نسخه چاپی

محسن رفيقدوست در گفتگو با نمانيوز تشريح كرد:

نقش اصلی ایران در جنگ 33 روزه چه بود؟

یادم هست من رفتم خدمت آقا و در حیاط قدم می‌زدیم كه ایشان گفتند: «حاج‌محسن! دعا كن بچه‌هایمان شهید بشوند كه اگر اسیر بشوند خیلی بد است»، چون انگار كه همه مسئولین مملكت را گرفته‌اند...

beiroot.jpgامام خامنه‌ای در خطبه‌های نمازجمعه‌شان در دهه فجر نکته‌ای را بیان کردند که موج خبری گسترده‌ای ایجاد کرد و ابعاد آن هنوز برای رسانه‌ها ناشناخته است. «حكام بحرين ادعا كردند كه ايران در قضاياى بحرين دخالت ميكند. اين دروغ است. نه، ما دخالت نميكنيم. ما آنجائى كه دخالت كنيم، صريح ميگوئيم. ما در قضاياى ضديت با اسرائيل دخالت كرديم؛ نتيجه‌اش هم پيروزى جنگ سى و سه روزه و پيروزى جنگ بيست و دو روزه بود.»
اینکه ایران در آن دو جنگ چه نقشی ایفا کرده است؛ ابعاد گوناگونی دارد که محسن رفیقدوست در گفتگو با نمانیوز یکی از جنبه‌های آنرا که کمتر مورد توجه رسانه ها قرار گرفت؛ بازخوانی کرده است:

وقتي اسرائيل لبنان را اشغال كرد، در تصميم‌گيري اينكه برويم يا نرويم من نبودم، اما خبردار شديم كه بايد نيرو ببريم. اول من با چند نفر رفتيم لبنان. در برگشت من در سوريه ماندم و در آنجا پادگان گرفتم و امكانات فراهم كردم، بعد اعلام كرديم نيرو بيايد و يك هواپيما‌ي جمبوجت بدون صندلي آمد. صندلي‌ها را برداشته بودند و كف آن پر از بسيجي بود. خدا ان‌شاءالله نجاتش بدهد، حاج‌احمد متوسليان به آنجا آمدند. من هم همراه افسران سوري رفتم استقبال آنها در فرودگاه، تا از پله بالا رفتم متوسليان مرا بغل كرد و بعد از روبوسي، بلندگو را گرفت و براي همه بسيجي‌ها سخنراني كرد كه ما آمده‌ايم جواب صهيونيست‌ها را پاي كوه صهيون بدهيم. رفتيم پادگان زبدانی سوریه و پادگاني در لبنان. چند صباحي كه گذشت، امام به نظر جديدي رسيدند و گفتند: «راه قدس از كربلا مي‌گذرد». برگرديد بياييد دنبال جنگ، اما چه كرديم؟ به ظاهر نيروهاي سپاه را آورديم. در باطن هرچه به درد بخور بودند آنجا گذاشتيم. يعني هر چه كه مي‌توانستند در هر رشته‌اي آموزش بدهند در لبنان گذاشتيم. نتيجه‌اش شد سپاهي شدن حزب‌الله. در جنگ سي و سه روزه كاملاً مثل ما جنگيدند.
به نمونه ای اشاره کنم؛ در عمليات مهران آقازاده مقام معظم رهبري، بنده‌زاده و فرزندان چند نفر از مسئولان تراز اول کشور در يك دسته بودند، آن‌قدر جلو رفته بودند كه در درگيري دشمن جايي گير كرده بودند كه نه ما مي‌دانستيم و نه دشمن مي‌دانست و يك هفته از اينها خبر نداشتيم. يادم هست من رفتم خدمت آقا و در حياط قدم مي‌زديم كه ايشان گفتند: «حاج‌محسن! دعا كن بچه‌هايمان شهيد بشوند كه اگر اسير بشوند خيلي بد است»، چون انگار كه همه مسئولين مملكت را گرفته‌اند. بعداً معلوم شد كه اينها آمده‌اند عقب و در جايي خودشان را نگه داشته‌‌اند. چنين وضعيتي در سپاه بود و همه در آن بودند مثل پسر رئيس‌جمهور آن موقع، پسر رئيس مجلس و پسر وزير كشور. آنها از هيچي نمي‌ترسيدند. الان حزب‌الله همين شده است. اين روحيه كاملاً منتقل شد و اسطورگي اسرائيل را در هم شكست. لذا فرهنگ سپاه به حزب‌الله و حماس منتقل شد. حتی فرزند سید حسن نصر الله در خط مقدم به شهادت رسید که اثر جدی در نتیجه جنگ داشت.
لذا معتقدم هيچ خطر نظامي ما را تهديد نمي‌كند و واقعاً تهديد نمي‌كند. اسرائيل هرگز جرئت ندارد به ما حمله كند، چون ديگر اسرائيل نمي‌ماند. الحمدلله در همين سپاه و نيروهاي مسلح امكاناتي مخصوص اسرائيل فراهم شده است تا دست از پا خطا نكند.
امام واقعاً يك انسان ناشناخته و ويژه و برتر از يك انسان معمولي بود. قبل از انقلاب با خانواده رفته بودم مصر. مشكلات و بدبختي‌اي را كه جنگ اعراب و اسرائيل براي خانواده‌هاي مصري ايجاد كرده بود، به چشم خودم ديدم. اين مصائب هم زاييده جنگ بود. عده زيادي جوان كشته شده بودند و زن‌ها و بچه‌هايشان رها بودند. بنياد شهيد قبل از جنگ، براي شهداي انقلاب درست شد و موجب عزت خانواده شهدا شد. البته بعد از آن اگر نقصي هست به مجرياني برمي‌گردد كه نتوانستند درست عمل كنند. جالب اینجاست که نهادهایی مانند بنیاد شهید که توسط امام دستور به تاسیس داده شد توسط حزب الله نیز مشابه سازی شده است.

