نسخه چاپی

عشق هورمونی، پدیده جامعه بی مسلك!

عکس خبري -عشق هورموني، پديده جامعه بي مسلک!

از یك طرف می گویند پسر های امروزی "مرد" نیستند!! مثل مرد های قدیم قدرت مدیریت و كنترل خانواده را ندارند، یا بی مسئولیت اند. از آن طرف هم می گویند دختران امروزی مثل دختر های قدیم اهل "سازش" نیستند. به عبارت ساده تر پسر ِ امروزی روشنفكر است و دختر امروزی نسبت به نسل قبلی مستقل تر.

به گزارش نما به نقل از سرّنیوز ، چندیست که آنقدر خبر طلاق از این طرف و آن طرف به گوشمان می رسد ؛ که دیگر خودمان شده ایم مرکز آمار ثبت احوال! با یک حساب سر انگشتی و یک تلمیح در زندگی قوم و خویشمان، متوجه می شویم که در همین لحظه، تعداد طلاق گرفته ها خیلی بیشتر از سال قبل است. حتی طلاق در دوران عقد و قبل از عروسی هم بیشتر شده. دلایلش هم تا دلت بخواهد متنوع است. به تعداد تمام طلاق های ثبت شده ، دلیل برای جدایی وجود دارد. از بیکاری گرفته تا بداخلاقی و مشکل جنسی و بی قیدی و الخ. البته بنده اینجا از طلاق های عاطفی که خودش یک درد بی درمانی در جامعه ماست فاکتور می گیرم.

* بیایید دست غیر را از زندگی مشترک حذف کنیم و عوامل بیرونی را نادیده بگیریم تا محدوده ی دلایل و عوامل طلاق را کوچکتر کرده و به اصل و هسته اصلی نزدیکتر شویم، در این صورت است که تنها دو کبوتر عاشق باقی می مانند و اخلاق و عقیده شان!
از یک طرف می گویند پسر های امروزی "مرد" نیستند!! مثل مرد های قدیم قدرت مدیریت و کنترل خانواده را ندارند، یا بی مسئولیت اند. از آن طرف هم می گویند دختران امروزی مثل دختر های قدیم اهل "سازش" نیستند. به عبارت ساده تر پسر ِ امروزی روشنفکر است و دختر امروزی نسبت به نسل قبلی مستقل تر. پسر های امروزی جذابیت مردهای قدیم را ندارند. دقت کرده باشید قریب به اتفاق خانم ها هنوز فردین و قیصر و پاشنه طلا را بیشتر می پسندند تا مردی که با دیدن یک بچه گربه می گوید: "ای جان!" از دید یک مرد هم اگر نگاه کنیم، آن ضعیفه ای که صبح تا شب توی خانه بود و برای تنوع به زن همسایه سر می زد و آش نذری می پخت و تنها مردی که ممکن بود در طول روز ببیند بقال محل بود یا سبزی فروش سر کوچه، خیلی مورد پسند تر است، تا زنی که صبح زودتر از شوهرش از خانه خارج می شود تا به محل کارش برود و تا وقتی بر می گردد آنقدر مردانی به شکل و شمایل مختلف می بیند که شب وقتی شوهرش به خانه می آید، هیچ جذابیتی برایش ندارد[1] (جز یک مورد که در ادامه به آن خواهم پرداخت) . روحیه با صلابت مردها به روحیه لطیف زن نزدیک شده و روحیه لطیف زن رو به خشونت یا به عبارت بهتر رو به سختی و استقلال. دیگر زنان کمتر اتکای مالی به همسر دارند، حالا به دلیل شاغل بودن یا توانایی مانور روی اموالی مثل ارث پدری (که قبلا کمتر بود یا اصلا نبود) و نکته مهمتر باب شدن به اجرا گذاشتن مهریه که دیگر امروزه حق مسلم ماست!
این است که فاصله بین این دو قطب مخالف آنقدر زیاد شده است که اصلا میدان مغناطیسی و شرایط جاذبه بینشان ایجاد نمی شود! مگر... . فقط یک مورد می ماند: "نیاز جنسی" .تنها موردی که در هر شرایطی زن و مرد را به سمت هم می کشد.[2] حالا به نظر می رسد شرایط کمی مساعد تر شد.
حال در نظر بگیرید دختر و پسری را که یکی از اصلی ترین اهدافشان از ازدواج فقط بر طرف نمودن نیاز جنسی است، جاذبه ی اخلاقی کمی برای هم دارند و عقیده ی مشترکی هم بینشان نیست. نتیجه ای جز طلاق دارد؟

* خلاصه بگویم... آنچه جوامع را به این روز رسانده که حرامترین حلال ِ خدا جز برای رضای او و به دلایل ذکر شده رقم می خورد، فاصله ایست که خودآگاه و ناخودآگاه از مذهب گرفته ایم. ملاک تربیت اگر اسلام و دین محمدی باشد، هرگز فرزندی چنین که گفته شد تربیت نخواهد شد .
آنچه زن و مرد را می تواند کنار هم حفظ کند عقیده و مرام مشترک است، جمال و عشق هورمونی ناپایدارند و میرا . آنچه که تمام زندگی را پوشش می دهد مرام و مسلک و دین است. آنچه مهم تر از سازش است، اخلاق و جهان بینی مشترک بین زن و مرد است که کاملترین آن جهان بینی الهی است، چرا که هیچ دو قلبی که ریشه در اساس متفاوت دارند نمی توانند کنار هم دوام بیاورند، هرچند که سازگاری شان به حد اعلا باشد.

[1]- در این قسمت کمی اغراق شده، اما امیدوارم لب مطلب را رسانده باشم.
[2]- وقتی دست غیر را از زندگی خارج کردیم، به عبارتی اخلاق در این امور را حاکم بر زندگی دانستیم، پس تنها نیاز را می توان با همسر قانونی و رسمی اجابت نمود.

۱۳۹۲/۶/۳

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...