قسمت اول-رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار هزاران دانشجو ودانشآموز چهارشنبه گذشته سخن از سقوط 30 رتبهاي آمريكا از نظر اقتدار و وجاهت جهاني طي 30 سال گذشته به ميان آوردند و آن را بهعنوان يك واقعيت كه خود آمريكاييها هم انكار نميكنند، مطرح فرمودند. سقوط 30 پلهاي يا 30 رتبهاي آمريكا طي 30 سال گذشته چه بوده است؟ اين سقوط در برابر چه قدرتي صورت گرفته است؟ احصاي موارد آن به ما كمك ميكنند دستاوردهاي انقلاب اسلامي را از همين منظر مورد بازخواني قرار دهيم.
آنچه در زير ميخوانيد احصاي شماري از اين رتبهها و پلههايي است كه آمريكا را از تخت ابرقدرتي فرو انداخته است.
1-آمريكاييها از سال 32 تا 1342 طي يك دهه در ايران برنامههايي پياده كردند تا از وقوع يك انقلاب سرخ اسلامي جلوگيري كنند. آنها هزينههاي انقلاب سفيد را متحمل شدند. اما ناباورانه انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) در ايران رخ داد. انقلاب موسايي امام (ره) در برابر نظام فرعوني سلطه جهاني رخ داد و يكي از بزرگترين پايگاههاي قدرت آمريكا در جهان يعني ايران سقوط كرد و به دست مردم افتاد.
اين سرآغاز نخستين سقوط ابرقدرتي آمريكا بود. ملت ايران با انقلاب اسلامي در سال 57 يك پله آمريكا و اذنابش را در منطقه وجهان به زير كشيد.
2- غرب و بويژه آمريكا برنامه پيچيده و عظيمي براي اسلامزدايي در مجامع و بلاد اسلامي طراحي كرده بودند. آنها اسلام را دشمن اصلي ليبراليسم ميدانستند و در دو رشته اسلامزدايي و جعل اسلام آمريكايي هرچه توانستند كردند. اما وقوع انقلاب اسلامي در ايران به رهبري يك اسلامشناس واقعي، آنهم با هدف اجراي احكام الهي در ايران، نشان داد آمريكا در رسيدن به اهداف خود در اين زمينه شكست خورده است و با ظهور اسلام و احياي دين در عصر ما و برگشت بشريت از مكاتب ماترياليستي بويژه ماركسيسم و ليبراليسم دومين سقوط آمريكا از پله ابرقدرتي رخ نمايي كرد. اسلام نقطه اميد مسلمانان و ملتهاي آزاد جهان ، براي رهايي از زنجيرهاي اسارت قدرتهاي جهاني كارآمدي خود را نشان داد.
پيروزي اسلام و ظهور آن بهعنوان يك مكتب نجات بخش يك پله ديگر آمريكا را از تخت ابرقدرتي پايين كشيد.
3- تمامي راهكارهاي نظامي ، سياسي و فرهنگي غرب به رهبري آمريكا براي نابودي انقلاب به شكست انجاميد؛ راه اندازي جنگ داخلي و تحريك قوميتها و مذاهب ، حمايت از تروريسم ، جنگ تحميلي 8 ساله، جنگ نرم و بهكار گرفتن انقلابهاي رنگي در ايران به شكست انجاميد و نشان داد ريشههاي انقلاب و اسلام در بنمايههاي حركت ملت ما آنقدر قوي و مستحكم است كه با اين نقشههاي عظيم و پيچيده از پاي در نميآيد، حتي روزبه روز قدرتمندتر ميشود. ضعف و ناتواني آمريكا در شكست دادن انقلاب ، سومين سقوط از پله ابرقدرتي آمريكا بود.
4- غرب و بويژه آمريكا همه تلاش خود را به كار گرفتند تا در ايران يك الگوي موفق و كارآمد از حكومت اسلامي شكل نگيرد.
مشغول سازي رهبران انقلاب بهخود، بويژه در ساحات سياسي و نظامي از جمله اين اقدامها بود. اما از ميان آتش وخون در جنگ وگرد وخاكهاي سياسي و تروريسم بيرحمانه كه شمار عظيمي از رهبران جمهوري اسلامي را به خاك و خون كشيد ، نظامي نيرومند سربرآورد كه تجربه موفق زيست عزتمندانه كه در يك مبارزه دائمي با آمريكا است را به نمايش درآورد. اين درد ناكترين حادثه براي آمريكاييها بود. آنها نميخواستند بشريت متوجه شود كه يك الگوي موفق و كارآمد وجود دارد كه ميتواند آنها را در برون رفت از بحرانها، مديريت و رهبري كند. اين چهارمين مرحله از سقوط ابرقدرتي آمريكا بود.
