نسخه چاپی

در ضد ایرانی بودن هیگل شك نكنید

به گزارش نما، کیهان در ویژه های خود نوشت:

آتلانتيك: تا رژيم سعودي ساقط نشده آمريكا شاه جديد را تعيين كند
يك نشريه آمريكايي در گزارشي نوشت عربستان مي تواند نقش موثري در مهار ايران ايفا كند اما مسئله اين است كه اين رژيم هر روز درمانده تر مي شود.نشريه آتلانتيك در اين گزارش تصريح كرد: اگر آمريكا مي خواهد ايران هسته اي را مهار كند، بايد در انتخاب شاه بعدي عربستان دخالت كند.

«سايمون هندرسون» تحليلگر آتلانتيك با اشاره به اجلاس سالانه اخير سران كشورهاي عرب منطقه خليج فارس در منامه پايتخت بحرين، بي توجهي رسانه اي غرب به اين رويداد مهم را مايه شرم خواند و افزود: شوراي همكاري خليج فارس در سال 2013 ميلادي در صف نخست مواجهه با ايران و فعاليت هاي هسته اي اين كشور خواهد بود اين در حالي است كه عربستان به عنوان ثروتمندترين و مقتدرترين عضو شوراي همكاري، با بحران جانشيني پادشاه در اين كشور روبه رو است.

عربستان مي تواند نقش تعيين كننده اي مقابل ايران ايفا كند اما هم اكنون هر روز كه مي گذرد رياض به لحاظ سياسي درمانده تر مي شود.به عبارت ديگر عربستان به عنوان بزرگترين صادركننده نفت جهان و مدعي رهبري جهان اسلام، از پادشاه بي بهره است.

اين گزارش مي افزايد: «عبدالله بن عبدالعزيز آل سعود» پادشاه عربستان كه به تازگي جراحي كرده است، 90 سال عمر دارد و روز به روز بر ناتواني آن افزوده مي شود. سلمان برادر ناتني او و وليعهد عربستان نيز امسال 77 ساله شد. وي كه به جاي عبدالله به منامه رفته بود، در بحث ها چندان مشاركتي نداشت زيرا او نيز به عنوان پادشاه آينده عربستان دچار اختلال مشاعر شده است.

آتلانتيك با صراحت و وقاحت نوشت: با توجه به اين وضعيت، واشنگتن بايد با كنار گذاشتن ترس دائمي خود و بدون هراس از آشفته كردن خاندان سعود، ديپلماسي نامعلومش را در قبال رياض كنار گذاشته و كمك كند شاه تازه در عربستان بر مسند قدرت بنشيند. البته لازم هم نيست به گونه اي عمل كند كه همه بفهمند. برعكس، بهتر است كسي از دخالت آمريكا در اين زمينه بويي نبرد.

هندرسون يادآور شده است: در خانواده سلطنتي سعودي عده اي هستند كه آشكارا مي خواهند نامزدي سلمان براي پست پادشاهي همچنان پابرجا بماند؛ حتي در رسانه هاي عربستان، اغلب عكس هايي از سلمان حين ديدار با مقامات، ديپلمات ها و حتي ملاقات كنندگان خارجي منتشر مي شود.

اما عبدالله شاه عربستان كه گويي عمق بحراني را كه كشورش با آن رو به رو است فهميده، ماه نوامبر گذشته شاهزاده «محمدبن نايف» يكي ديگر از برادرزاده هاي خود را با ارتقاي شغلي به مقام وزير كشور منصوب كرد. محمد، شاهزاده اي توانا و سختكوش، فرزند نايف وليعهد متوفي عربستان است. به نظر مي رسد او را آماده مي كنند تا بر مسند پادشاهي آينده بنشانند. اما شايد ترقي سريع او حسادت بسياري از عموزاده ها را برانگيخته باشد؛ از اين رو شايد ارتقاي بيشتر او توسط ده ها عموي ديگر كه همه پسران سعود پايه گذار پادشاهي عربستان هستند، به چالش كشيده شود.

آتلانتيك معتقد است: چالش پيش روي واشنگتن اين است كه كمك كند محمد بن نايف باز هم ترقي كند تا ميان بد و بدتر، سروساماني به سياست آشفته داخلي عربستان بدهد. زيرا براي فضاي سياسي سركوبگر اين كشور كه در گذشته نتيجه اي جز ظهور افراطياني چون القاعده نداشته است، بايد چاره اي انديشيد.

