نسخه چاپی

بازنده بزرگ انتخابات۹۲ چه كسی بود؟

در نگاه دینی ما، برای تعیین برنده انتخابات، یا هرنوع تحلیل رفتار سیاستمداران، باید بازه زمانی وسیعی شامل آخرت را در نظر گرفت. با این نگاه، برنده واقعی انتخابات كسی است كه به قصد قربت الهی وارد سیاست شده و در فرایند انتخابات، مجموعا آخرتش را آباد كرده باشد. به همین دلیل، ما تحلیل های رایج درباره تعیین برنده و بازنده انتخابات را «بحثی ملال آور» می دانیم. با این حال از آنجا كه برخی گروه های سیاسی این روزها خود را برنده و رقبایشان را بازنده انتخابات ۲۴خرداد تصور می كنند، لازم است درباره برنده و بازنده انتخابات اخیر «در بازه زمانی این دنیا»، نكاتی یادآوری شود.


۱. با توجه به حوادثی که بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ پدید آمد، برگزاری انتخابات سال۹۲، حساسیتی فوق العاده یافته بود چرا که در انتخابات قبلی، نفر دوم انتخابات با داشتن ۱۳میلیون رای و کسب ۳۳درصد آرا، با صریح ترین لفظ ممکن، برگزارکنندگان انتخابات را به تقلبی گسترده و فراگیر متهم کرده و بجای طرح اعتراض از مسیر قانونی، با الفاظ هیجان انگیز، هواداران خود را، به حضور در خیابان فراخوانده بود.

خلاصه حرف و خواسته آقای موسوی این بود که نتیجه انتخابات سال۸۸ باید باطل و آن انتخابات دوباره برگزار شود. هرچقدر به وی گفته شد که اعتراض به نتیجه انتخابات اشکال ندارد ولی از مسیر پیش بینی شده در قانون اعتراضتان را پیگیری کنید و حتی برای اطمینان می توان همه صندوقها را جلوی خودتان بازشماری کرد، ایشان زیربار نمی رفت و پایش را توی یک کفش کرده بود که نتیجه باید باطل شود وگرنه طرفدارانم بریزند خیابان...

اصرار آقای موسوی برای پیگیری شکایت اش از مسیر خطرناک و پیش بینی نشده در قانون و سوءاستفاده صریح تروریست های مجاهدین خلق از فراخوان های خیابانی موسوی، آغازگر حصر خانگی ایشان شد.

از اوایل بهار۹۲ و با نزدیک شدن به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، حوادث دور دهم این انتخابات در ذهن ها مرور می شد و خیلی ها با نگرانی می پرسیدند:

این بار چه خواهد شد؟
با وجودی که نفر دوم انتخابات قبل با ۱۳میلیون رای، نتیجه انتخابات را مهندسی خوانده بود؛ آیا این بار مردم پای صندوق ها می آیند؟
آیا مردم ادعای موسوی و ضدانقلاب را باور کرده اند که انتخابات ریاست جمهوری، فرمایشی و متقلبانه است؟
نکند بر اثر خاطرات تلخ سال۸۸، این بار از انتخابات استقبال نشود و مشروعیت نظام زیر سوال برود؟
نکند این بارهم کسانی که رای نیاورند، نتایج انتخابات زیر سوال ببرند، و بازهم آشوب شود؟ و...

حوادث شگرفی که در خردادماه۹۲ اتفاق افتاد، به همه این نگرانی ها پایان داد و نامزدی اکثریت آرا را بدست آورد که هم کسی از ابتدا پیروزی او را پیش بینی نمی کرد و هم عموم مردم و گروه های سیاسی از پیروزی اش استقبال و ابراز خوشحالی کردند. الحق که جز دست قدرت الهی کسی نمی توانست چنین نتیجه برد-بردی برای کشور و ملت رقم بزند.

