نسخه چاپی

از عطش حسین حیا كردم!

آنگاه كه رگ دو دستم را در حمام فین كاشان زدند؛ چون خون از بدنم می رفت تشنگی بر من غلبه كرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه كشید پسر فاطمه؟

به گزارش نما به نقل از باشگاه خبرنگاران، وبلاگ به سوی بهشت در چدیدترین نوشته خود آورده است:

آیت الله اراکی فرمود:شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت .

پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت : خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت : نه با تعجب پرسیدم : پس راز این مقام چیست؟ جواب داد : هدیه مولایم حسین است ! گفتم چطور؟

با اشک گفت : آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم می رفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد ...

آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت : به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.

۱۳۹۱/۹/۳

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...