نسخه چاپی

آقای رییس جمهور اگر نشد چه؟

مهدی محمدی


با سخنرانی های دیشب باراک اوباما و حسن روحانی در نیویورک می توان گفت که تاریخ یک بار دیگر ورق خورده است. در سخنرانی هر دو نفر بویژه رییس جمهور ایران نکات بسیار مهمی وجود داشت که آنها را نه حتی در سطح استراتژیک بلکه باید در سطح دکترینال بررسی کرد.
می توان با اطمینان این قضاوت را مطرح کرد که دوران کاملا جدیدی آغاز شده و تحولات پس از این، کمتر شباهتی به گذشته خواهد داشت. این سخن البته حاوی هیچ داوری در این باره نیست که آینده تا آنجا که به امنیت و منافع ملی ایران مربوط می شود مثبت است یا منفی. این موضوع به عوامل بسیار مختلف و پیچیده ای بستگی دارد که برخی از آنها هنوز حتی متولد هم نشده است. فعلا فقط می توان برخی قضاوت های خام مطرح کرد.
سخنان دیشب باراک اوباما چند ویژگی بسیار مهم داشت:
1- برای نخستین بار اوباما سعی کرد با لحنی توام با احترام با ایران سخن بگوید و به نوعی مشروعیت استدلال های اساسی ایران در زمینه برنامه های امنیت ملی اش را بپذیرد. درباره موضوع هسته ای، اوباما به فتوای رهبر معظم انقلاب اسلامی اشاره کرد و درباره سوریه هم گفت که در نهایت نگرانی اصلی ایران یعنی رشد تروریسم در اثر تداوم وضع کنونی را قبول دارد.
2- البته اوباما هیچ ایده جدیدی روی میز نگذاشت و نشانه ای بروز نداد که بتوان آن را به معنای ایجاد یک تغیییر محاسباتی در امریکا در نظر گرفت. هسته مرکزی سخنان او درباره ایران همان ها بود که پیش تر بارها گفته بود: نخست اینکه درباره امنیت اسرائیل مصالحه نمی کند، دوم اینکه ایران باید برای رفع فشارها و بهره مندی از حقوقش باید ابتدا نگرانی های امریکا با عمل به آنچه اوباما «تعهدات بین المللی نامید» درباره برنامه هسته ای اش را رفع کند، سوم اینکه تعهدات بین المللی ایران همان است که در قطعنامه های شورای امنیت آمده و چهارم اینکه حرف کافی نیست و امریکا بر اساس عمل قابل راستی آزمایی ایران تصمیم گیری خواهد کرد. تکرار این درخواست ها در سخنرانی اوباما نشان داد که تغییرات ایجاد شده در امریکا فعلا در سطح تغییر لحن و تغییر تاکتیک قرار دارد نه بیشتر اما نکته مهم این است که اوباما هم آمادگی خود برای تغییرات بیشتر را بیان کرد و هم از شرایط آن سخن گفت.

3- مهم ترین نکته درباره سخنرانی اوباما اما چیز دیگری است. این سخنرانی نشان داد که امریکا احتمالا در آینده نزدیک سطح فشارها بر ایران را در همان سطح قبلی ثابت نگه خواهد داشت اما درخواست های خود را به طور تصاعدی افزایش می دهد. دیروز اوباما علاوه بر مسئله هسته ای و مسئله سوریه، از ایران خواست به موضوع صلح اعراب و اسراییل هم کمک کند. این امر موید برخی پیش بینی ها در هفته گذشته است که می گفت احتمال دارد افراط در استفاده از لحن مثبت درخواست های طرف مقابل را به طور بی رویه تشدید و تکثیر کند.
4- اوباما دیروز چیزی در این باره نگفت اما برخی دیگر از مقام های کلیدی امنیت ملی وی مانند بنجامین رودز معاون مشاور امنیت ملی کاخ سفید در روزهای گذشته گفته اند که اگرچه امریکا دلگرم شده اما این موضوع را فراموش نمی کند که کل این اتفاقات محصول تهدیدها و اعمال فشارهای امریکا بوده است. این قضاوتی است که تیم آقای دکتر روحانی باید درباره آن عمیقا تامل کند.
رودز در هواپیمایی که اوباما را از واشنگتن به نیویورک می برد به خبرنگاران گفته است پیام همه این تحولات (اعلام آمادگی ایران برای مذاکره، اعلام آمادگی حزب الله برای مذاکره با دشمنانش و اعلام آمادگی اسد برای خلع سلاح شیمیایی) برای امریکا این است که در آن منطقه از جهان (خاورمیانه) بدون استفاده از زور و فشار، نمی توان هیچ پروژه سیاسی را به سرانجام رساند.
اگر امریکایی ها راست بگویند و واقعا درک آنها از منطق رفتار بازیگرانی چون ایران، سوریه و حزب الله این باشد، آن وقت باید منتظر دوران جدید از تلاش امریکا برای معتبر سازی تهدیدهایش در منطقه بود و لذا منطقی نیست که تصور کنیم می توان با یک الگوی خطی فشارها را کم کرد.
فشارها حتی اگر در یک حوزه و در ازای دریافت امتیازها و ما به ازاهای بزرگ کم شود، در حوزه ای دیگر افزایش خواهد یافت تا اهداف متفاوتی را تامین کند. فراموش نکنید: استراتژی که جواب دهد هرگز کنار گذاشته نمی شود. این را جزو سطرهای نانوشته سخنرانی اوباما حساب کنید. اما درباره سخنرانی آقای دکتر روحانی باید بسیار عمیق تر از ظاهر مسئله به موضوع نگریست.

