نسخه چاپی

گذاری بر زندگی علامه حسن زاده آملی

عکس خبري -گذاري بر زندگي علامه حسن زاده آملي

محمود فروزبخش:حسن حسن زاده آملی پس از طی مقدمات حوزوی در آمل به تهران رفت و برای ادامه راه به دنبال استاد راه گشت. عاقبت دو نفر را برای خود بهتر از دیگران یافت: استاد مهدی الهی قمشه ای و علامه شعرانی.
14 سال در تهران بود و از محضر آن دو بهره ها برد. استاد کسی است که قسمتی از «تاریخ شدن» انسان است. برترین استاد برای شدن علامه حسن زاده آملی، بدون شک علامه شعرانی بوده است. کسی که در ملاقات های اول، حسن را تحویل نمی کند. طلبه تازه به تهران آمده اصرار می کند و سرانجام علامه می پذیرد. 13 سال از سحر تا ظهر به صورت پیوسته و بدون ساعتی توقف از او درس می آموزد و سرانجام از او اجازه اجتهاد می گیرد. تا اين جا مسئله خاصی رخ نداده است و همه طلاب در فقه و اصول زحمات فراوانی می کشند تا سرانجام خود مجتهد می شوند. مسئله اساسی آن جاست که علامه شعرانی یک باغ است که در آن میوه های فراوان موجود است و حسن زاده قصد میوه چینی دارد پس دست به درخت ریاضیات و حساب دراز می کند و پس از آن هیئت و نجوم را نیز فرامی گیرد و چندین سال تقویم استخراج می کند.

بعدها علامه شعرانی می گوید: آخوند باید طب بداند!

حسن زاده هم رو به سوی آموختن تشریح می کند اما کتاب های تشریح به زبان فرانسه است. او یک فرد دانشگاهی می یابد که زبان فرانسه می داند به او عربی یاد می دهد و در ازایش فرانسه می آموزد!

در اين سال ها از محضر اساتید دانشگاهی فلسفه هم فلسفه مشا می آموزد و آن را با درس استاد فاضل تونی محکم می سازد. سپس به سراغ عرفان اسلامی می رود. عرفان که بدون اخلاق معنا ندارد و استاد الهی قمشه ای خود درس جامع و کامل اخلاق است. الهی قمشه ای استاد ادبیات هم هست و اين فرصتی است که حسن زاده تبحر خود را در اين زمینه نیز فزونی بخشد. او بعضا اشعارش را برای استاد الهی قمشه ای می خواند و غالبا مورد پسند استاد واقع می شود. همه ما اسم مهدی الهی قمشه ای را به عنوان مترجم قرآن شنیده ایم اما بعید می دانم که کسی بداند که مرحوم الهی قمشه ای خط خوبی هم داشته است. علامه حسن زاده آملی نیز در خوشنویسی تبحر داشته است که البته بعدها افسوس می خورد که چرا اين یک فن را ادامه نداده است.

تهران برای علامه مکانی بوده است که هر ثانیه از زمانش وقت علم آموزی شده، حتی آن روز برفی که کسی از خانه بیرون نمی آمده و علامه حسن زاده اکراه داشته که به خانه استادش علامه شعرانی برود عاقبت دل یک دل می کند و سختی راه را تحمل می کند. در می زند و وارد خانه استاد می شود. استاد می پرسد چرا دیر کردی؟ جواب می دهد که تردید داشتم که امروز بیایم و شما امروز را وقت درس ندانید و بگویید تعطیل است.

علامه شعرانی می گویند: در راه که می آمدی گداها مشغول گدایی بودند یا امروز را تعطیل کرده بودند؟

حسن زاده آملی به استاد جواب می دهد: وقتی می آمدم کنار جاده بساط گدایی شان پهن بود.

استاد گفت: پس ما چرا گدایی نکنیم ما گدای علمیم!

در تهران حسن حسن زاده آملی بدون لحظه ای اتلاف وقت از درس های خارج سایر اساتید چون آیت الله محمدتقی آملی نیز استفاده کرده است. تا آن که عزم قم می کند. معمولا آقایان در همین جا دست از شاگردی برمی دارند اما انگار برای علامه حسن زاده اين آغاز راه است. او ابتدا به نزد علامه طباطبایی می رود نام علامه طباطبایی را ما با المیزان می شناسیم حال آن که علامه حسن زاده آملی ریاضیات و حساب را نزد ایشان تکمیل می کنند. البته دور از ذهن هم نیست که یک فیلسوف بزرگ را در ریاضیات و هندسه در درجه عالی بدانیم وقتی که سر در آکادمی افلاطون نوشته شده بود «کسی که هندسه نمی داند آکادمی نیاید.»

درس آموزی نزد علامه طباطبایی بیش از 17 سال به طول می انجامد. علامه حسن زاده آملی تا عالی ترین سطح فلسفه صدرایی را در محضر علامه طباطبایی می آموزد. در محضری که شاگردان فراوانی در آن تربیت یافتند البته همیشه درس ها پررونق هم نبوده، شده بود که درس علامه طباطبایی هم مثل درس علامه شعرانی فقط یک نفر مشتری داشته باشد و آن هم حسن حسن زاده آملی.

