نسخه چاپی

پرسش ژنرال‌ ارتش‌ آمریكا از رهبر‌انقلاب

عکس خبري -پرسش ژنرال‌ ارتش‌ آمريکا از رهبر‌انقلاب

رئیس ستاد ارتش آمریكا گفت: من از رهبر عالی ایران یك سؤال دارم؛ او چه چیزی می‌خواهد به دست آورد و از او خواهم پرسید كه به اعتقاد وی، برای آینده منطقه چه چیزی آماده شده است؟

در حاشیه کنگره‌ای از آکادمی مطالعات راهبردی و بین‌المللی در واشنگتن از ژنرال مارتین دمپسی رئیس ستاد ارتش آمریکا پرسیده شد که «اگر آیت الله خامنه‌ای را ببینی چه چیزی به وی خواهی گفت؟» دمپسی پاسخ داد: «من یک سوال خواهم پرسید و آن این است که چه چیزی می خواهد به دست آورد، از او خواهم پرسید که به اعتقاد وی برای آینده منطقه چه چیزی آماده شده است؟ من می خواهم شخصاً این جواب را از وی بشنوم.»

این سخن دمپسی که صوت و تصویر آن نیز در اینترنت موجود است، در واقع این رویکرد آمریکا را نشان می دهد که آمریکا دیگر تحولات منطقه را کامل اداره نمی‌کند.

علی شهاب تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه در مقاله‌ای در روزنامه السفیر لبنان در این باره نوشت: از آنجا که به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای سوریه آخرین میدان مبارزه آمریکا در منطقه است، باید در این زمینه از عرصه سوریه وارد بررسی شد و در آن به دنبال دستوری برای عملیاتی بود که اخیرا برای سرنگونی اسد در دستور کار آنها قرار گرفته است. این در حالی است که تمام شاخص ها نشان از آن دارد که اوضاع سوریه به سوی سازش بین‌المللی و منطقه‌ای می‌رود که در بر دارنده آتش‌بس در سوریه تا سال ۲۰۱۴ میلادی است.

از سوی دیگر آمریکا در نزدیک‌ترین نقطه به موضعی قرار دارد که به وزنه منطقه‌ای ایران اعتراف کند، این موضوع را از نشست‌های ایران با کشورهای ۱+۵ در قزاقستان می‌توان درک کرد، البته احتمالا تقویت این اعتراف به زمان نیاز دارد و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران و فتنه‌ای که به دنبال آن با جریان‌های تکنوکرات و انحرافی ایجاد خواهد کردند، به وجود نخواهد آمد.

در جبهه سوریه برای تمامی طرف‌ها مشخص است که ثبات به صورت نسبی تا زمان انتخابات ریاست جمهوری آینده در این کشور ادامه داشته باشد، بویژه اینکه طرف سومی وجود دارد که ریاست آن بر عهده جبهه النصره است و این جبهه خود را به صورت کامل از هر گفتگویی جدا می‌بیند و واشنگتن و دیگر کشورها نیز قدرت تسلط بر آن را ندارند.

این نقطه محلی است که آمریکا و هم‌پیمانان خلیجی آن در منطقه هزینه آن را پرداخت خواهند کرد، تلاش‌های انگلیسی ها برای بازگرداندن توازن به منطقه از طریق ایجاد منافع غربی بر پایه حضور سیاسی سلفی‌ها نیز نمی‌تواند از شدت این هزینه‌ها بکاهد، چرا که تاریخ و سنت های آن نشان داده‌اند که از بین بردن کامل یک اقلیت چه بت پرست باشد و چه دین مدار غیر ممکن است.



علی شهاب می‌افزاید که از آنجا که رهبر معظم انقلاب پیش از این در مهار بهار ایرانی موفق عمل کرده و بشار اسد نیز خرسندی خود را از روند فعالیت‌های نظامی در این کشور مخفی نمی‌کند، آمریکا به دنبال نفوذ در مناطق دیگر مرتبط با ایران یعنی لبنان و عراق است، این در منطقه می تواند به عاملی برای مقابله با افزایش استثنایی قدرت و فعالیتهای جبهه النصره تبدیل شود.

برای وارد شدن به عملیات فوق العاده و دستور کار آمریکایی‌ها باید اندکی به عقب بازگردیم، پنتاگون اولین طرفی بود که بعد از وقوع عملیات جمرایا و حمله جنگنده های اسرائیلی به این مرکز مطالعاتی در خاک سوریه اعلام کرد که انجام این حمله و غافلگیر شدن رادارهای دفاع هوایی روسی نیاز به دقت نظر و بررسی دارد، چرا که جنگنده‌های اسرائیلی قادر بودند این منطقه را حتی بدون ورود و تجاوز به خاک سوریه نیز هدف قرار دهند.