5- غرب و آمريكاييها تلاش خود را كردند كه الگوي جمهوري اسلامي موجب بيداري اسلامي در منطقه و جهان نشود. آنها براي بيريخت نشان دادن جمهوري اسلامي از هيچ تلاشي فرو گذار نكردند، اما موفق نشدند. اكنون شيپور بيداري اسلامي در بلاد اسلامي به صدا در آمده و ديكتاتورهاي 30 ساله را به خاك افكنده است. امروز فرياد الله اكبر و بازگشت به زندگي اسلامي عزتمندانه ازچهار گوشه جهان اسلام به گوش ميرسد. اين فرياد مقدس ترتيبات امنيتي آمريكا در منطقه و جهان را بههم زده است. اين پنجمين پله از سقوط ابرقدرتي آمريكا بود. امروز مردم مسلمان جهان و منطقه پشيزي براي هارت و پورتهاي آمريكا قائل نيستند و از آن ترسي ندارند.
6- غرب و بويژه آمريكا از نيمقرن پيش با طراحي يك نظام جعلي بهنام رژيم اشغالگر قدس ميخواستند يك پايگاه نظامي، سياسي وجاسوسي براي كنترل رژيمهاي وابسته ايجاد كنند و دامنه ارضي و سياسي آن را با جنگهاي تجاوزكارانه بسط دهند. با ظهور انقلاب اسلامي اين حركت متوقف شد.
تمامي نقشههاي آنها از جمله نقشه شوم خاورميانه بزرگ با عرض جغرافيايي از نيل تا فرات و طول دربرگيري همه جهان اسلام، به شكست انجاميد. دو قدرت بزرگ در داخل و خارج سرزمينهاي اشغالي به نام " حماس" و " حزب الله" شكل گرفت و در دو جنگ حماسي، نبرد 33 روزه ونبرد 22 روزه پوزه اسرائيل غاصب را به خاك ماليدند. دامنه تصرفات رژيم صهيونيستي متوقف شد وامروز اين رژيم در داخل خود با بحرانهاي سختي روبهرو است . ششمين پله از سقوط ابرقدرتي آمريكا و غرب در شكستهاي پي در پي فرزند نامشروع آنها در منطقه روزبهروز رخنمايي ميكند و اين دردناكترين شكست براي آنها بود و ما هر روز صداي آه وناله باند تروريستي مستقر در كابينه رژيم صهيونيستي را ميشنويم.
7- نزديك به يك دهه است ، پنج قدرت جهان به رهبري آمريكا سر يك ميز مذاكره با ايران مينشينند و التماس ميكنند تا ملت ايران پيشرفتهاي خود را بويژه در مورد فناوري صلحآميز هستهاي متوقف كند. آنها متوجه نيستند كه نفس اين نشستها اولا اعتراف به كارآمدي و پيشرفت نظام جمهوري اسلامي در همه عرصهها وشكست تهديدها و تحريمهاي آنهاست ثانيا ؛ اعتراف به افول قدرت خود آنهاست و پذيرش اينكه بالاخره با آن همه توطئهها سرانجام بايد سرميز مذاكره بنشينند و التماس كنند.
ثالثا: بفهمند چيزي گير آنها نميآيد وملت ايران كار خود را ميكند واعتنايي به تهديدات آنها ندارد. اين يعني افتادن در وادي دريوزگي و بيچارگي و سردرگمي در مهار قدرت ايران و قدرت فزاينده ملت ايران كه صدايش در همه منطقه و جهان شنيده ميشود. اگر ما يك قدرت تعيين كننده نبوديم آن طرف 5 قدرت جهان به علاوه آمريكا پنجه در پنجه ملت ايران نميانداختند. اندازه اين قدرت هرچه باشد همان است كه از قدرت آمريكا و غرب در جهان كاسته شده است . اين هفتمين پله سقوط آمريكا از ابرقدرتي در دنيا است.
8- انگليسيها در جذب نخبگان انقلاب مشروطيت وآمريكاييها در جذب نخبگان در نهضت ملي موفق بودند آنها موفق شدند دو نهضت عظيم مشروطيت و نهضت ملي شدن نفت را به شكست كشانند. اما در انقلاب اسلامي اين امام و رهبري معظم انقلاب بودند كه مديريت و رهبري نخبگان را به عهده گرفتند و نگذاشتند آنها به دامن سرويسهاي جاسوسي دشمن و نوكري آنها بيفتند.امروز در ايران وغرب فقط مشتي طوق بندگي و نوكري آمريكا را به گردن دارند كه از درجه نخبگي سقوط كردهاند وحتي اصلا نخبه نيستند. لذا آمريكاييها هيچوقت نتوانستند در داخل يك اپوزيسيون نيرومند عليه نظام را شكل دهند.
كساني كه نوكري آنها را پذيرفتند اغلب بنده شكم و شهوت هستند و حاضر نيستند براي پيشبرد مقاصد آمريكا در ايران يك سيلي را تحمل كنند. يك مشت اپوزيسيون خوش نشين عياش در غرب روي دست آمريكاييها مانده است و نميدانند با آنها چه كنند. هشتمين سقوط از پله ابرقدرتي آمريكا ناكامي آنها در ضربه از درون از طريق نخبگان بوده است و اين عقيم بودن تئوريهاي آنها را نشان ميدهد.
سقوط 30 رتبهای اقتدارابرقدرتی آمریكا
محمد كاظم انبارلویی
۱۳۹۱/۸/۱۳