نسخه چاپی

آيت الله فاطمي نيا :

بعضی معاصی قبحش را از دست داده است

عکس خبري -بعضي معاصي قبحش را از دست داده است

اصلاً روایت داریم كه هیچ زندگی ای گواراتر از زندگی با اخلاقیات نیكو نیست. اما امروز روزگار عوض شده. گویی برخی گناهان در دل و جانمان رخنه كرده و قبحش در میانمان از بین رفته.وقتی به كسی می گویی فلان حرف را نزن دروغ است، یا تهمت است یا غیبت نكن در جواب می گوید...

به گزارش نما ،  قدیم ترها زندگی ها یک صفای دیگری داشت. اگر به پول و مادیات باشد که آنها کمتر داشتند و اصلاً در این قید و بندها نبودند. از حیث امکانات هم که نگو و نپرس! پس این صفای در زندگی ها از کجا نشأت می گرفت؟ آن زمان مردم گناه نمی کردند. دروغی در کار نبود، غیبت رواج نداشت، ظلم و حق خوری و... کمتر دیده می شد، عصبانیت و قوه غضب کمتر به‌کار گرفته می شد و خلاصه همین ها باعث شده بود که مردم از زندگیشان لذت ببرند.

اصلاً روایت داریم که هیچ زندگی ای گواراتر از زندگی با اخلاقیات نیکو نیست. اما امروز روزگار عوض شده. گویی برخی گناهان در دل و جانمان رخنه کرده و قبحش در میانمان از بین رفته. وقتی به کسی می گویی فلان حرف را نزن دروغ است، یا تهمت است یا غیبت نکن در جواب می گوید: اگر اینجور است باید اصلاً حرف نزنم! یعنی به قدری این گناهان رایج شده که انگار نمی توانیم بدون آنها زندگی کنیم! حال آنکه زندگی بدون این رذایل اخلاقی چقدر شیرین تر و گواراتر است. از این رو تصمیم گرفتیم تا پای صحبت های شخصیتی بنشینیم که کلامش در عین نافذ بودن، شیرین و جذاب هم هست. استاد سید عبدالله فاطمی نیا در گفتگو با هفته نامه شما از راه های رسیدن به قلل اخلاقی و آسیب های اخلاق در جامعه کنونی سخن می گوید.

 

استاد چرا با وجود رسانه های گوناگون و دسترسی آسان به کلام و سیره بزرگان هرچه می گذرد ما از اخلاقیات فاصله می گیریم؟

 بعضی چیزها در عرف ما شیعیان خیلی رایج است. مثلاً یکی همین مباحث اخلاقی است.شاید این عنوان را ما در روز چندین مرتبه در رسانه ها، صحبت های عمومی، خصوصی و جلسات دائماً بشنویم. گاهی وقت ها حتی اسم از متخصصین اخلاق برده شود. خصوصاً در سال های اخیر این محسوس است که خیلی زیاد است. خب بنده به عنوان یک طلبه نگران این تکرارها بودم که نکند این تکرارها باعث شود اهمیت این عنوان کم بشود.

 

آفت این تکرارها چیست؟

بگذارید درد دل کنم بالاخره این هم مدخل یک بحث است و هم درد دل بنده، بله چندآفت به نظرم رسیده است. یکی اینکه این عناوین تکرار شود و دائم بشنوید خودسازی، عرفان، اخلاق و... مرتب گفته می شود ولی غالب کسانی که این عناوین را به‌کار می برند می بینید که ای بسا در منزل خودشان هم دچار مشکلند! با بچه اش نتوانسته درست ارتباط برقرار کند، زن با شوهر، شوهر با زن، فقط همه اش بشود عنوان و دست آخر بالاخره انسان از نظر عملی کمتر اثر ببیند. بنده به نظر قاصرم می رسد تمامش مال اینست که این حرف ها در یک جمعی که متخصصی آنجا باشد متمرکز نمی شود.

