نسخه چاپی

موقعیت ایران و تركیه در تحولات

عکس خبري -موقعيت ايران و تركيه در تحولات

اسلام گرایی حزب عدالت و توسعه در تركیه مدت هاست كه در كانون تجزیه و تحلیل محافل سیاسی قرار دارد و درباره ریشه ها، هویت و افق آن مباحث گوناگون و گمانه زنی های متضادی مطرح شده است.

به گزارش نما، سعدالله زارعي طي يادداشتي در روزنامه كيهان نوشت: گمانه زني ها تا آنجا از يكديگر فاصله دارند كه گروهي اسلام گرايي تركيه را يك جريان كاملا اصيل و ديني مي خوانند و گروهي ديگر آن را محصول دستگاه هاي اطلاعاتي سياسي غرب به منظور مهار اسلام گرايي در جهان اسلام به حساب مي آورند.

با توجه به تحولات بزرگي كه طي 3-2 سال اخير در بخش وسيعي از جهان اسلام روي داده و حكومت هايي را ساقط يا در آستانه سقوط قرار داده و حكومت هاي بالنسبه جديدي را جايگزين نموده، تجزيه و تحليل مدل اسلام گرايي حزب عدالت و توسعه اهميت بيشتري پيدا كرده است.


حزب عدالت و توسعه ( AKP) كه در سال 1381 روي كار آمده است، بدون شك محصول رشد و فرهمند شدن تفكر اسلام گرايي در تركيه است. حزب عدالت و توسعه اگرچه هيچگاه از تاسيس حكومت ديني سخن نگفته و در طول نزديك به 12 سال حكومت خود هيچ اقدامي در جهت اسلامي كردن قانون و يا قوه مجريه انجام نداده اما از آنجا كه با اعمال محدوديت عليه نمادها و جلوه هاي مذهبي از جمله حجاب مخالفت كرده و نسبت به آن دسته از رخدادهاي خارجي كه ظواهر و نمادهاي ديني را نشانه مي روند، موضع گيري مي نمايد و با گروه هاي اسلامي در داخل و خارج روابط دارد، «اسلام گرا» خوانده شده است. اين خوانش عمدتا در نسبت سنجي با حكومت ها در ساير مناطق اسلامي كه اساسا هيچ كاري به دين ندارند، صورت گرفته است.

اسلام گرايي اردوغان و حزب او هيچ نسبت روشني با خود اسلام ندارد تا بتوان مباني حكومتي و يا دستاوردهاي خوب يا بد او را به حساب اسلام يا نوع خاصي از تفكر اسلامي گذاشت. به عنوان مثال حزب عدالت و توسعه در بحث اقتصاد هيچ كاري به نگرش اسلام و الزامات فقهي آن ندارد. اين نوع از اسلام گرايي يا اسلام را فاقد قواعد و قوانين قابل اجرا براي «امروز» مي داند و يا اين كه پياده كردن آن را از توان خود خارج مي داند. كما اينكه در عرصه امنيت، فرهنگ، اجتماع و سياست خارجي هم اينگونه است.

تركيه البته در دوره حزب عدالت و توسعه، ثبات قابل قبولي پيدا كرده و عمر دولت در اين كشور بعد از سال ها كه دولت ها عمري بين 6 ماه تا 2 سال داشته اند به حدود 12 سال رسيده و اين براي تركيه و منطقه متلاطمي كه در آن قرار دارد، مغتنم شمرده شده است. دقيقا از همين منظر روي كار آمدن حزب عدالت و توسعه از نظر جمهوري اسلامي ايران يك فرصت نسبتا خوب تلقي و جمعبندي شده و هنوز هم يك فرصت به حساب مي آيد.

روابط ايران و تركيه در دهه اخير از توازن و رشد مناسب برخوردار بوده و عملكرد تركيه در اين دوره از اكثر كشورهاي اسلامي مناسب تر بوده است. اگر حزب عدالت و توسعه في الواقع هم دنبال اسلام و شريعت اسلامي بود بطور قطع موفقيت بسيار بيشتري داشت و مي توانست استحكام و دوام بيشتر داشته باشد همانگونه كه -به گواهي منابع مستقل- پيشرفت هاي ايران طي دو دهه گذشته در اكثر موارد از تركيه بيشتر است و حال آنكه تركيه در يك بستر همگرا با عرصه بين المللي و منطقه اي حركت مي كرده و ايران در وضعيت واگرا با دولت هاي محور در غرب بوده است.


