نسخه چاپی

عراق چگونه عراق شد؟

دولت كنونی عراق از دل انتخابات بیرون آمده است و معترضان اگر اعتراضی به آن دارند، می‌توانند در انتخابات آتی اشخاص دیگری را انتخاب كنند.

به گزارش نما به نقل از فارس،‌ سایت آی‌پرس نوشت: زمزمه‌های فتنه طایفه‌ای در عراق در حالی شنیده می‌شود که این کشور زمان زیادی نیست که خود را از چنگال اشغال نیروهای آمریکایی و بریتانیایی رهانیده است و از سوی دیگر، «جلال طالبانی»، رئیس‌جمهور عراق در بستر بیماری به‌سر برده و احتمالا این کشور نخواهد توانست از پتانسیل میانجی‌گرانه وی برای رفع مشکلات فعلی استفاده کند.

به‌نظر می‌رسد، عراق خیلی زودتر از آنچه تصور می‌شد در دام معضلاتی گرفتار آمده که پیش‌بینی می‌شد پس از مرگ طالبانی خود را بنمایانند. کم نیستند تحلیل‌گرانی که در انتظار اوج‌گیری اختلافات اقلیم کردستان و دولت مرکزی عراق در ادامه چالش‌های پیش روی این کشورند.

در تحلیل مشکلات کنونی هیچ کشوری نمی‌توان آن را از تاریخ و پیشینه‌اش جدا ساخت و بدون فهم گذشته آن به تحلیل واقعیات جاری آن مبادرت ورزید. واقعیت آن است که اگرچه عراق سرزمینی کهن و دارای تمدن است اما موجودیت سیاسی به‌نام عراق پیش از 1924 شکل نگرفته است و آنچه ما امروز به عنوان عراق می‌شناسیم ناشی از یکی از مهم‌ترین تحولات نظام بین‌المللی در قرن بیستم یعنی جنگ اول جهانی‌ست.

در دوران امپراتوری عثمانی، عراق یکی از محروم‌ترین و فقیرترین بخش‌های این امپراتوری بود. پس از عهدنامه سور که بر اساس آن عثمانی شکست‌خورده در جنگ بین‌الملل اول پذیرفت که نسبت به مناطقی که تحت قیمومیت دول پیروز در جنگ قرار گرفته‌اند، ادعایی نداشته باشد، عراق تحت قیمومیت بریتانیا قرار گرفت.

کشور عراق در سال 1924 و در شرایط اضطرار تاسیس شد و استقلال آن نیز در سال 1932 به‌رسمیت شناخته شد.

ملک فیصل، فرزند شریف حسین، حاکم مکه، که با خیانت بریتانیا مواجه شده بود، پس از آنکه نتوانست بر سوریه حاکم شود، از سوی بریتانیا در عراق به سلطنت گمارده شد و «نوری سعید»، معمار سیاسی عراق بین سال‌های 1932 تا 1958، یک شخصیت سیاسی کاملا انگلوفیل و متمایل به لندن بود که در ترتیبات بین‌المللی مورد نظر بریتانیا مشارکت می‌جست، از جمله پیمان مشهور بغداد.

شیعیان عراق با فتوای مرحوم «آیةا... شیرازی» از همان ابتدا در برابر بریتانیا سر فرود نیاوردند و این یکی از عللی بود که شیعیان همواره از کانون قدرت در عراق دور نگاه داشته شدند.

جنگ جهانی دوم به‌عنوان یکی دیگر از تحولات نظام بین‌الملل هم چندان با عراقی‌ها مهربان نبود. کودتای «رشید عالی گیلانی»، ملی‌گرای ژرمانوفیل عراقی به‌نفع آلمان‌ها، منجر به دخالت مستقیم نظامی بریتانیا در عراق شد و بار دیگر کار را به حامیان بریتانیا در بغداد سپرد.

اما سیستم انگلیسی حاکم بر عراق بسیار ضعیف‌ و فقیر بود و قادر به تامین امنیت نبود. در چنین فضایی، عموما نظامی‌ها راحت سر برمی‌آورند و البته این اتفاق در سال 1958 و در کودتای «عبدالکریم قاسم» و «عبدالسلام عارف» به‌وقوع پیوست. دو امر به توسعه نفوذ نظامیان کمک کرد، یکی افزایش نفوذ احزاب چپ‌گرای متمایل به شوروی و دیگری سر بر آوردن حزب بعث که مفاهیم ناسیونالیسم عربی و سوسیالیسم را به هم در آمیخته بود.

