوان اين فرصت داده شد، ولي متاسفانه او نتوانست از آن فرصت در جهت علاقه‌مندكردن هواداران به بازي خود بهره ببرد. بنابراين با مصدوميت سوسا و هافبك كره‌اي، ژوزه بازيكني جز مهدوي‌كيا را در اختيار نداشت تا كار او را پيش ببرد.

امكان اين وجود نداشت كه از كريم باقري بهره ببرد؟

باقري يك رهبر واقعي در زمين و چهره‌اي باشخصيت است، ولي وزن او مقداري زياد شده است.

پيشنهادي براي همكاري به شما نشده است؟

در ابتداي فصل، پيشنهادهايي دريافت كردم كه آنها را با رويانيان طرح كردم ولي او دستور داد كه به دليل نياز پرسپوليس بمانم و آماده‌سازي اين تيم را شروع كنم.من هميشه عاشق كار در تيم‌هاي پايه و پرورش بازيكنان خوب بوده‌ام ولي چند سالي كه اين كار را انجام دادم، متوجه شدم ابتدايي‌ترين امكانات هم در اختيار اين كار قرار نمي‌گيرد؛ بنابراين به مربيگري تيم‌هاي بزرگسال آمدم و بعد از صنعت، پيكان و پاس به پرسپوليس آمدم.در حال حاضر هم از يكي از باشگاه‌هاي مطرح اماراتي پيشنهادي دارم كه در آن تيم به عنوان دستيار برانكو ايوانكوويچ و در كنار مربياني چون گمالويچ و انور، مشغول به كار شوم.اگر هماهنگي‌هاي لازم در اين زمينه كامل شود به امارات خواهم رفت.

حق و حقوق خود را از پرسپوليس دريافت كرده‌ايد؟

بله در اين زمينه با پرسپوليس به توافق مشتركي رسيده‌ايم.

شرايط تيم ملي را چگونه مي‌بينيد؟

ما هنوز براي راهيابي به جام جهاني شانس داريم.باخت ما به لبنان تنها يك اتفاق بود مثل باخت كره به لبنان در دور مقدماتي.شايد اين اتفاق‌ها تا سال‌هاي طولاني تكرار نشود. منتها مربيان و بازيكنان بايد جلوي اشتباه و اتفاق را بگيرند.زمين بسيار بد بازي بيروت، جلوي بازي روان ايران را مي‌گرفت و نبود بازيكني مثل جباري در زمين خيلي حس مي‌شد.

معتقدم اگر مسئولان به فوتبالمان به شكلي صحيح رسيدگي كنند، مشكلي در رفتن به جام جهاني نداريم و با همين نفرات هم مي‌توانيم موفق به اين كار شويم.زماني از آسيا و اقيانوسيه فقط يك تيم به جام جهاني صعود مي‌كرد كه آن تيم يا ما بوديم يا كره يا كويت.بعدها عربستان و سپس ژاپن هم به اين جمع اضافه شدند.در هر صورت ساير كشورها با كار و برنامه‌ريزي پيشرفت كردند ولي ما به حرف‌زدن‌هاي بي‌فايده اكتفا كرده‌ايم.بايد آنقدر كار كنيم كه نبود سه بازيكن آن طور ما را دچار ضرر نكند كه اتفاق بازي با لبنان تكرار شود.

ولي فوتبال ما خيلي افت كرده است.

وقتي با بي‌توجهي به فوتبال پايه اينقدر بابت بازيكن جوان در مضيقه هستيم، معلوم است افت مي‌كنيم.الان به‌عنوان نمونه بايد در پرسپوليس براي جوان‌هايي نظير افشين اسماعيل‌زاده در پست دفاع وسط، سعيد قدمي در دفاع چپ، سيف‌الهي و خان‌زاده در برنامه‌هاي آينده جاهايي در نظر بگيريم تا آنها بتدريج با حضور ۱۰ دقيقه‌اي يا يك ربعي خود در كنار بزرگ‌ترها، كار را از آنها بگيرند.

۱۳۹۱/۷/۳۰

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...