نسخه چاپی

پله‌پله تا راه و رسم زندگی

دوران كودكی به دلیل تنوع بازی‌هایش، خاطرات شیرینی در ذهن افراد برجای می‌گذارد. در نگاهی ساده و عامیانه شاید این بازی‌ها صرفا وسیله‌ای برای آرام نگه‌داشتن كودك درنظر گرفته شود، ولی از نگاه روان‌شناسان حوزه كودك این نوع نگاه به بازی كودكان، نگاهی ساده است. از نگاه آنها بازی برای كودكان مانند كلام برای بزرگسالان است.

به گزارش نما به نقل ازشفا آنلاین،بازی وسیله ای برای بیان احساسات، برقراری روابط، توصیف تجربیات، آشکار کردن آرزوها و خودشکوفایی کودکان است. بازی در واقع تلاشی است که کودک برای کنار آمدن با محیط انجام می دهد و از این طریق خود را دریافته و دنیا را درک می کند. مسائلی که کودک در حین بازی با آنها برخورد می کند، به خودشکوفایی کودک کمک می کند. بازی، زبان سخن گفتن کودک و اسباب بازی ها کلماتی هستند که کودک افکار خود را به وسیله آنها بیان می کند.

زیگموند فروید در نوشته های خود، توجه زیادی به پدیده بازی داشته است. او می گوید: «بازی در کودکان زمانی آغاز می شود که آنها یاد می گیرند چگونه از کلمات استفاده کرده و افکارشان را به هم مرتبط کنند. این بازی احتمالا نتیجه انگیزه ای است که کودک را تشویق می کند تا ظرفیت های خویش را به کار گرفته و تمرین کند.» همچنین او در مورد تکرار در بازی چنین می گوید: «کودکان از این که بزرگسالان بخواهند یک قصه یا بازی را دوباره تعریف یا تکرار کنند، خسته نمی شوند تا زمانی که انرژی آنها کاملا تمام شده و توان ادامه کار را نداشته باشند. چنانچه برای کودک داستان قشنگی تعریف شود، او به جای این که علاقه مند به شنیدن یک داستان جدید باشد، برای چندمین بار پافشاری می کند که آن را تکرار کنند. هیچ یک از اینها با اصل لذت تناقضی ندارد و تجربه دوباره یک کار به خودی خود و بوضوح منبع لذت است. این تکرار، لذت دیگری را با خود به همراه دارد که لذت مستقیم نیست. مشاهده می کنیم کودکان دوست دارند تجارب ناخوشایند را نیز تکرار کنند، به نظر می رسد هر تکرار جدید، تسلطی را که در جستجویش هستند، تقویت می کند.»

بازی درمانی در واقعیت

یکی از مباحث مهم در حوزه روان شناسی کودک و درمان اختلالات دوران کودکی، بازی درمانی است. بازی درمانی بر اساس این واقعیت استوار است که بازی وسیله طبیعی کودک برای بیان خود و فرصتی است که به کودک داده می شود تا احساسات و مسائل خود را از طریق آن بیان کند. در فرآیند بازی درمانی، کودکان قادر به انجام تجاربی در محیطی قابل کنترل خواهند بود. آنها می توانند داستان را طوری که دلخواهشان است، شکل دهند. این احساس کنترل، سبب افزایش خودباوری آنها شده و مهارت های لازم برای حل مشکلاتشان را به آنها می آموزد.

این مشکلات می تواند شامل مسائل اجتماعی، احساسی، رفتاری و یادگیری باشد. مشکلات دیگری مانند اضطراب، افسردگی، عدم رشد اجتماعی و تحصیلی، ناتوانی های فیزیکی و یادگیری که بر اثر مسائلی از قبیل خشونت خانوادگی، اندوه از دست دادن نزدیکان، طلاق، مورد سوءاستفاده واقع شدن و... به وجود می آیند نیز می توانند با بازی درمانی تحت درمان قرار گیرند. البته مداخلات درمانی باید منطبق با سطح رشدی هر کودک باشد، اما پیشرفت و تغییر، به کودک بستگی دارد. آنها از طریق بازی کردن نقش های مختلف بزرگسالان، مقررات اجتماعی و معیارهایی که رفتار بازیگر را تنظیم می کند، می آموزند. کودکی که بازی می کند، نقش خود را مدام تغییر می دهد و مجبور می شود چشم انداز و دیدگاه خود را نیز تغییر دهد. در بازی های گروهی که دارای قواعد و مقررات است، بازیکن باید نقش دیگر بازیکنان را بداند (همان طور که نقش خود را می داند) و همچنین باید توانایی گرفتن نقش دیگران را در خود رشد و توسعه دهد تا بتواند از این طریق پیش بینی در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد تا رفتار خود را با آن سازگار کند.