پس فقط می شود الفاظ و الفاظ هم که زیاد تکرار شود هر چند من از کلمه مبتذل خوشم نمی‌آید که بگویم اما به ابتذال هم کشیده می شود. ما در قم بودیم آقای طباطبایی وقتی می گفت خودسازی می‌لرزید واقعاً. الان ولی یک بچه چهارده پانزده ساله خیلی راحت می گوید خودسازی.

 

این کتب مختلف اخلاق که در بازار هست کمکی به این موضوع نمی کند؟ یعنی اخلاق و عرفان نظری منتهی به اخلاق عملی نمی شود؟

کتب زیادی چاپ شده و مردم فکر می کنند وجود این نسخه ها علم می آورد. نه عزیز من.

من از دو لب مرحوم آیت الله آقا سید حسین قاضی شنیدم و در بعضی محافل هم گفتم، ایشان در حد مرجعیت بودند از نظر فقه و اصول و از نظر مطالب دیگر هم إلی ما شاء‌الله- ایشان عرفان نظری نخوانده بود. اول یک نکته ای در حاشیه عرض بکنم که در اذهان مردم شکل گرفته که فکر می کنند عرفان عملی و عرفان نظری لازم و ملزوم همدیگرند. نه آقا جان ملازمه ای بینشان نیست. بله اگر هردو اینها باشد چه بهتر ولی بنده دیدم یک کسی مجسمه عرفان عملی بود و یک سطر هم عرفان نظری نخوانده بود. برعکس من از جوانی پرسیدم چه می کنی؟ گفت حاج آقا مشغولیم فصوصی، فتوحاتی، مثل اینکه دارد می گوید نخود، لوبیا! اینها کتاب هایی است که یک مجتهد می خواست دست بزند متخصص فریاد زد که اهلش نیستی! چطور آن وقت اینها را به‌راحتی بر زبان بیاوریم.

  البته ما از آنها نیستیم که نفی ابد کنیم. از آنهایی نیستیم که فلاسفه و عرفا را هم معصوم بدانیم. آنها هم آدم هایی بودند زحمتکش و عرض کنم که خطا هم داشتند. امام (ره) درباره عرفا یک تعبیر بسیار پخته‌ای داشت كه فرمودند من نمی گویم همه را قبول کنید می گویم همه را رد نکنید!

آخر بعضی ها بی انصافند. تا اسم یک چیزی می آید نفی ابد می کنند. یک نفر می گفت چرا مولوی بسم الله نگفته؟ گفته «بشنو از نی چون حکایت می کند» گفتم این را جایی دیگری نگو آبرویت می رود چون بشنو از نی اول کتاب مولوی نیست! مولوی کتابش خطبه و صلوات و سلام دارد و بعد می آید می گوید بشنو از نی. آدم اینقدر نباید نظرتنگ باشد که حتی کتابی را نخوانده بیاید بگوید چرا اینجور است.

 

کسی که می خواهد یک حرکتی در خود ایجاد بکند دنبال راه می گردد. راه حل چیست؟

 ببینیداخلاق بسیار مهم است اما نه اینکه فقط حرف زده شود، باید در یکجایی متمرکز شود و کار دست متخصص بیفتد. من درد دل می کنم، متأسفانه در زمانه ما خیلی داعیه ها هست. خیلی جلسه ها هست. الان خیلی جلسه داریم به اسم عرفان ولی به موازات دشمنان اسلام دارند ضربه می زنند. طرف اصلاً اهلیت ندارد. یک عده ای هم باور کردند.امیدواریم اینها رسیدگی شود إن شاءالله چون عمر مردم خیلی ارزش دارد.

حالا آمدیم سر بحث اخلاق. پس اخلاقی که اینقدر مهم است متخصصین این علم در دنیا اسم درآوردند. جای شما خالی بنده خیلی محضر آقای طباطبایی می رسیدم. ایشان تعبیری داشتند درباره آقا سیدعلی آقای قاضی، یکی اش را به شما می گویم.  می گفتند: «سیدالعلماء الرّبانیّین» ببینید آقای طباطبایی به یک نفر بگوید آقای علمای ربّانی.