به هر حال این مرکز مطالعات هدفی نبود که اسرائیل به خاطر آن اقدام به انجام این عملیات کند، بلکه شکل عملیات و زمانبندی آن و موضع آمریکا و بویژه واکنش ایران در مقابل آن نشان می‌دهد که آزمایشی در موازنه های آمریکایی از طریق ایجاد تغییرات اساسی در واقعیت بازی در منطقه در دست اجراست، به احتمال قوی اتفاق جمرایا تنها آزمونی برای یک اقدام امنیتی است که بعدها روی خواهد داد و نشانه‌های آن از انتقال درگیری‌های میدانی در سوریه به مذاکرات با تروریست ها و عامل های انتحاری و انفجارهای با خودروهای بمب گذاری شده منتقل شده است، این مذاکره ای است که تمامی خطوط قرمز را از بین برده است.

از سوی دیگر تشدید موجود اختلاط بین دو بازوی عراق و سوریه در شرایطی روی می‌دهد که جلال طالبانی سیاستمدار معتدل عراقی در بیمارستان بستری است و دولت مرکزی در این کشور نیز تحت فشار منافع گروهی و جریان های داخلی یک گروه خاص است.

عرصه سیاسی عراق و سوریه به زودی در آستانه کامل شدن قرار می‌گیرد، چرا که غرب نیز این واقعیت را پذیرفته که بشار اسد تا انتخابات ریاست جمهوری آینده در این کشور در مسند قدرت باقی خواهد ماند، اما موضوع اصلی ادامه قدرت وی برای دوره بعد از انتخابات سال ۲۰۱۴ است، چرا که ادامه حضور وی شکستی مفتضحانه برای محور اعتدال عربی به شمار خواهد رفت، شکستی که حد و مرز آن در مرزهای سیاسی باقی نخواهد ماند، چرا که کشورهای عربی توجه خاصی به این پرتگاه داشتند و به قول فردریک نیچه کسی که به پرتگاه نگاه کند، پرتگاه نیز به وی نگاه خواهد کرد.

سخن در مورد عرصه عراق طولانی است، اما اتفاق داغی که امروزه وجود دارد، اوضاع لبنان و موازنه‌های برد و باخت در این کشور است که برای بررسی این موضوع نیز باید قدری به عقب بازگردیم.

کسی که سخنرانی‌های سید حسن نصرالله را از زمان پایان جنگ ۳۳ روزه تاکنون دنبال کرده، متوجه شده که خلاء موجود در میزان بازدارندگی بین حزب الله لبنان و اسرائیل به صورت روزافزونی در حال پر شدن است. حزب الله در این مورد بر ساختار نرم و ساماندهی دقیق خود بر اساس دیدگاه های نظامی حاج عماد مغنیه فرمانده نظامی خود حساب باز کرده است تا توسعه فن‌آوری و لوجستیکی را برای خود در مقابل دشمنی که به خوبی امکانات گسترده‌ای را برای عبرت گرفتن از جنگ‌های پیش فراهم می‌کند، به دست آورد.

از آنجایی که ترکیب این سازمان بر اساس تاکتیک عدم شباهت در مبارزه است، نرمش این گروه از یک ارتش کلاسیک بیشتر است، به همین علت اسرائیل عرصه مبارزه را از نسل سوم خود به نسل‌های چهارم و پنجم انتقال داده است. در این معنی مشغول کردن حزب الله در داخل هم زمان با تشدید اوضاع امنیتی در سوریه به بالاترین حد ممکن بهترین راهکار برای اسرائیل است.

به همین علت بود که سید حسن نصرالله در سخنرانی اخیر خود نسبت به هر گونه تجاوز ولو به صورت محدود مشابه تجاوز اسرائیل به جمرایا هشدار داد.

السفیر در ادامه مقاله خود ابزارهای سرگرم کردن حزب الله از سوی اسرائیل را بر شمرده و می‌نویسد: تحرکات جنگنده های اسرائیلی که به صورت مشکوک از هفته ها قبل ادامه پیدا کرده، بیانیه های ارتش آزاد سوریه علیه شخص سید حسن نصرالله، سناریوهای فرامنطقه ای هالیوودی (شامل نظرسنجی یک مرکز مطالعات در امارات از طریق اینترنت در مورد محبوبیت حزب الله و عملیات بلغارستان و موضع حزب الله در قبال سوریه و محبوبیت سید حسن نصرالله) و فتنه های کوچک سعی دارد تا حزب را همواره در موضع دفاع و فرار از چالش‌ها قرار دهد.