عبدي: اصلاح طلبان با اشتباهات راه را بر خود بستند
عضو مستعفي حزب مشاركت درباره چشم انداز آينده اصلاح طلبان و احتمال بازگشت آنان به قدرت مي گويد «متأسفانه نمي توانم به اين پرسش شما صادقانه پاسخ دهم. آنچه كه به لحاظ تحليلي فكر مي كنم با آنچه كه آرزوي آن را دارم انطباق ندارد، لذا دوست ندارم كه تحليل خود را كه هماهنگ با اين آرزو نيست بيان كنم»!

عباس عبدي كه به پرسش هاي نشريه زنجيره اي آسمان پاسخ مي داد، همچنين درباره اينكه چرا اصلاحات فراگير و ماندگار نشد، گفت: براي ماندگار نشدن اصلاحات دلايل متعددي مي توان برشمرد. آمدن اصلاح طلبان بيش از آنكه براساس موازنه قواي اجتماعي باشد، تا حدي ناشي از خطاي محاسباتي طرف مقابل بود، و ويژگي پيش بيني ناپذيري رفتار مردم ما، موجب پيروزي آنان شد. از اين نظر بقاي آنها مبتني بر قدرت آمدنشان نبود، لذا اين بقا ناپايدار مي نمود.

وي درباره احتمال نامزدي خاتمي در انتخابات گفت: بخش هايي از اصلاح طلبان تنها گزينه خود را آقاي خاتمي مي دانند و به احتمال فراوان ايشان هم از وقوع اين اتفاق استقبال مي كند و منتظر آن است. ولي چنين چيزي در شرايط فعلي محقق نخواهد شد، مگر آنكه اتفاق بسيار خاصي بيفتد كه در سه و چهارماه باقي مانده بعيد مي دانم كه چنين شرايطي رخ دهد.

وي مي گويد: نيروي سيار اصلاح طلب بايد به تناسب شرايط خودش و طرف مقابل و جامعه به گونه اي رفتار كند كه راه را براي فعاليت خود باز كند نه آن كه برعكس با اقدامات اشتباه خود امكان بسته شدن راه را فراهم كند، بعد در انتظار بنشيند تا ديگران اجازه حضور بدهند.

عبدي اضافه كرد: اصلاح طلبان اگر در سال 1388 مسير ديگري را طي كرده بودند، امروز با اطمينان خاطر بيشتري مي توانستند اميدوار باشند كه از موضع برتر عهده دار قدرت مي شدند. ولي در هر حال آنچه كه امروز مهم است، بازسازي نيروهاي اصلاحات است. عضو مستعفي حزب مشاركت درباره بسته بودن حلقه در حزب مشاركت تصريح كرد: دايره اين محدوديت بيش از آنكه در افراد باشد، محدوديت در افكار است و بيشترين ضربه را از اين تنگ شدن دايره، مردم و جامعه و حتي همان گروه هاي محدودكننده خواهند خورد. هر چند آنان براي رسيدن به اين نقطه خطرناك برنامه ريزي داشتند ولي مساله مهم اين است كه بهانه را ديگران در اختيار آنان گذاشتند.

عبدي درباره طرح خروج از حاكميت در دوره اصلاحات اظهار داشت: ديدگاه «خروج از حاكميت» از طرف حزب مشاركت پذيرفته شد، اگر بيانيه پاياني كنگره سوم حزب را مطالعه كنيم، متوجه اين نكته خواهيم شد. ولي بعدا به دلايلي كه بنده از آن بي اطلاعم (چون در آن زمان زندان بودم) از اين نظر عدول شد.

پس از آزادي نيز يكي دو دليل براي عدم حضور من در مشاركت وجود داشت، كه مهم ترين آن اين بود كه گمان مي كردم كه حضورم در مشاركت، كمك موثري بر انسجام و برنامه هاي آن نمي كند، لذا بيرون بودن را ترجيح دادم. در مورد انتخابات سال 1388 هم به كلي با خط مشي انتخاباتي نيروهاي طرفدار آقاي خاتمي مخالف بودم.

وي درباره سناريوي عبور از خاتمي مدعي شد كه عليه اين ايده موضع گيري كرده «هر چند بعدها گروهي ديگر با دنده عقب از خاتمي عبور كردند، و صدايش را در نياوردند. زيرا منظور از خاتمي شعارهايش بود و نه شخص آن، و در اين صورت خود انسان هم مي تواند از خودش (به معناي شعارش) عبور كند».

