نسخه چاپی

آمریكا كدام رئیس جمهور را می‌پسندد؟

در آستانه انتخابات دیده می‌شود گفتمان جدیدی در قالب لزوم مماشات با آمریكا به‌عنوان راه‌حل عبور از مشكلات اقتصادی و بین‌المللی در حال تحمیل به افكار عمومی ماست.

به گزارش نما به نقل از تسنیم، آمریکا و اروپا به این تصویر دوگانه دامن می‌زنند که ملت ایران پس از پرداخت یک هزینه سنگین آماده آن است که از استقلال خود در مقابل احتمال کاهش فشارها دست بردارد و اجازه دهد آنها در سازوکاری ظاهرا دمکراتیک اما کاملا غیرمشروع، برای کشورشان رئیس‌جمهوری که طرفداری از رابطه با آمریکا را به انتخاب عمومی پیوند زده، تعیین و یا خط‌مشی رئیس‌جمهور آتی و نظام سیاسی آنها را مشخص و تحمیل کنند.

در مقابل این تصویر، تصویری از یک ایران دیگر مطرح می‌شود که کماکان قصد دارد برای تکمیل مسیر سیاسی خود- که برخلاف نظم بین‌المللی تصویر می‌‌شود و ظاهرا جامعه بین‌الملل حق دارد از آن بترسد و مخالف آن باشد- هزینه‌های بیشتر ( حتی بروز جنگی ویرانگر) را بپردازد. رسانه غربی در حال ایجاد شرایطی است که ملت ایران بین این دو انتخاب قرار گیرد و چاره‌ای جز پذیرش یکی از آن دو نداشته باشد، هر چند سؤال به‌صورت مبهم و اینگونه پرسیده می‌شود: آیا ملت ایران آماده گفت‌وگو با غرب هست یا نه؟ هیچ راه‌حل سومی مطرح نمی‌شود: یا سازش و یا جنگ!

در پاسخ به این وضعیت و چارچوب دوگانه، جناح‌های سیاسی و نامزدهای رقیب در انتخابات ایران به 3 دسته قابل تفکیک هستند:

1- گروهی که تلاش دارند تصویر یک دولت طرفدار مذاکره با آمریکا را نمایش دهند و حتی بر سر نحوه مذاکره و اعلام زمان برقراری اولین تماس دیپلماتیک با آمریکا رقابت می‌کنند بدون آنکه اشاره کنند چگونه منافع کشور را در این میان محافظت می‌کنند و اصولا آیا اختلاف منافع عمده‌ای بین ایران و آمریکا مشاهده می‌کنند یا خیر؟ این گروه گمان می‌کنند ملت ایران گزینه نخست از 2 گزینه را انتخاب کرده و حتی ممکن است تصور کنند نخبگان و مردم به سابقه کودتا و مداخلات خصمانه آمریکا توجهی ندارد و به‌دنبال توسعه رفاه و رهایی از گرانی و تحریم، صورت ساده شده‌ای از مسئله یعنی برقراری ارتباط با آمریکا و حل متقابل و فوری تمامی مشکلات داخلی و خارجی ایران را می‌پذیرند.

این گروه با رفتار خود به این مدل رفتاری دامن می‌زند: مذاکره با آمریکا مساوی با حل تمام مسائل. اگر در حوزه اقتصادی وعده پرداخت یارانه یا آوردن نفت بر سر سفره، جذاب- هر چند عوامانه، تورم‌زا و غیرواقعی- به‌نظر می‌رسد در حوزه سیاست نیز وعده مذاکره با آمریکا و حل تمامی مسائل، به ابزاری ساده‌انگارانه برای فریب و جذب رأی تبدیل شده است. ادبیات این گروه ادبیاتی مبتنی بر هزینه و فایده است اما مشخصات فایده مماشات با آمریکا کاملا مبهم است و بدتر آنکه این فایده اصلا در اختیار آنها نیست که وعده آن‌را می‌دهند.

2- گروهی که خود را واقع‌گرا معرفی می‌کنند درحالی‌که نمی‌خواهند مقابل آرمان‌گرایی موضع بگیرند ولی از طریق تقلیل این دومکتب سیاسی به 2 روش اجرایی، آنها را قابل جمع می‌بینند؛ یعنی هم آرمان حفظ استقلال و منافع ملی، هم حفظ ارزش‌های دینی و نظام جمهوری اسلامی و هم گفت‌وگو و پذیرش صادقانه ایران از سوی غرب. برخورد واقع‌گرایانه با مسائل بین‌المللی از نظر این گروه به‌معنای واگذاری اصول استقلال سیاسی و اقتصادی و از دست دادن دستاوردهای انقلاب نیست بلکه این تصور دامن زده می‌شود که اگر با آمریکا مماشات می‌شد و یا مماشات شود- نه اینکه نوکر آمریکا شوید- امکان دستیابی به پیشرفت و رفاه مادی ایجاد خواهد شد. مدل اقتصادی این گروه کره جنوبی است (جمع پارامتر شرقی بودن و تولید خودروی لوکس) و مدل سیاسی آن هم ترکیه است؛ جمع حجاب و ناتو (و البته اسرائیل).