روند بازی درمانی

کودک در بازی درمانی شروع به ارزیابی توانایی های خود در مقابل دیگران می کند و هویت یا تصور از خود را رشد می دهد. بازی فردی می تواند به کودک فرصت دهد تا بدون ترس از تنبیه، دنیایش را بسازد، مشکلات هیجانی خود را حل کند و چیز هایی راجع به دنیای اطرافش یاد بگیرد. بازی اجتماعی به کودک امکان می دهد دیدگاهش را درباره هویت خود، تعامل با دیگران، نقش های اجتماعی و اهمیت رفتار منطبق بر قواعد و مقررات، رشد دهد. بنابراین به نظر می رسد کودک از طریق دستیابی اولیه بر مفهوم سلطه بر اشیا در دوران کودکی و از طریق بازی، به جایی می رسد که به آن انسان متمدن گفته می شود.

بازی هایی که کودکان در آن نقش های اجتماعی را بازی می کنند در فرهنگ های مختلف، متفاوت است و بسته به الگویی دارد که در دسترس کودک قرار دارد. کودک کوشش می کند مانند فرد محبوب خود ایفای نقش کند تا بتواند مزایا و امتیازهای او را به دست آورد. در همین خصوص، نتیجه غبطه به مقام و منزلت دیگران، هویت مطلوب کودک را می سازد.

کودک در بازی می آموزد چگونه یاد بگیرد و چگونه با دنیا کنار آمده و از عهده وظایف زندگی برآید. او به روش خود از مهارت ها و تکنیک های گوناگون استفاده می کند تا بر مشکلات فائق آید. همچنین بازی وسیله ای برای آشکار کردن فرآیند رشد شخصیت است. کودک فعالانه در صدد تشکیل فردیت خود که کم و بیش یگانه است، قرار می گیرد. او به آهستگی و اغلب با بی میلی، گاهی نیز با اشتیاق تلاش می کند بر سردرگمی ها، پریشانی ها و تضادها غلبه یافته و مهارت های زندگی در جهان پیشرفته را کسب کند. او در بازی خود، یکسری از نقش های متغیر ـ بخصوص نقش مذکر یا مؤنث ـ را برای دسترسی و نزدیکی به دنیای بزرگسالان به عهده می گیرد و آن را تمرین کرده و به تبع آن با هویت جنسی خود آشنا می شود. کودک در حین بازی تجارب گذشته خود را تمرین می کند و آنها را با الگوها و ادراک جدید خود تلفیق می کند. وی در هر تغییری در روابطش با جهان، به طور مستمر خود را از نو کشف می کند. او در حین بازی سعی می کند مشکلات و تضادهایش را حل کند تا پریشانی ها و سردرگمی هایش را بیرون بریزد و در این مسیر وسایل بازی و اغلب وسایل بزرگ ترها را دستکاری می کند و به این ترتیب او به سوی آینده پیش می رود.

مجموعه ای از تکنیک های بازی درمانی نوین در سال های اخیر، برای دستیابی به نیروی درمان بازی ارائه شده است. در این تکنیک ها، طیف وسیعی از رویکردهای هنری، حسی، تخیلی و... در نظر گرفته شده و به مشکلاتی نظیر اضطراب، افسردگی، کم دقتی، کنترل خشم، حواس پرتی و نافرمانی پرداخته می شود. از آنجا که کودکان مهارت های لازم برای استدلال ذاتی و همچنین توانایی بیان کلامی را برای طرح دقیق احساسات، افکار و رفتارهایشان ندارند، اسباب بازی ها نقش کلمات و بازی، نمود گفتار آنها خواهد بود.

۱۳۹۲/۹/۲۳

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...