دوران عبدالکریم قاسم هم چندان طول نکشید. وی که با عارف به مشکل برخورده بود و وی را از نخست‌وزیری و وزارت کشور عزل کرده بود و از سوی دیگر در نبرد با کردها تضعیف شده بود، در کودتای 1963 دستگیر و اعدام شد. این کودتا را این بار بعثی‌ها و موتلفین سابق قاسم از جمله عبدالسلام عارف به سرانجام رساندند.

بعثی‌ها برای مدتی کوتاه بر عراق حاکم بودند اما بازهم یک کودتای درون‌دولتی رخ داد و این بار عبدالسلام عارف قدرت را به‌دست گرفت که وی نیز اندکی بعد در سانحه سقوط بالگردش کشته شد که البته سانحه‌ای مشکوک خوانده می‌شود.

پس از عارف، برادرش حدود دو سال در عراق حاکم بود تا اینکه حزب بعث در کودتایی دیگر در سال 1968 و اندکی پس از جنگ اعراب و اسرائیل که موازنه قوا را به‌نفع ایالات متحده در خاورمیانه تغییر داده بود، بر عراق حاکم شد و از این پس عراق به‌طور کامل در اردوگاه شرق قرار گرفت هرچند که قاسم نیز به‌شدت متمایل به شوروی بود و از جمله عراق را از پیمان بغداد خارج کرده بود.

استخبارات مخوف ارتش عراق، توسط ک‌گ‌ب شوروی ایجاد شد و آموزش نظامیان عراقی هم به‌عهده روس‌ها بود. در همین شرایط در عراق نفت هم کشف شد و ثروت‌های نفتی در خدمت چنین نظامی قرار گرفت. هرچند استانداردهای زندگی در عراق با درآمدهای نفتی بهبود یافت اما وقتی آن سیستم نظامی ثروتمند شد و به‌تبع آن خریدهای تسلیحاتی گسترده ترتیب داد، به یک عامل ناامنی در خلیج فارس بدل شد، آن هم با ریاست‌جمهوری صدام حسین که داعیه رهبری جهان عرب را داشت.

جنگ‌های عراق علیه ایران و عراق علیه کویت، عملیات طوفان صحرا، استقرار دائم نیروهای غربی در منطقه و سرانجام اشغال عراق توسط بریتانیا و ایالات متحده، ره‌آورد این سیستم مخوف برای ملت عراق و کشورهای منطقه بود.

اکنون پس از آزاد شدن عراق از اشغال بریتانیا و ایالات متحده، این کشور شاهد نوعی دموکراسی است اما ظاهرا برخی نیروهای اجتماعی که اکنون دولت عراق را به طایفه‌گرایی متهم می‌کنند، حاضر به تن دادن به این مردم‌سالاری نوپا نیستند.

شیعیان که سال‌ها تحت فشار دیکتاتوری بعثی زندگی کرده‌اند، در هر نظام دموکراتیکی در عراق صاحب اکثریت هستند اما کسانی در این کشور به رای اکثریت تن نمی‌دهند و احتمالا تحت تاثیر عوامل خارجی، در حال ناآرام کردن سرزمین بین‌النهرین هستند.

این در حالی‌ست که دولت کنونی از دل انتخابات بیرون آمده است و معترضان اگر اعتراضی به آن دارند ضمن بیان اعتراضات خود به روش‌های دموکراتیک می‌توانند در انتخابات آتی کسان دیگری را انتخاب کنند. اما ظاهرا مساله این نیست.

به‌نظر می‌رسد، در دل این فتنه‌ها، شمایلی از جدایی‌طلبی تحریک‌شده از سوی برخی طرف‌های منطقه‌ای نهفته باشد که البته در اثر آن بیش از همه، اهل سنت عراق ضرر می‌کنند چرا که مناطق سنی‌نشین از نظر منابع طبیعی و بالاخص نفت بسیار فقیر هستند و در صورت جدایی به کشوری فقیر و وابسته بدل خواهند شد.

۱۳۹۱/۱۰/۱۷

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...