تا پيش از تحولات اخير منطقه، بدبيني ها و خوش بيني هاي بيشتري نسبت به حزب عدالت و توسعه و دولت اردوغان وجود داشت، غربي ها عمدتاً طرف بدبين و اسلام گراها طرف خوش بين بودند، جمع بندي كه پيش از اين غربي ها و از جمله مؤسسه هودسون وابسته به دولت آمريكا- و يكي از مهمترين اتاق فكرهاي آن- روي اين انگاره تأكيد مي كردند، اين بود كه «در پشت مواضع ميانه رو اسلامي حزب عدالت و توسعه يك دستور كار ديني راديكال پنهان شده است و اين مي تواند تقابل مسلمانان با غرب را شدت بيشتري ببخشد» جمع بندي اسلام گراها و از جمله مشعل رئيس دفتر سياسي جنبش حماس از اسلام گرايي اردوغان اين بود كه: «به موازات برخورداري فلسطين و جهان اسلام از يك قدرت بزرگ شيعي (ايران)، اينك يك قدرت بزرگ سني (تركيه) نيز به ميدان آمده تا كفه ترازو را به نفع مقاومت اسلامي سنگين نمايد» اما تحولات منطقه عربي هر دوي اين انگاره هاي بدبينانه و خوشبينانه را كنار زد و واقع گرايي را جايگزين آن نمود. ظرفيت تركيه در جريان خيزش بزرگ بيداري اسلامي به هيچ وجه در خدمت جهان اسلام و مقاومت اسلامي قرار نگرفت.

اردوغان مانند كسي كه از قبل از حوادث، برگه اي دريافت كرده باشد، خود را با روند غربي- عربي همراه كرد. هواپيماهاي جنگي تركيه به بهانه اينكه تركيه بخشي از ساختار ناتو است، در اختيار غرب كه جهان اسلام آن را دشمن خود مي داند، قرار گرفت. ظرفيت سياسي تركيه براي عدم تغيير واقعي در مصر، تونس و ليبي پاي كار آمد و تركيه به پاي ثابت تخريب مهمترين دژ ضد اسرائيلي جهان عرب- يعني سوريه- تبديل گرديد.

با نگاهي واقع بينانه بايد بگوئيم از نظر حزب عدالت و توسعه و دولت برآمده از آن، اسلام گرايي در منطقه اي كه تركيه در آن زندگي مي كند يك واقعيت بزرگ است و در عين حال يك فرصت هم به حساب مي آيد. بزرگ بودن واقعيت اسلام گرايي مانع آن مي شود كه حزب مزبور خود را از آن جدا كند در عين حال از آنجا كه براي غرب و همگرايان منطقه اي آن يك «تهديد بزرگ» هم تلقي مي شود و از اين رو اولويت اول امنيتي آنان را شكل داده و فعال مي كند، تركيه ابزار امنيتي خود را براي دريافت سهم وارد ميدان مي نمايد.

در واقع عملگرايي از نوع حزبي كه بطور ريشه اي در صدد اسلامي كردن قوانين و دولت نيست، اقتضا مي كند كه خود را با غرب و متحدين منطقه اي آن هماهنگ نمايد. اما البته اينكه غرب با اين وجود به اردوغان و حزب او اعتماد دارد يا نه، بحث ديگري است و بعيد به نظر مي رسد كه آمريكا، فرانسه، عربستان و... با برجسته شدن نقش تركيه در منطقه موافق باشند.


تركيه اردوغان گمان مي كرد كه مي تواند با ايفاي نقش «پل بين المللي» بين اسلام و غرب هم حمايت مسلمانان و هم حمايت غرب را بدست آورده و به قدرت اول در جهان اسلام و منطقه تبديل شود از اين رو تركيه در دوره اردوغان در تحولات مختلف بين المللي پا به پاي غرب پيش رفت و تغييري در نگاه سنتي ترك ها مبني بر پيوستن به اتحاديه اروپا نداد و در همان حال با طرح شعار «بدون مشكل با كشورهاي ديگر» رفع اختلافات تركيه با كشورهاي همسايه را دنبال مي كرد.

اما اگر نگاهي به وضع فعلي تركيه بياندازيم در مي يابيم كه هيچكدام از اين دو به جايي نرسيدند. از يك سو تركيه هنوز به عضويت اتحاديه اروپا درنيامده و از سوي ديگر اختلافات آن با همسايگانش نه تنها حل نشده بلكه شدت يافته و بعضاً به سمت بحران پيش رفته است.

روابط با سوريه و عراق - تنها دو كشور عرب همسايه تركيه- كه تا پيش از اين عادي بوده و تركيه مهمترين طرف تجاري اين دو كشور بوده است، امروز در وضعيت جنگي قرار دارد، حمايت دولت اردوغان از معارضه مسلح سوري و حمايت از تروريست هاي عراق، بحران را بر مرزهاي جنوبي تركيه مستولي كرده است و اين در حالي است كه روابط تركيه و ايران هم طي دو سال اخير رو به نزول و سايش گذاشته است. كما اينكه هيچ بهبودي در روابط غيردوستانه ميان تركيه با يونان، قبرس، ارمنستان و... به وجود نيامده است. اين وضع و نتايج سياست خارجي دولت اردوغان است.