«آقاي عبدي آيا توصيه مي كنيد كه در انتخابات شركت كنيم و مثلا به گزينه اي مثل عارف راي بدهيم؟» عبدي در پاسخ اين سوال گفته است: اگر اصلاح طلبان به حدي از انسجام و برنامه براي بازسازي خود برسند، نامزدشان را بايد خودشان معرفي كنند، نه آنكه كسي نامزد شود و انتظار حمايت از اصلاح طلبان را داشته باشد. اگر ايده و اراده اصلاح طلبان شكل بگيرد، آقاي دكتر نجفي مناسب ترين نامزد احتمالي اصلاح طلبان خواهد بود.

عبدي درباره «ركود بي سابقه در جبهه اصلاحات و اينكه علاوه بر عوامل بيروني، اختلافات دروني نيز در آن موثر بوده» گفت: علت اين اختلافات آن است كه اين اركستر، فاقد رهبري و اراده و ايده روشني است. لذا هيچ كس نمي داند خود را با چه آهنگي تنظيم كند و هر كس نت خود را مي نوازد. وقتي سياست اصلاح طلبانه در جريان و بطن جامعه جاري نباشد، هر نيروي هر چند ضعيفي هم مسير خود را مي رود، و اين مسيرها با يكديگر انطباق ندارد.

به نظر من هيچ راهي براي برون رفت از اين وضع وجود ندارد، مگر آنكه آقايان خاتمي، خوئيني ها و نوري با يكديگر متني را به عنوان سند راهبردي اصلاح طلبان تدوين و ارائه كنند، كه اين متن همان ايده اي است كه اين آقايان معرف اراده آن هستند و مطمئن هستم كه قريب به اتفاق اصلاح طلبان از آن حمايت خواهند كرد.
عبدي تصريح كرد: متأسفانه از ميان اين جمع هنوز آقاي خاتمي به چنين نتيجه اي نرسيده است.

اپوزيسيون و اصلاح طلبان درباره آمريكا دچار سوء تفاهمند
براي غرب فرقي نمي كند كه خاتمي رئيس جمهور باشد يا احمدي نژاد و يا حتي حبيب الله پيمان و هركس ديگر. از ديد آنها فناوري هسته اي خط قرمز محسوب مي شود.

اين مطلب را علي افشاري (از عناصر نفوذي حزب مشاركت و نهضت آزادي در دفتر تحكيم) مورد تأكيد قرار داد. وي چند سالي است كه به آمريكا گريخته است. افشاري در وبسايت راديو زمانه با اذعان به استقبال محافل معاند جمهوري اسلامي از فشارهاي غرب مي نويسد: به باور برخي از نيروهاي موسوم به اپوزيسيون برانداز، تنش هر چه بيش تر بين غرب و جمهوري اسلامي زمينه را براي سقوط حكومت مساعدتر مي كند.

دسته ديگر مخالفان، گروه هاي منتقد داخل حكومت هستند كه فشار خارجي را اهرمي براي تغيير موازنه قواي داخل حكومت به نفع خود محسوب مي كنند. آنها تشديد تحريم ها را فرصتي براي خود به شمار مي آورند تا به حاكميت نشان دهند تغيير شرايط سياسي و حضور آنها در دولت مي تواند تهديدها را برطرف سازد. اين نيروها نمي توانند نظرات خود را علني بيان كنند اما با صدور كدهايي ناخرسندي خود را از حل مشكلات در نبود مشاركت در جريان مذاكرات نشان مي دهند و در صورت امكان دست به كارشكني هم مي زنند.

وي با بيان اينكه «بدفهمي و برداشت غلطي نيز وجود دارد كه معمولاً از سوي اصلاح طلبان بيان مي شود. آنان حضور خود و يا منتخبين مردم در دولت و مجلس را موجب برطرف شدن تحريم ها و مخاطرات خارجي مي دانند»، خاطرنشان كرد: براي غرب فرقي نمي كند كه سيدمحمد خاتمي رئيس جمهور باشد يا محمود احمدي نژاد يا حبيب الله پيمان يا هر كس ديگر. از ديد غرب دستيابي ايران به فناوري هسته اي خط قرمز محسوب مي شود. صرف نظر از اين كه اين نگاه غرب مشروعيت داشته باشد يا نه، رويكرد فوق يك واقعيت در دكترين امنيتي و منافع ملي آنها است.

