نسخه چاپی

یك هفته روز جانباز است اما بقیه سال....

سهم ما از انقلاب

عکس خبري -سهم ما از انقلاب

خواهر با شمایم! شما سهمتان را دادید. سهمتان همین نیش هایی بود كه زدید. دست شما درد نكنه. حالا تا قلبتان از كار نیافتاده، بفرمایید برید. بیاین برین...

مرد [رو به عباس حیدری، ملتمسانه و مودبانه]:ببخشید! من خانومم قرص های قلبشون یادشون رفته متاسفانه بیارن، و سرشون مرتب داره سنگین می شه، و اگر بیفتن می دونین که... .می خواستم از محضرتون خواهش کنم که ما سهممون رو بدیم و... .

عباس حیدری:سهم چی رو آقا؟

مرد:سهم آزادی مون رو، اگه اجازه بدید.

.
.
.

مرد [کمی صدایش را بالا می برد]:بدتون نیاد، اصلا این کار شما زوره، غیر منطقیه، من اصلا باورم نمی شه که این سر و صداها به خاطر بیماری شماست. این یه بهانه است. مگه نه؟

زن [فریاد می زند]:شما مقاصدتون سیاسیه و ما رو ملعبه ی دست این سیاست بازی هاتون کردین. کیه که نمی دونه که شما به اندازه ی کافی از این جنگ غنائم بردید. یخچال، کولر، تلویزیون، بلیط هواپیما، حق تحصیل دانشگاه و هزار چیز دیگه که من نمی دونم. پس دیگه چی می خواید؟

[عباس سمت در آژانس می رود]

اصغر:چی شده عباس؟

[عباس کرکره های آژانس را بالا می کشد، رو به مردم]

عباس حیدری:بفرمایین برین. همه ی اون هایی که فکر می کنن ما یخچال و کولر و دانشگاه گرفتیم، حالا خوشی زده زیر دلمون، بیان برن. ما توقعی نداشتم. ما سر زمین بودیم با تراکتور، جنگ هم که تموم شد برگشتم سر همون زمین؛ بی تراکتور. آقاجان ما دفترچه بیمه هم نگرفتیم. حالا خیلی برامون زوره. خیلی زوره یه همچین تهمت هایی بزنن. یه همچین حرف هایی بشنوم.
خواهر با شمایم! شما سهمتان را دادید. سهمتان همین نیش هایی بود که زدید. دست شما درد نکنه. حالا تا قلبتان از کار نیافتاده، بفرمایید برید. بیاین برین...

بخشی از فیلم آژانس شیشه ای، ابراهیم حاتمی کیا

۱۳۹۹/۱/۲۰

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...