عرفان نظری را هم تا حد عالی از علامه محمد حسین طباطبایی آموخت و کتاب های بزرگی چون فصوص الحکم ابن عربی تاثیر فراوانی بر جان و وجود علامه حسن زاده آملی گذاشته است.

از دیگر بحث ها قطعا تفکر وتدبر در قرآن است، مگر می شود کسی در محضر علامه طباطبایی باشد و از اين مهم دور بماند. علاوه بر اين شاگردان نزدیک علامه طباطبایی یک کار قشنگ دیگر هم می کردند. چند نفری دور هم جمع می شدند و از روی بحارالانوار علامه مجلسی می خواندند و بحث می کردند و گاهی یک حدیث را اصلا از لحاظ سند صحیح نمی دانستند! زیرا علمایی چون علامه طباطبایی و یا حضرت امام خمینی بر اين اعتقاد بودند که اين طور نیست که همه احادیث بحارالانوار صحیح باشد.

اين کارها خطر هم داشت. اين جور بها دادن به فلسفه ملاصدرا و تمرکز بر بحث های ابن عربی و ایراد وارد کردن به برخی احادیث بحارالانوار، چیزی نیست که برای انسان گران تمام نشود. سیلی که بر صورت علامه طباطبایی از جانب متحجرین زده شد سرخی اش بر گونه علامه حسن زاده آملی هم هست لیکن به قاعده «بخشش از بزرگان است» سکوت کردند و ما فقط می دانیم که اين چند جلد بحارالانوار تصحیح شده را علامه طباطبایی گذاشت داخل یک گونی و برد انداخت درون زیرزمین تا محتوای تلاشش برای همیشه مفقود بماند. اما اين دانه زیر آن زیرزمین بعدها سر برآورد و در آب و هوای بهتری جوانه ای از جنس تعقل می دهد تا درخت شود که امروز اکسیژن معرفتی ما را تامین کند.

به هر حال علامه تمام اين سال ها را در کمال سختی و در عین بی پولی پشت سر گذاشت و در حوزه علمیه کلاس های درس فراوانی نیز تشکیل داد و خود به تدریس ریاضیات، نجوم، طب، فلسفه و عرفان اسلامی پرداخت و فراوان شاگرد پرورش داد. گاهی اوقات از همین تدریس ها، مباحث جمع که می شد، خودش یک کتاب می شد و بعضی اوقات چندین جلد. تعداد کتاب های علامه حقیقتا از شمارش خارج است اگر بگوییم بیش از صد و پنجاه اغراق نکرده ایم. به طور رسمی بالای نود جلد از کتاب های ایشان اکنون موجود است و مابقی را فعلا صلاح نمی دانند چاپ کنند و به وقتش اين مهم صورت خواهد گرفت.

استاد حسن زاده آملی مصحح گران سنگی هستند و بسیاری از آثار مهم علم و تمدن اسلامی را در علوم متنوع تصحیح کردند و ما امروز می توانیم از این گنجینه عظیم استفاده کنیم. این تصحیح ها از عقلی ترین متون فلسفه مشا و صدرا گرفته تا هیئت و ریاضیات تا کتاب حدیثی و تفسیر قرآن منهج الصادقین ملافتح الله کاشانی و تصحیح کلیله و دمنه. تصحیح کار اهل دقت است و شعر از اهل ذوق. و علامه در هر دو بحث استادند. دیوانی از ایشان هست که غزل ها، مثنوی ها و دوبیتی هایش بخشی از اشعار این بزرگوار است.

علامه حسن زاده آملی در تمامی اين سال ها از تهذیب نفس غافل نبوده است و در سیر و سلوک آقای الهی (برادر علامه طباطبایی) را استاد خویش قرار می دهد. اين مرد باکرامت بزرگ پشتیبان معنوی علامه حسن زاده آملی بوده است.

حال از عمر شریفش 83 سال می گذرد. چهره ماندگار شدن و فراوان تمجید و تعریف برای او ارزشی ندارد. بعد از فوت همسرش در 1383 به زادگاه مادری، یعنی همان روستای در میان کوه های سربه فلک کشیده رفته تا در همان لاریجانی که ظاهرش دو رنگ دارد و باطن مردمانش یک رنگ، در خلوت یک ده باطراوت مازنداران، هنوز میان کتاب ها زندگی کند و برایش فرقی نداشته باشد که فلان کتابش به چاپ چندم رسیده است. هنوز می نویسد و اگر پیری و وضعیت جسمانی اجازه دهد شاگرد تربیت می کند.

اين نفس عادت به بی مطالعه بودن ندارد و زندگی روزانه علامه در محاصره کتاب هاست و شاید بپرسید اين همه خواندن برای چیست؟

من به جای او جواب می دهم که بعضی حرف های علامه شاید اکنون مشتری نداشته باشد لیکن چرخ زمان می چرخد و برای نسل آدمی، فرزندان برتری می آیند که برای تعمق بیشتر و فهم دقیق تر آیات سوره توحید، نیازمند متون دیگری هستند. عالم آیینه ای پیش روی اسما و صفات حضرت حق است و طبق همین قاعده، حَسن آیینه تمام قد حُسن قرآن است. او برای قد کشیدن این آیینه و برای هرچه پیراستن زنگار از آن، هفتاد سال است که احرام بسته.

۱۳۹۰/۱۲/۱۷

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...