وي گروهك موسوم به ملي مذهبي را كه همسو با اصلاح طلبان عمل مي كند، دچار سوء تفاهم مشابه معرفي كرد و افزود: اين طيف هم بحران هسته اي را محملي براي برخورد با حكومت دانسته اند. برداشت اين مجمع همانند اصلاح طلبان استوار بر غفلت است. چگونگي حكومت و ميزان مقبوليت دولت، تأثيري در سمت گيري منفي غرب نسبت به فعاليت هاي حساس اتمي در ايران ندارد.

در ضد ايراني بودن چاك هيگل شك نكنيد
چاك هيگل وزير دفاع پيشنهادي اوباما برخلاف برخي گمانه زني ها از مخالفان سرسخت ايران است.
نشريات مختلف آمريكا در اين باره گزارش هايي را منتشر كرده اند. روزنامه يواس اي تودي در گزارش خود نوشت: محافل طرفدار اسرائيل مدعي اند كه چاك هيگل با تحريم ايران مخالف بوده ولي حقيقت ماجرا اين است كه وي در دوره نمايندگي خود در مجلس سنا در فاصله سال هاي 1997 تا 2009 با تحريم يك جانبه آمريكا عليه ايران مخالفت، ولي از اقدامات مشترك بين المللي از جمله تحريم هاي سازمان ملل متحد عليه ايران حمايت كرده است.

چاك هيگل در سال 2001 با تمديد تحريم ها عليه ايران به مدت پنج سال مخالفت و به جاي آن تمديد دو ساله اين تحريم ها را در مجلس سنا پيشنهاد كرد كه در نهايت تصويب و به سياست رسمي دولت جورج بوش بدل شد. وي در اكثر اين موارد از جمله مباحث مربوط به تمديد تحريم عليه ايران در سال 2001 مي گفت كه با اقدامات تنبيهي و تحريم ايران مخالف نيست ولي معتقد است كه اعمال يك چنين مجازات هايي به شكل يكجانبه از سوي آمريكا مؤثر نخواهد بود.

خبرگزاري آسوشيتدپرس نيز به نقل از مقامات آمريكايي نزديك به هيگل نوشت: وي حامي تحريم هاي سخت عليه ايران است. هيگل در نشست هاي غيرعلني هفته گذشته با مقامات ارشد نظامي و دفاعي تلاش كرد تا با منتقدان خود كه مي گويند در زمينه ايران آسان گير است و سرسخت ترين وزير دفاع آمريكا در قبال اسرائيل خواهد بود، مقابله كند. مقامات ارشد دفاعي كه با هيگل ملاقات كرده اند به نقل از وي مي گويند تصوير درستي از ديدگاه هاي وي درباره ايران ارائه نشده و وي از ديرباز از تحريم هاي بين المللي حمايت كرده است.

در همين حال اخبار ديگر حاكي از آن است كه نامزد باراك اوباما براي تصدي وزارت دارايي، يك يهودي طرفدار رژيم صهيونيستي است.باراك اوباما، جاكوب لو كه يك صهيونيست دوآتشه است را براي تصدي پست وزارت دارايي كابينه جديدش معرفي كرده است.
جاكوب لو تا پيش از اين رئيس دفتر اوباما در كاخ رياست جمهوري واشنگتن بوده است.

وزير خزانه داري جديد كار دولتي خود را با عنوان مشاور حقوقي آغاز كرده و در سال 1998 در دوران رياست جمهوري بيل كلينتون مسئوليت بودجه كاخ سفيد به او واگذار شد. در سال 2009 به معاونت وزارت خارجه رسيد و در پي دوره اي كوتاه نيز به عنوان رياست دفتر كاخ سفيد اكنون به وزارت خزانه داري منصوب شده است.
وزارت خزانه داري آمريكا در تحريم هاي جديد عليه ايران نقش مهمي دارد. در دولت اول اوباما، در حالي كه تيموتي گايتنر وزير خزانه داري بود، لوي معاون يهودي گايتنر، در تعيين سبد تحريم ها عليه ايران نقش اساسي ايفا كرد و با اسرائيل همكاري نزديك داشت.

۱۳۹۱/۱۰/۲۵

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...