میرزا جواد آقای ملکی، سید حسین درود آبادی، ملاحسینقلی همدانی و دیگر عزیزان که البته متأسفانه در رسانه ها اسم این بزرگواران با اسراف تمام به کار می رود. من می‌ترسم که انسان خیلی این اسم ها را بیاورد و عمل نکند قساوت بیاورد.

آقا می خواهد درس اخلاق بخواند چی بهش بگوییم؟ شما شنیدید که عنوان بصری یک مرد هشتاد، نود ساله بود. رفت در خانه امام صادق (ع). خادم آمد گفت آقا مشغولست. می گوید از آنجا رفتم حرم پیغمبر اکرم (ص) و گفتم آقا من این دفعه می روم قلب این آقا را به من راغب کن. دوباره رفتم خادم آمد گفت أدخل علی برکة الله. می گوید از این جمله خیلی خوشم آمد و تفأل کردم. وارد شدم دیدم حضرت نشسته است. خب بچه که نبود، آدم عالمی بود. حضرت فرمود برو پیش همان مالک - همان مالکی که برادران مالکی مذهب از او پیروی می کنند- چون پیش او هم می رفت. خلاصه گفت آقا خواهش می کنم من را رد نکن. فرمود:چی می خواهی؟ گفت خلاصه از این علومتان یک نکته ای هم به ما بیاموزید. جمله ای حضرت فرمود که جز معصوم نمی تواند بزند. من صد سال به عقلم نمی رسید چی بگویم! فرض کنید الان آقای قاضی زنده شد چی می خواهیم به ایشان بگوییم؟ حضرت فرمود علم می خواهی باشد: «فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حقیقة العبودیّة»

اول حقیقت بندگی را در خودت جستجو کن، یک سیری بکن، آقا جان یک مطالعه ای کن خودت را! که من واقعاً الان آمدم درس اخلاق خواندم، فهمیدم فلان چیز زشت است، اینطور هستم که الان ترکش کنم، این قدرت را در خودم می بینم؟ فلان غضب را حاضرم فرو ببرم و هکذا.

 

پس قدم اول را باید در خودمان ایجاد کنیم؟

 اولاً باید در خودمان مقدماتی را آماده کنیم. دوم اینکه از متخصص استفاده شود. خیلی خطرناک است شما اگر کسی آمد چند تا عبارت عربی خواند و به فارسی برگرداندگمان نکنید همه عالمند.

سخن یکی از متخصصین اخلاق طلیعه بحث اخلاقمان باشد. سخن کی؟ مرحوم ملا مهدی نراقی، مرحوم ملامهدی کتاب هایی را نوشته و پسرش ملا احمد نراقی –  ملااحمد خودش کسی است که شیخ انصاری یا شیخ اعظم نجف را که مرکز فقهی بوده چهار سال رها می کند و می آید کاشان محضر ایشان- هم در همان راستا مثلاً پدر در اخلاق جامع السعادات و پسر معراج السعادات نوشته است. معراج السعادت هم چون فارسی است، حالا همه می گویند که خب بلدم دیگر و چون می گوییم بلدیم دیگر هیچ کاری نمی توانیم بکنیم! یک نفر مانند غزالی می‌گوید جانم به لب رسید که این بلد بودن را از دست بدهم و فکر کردم از دست دادم که دیدم نخیر!

یک بحث غضب معراج السعادت را اگر خانواده ها عمل کنند اصلاح می شوند. بروید مطالعه کنید ببینید. الان چیزی که خانواده ها را از هم می پاشاند غضب است.