1- آقای روحانی در واقع 4 نکته مهم گفت: نخست اینکه ایران از خلع سلاح شیمایی سوریه استقبال می کند. دوم، روحانی گفت ایران مایل به افزایش تنش ها با امریکا نیست. سوم، روحانی تاکید کرد در صورتی که صدای واحدی از امریکا شنیده شود ایران آماده دست یابی به چارچوبی مشترک برای مدیریت اختلافات است و چهارم، روحانی برنامه خود برای حل موضوع هسته ای را با شفافیت کامل اعلام کرد.
2- مهم ترین مسئله که بسیار حائز اهمیت است این است که موضوع هسته ای در مرکزیت صحبت های آقای روحانی قرار نداشت بلکه ایشان به سرعت از مسئله هسته ای به مسئله مذاکره و رابطه با امریکا پل زد و اعلام کرد که به عنوان نماینده صدای واحد ایران آماده مذاکره برای رسیدن به چارچوبی برای مدیریت همه اختلافات ایران و امریکا و نه فقط موضوع هسته ای است. این سوال بسیار مهم است که چرا آقای روحانی از موضوع هسته ای به موضوع رابطه با امریکا پل زده است.
احتمالا دو دلیل جدی وجود دارد:
اول، روحانی می داند که سرمایه سیاسی لازم برای یک بازی گام به گام و طولانی، آهسته و طولانی را ندارد و بنابراین به دنبال بازی پرسرعت و بزرگ است. به نظر می رسد تیم آقای روحانی از ایده مذاکرات گام به گام دست کشیده و به ایده برداشتن یک گام بزرگ و بنیادین متمایل شده است.
دوم- ظاهرا شیخ تصور می کند موضوعاتی مانند مسئله هسته ای شعباتی از یک مسئله بزرگ تر و کلان تر به نام رابطه ایران و امریکاست که اگر بتوان آن را حل کرد بقیه مسائل اتوماتیک وار حل خواهد شد. به عبارت دیگر، تیم آقای روحانی از استراتژی «چون که صد آمد نود هم پیش ماست» تبعیت می کند و عقیده دارد راه حل موضوع هسته ای را باید در دل موضوع بزرگ تر رابطه ایران و امریکا جست وجو کرد.
اینجاست که مسئله اصلی خود را به ما نشان می هد: آیا یک راه حل بزرگ به لحاظ ایدئولوژیک دست یافتنی و به لحاظ راهبردی برای ایران مفید است؟ آیا امریکا اراده سیاسی لازم برای این کار را دارد؟ ایران دقیقا باید چه مقدار و از چه چیزهایی کوتاه بیاید؟ و مهم تر از همه، اگر ایران گام های اعتماد ساز گران قیمت مدنظر آمریکا را برداشت ،باز هم بازی در دقیقه 90 به هم خورد و مشکلی حل نشد، چه کسی خسارت ها را جبران خواهد کرد؟

۱۳۹۲/۷/۳

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...