تحولات سوريه اثر زيادي بر حزب عدالت و توسعه و «تركيه اردوغان» برجاي گذاشت. اردوغان در سر دوراهي ادامه رابطه حسنه سياسي و اقتصادي با «سوريه اسد» و يا همراه شدن با طرح غربي عربي عليه دمشق، بعد از يكي- دو ماه تامل، دومي را انتخاب كرد و شهرهاي جنوبي خود كه به دليل علوي بودن از حساسيت بالايي برخوردار بودند را در معرض جنگ و درگيري قرار داد.

اردوغان گمان مي كرد كه موج عربي، سوريه را هم دربر گرفته و حكومت اسد فرو مي پاشد اما عليرغم اين تصور، دو سال پس از جنگيدن با سوريه، هنوز نشانه اي از فروپاشي دولت دمشق به چشم نمي خورد و اين در حالي است كه از اميد متحدين غربي عربي تركيه كاسته شده و بعضي از آنان صحنه را ترك گفته و بر توافق سياسي بين اسد و مخالفان او تاكيد مي نمايند.

اما اردوغان و حزب عدالت و توسعه احساس مي كنند كه نتايج انتخابات آينده كاملا به پيروزي در جنگ با دولت اسد در سوريه وابسته است چرا كه هيچ اجماع نظري در تركيه براي رفتار ضد سوري آنكارا وجود ندارد كما اين كه گفته مي شود دستگاه هاي نظامي و امنيتي تركيه نيز اقدامات اردوغان عليه بشار اسد را افراط گرايانه تعبير مي نمايند.


در اين ميان تركيه اردوغان كه به تعبير موسسه آمريكايي هودسون قرار بود «مدلي ارزشمند براي آيندگان» و به تعبير داود اوغلو وزير خارجه تركيه، «پل ارتباطي غرب و جهان اسلام» باشد به راه اندازي و تجهيز «جبهه النصره » در سوريه مبادرت كرده و در واقع به حكومت حامي القاعده تبديل شده است.

تشكر ويژه «ايمن الظواهري» از مواضع اردوغان و اعلام رسمي پيوستگي جبهه النصره تحت حمايت اردوغان به القاعده نشان مي دهد كه تركيه از ايفاي نقش «اجماع ساز»، «پل گونه» و «مدل» دور شده و به گروهي نزديك شده كه آمريكايي ها فلسفه وجودي «اسلام اردوغاني» را در تقابل با «اسلام طالباني» معرفي مي كردند

البته اين به خوبي بيانگر آن است كه قدرت خيزش اسلام گرايانه متاثر از انقلاب اسلامي ايران جا را بر «بديل ها» و «بدل ها» تنگ كرده است.

همين موسسه هودسون سال گذشته اذعان كرد: «حيات جنبش اسلامي و به طور كلي احياي انگيزه هاي ديني اسلام كه حدود چهل سال است بر منطقه وسيعي از جهان سيطره پيدا كرده تا آينده اي نزديك همچنان ادامه خواهد داشت و افق روندهاي ساده و دمكراتيك سكولار در جهان اسلام چندان روشن نيست و نمي توان بر آن اتكا ورزيد.»


اين روزها تحليل هايي در داخل كشور و در محافل بيروني مبتني بر موفقيت مدل تركيه در مقابل مدل ايران منتشر مي شوند و نوعا ناظر به رفت و آمدهاي ديپلماتيك است.

اين گروه معتقدند تركيه به دليل اين كه به سمت ائتلاف رفته و از تك روي پرهيز نموده و از اين طريق اعتبار بين المللي كسب كرده است، توانسته روند سياسي تحولات منطقه عربي را در دست بگيرد و بعد نتيجه گرفته اند كه ايران به دليل تاكيد بر استانداردهاي داخلي خود و فاصله گرفتن از استانداردهاي جهاني در تحولات منطقه به حاشيه رفته است.

اين تحليلگران بدون توجه به محتوا، اندازه و ارزش رخدادها و براساس حدسيات خود گمانه زني كرده و آن را به گونه اي «قطعي» به خورد مخاطب مي دهند و حال آنكه اگر به درون صحنه نگاه كنيم، علاقه به حاكم شدن شريعت اسلامي، بدبيني مردم نسبت به غرب، مخالفت با غرب گراهاي سكولار را به وضوح مي بينيم كما اين كه خود موسسات تحقيقاتي غرب ده ها سند كه مويد اين گزاره هاست را منتشر كرده اند. با اين وجود آيا مي توان در اين مسئله بديهي ترديد كرد كه مدل تركيه و مدل عربستان به فرض مدل بودن با اين گزاره ها تناسب نداشته و ايران متناسب ترين گزاره ها با بنيان ها و هويت انقلاب اسلامي است؟

۱۳۹۲/۱/۲۴

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...