نسخه چاپی

گفت‌وگو با حسین طاهری، كارگردان سریال سلمان و مجری طرح «در چشم‌ باد»

حبیب، رفیق همه ما بود

عکس خبري -حبيب، رفيق همه ما بود

او با همه رابطه دوستانه‌ای داشت و از كسانی مانند كامبیز دیرباز، پارسا پیروزفر، سعید نیكپور و... بپرسید آنها هم از رابطه گرم و صمیمانه او خواهندگفت. او یك رفیق تمام و كمال بود. حیف شد او را از دست دادیم و نتوانستیم از توانایی‌های چنین بازیگری بهتر و بیشتر استفاده كنیم.


سریال «در چشم‌ باد» یکی از پربازدیدترین سریال‌های دهه۸۰ بود که هنوز هم با وجود گذشت یک دهه از آن مورد استقبال قرار گرفته و بیننده را مجاب کرده مجدد آن را تماشا کند. برای همین هم هنوز نام این سریال و بازیگرانی که به‌خوبی نقش‌آفرینی کرده‌اند در خاطرها باقی مانده‌است.

بازیگران ایرانی و تاجیکی که با بازی روان و خوب‌شان موجب شدند بیننده آنها را باور کند و همراه‌شان شود. چندی پیش خبر درگذشت حبیب‌ الله عبدالرزاق‌اف، بازیگر تاجیکی که در این سریال نقش «حسام آقا» را بازی می‌کرد، منتشر شد.

بازیگر سرشناس تاجیک که تا قبل از فوتش نقش‌های بسیاری بازی کرد و در دوران شوروی سابق در بیش از ۱۰۰فیلم نیز به بازیگری پرداخت.

به بهانه پخش مجدد این سریال و درگذشت این بازیگر خوش آوازه تاجیکی با حسین طاهری، مجری طرح و ناظر پروژه گفت‌وگو کردیم.

کسی که بیشتر عمر کاری خود را در تلویزیون گذرانده‌است و در حال حاضر نیز تهیه‌کنندگی سریال در حال ساخت «سلمان فارسی» را برعهده دارد.



آقای طاهری! آغاز پروژه سریال درچشم‌ باد از سال ۱۳۸۲ آغاز شد و به مدت پنج‌سال هم طول کشید. مراحل اولیه ساخت آن چطور طی شد؟


من ابتدای سال۸۴ به پروژه ملحق شدم و فاز نخست این مجموعه به تهیه‌کنندگی آقای رضا انصاریان و کارگردانی مسعود جعفری جوزانی بود. به دلیل اختلاف‌هایی که بین دوستان داخلی پروژه ایجاد شد، سازمان تصمیم گرفت تهیه‌کنندگی این مجموعه از آقای انصاریان به مرحوم حبیب‌ا... کاسه‌ساز محول شود. از اواخر سال۸۳ آقای کاسه‌ساز به عنوان تهیه‌کننده سریال درچشم‌باد همکاری‌شان را با این پروژه آغاز کرد و من هم ابتدای سال۸۴ و آغاز فازجدید به سریال درچشم‌باد پیوستم. با این حال در جریان نسبی آغاز کار بودم و شروع در لوکیشنی بود که به «خانه سمندون» شناخته می‌شد؛ خانه‌ای در پامنار. آن زمان به دلیل همان اختلافاتی که به آنها اشاره کردم باعث شده‌بود بازیگران تاجیک‌مان به تاجیکستان برگردند تا مجدد از آنها دعوت به ادامه کار شود. سال۸۴ که فاز جدید آغاز شد از مرحوم حبیب‌ا... عبدالرزاق‌اف و لطافت یوسفی، بازیگران تاجیکی مجدد دعوت شد تا به ادامه کار بپردازند. در همان زمان نیز به دنبال بازیگر تاجیک دیگری بودیم که بازیگر مقابل آقای پارسا پیروزفر باشد. برای همین هم همراه آقای جوزانی، امیر کریمی و فیلمبردار به تاجیکستان سفر کردیم تا بازیگر موردنظر را نیز انتخاب کنیم. ستاره صفرخواه به این شکل به مجموعه درچشم‌باد اضافه شد. آن زمان خانم صفرخواه، مجری خبری تلویزیون تاجیکستان بود و قرارداد را بستیم و به ایران آمدیم.