در کتاب جامع السعادات مطلبی است در مورد اخلاق که زیباتر از آن هیچ کجا پیدا نمی شودکرد. مثل اینکه ملا مهدی شهد کلام انبیا و اولیا را گرفته است. می فرماید: إن الاخلاق المذمومة فی القلب، این تعبیر عرشی است. آقا این اخلاق ناپسند در باطن و قلب چیست؟ هی مغارس المعاصی، مغارس از غرس است یعنی هر خلق زشت یک مزرعه گناه است. بنده و شما این تعبیر را زیاد شنیده‌ایم، صحبت یک آدمی می شود می گوید خوب آدمی است فقط یک خرده متکبر است! این چی می خواست بشود دیگر؟ یعنی مزرعه گناه حمل می کند.

مثل معروفی است بنده خدایی رفته بود کوزه بخرد دیده بود یک کوزه خیلی خوش خط و خال.آخر شب بوده و کوزه فروش هم می خواسته بفروشد. گفت این گِلش خیلی عالی است. رنگش هم فرنگی است که نمی رود هیچ وقت. در یک کوره پخته شده که نماز شب صاحبش هیچ وقت قضا نشده، دسته اش هم اینجوری است و خیلی فضائل برایش نقل کرد. پولش را پرداخت کرد و فروشنده گفت حالا یک توصیه برایت دارم این همه محسنات دارد ولی شبها یک کاسه ای زیرش بگذارید! گفت خب برادر من نمی خواهم پولم را بده چون اصلاً این که بدرد نمی خورد!

 

با این اوصاف کسی را که یک صفت مذموم در وجودش نهادینه شده باشد نمی توانیم آدم خوبی بدانیم حتی اگر خیلی محسنات اخلاقی هم داشته باشد؟

می گوییم فلان کس چطور است؟ می گوید آدم خوبی است است ولی بنده خدا دست خودش نیست متکبر است. تمام شد دیگر. شما نگاه کنید این آقا مزرعه گناه با خودش حمل می کند آن وقت می گویند آدم خوبی است! پس آدم بد چه جوری است مگر؟

 میگوید فلان کس وضعش خوب است، دست به خاکستر می زند طلا می شود، ولی دست در جیبش نمی‌رود! این یعنی چی؟ یعنی هیچی دیگر؛ چون امیرالمومنین(ع) نسخه می دهد و می فرماید: کسی بخیل باشد همه عیوب را دارد. حالا تو مگر شیعه امیرالمؤنین نیستی پس چرا خلاصه می کنی آدم خوبی است؟ کجایش خوب است!؟ به فرموده حضرت همه عیب ها را دارد.

 

فلان کس خوب آدمی است، نازنین است ولی خب گاهی وقت ها غیبت می کند. پس کجایش خوب است؟

کسی که اوراق اسرار مردم را ورق می زند کجایش خوب است. حدیث آدم می بیند تنش می‌لرزد. می‌فرماید اگر یک چیزی را بگویی که قدر برادر دینی ات را پایین بیاوری از ولایت خدا خارج می شوی. آن وقت این چطور آدم خوبی می شود؟ خدا می داند بعضی معاصی قبحش را از دست داده است.