دشمنان جدید مقاومت در لبنان یا همان سلفی‌ها اعتقاد دارند که تحریک حزب الله لبنان می‌تواند دستاوردهایی را برای آنها محقق کند، جالب اینجاست که برخی قطب های ۱۴ مارس نیز با انگیزه انتقام گرفتن از شکست های مکرر سیاسی خود از زمان سقوط سعد حریری تاکنون با این موج همراهی می‌کنند.

به درستی گفته می شود که ولید جنبلاط تنها سیاستمدار لبنانی است که به درستی معنی موفقیت در تحریک حزب‌الله لبنان ویا انزوای این حزب را می داند، این آگاهی نه از روی آزمایش و تجریه بلکه از لحاظ بررسی دقیق دستاوردهای سیاسی در عرصه منطقه ای است. درست است که گروه‌های اصولگرای سلفی در سوریه حمایت هایی را از انگلیس و فرانسه و دولت های عربی دریافت می‌کنند، اما در عین حال آنها خود را به گوسفند قربانی برای درگیری بزرگتر یعنی خط برخورد فارسی خلیجی یا سنی و شیعه تبدیل کرده اند.

آیا این عده می دانند که انگلیسی‌ها از باب به دست آوردن زمان برای تامین نفت خود از شرق دریای مدیترانه از باقی ماندن اسد در قدرت حداکثر تا سال ۲۰۱۴ سخن می گویند؟ همه شاخص‌های کنونی نشان از آن دارد که سلفی‌ها در هر صورتی بزرگترین شکست خورده اوضاع منطقه هستند. برخی از این شاخص ها عبارتند از:

* مهم‌ترین دشمن برای اسرائیل تاکنون ایران است، نه سوریه. در نتیجه هر سازش بین المللی بین قدرت‌های بزرگ در مورد سوریه نیاز به قربانی کردن گروهی دارد که در مقابل این کشور ایستاده اند.

* افزایش قدرت سلفی‌ها در لبنان با بهانه اصلی مقابله با حزب الله لبنان صورت گرفته است، البته برای حزب الله مشکلی نیست که کسی با وی در امور سیاسی خصومت کند، مشکل در این است که این گروه روش‌های غیر مسالمت‌آمیز را در پیش گرفته است، در این سناریو گروه‌های سلفی قدرت و آمادگی لازم را در اختیار ندارند. تجربه نهر البارد در مقابله با ارتش لبنان نمونه‌ای است که در ذهن لبنانی ها باقی مانده است، این در حالی است که مطالعه اعتقادات مبارزاتی جریان های سلفی نیز در سایه بحران سوریه امری ساده است.

* بررسی درگیری‌های محوری در سوریه نشان می‌دهد که در بهترین حالت‌ها جبهه النصره در اطراف قوی بوده و در دمشق و حومه آن و مناطق حفاظت شده ضعیف عمل کرده است، البته در این باره نمی‌خواهیم وارد این شویم که قدرت واقعی جریان های سلفی در تحمیل احکام دینی افراط گرایانه در منطقه تحت نفوذشان چقدر است و سوری ها چقدر از اوضاع کنونی راضی هستند.

علی شهاب در پایان این مقاله تاکید می‌کند که مبارزه سوریه طولانی خواهد بود، اما دولت سوریه سقوط نمی‌کند و در انتظار دور جدیدی از مذاکرات بین المللی با ایران و به دست آمدن سازش در زمینه پرونده سوریه است، به این ترتیب شام در هرج و مرجی طولانی وارد شده است.

از سوی دیگر قزاقستان تجربه خوبی در مهار گروه‌های سلفی دارد، این کشور در تجربه خود با ابزارهای نرمی نظیر روحانیون مردمی، سازمان های غیر دولتی و پروژه های توسعه ای و همچنین رسانه‌های موجود این کار را انجام داد. خوب است که دو دولت سوریه و لبنان نیز این محورها را هر چه زودتر در دست گیرند، اگر برای این کار در سوریه دیر شده، اما باید به این نکته توجه کرد که در صورت ابقا یا عدم ابقای بشار اسد در قدرت، این جریان افراطی هرگز تحت سلطه هیچ دولتی قرار نخواهد گرفت، اما در لبنان این فضا هنوز باز است و فرصت برای بررسی اوضاع اجتماعی و اقتصادی به صورت سریع بویژه در بخش های شمالی وجود دارد.منبع:مشرق

۱۳۹۲/۱/۱۷

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...