سختی‌های ساخت سریال در آن دوران چه بود؟


مثل همیشه یکی از بخش‌های دشوار سریال‌سازی بحث نقدینگی است. سختی دیگری که در این سریال داشتیم بخش پیش‌تولید و ساخت و سازهایی بود که قبل از فیلمبرداری باید آماده می‌شد. تنوع لوکیشن‌ها و پربازیگر بودن این سریال سختی‌های کار را چند برابر کرده‌بود. فرصت کافی نیز برای پیش تولید نبود و همین موضوع فشار کار را برای عوامل سریال دشوارتر می‌کرد.



قاعدتا حواشی و اختلاف‌نظرهایی که در فاز نخست سریال شروع شد هم به این سختی و کندی دامن زده‌ بود؟

درست است. در فاز نخست که اختلافاتی پیش آمد باعث شد سازمان به یک جمع‌بندی برسد و تصمیم بگیرد تهیه‌کننده سریال تغییر کند. تغییر تهیه‌کننده و انجام جابه‌جایی‌ها باعث شد ریتم ابتدا کند باشد تا این‌که به روال بیفتد. اما در هر صورت مشکلاتی که به آنها اشاره کردم با این تغییرات نیز همچنان وجود داشت. چون ساخت چنین سریالی نیاز به پیش‌تولید قوی‌ای داشت که زمان کم باعث شد پیش‌تولید آن‌طور که باید برای فیلمبرداری حاضر و آماده نباشد که قاعدتا در روند فیلمبرداری اثرگذار بود.


واکنش‌هایی را که بعد از پخش سریال برای اولین‌بار از شبکه یک سیما آمد به خاطر دارید؟

از آنجا که سریال درچشم‌باد سریال ارزشمندی بود از همان پخش قسمت‌های اول با استقبال از سوی مخاطبان مواجه شد. این سریال دارای چند شاخصه مهم از نگاه فرهنگی بود و توجه ویژه آقای جوزانی به خرده‌فرهنگ‌ها در این سریال بسیار محسوس و حائز اهمیت است. او توانست به‌خوبی در این سریال مجموعه‌ای از خرده‌فرهنگ‌هایی را که در دهه‌های مختلف به وجود آمده به نمایش بگذارد. در کنار این موضوع نگاه کلان ایشان به موضوع دفاع مقدس و جنگ‌تحمیلی نیز بسیار به‌خوبی به نمایش درآمد. بحث موضوع انقلاب اسلامی نیز که جزو دغدغه‌ها و باورهای آقای جوزانی بود و از همه مهم‌تر نگاه ملی و توجه به ایران و ایران‌دوستی نیز در این سریال به‌خوبی در هم تنیده‌بود و بازتاب خوبی را نیز به‌همراه داشت. به طوری که بعد از گذشت ۱۱سال و پخش مجدد همچنان هم مخاطب‌ها آن را دوست داشته و به تماشایش می‌نشینند.



همان‌طور که شما اشاره کردید استقبال از این سریال با وجود گذشت بیش از ۱۰سال نشان از خوش‌ ساخت بودن آن دارد. به نظر شما علت ضعف در ساخت سریال‌سازی چیست؟

تلویزیون دانشگاهی است برای سینمای ایران و آموزشی برای نسل آینده‌است. خوشبختانه افراد بزرگی مانند آقای جعفری‌جوزانی و میرباقری هستند که صاحب‌نظر و مولفند. لازم است تا کسانی مانند این بزرگان دائم در حال کارکردن باشند اما می‌بینیم که در واقعیت این‌طور نیست و کسی مانند جعفری‌جوزانی نزدیک به ۱۰سال است کاری انجام‌نداده و طرح‌ها و پیشنهادهایش سرانجامی نداشته‌است. در صورتی که چنین بزرگانی همیشه باید کار و فرصتی داشته‌باشند تا ایده‌های خود را پیاده کنند. جامعه امروز ما از لحاظ فرهنگی به این افراد نیاز دارد.