***

71104499783891268875.jpgلازم به يادآوري است روز دوازدهم سپتامبر سال 1997 سه تن از رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان در حمله به یکی از مواضع ارتش صهیونیستی در نزدیکی پایگاه صهیونیست‌ها در محور «سجد» در «جبل الرفیع» در منطقه اشغالی «اقلیم التفاح» در جنوب لبنان به شهادت رسیده و پیکر آنان به دست اشغالگران افتاد. تلویزیون رژیم صهیونیستی بدون اطلاع از هویت این سه نفر، تصویر اجساد آنان را به نمایش گذاشت.مدت زیادی نگذشت که مشخص شد که یکی از این سه تن، سید هادی، فرزند سید حسن نصر‌الله، دبیر کل حزب‌الله است.
انتشار این خبر همانند بمبی در جامعه لبنان صدا کرد و تحول بسیار مهمی در پی داشت. در تاریخ لبنان، چه در زمان جنگ داخلی و چه در مقابله با تجاوز نظامی اسرائیل، هیچ‌گاه دیده نشد که فرزند یکی از رهبران گروهای سیاسی و یا شبه نظامیان در راه مبارزه کشته شده باشد.
این واقعه، موجی از احساسات جوشان همدردی، احترام و شیفتگی را نسبت به دبیر کل حزب‌الله در میان همه طوایف مذهبی لبنان در پی داشت، به گونه‌ای که همه آحاد ملت لبنان از هر دین و مذهبی، تحت تأثیر شدید این واقعه قرار گرفتند. رهبران سیاسی لبنان نیز یکی پس از دیگری به دیدار سید حسن نصر‌الله رفته و ضمن گفتن تبریک و تسلیت به مناسبت شهادت سید هادی نسبت به شخصیت مبارز و صادق دبیر کل حزب‌الله، مراتب قدردانی و احترام خود را ابراز داشتند. این ابراز همدردی و احترام منحصر به لبنان نبود و افرادی چون امیر عبد‌الله، ولیعهد عربستان نیز برای نخستین بار در تاریخ حزب‌الله، با ارسال پیام تسلیت برای دبیر کل حزب‌الله، حمایت خود را از مقاومت اسلامی اعلام نمود.
سران تل آویو تصور می کردند که به فاصله کمی از شکست مفتضحانه در عملیات انصاریه ، به پیروزی بزرگی رسیده اند و با در دست داشتن این غنیمت بی نظیر ، خواهند توانست باج کلانی از دشمن سرسخت خود دریافت کنند. دشمنی که تا آن زمان بارها تل آویو را وادار کرده بود به خاطر تحویل گرفتن اجساد چند سرباز عادی ، بهایی سنگین بپردازد. اما بسیار سریع معلوم شد که چنین آرزویی دست نیافتنی است.
دبیر کل حزب الله لبنان و همسرش با صراحت اعلام کردند که جسد فرزندشان هیچ تفاوتی با سایر اجساد شهدا که در اسارت اشغالگران بود ندارد و همراه آنان بازخواهد گشت.
سرانجام 9 ماه بعد ،در 27 ژوئن 1998 ، به دنبال عملیات تبادل بقایای اجساد اشغالگران به درک واصل شده در عملیات موسوم به «انصاریه» با پیکر 40 شهید مقاومت اسلامی لبنان ، پیکر پاک سید هادی نصرالله به لبنان بازگشت.

۱۳۹۰/۱۲/۲۰

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...