ادامه مطلب ملامهدی را بگویم: کسی که باطن خود را از آنها پاک نکند لم تتم له الطاعات الظاهره؛ عبادت های ظاهری اش ناتمام است. نه که بنویسند بی نمازست ولی الصلوة معراج المومن دیگر اینجا شوخی می شود! نماز برای اینست که من خودم را درست کنم. بعد مثال می زند: مثل کسی که مواظبت بر عبادات ظاهری بکند و اما هیچ وقت با خودش خلوت نکند که اخلاق ذمیمه را اصلاح کند مانند کسی است که پوست او حساسیت پیدا کند وخارش پیدا کند. شب بیدارش می کند. چون نوشته که بعضی از حساسیت های جدی منشأش از درون است. یک وقت دست شما خراشی خورده، اما یک وقت می گویند فلانی کبدش درست کارنمی کند. آدمی که دردش از درونش است پزشک ها چه می کنند؟ هرچه هم علم پیشرفت کند، از این مثال ملامهدی نمی تواند بیرون برود. یک نفر بدنش حساسیت پیدا کرده، الان می گویند آلرژی که بعضی هایش را اصلاً سر درنمی آورند چه دردی است. می گوید این شربت را بخور. بعد هم می گوید آقاجان فلان میوه و چیزها را نخور. ملامهدی می فرماید این آقا دچار حساسیت پوستی شده رفته پیش پزشک و او گفته شما باید سه تا دستور را به‌هم چسبیده انجام بدهی. اگر چنانچه جدا جدا باشد هیچ به دردت نمی خورد. اول این شربت برای درونت، دوم مبادا فلان چیزها را بخوری و سوم هم این روغن را بگیر و شب ها بمال. اگر هم باهم استفاده نکنی فایده نمی بری. بعد یک هفته می گوید آقا ما خوب نشدیم. می گوید چرا؟ شما فرمودید شربت البته تا حالا وقت نکردم بخرم، این را هم که گفتید نخورم چندتا میهمانی بود نشد نخورم فقط مادربزرگم از آن پمادها داشت و مالیدم! به! خدا خیرت بدهد. ملامهدی می فرماید بیشتر مسلمان ها دلشان با همین روغن مالی خوش است! نه دوای درونی را مصرف می کنند نه پرهیزها را.

 

این موضوعی که فرمودید دقیقاً موارد زیادی از آن در جامعه مشاهده می شود.

خدا شاهد است من شاهد بودم، نوافلش یک ساعت شاید بیشتر طول می کشید، از مسجد می‌آمد بیرون شاید صد دفعه دیدمش در راه هم ذکر و... می گفت ولی وقتی می رسید منزل می‌لرزیدند مثل اینکه کوزه زهر مار وارد شده! یکبار با خودش خلوت نکرده بود که بابا جان این همه غفیله و وتیره و جلسه و هیأت آخرش بالاخره چی!

 

حالا از مثال که خارج شویم آن پماد و شربت و پرهیز مصادیق چه اموری اند؟

این که شرع مقدس فرموده وضو بگیر، رکوع کن، سجود کن و این ظواهر را بجا بیاور این ظواهر است. این آرامبخش و همان پماد است. باطن آن حضور قلب است که همان شربت است. پرهیز هم از گناهان است. دوای درونی بواطن عبادات است. یک الرحمن الرحیم انسان را از این رو به آن رو می کند. شما اگر ظاهر نماز را به‌وجود نیاورید نمی شود. عرفاً فرموده اند ظاهر بی باطن نمی شود، باطن بی ظاهر هم نمی شود. این سه تا با هم عملن شود بعد از آن هرکس هر ادعایی داشت دروغ است.

پس جمع بندی این شد که اولاً اخلاق مذمومه هر کدام یک مزرعه گناه است. ثانياً هرکس بخواهد با خودش محاسبه نکند و اینها را از خودش دور نکند درست نمی شود. بنابراین ظواهر اسلام و بواطن عبادات و پرهیز باید در کنار هم باشد.

یک مستند قرآنی هم بیاورم. یک وقتی دانشمندان می گفتند چرا مشرق زمین عقب ماندند.

جوان بودم یک نویسنده عرب به نام شکیب ارسلان نوشته بود: لماذا تأخّر الملسمون؟ کتاب‌هایی هم با این عناوین زیاد است. اما این آیه را اگر درست بخوانیم زحمتمان کم می شود: « أفتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض» نماز خواندی باید پاکیزه هم باشی، مودب هم باشی، روزه هم بگیری ظاهرت هم درست باشد باطنت هم درست باشد. اینکه بعضی را بگیریم و بعضی را رها کنیم کیفرش چیست؟ « إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ العذاب»

۱۳۹۲/۵/۳۱

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...