این گروه ناخودآگاه یا خودآگاه ملت را درباره توانایی مدیریت شرایط فریب می‌دهد و واقعیات عمده‌ای نظیر خصومت غرب با ارزش‌های انقلاب اسلامی را کم اهمیت جلوه می‌دهد، ضمن آنکه مشکل اصلی گروه نخست یعنی وعده دادن به مردم از جانب آمریکا، درباره این گروه نیز صدق می‌کند.از این نکته مهم نیز غفلت می‌شود که کره جنوبی، ترکیه یا احتمالا برخی کشورهای عربی که از آنها با حسرت به‌عنوان نماد توسعه سریع یاد می‌شود، مقر نیروهای نظامی آمریکا شده‌اند و حداقل مهار سیاست خارجی خود را در اختیار آمریکا گذاشته‌‌‌اند.

3- گروه سوم اصولا قصد ندارد مسئله آمریکا را به‌عنوان یک مسئله انتخاباتی مطرح کند و در این‌باره نیز اظهارنظر نکرده است. واقع‌گرایی در این گروه نیز وجود دارد اما به‌دلیل انباشت تجارب ناشی از مواجهه با رفتار خصمانه آمریکا و غرب که نتیجه سال‌ها حضور در مصادر سیاست خارجی است، واقعیات را روشن‌تر و متفاوت از گروه دوم می‌بیند و واقع‌گرایی گروه دوم را حداکثر نوعی ایده‌آلیسم خوش‌بینانه تلقی می‌کند. این گروه اصولا آمریکا را یک بازیگر دارای حسن‌نیت و طرفدار منافع ملت ایران نمی‌داند و سوابق طولانی و تداوم رفتار خصمانه آن کشور که در قالب تحریم‌های جاری منجر به فشار بر ملت ما شده است را نه ناشی از صداقت و برای بهبود روابط و نه ناشی از علاقه به آزادی ملت ایران بلکه نتیجه خصومت ذاتی با استقلال و هویت دینی ایران و فشار برای تغییر نظام منتخب ملت و کور کردن چشمه جوشان خیزش و تحرک در جهان اسلام می‌داند هر چند آمریکا با استفاده از ادبیات فریبکارانه و دیپلماسی عمومی این دشمنی را نتیجه دوستی تعبیر کند و گروهی نیز فریب چنین ادبیات مزورانه‌ای را بخورند.

از دید این گروه، سرنوشت رابطه با آمریکا در گرو تغییر رفتار عملی این کشور است و آمریکا نمی‌تواند با عملیات فریب مقاصد خود را در جریان انتخابات بر ملت تحمیل و انتخابات ریاست‌جمهوری را به محملی برای فتنه‌انگیزی و ایجاد شکاف داخلی تبدیل کند. این گروه هیچ‌یک از 2 راه‌حل پیشنهادی غرب یعنی مصالحه یا جنگ را نمی‌پذیرد و به راه‌حل سومی که پافشاری بر حقوق و مقاومت بر اصول و منافع به‌عنوان بهترین روش برای دستیابی به آرامش پایدار است معتقد است.

درحالی‌که هیچ‌یک از این 3 گروه نمی‌خواهند یا نمی‌توانند سازشکاری مطلقی با غرب بر سر منافع داشته باشند و یا اعتقادی به یک آینده بدون تعامل با جهان ندارند و 2 گروه نخست حتی هیچ طرح تفصیلی‌ای درباره نوع نگاه خود به کلیت غرب و نحوه تعامل و همزیستی 2 ذات سیاسی متفاوت ارائه نمی‌کنند، پاسخ به این سؤال که آمریکا و اروپا چه‌کسی را به‌عنوان رئیس‌جمهور آینده ایران می‌پسندند، یک لایه دوم پیدا می‌کند: چه‌کسی بهتر از دیگران منافع آمریکا و اروپا را- در کوتاه‌مدت- تأمین می‌کند؟ یک دیدگاه سازشکارانه یا آنگونه که برخی نومحافظه‌کاران آمریکایی (و گروهی در داخل) تبلیغ می‌کنند یک دیدگاه اصولگرا؟ فرق این سؤال با سؤال قبلی این است که اگر آمریکا و اروپا در فقدان نهادی مانند شورای نگهبان خواستار دستیابی به رئیس‌جمهوری بودند که حداکثر منافع آنها را تأمین می‌کرد، در شرایط سیاسی ایران که نهادهای دمکراتیک موجود و فیلترهای مرسوم انتخاباتی، کار را بر مداخله‌گر خارجی در روند انتخاباتی دشوار کرده است، به‌دنبال نامزدی هستند که بتواند مسیر دستیابی غرب به خواسته‌هایش را در دوره‌ای طولانی‌تر هموار کند. لذا تحلیل این است که تنها شرایط عملی و ممکن برای آمریکا در انتخابات آتی ریاست‌جمهوری ایران، ایجاد یک دوره انتقالی از مقاومت سرسختانه به فضای جدیدی از طرفداری از تعامل محدود، از طریق ایجاد شرایط مبهمی از کارآمد جلوه‌دادن سیاست مماشات و سازشکاری است.