با این اوصاف، باید شکست خورده بزرگ انتخابات یازدهم ریاست جمهوری را کسی دانست که زیر بار نتیجه انتخابات دهم نرفت و بجای اعتراض از مسیر قانونی، درخواستهایی غیر قانونی طرح می کرد و می گفت یا حرف من یا هیچ!

تا پیش از خرداد۹۲، برای نشان دادن قبح رفتار موسوی در سال۸۸، رفتار ال گور در انتخابات سال۲۰۰۰ آمریکا را مثال می زدیم. جایی که ال گور بطور واقعی، و نه بر حسب حدس و گمان و احساس؛ رأی اکثریت را کسب کرد، اما سیستم انتخاباتی آمریکا، بوش را برنده اعلام کرده بود. ال گور پس از این که فهمید از مسیر قانونی نمی تواند حقش را بگیرد، بخاطر حفظ وحدت کشور و آرامش هموطنانش، از حق خود گذشت و نتیجه انتخابات را پذیرفت. واکنش او به نتیجه ظالمانه انتخابات۲۰۰۰، مایه شرمساری بازنده بزرگ انتخابات۹۲ ما بود. کسی که بخاطر توهم خود، کشور را در سال۸۸ به آشوب کشید و زمینه سواستفاده تروریستهای مجاهدین خلق را فراهم کرد.

خوشبختانه نامزدهای انتخابات۹۲ با نتیجه این انتخابات طوری رفتار کردند که برای نشان دادن روش اخلاقی در پذیرش نتیجه و گردن نهادن به قانون، دیگر نیازی به الگوی خارجی نداریم. در واقع، رفتار بزرگمنشانه نامزدهایی که در انتخابات خرداد۹۲ رأی کافی کسب نکردند، بر شرمساری بازنده بزرگ این انتخابات افزود. بخصوص که به یاد بیاوریم نفر دوم انتخابات۹۲، تا آخرین روزهای پیش از رأی گیری در همه نظرسنجی ها پیش بود و تا روز ۲۴خرداد، هیچکس تصورش را نمی کرد آقای قالیباف حتی به مرحله دوم هم راه نیابد. اما با اعلام قطعی نتیجه، ایشان و دیگر نامزدها، خیلی راحت و سریع، پیروزی آقای روحانی را به ایشان و مردم تبریک گفتند و برای رئیس جمهور آینده آرزوی موفقیت کردند.

اتفاقات ۲۵خرداد۹۲ برای شکست خورده بزرگ این انتخابات، از جهت دیگری هم مایه شرمساری مضاعف است. وقتی به یاد بیاوریم اگر فقط نیم صدم رأی دهندگان به آقای روحانی رأی نمی دادند، ایشان حداقل در مرحله اول پیروز نبود. اما نظام مطابق قانون بر رأی اکثریت ایستاد ولو آنکه طرفداران آقای قالیباف در تهران یا طرفداران آقای رضایی در خوزستان دلگیر شوند، یا حتی اگر خدای نکرده به خیابان بریزند...

به قول ظریفی، برای ما مهم نبود که قالیباف رأی اکثریت را می آورد یا روحانی، مهم این بود که انتخابات واقعی و آبرومند برگزار و رأی مردم به درستی حفاظت شود. خوشبختانه این دوره همه نامزدهایی که رأی کافی نیاوردند، شعور و ظرفیت بالایی از احترام به قانون و تمکین به رأی اکثریت از خود نشان دادند... اما اگر این بار نامزد دیگری می خواست از مسیر غیر قانونی دبه دربیاورد، با همان قاطعیت که از رأی آقای احمدی نژاد دفاع کردیم، این بار از رأی آقای روحانی دفاع می کردیم...

۲. دومین بازنده بزرگ انتخابات۹۲، کسی نیست جز سعید جلیلی، کسی که روز آخر ثبت نام کرد و مدعی بود تنها نامزد حامل گفتمان انقلاب اسلامی است و بقیه نامزدها باید به نفع ایشان کنار بکشند.