نحوه تعامل تلویزیون با کارگردانان و نویسندگان شاخص باید چطور باشد؟

با وجود آن که من همیشه گفته‌ام تلویزیون خانه من است اما می‌بینم که گاهی از موضوعات مهمی غافل می‌شود. سرمایه ما در تلویزیون تنها ساختمان و امکانات نیست بلکه سرمایه ما سازندگان و هنرمندانی‌اند که به عنوان مولف شناخته می‌شوند و از چنین سرمایه‌هایی باید نهایت استفاده را کرد چون همه هنرها روی سر انگشت چنین مولف‌هایی می‌چرخد بنابراین تلویزیون باید به یاد داشته‌باشد از این مولف‌ها همیشه کار خوب بخواهد. کاری که با اهداف سازمان و با اهداف کلان کشور و اهداف آینده کشور گره خورده. باید از این کسانی که استاد ساختن هستند استفاده شود.



حبیب‌ الله عبدالرزاق‌اف جزو بازیگران شناخته‌شده تاجیک بود که توانست بازی خوبی هم از خود در این سریال به یادگار بگذارد. ایشان چطور به این پروژه اضافه شد؟


اقتضای قصه از نظر آقای جوزانی ایجاب می‌کرد از بازیگرهای تاجیک استفاده کند. برای همین هم پس از جست‌وجوی بسیار توانست به آقای حبیب‌الله عبدالرزاق اف و لطافت یوسفی برسد و از آنها برای همکاری دعوت به عمل آورد. نکته مهم در این‌باره شهرت آقای عبدالرزاق‌اف بود که در تاجیکستان بیش از ۱۰۰فیلم در دوره شوری‌سابق بازی کرده‌بود و بازیگری شناخته شده در این کشور محسوب می‌شد و وقتی ما در تاجیکستان بودیم همه می‌دانستند مهمان‌های ایشان هستیم. او از دوران نوجوانی در کار بازیگری بود و روستا به روستا تئاتر کار کرده‌بود. حتی خود او نیز در شهر دوشنبه مجموعه تئاتری داشت که همراه همسر و دیگر اعضای خانواده در آن کار می‌کردند. برای همین هم عبدالرزاق‌اف تقریبا یک بازیگر ویژه و خاص بود و رنگ و لعاب خوبی به پروژه داد. یادم هست آن زمان به ما می‌گفت من بروم دیگر ما را فراموش خواهیدکرد. البته که فراموش نشد؛ اما متاسفانه نشد که چنین همکاری‌هایی ادامه داشته‌باشد و این سریال هم در کشور تاجیکستان پخش نشد. در صورتی که در دوره‌ای می‌شد این کشور هم سریال را ببیند و عبدالرزاق‌اف هم

خیلی دوست داشت این سریال در کشورش دیده شود. حتی دوست داشت که باز هم در آثار ایرانی حضور داشته‌باشد و این پل ارتباطی باقی بماند که از این موضوع هم غفلت شد.



چرا سریال در چشم‌ باد در تاجیکستان پخش نشد؟

کم‌همتی مقامات دولتی بود. چون در آن سال‌ها می‌توانست با یک ارتباط‌محلی یا درخواست وزارت‌خارجه، یا رایزنی فرهنگی یا درخواست دفتر صدا و سیما و... این اتفاق رخ دهد. برای همین فکر می‌کنم در این زمینه سستی صورت گرفت. شرایط خوبی بود و تلویزیون تاجیکستان هم قطعا از آن استقبال می‌کرد. چون کار مشترک بسیار خوبی بود. تقریبا شش‌بازیگر تاجیک در این سریال حضور داشتند و بازی بسیار خوبی هم از خودشان به نمایش گذاشتند. متاسفانه این سریال پخش نشد و تداومی در این زمینه صورت نگرفت.



در زمان کار حبیب‌الله عبدالرزاق‌اف را چطور دیدید؟رابطه ایشان با سایر عوامل این سریال به چه صورت بود؟

او با همه رابطه دوستانه‌ای داشت و از کسانی مانند کامبیز دیرباز، پارسا پیروزفر، سعید نیکپور و... بپرسید آنها هم از رابطه گرم و صمیمانه او خواهندگفت. او یک رفیق تمام و کمال بود. حیف شد او را از دست دادیم و نتوانستیم از توانایی‌های چنین بازیگری بهتر و بیشتر استفاده کنیم.

روزنامه جام جم

۱۳۹۹/۱۲/۱۶

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...