گروه طرفدار این ایده در ایران، به‌جای فاصله گرفتن از چنین دیدگاهی، روی توسعه این ابهام به‌عنوان ابزاری ساده جهت زیر سؤال‌بردن دولت قبلی و جذب آرای انتخاباتی سرمایه‌گذاری کرده‌اند، بدون آنکه برنامه‌ای عملگرایانه برای سیاست خارجی متکی بر شناخت از تاریخ و مداخلات خصمانه ایالات متحده در ایران ارائه کنند. برخی حتی پا را فراتر نهاده انتخاب طیف اصولگرا را مطلوب جنگ‌طلبان دست راستی آمریکا معرفی می‌کنند و زیرکی خود در تشخیص برنامه دشمن را به رخ می‌کشند. از دید این عده آمریکا علاقه‌مند به جنگ است و گروه اصولگرا راه این جنگ را هموار می‌کند. بر پایه چنین تحلیلی آمریکا اصلا علاقه‌ای به روی کارآمدن دیدگاه‌های مماشات‌طلب در ایران ندارد! اینکه آیا واقعا آمریکا توان درگیری با ایران را دارد یا آن‌را مطلوب می‌بیند، در این تحلیل مورد غفلت است.

در حالی مماشات و سازشکاری به‌عنوان دیپلماسی برد برای هر دوطرف معرفی می‌شود که آمریکا و اروپا هرگز خود را متعهد به چنین راهبرد دو سویه‌ای نمی‌بینند و الا سیاست کنونی مذاکره‌کنندگان ایرانی نیز گفت‌وگو برای همکاری است. غرب در شرایط فعلی، ناظر رقابت‌های داخلی جناح‌های سیاسی ایران است و به توسعه گفتمان روابط با آمریکا مساوی با حل تمامی مسائل دل بسته است. رأی مردم به این گفتمان می‌تواند فضای تشدید شرایط بین‌المللی علیه دولت متعهد شده به توسعه روابط با آمریکا را دامن بزند تا در مقابل دریافت بالاترین امتیاز از چنین دولتی، امکان دسترسی آن به یک وعده داخلی را فراهم کند.

سؤال اصلی‌ای که اکنون استراتژیست‌های آمریکایی با آن روبه‌رو هستند بعد از شکست‌های مکرر در مقابل ملت ایران به‌ویژه شکست در طرح کودتای نرم 88، دیگر این نیست که چگونه با فوریت، دیکتاتوری سابق را به ایران برگردانند و یا چگونه در کوتاه‌مدت بر ایران سلطه پیدا کرده و برای ملت بزرگ ایران نخست وزیر و رئیس‌جمهور تعیین کنند، بلکه این سؤال است که چگونه موقعیت خود را در مذاکرات با دولت آتی تقویت کنند، از فضای سیاسی ایران برای رسیدن به یک دوره‌گذار به نظام مطلوب آمریکا استفاده کنند، بدون آنکه حساسیت عمومی را برانگیزانند و به نیروهای طرفدار خود لطمه بزنند و بیش از این یک چهره مداخله‌جو و جنگ‌طلب از آمریکا ایجاد نکنند؟ ارائه تصویر یک آینده مطلوب که صرفا از مسیر مماشات و سازش با آمریکا می‌گذرد و تخریب گفتمان مقاومت به‌عنوان گفتمان جنگ‌طلبی، ضمن آنکه تشویق به نادیده گرفتن خصلت درندگی در گرگ است از سادگی مفرط در ارزیابی صحیح از شرایط بین‌المللی رنج می‌برد.

نامزدهای انتخاباتی ایران تنها درصورتی می‌توانند به منافع ملی خدمت کنند که ضمن تسلط بر مباحث جدید مربوط به افکار عمومی و سیاست خارجی، برنامه جامعی درباره سیاست خارجی خود ارائه کنند که نه‌تنها شامل نگاه آنها به آمریکا و اروپا بلکه در بردارنده خط‌مشی آنها در بهره‌گیری از ظرفیت‌های کلان نظام بین‌الملل، نگاه آنها به جهان اسلام و ملل شرق و کشورهای مستقل باشد و جهان را در سطح اجزای آن تحلیل کند نه اینکه مرعوبانه آن‌را یک کل ببیند که حول محور آمریکا و اروپا می‌چرخد.

۱۳۹۲/۳/۱۲

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...