در روزهایی که برخی دوستان، با شور و حرارت برای کمک به ستاد آقای جلیلی فراخوان می دادند، به ایشان هشدار می دادیم که ماندن آقای جلیلی در این صحنه می تواند انتخابات۹۲ را به رفراندوم هسته ای تبدیل کند... می گفتیم اقلاً وقتی رسانه های دشمن، جلیلی را نامزد مورد نظر رهبری نشان می دهند، فكر كنيد و بفهمید در چه دامی پای گذاشته اید... اما آقایان گوششان بدهکار نبود و تجمعات پرشور ولی نقطه ای حامیان، جوگیرشان کرده بود و این تجمعات پرشور را در ذهنشان به کل کشور تعمیم می دادند... همانطور که موسوی در خرداد۸۸، جو پرشور اطرافش را در ذهن، به کل ایران تعمیم می داد.

برخی می گویند آقای جلیلی، اخلاقی ترین نامزد انتخابات۹۲ بوده است. شواهد زیادی به ما گوشزد می کند که این قضاوت درست نیست. آقای جلیلی با رفتارش پیش از ثبت نام غافلگیر کننده اش، نزدیکترین علاقمندانش را غافلگیر کرد. در واقع جبهه پایداری خوش اقبال بود که حوادث خرداد۹۲ سرعتی فوق العاده گرفت و هوادارانش حمایت عجیب آیه الله مصباح از نامزدی لنکرانی را فراموش کردند و گرنه به سختی می توانست پس از کنار کشیدن لنکرانی به نفع جلیلی، این جمله رهبرش را برای هواداران توجیه کند: «بنده بيني وبين‌الله براي رياست جمهوري كسي را اصلح از آقاي باقري لنكراني نمي‌شناسم»

اگر قرار باشد روزی از میان نامزدهای انتخابات۹۲، به یکی کاپ اخلاق داده شود، آن یک نفر قطعاً جلیلی نخواهد بود. درست است که آقای جلیلی برخلاف معمار خودخوانده اقتصاد، وعده های عوامفریب نداد و درست است که مانند دیپلمات کارکشته، عهدی نکرد تا به عهدشکنی متهم شود و درست است که در مناظره از نظام دفاع کرد، اما در گرماگرم انتخابات، هیچ به روی خودش نیاورد که رسانه های دشمن وی را به عنوان نامزد موردنظر رهبری جا می زنند و حتی بعد از انتخابات هم زحمت تکذیب این دروغ ها را به خودش نداد.

بازنده بودن آقای جلیلی در انتخابات۹۲، به دلیل جایگاه چهارمی ایشان نیست، به دلیل نتیجه کلی انتخابات است. حامی اصلی آقای جلیلی و خواستگاه سیاسی وی یعنی گروه موسوم به پایداری، در یک کار، تجربه و استعداد فوق العاده ای دارند: «دفع حداکثری!» این خصلت حزبی جلیلی، در انتخابات۹۲ بطور موثری عمل کرد و اکثریت رأی دهندگان را بسوی نقطه مقابل او فراری داد...

در واقع، آقای روحانی پیروزی اش را بیش از اینکه مدیون تدبیر ستادش یا حمایت آقای هاشمی باشد، مدیون سعید جلیلی و گروه پایداری است و به همین دلیل هم باید جلیلی و دارودسته پایداری را دیگر شکست خورده بزرگ انتخابات۹۲ دانست. نه بخاطر اینکه برخلاف ادعاهایشان، فقط ۱۱درصد آرا را بدست آوردند، بلکه به این دلیل که نامزد مقابلشان را به پیروزی رساندند.

آقای روحانی حق دارد که برنده این انتخابات را جریان اعتدال می داند. چرا که نتیجه این انتخابات نشان داد که بدنه اصلی مردم در این انتخابات به دوگروه افراطی نه گفت. هم به بانیان فتنه و هم به کاسبان فتنه!

۱۳۹۲/۴/۲۹

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...