نسخه چاپی

دبیركل حزب موتلفه اسلامی:

به هاشمی پیغام دادیم/ باید موضع میگرفت

عکس خبري -حبيبي: "آل اسحاق" گزينه موتلفه نيست

حبیبی گفت:به هاشمی پیغام رساندیم كه به دفاع مقام معظم رهبری از وی در خطبه های نماز جمعه واكنش نشان دهد اما...

* متن کامل سخنان محمدنبی حبیبی، دبیر کل حزب موتلفه اسلامی در گفتگوی تفصیلی با «نسیم»، بدین شرح است:
* ریشه همه حوادثی مانند حادث سال 88 در دشمنی بی چون و چرای غربی‌ها با اصل انقلاب اسلامی است

- من معتقدم که ریشه همه حوادثی مانند حوادث سال 88، چه آن‌هایی که قبل از این سال اتفاق افتاد و چه آن‌هایی که پس از آن رخ داد یا رخ خواهد داد، دشمنی بی‌چون و چرای بسیاری از کشورهای غربی با اصل انقلاب اسلامی است. البته باید گفت که دشمنی با انقلاب اسلامی هم ریشه در دشمنی آنان با اصل اسلام دارد. من این را بارها در جاهای مختلف عرض کرده‌ام که شورای روابط خارجی آمریکا در سال‌های اولیه بعد از انقلاب اسلامی،‌ در تحلیلی که از انقلاب اسلامی ارائه می‌کنند، پا را فراتر از انقلاب اسلامی می‌گذارند و اعلام می‌کنند که قرن بیست و یکم قرن تقابل اسلام و تمدن غربی است. و به نظر من در رفتارهای سیاسی، نظامی و اقتصادی غرب با دنیای اسلام این دشمنی کاملا قابل رویت است. زیرا آنها این قرن را قرن "تقابل اسلام و تمدن غربی" می‌دانند، بنابراین طراحی توطئه‌های مختلف در جوامع اسلامی برای برخورد با اصل اسلام یک طراحی است که هم انجام داده‌اند و هم انجام خواهند داد.

* عده‌ای خوش‌باور، فکر می‌کنند بین آمریکا و انقلاب اسلامی تنها یک سوءتفاهم وجود دارد

- یک عده‌ای که برخی از آنان خوش‌باورند و شاید سوءنیتی هم نداشته باشند، تصورشان بر این است که بین آمریکا و انقلاب اسلامی یک سوءتفاهم مختصری وجود دارد که باید با رفتارهای دیپلماتیک به سمت حل این مسائل برویم. بنده معتقدم که این تحلیل به هیچ‌وجه درست نیست و وقتی خود آنان اظهار می‌کنند که با دنیای اسلام در تقابل هستند، من نمی‌دانم چرا عده‌ای تلاش می‌کنند این تقابل را نفی کنند. جرج بوش پسر در اواخر دوره دوم ریاست جمهوری در آمریکا یک مسافرت منطقه‌ای انجام داد، این جمله‌ای که عرض می‌کنم در یک مصاحبه رسمی رسانه‌ای در کویت اعلام کرد. او می‌گوید: "ما،( ما وقتی می‌گوید منظور دنیای غرب است و فقط آمریکا نیست)، با اسلام وارد یک جنگ ایدئولوژیک شده‌ایم". این را من کشف نکرده‌ام، بلکه رسانه‌ای شده و سوابقش هم موجود است. دم زدن از جنگ‌های صلیبی بعد از 11 سپتامبر توسط همین جرج بوش علامت دیگری است که موضوع دشمنی آنان با اسلام یک موضوع کاملا جدی است و طراحی‌هایی که آنجا انجام می‌شود برای غلبه غرب بر تفکر اسلامی است. وقتی آنها به سراغ اصل اسلام رفتند، به طور طبیعی سراغ انقلاب اسلامی آمدند و دشمنی آنان با انقلاب اسلامی هم ناشی از سوءتفاهم نیست، یک مبنای کامل ایدئولوژیک دارد و بنابراین من معتقدم که اینگونه حوادثی که در سال 88 و یا قبل و بعد آن، اینها را باید در این چارچوب به تحلیل نشست، در غیر این صورت به جایی نخواهیم رسید. من البته شخصا معتقدم که به خصوص آمریکایی‌ها تاکنون در 35 سال پس از انقلاب هر کاری که علیه ما نکرده‌اند، نتوانسته‌اند، نه اینکه نخواسته‌اند.

بنده با ضرس قاطع می‌گویم آنها همین الان اگر مطمئن شوند که با یک برخورد شدید نظامی در مدت کوتاهی طومار انقلاب اسلامی پیچیده می‌شود، ذره‌ای به خودشان تردید راه نخواهند داد. اما آنها اطلاع دارند که اگر چنین حماقتی را مرتکب شوند، ممکن است شروع‌کننده باشند، اما خاتمه‌دهنده نخواهند بود. یعنی انقلاب اسلامی با طرفدارانی که الان در سراسر کره زمین دارد، این ظرفیت را با عنایت الهی پیدا کرده است که در هر جایی که منافع دشمنان اسلام در آن مستقر باشد، با آن نقطه بتوانند برخورد کنند. فقط ایران هم نیست، به نظر من طرفداران انقلاب اسلامی منحصر به جغرافیای ایران نیست، در خیلی از نقاط دیگر دنیا هم این ظرفیت وجود دارد، چون این ظرفیت متعلق به دنیای اسلام است. متعلق به جغرافیای ایران نیست.

من یادم هست سال‌هایی که شهردار تهران بودم، یک اجلاسی از شهرداران کشورهای اسلامی برقرار بود و من هم در این اجلاس در خارج از کشور شرکت داشتم. شهردار یکی از کشورهایی که همان زمان دولت آنان با تمام قوا از صدام حمایت می‌کرد، از من وقت ملاقات خصوصی گرفت. می‌خواست دور از چشمان ماموران امنیتی کشور میزبان دیدار کنیم. در این ملاقات خصوصی وقتی که پرسید واقعا چه شرایطی الان در ایران از نظر استحکام انقلاب اسلامی وجود دارد؟. وقتی که توضیحات مستدلی به او دادم، گفت شما تنها نیستید. در کشور ما که دولتمان با تمام قوا از صدام حمایت می‌کند، شما الان میلیون‌ها طرفدار دارید. که این میلیون‌ها طرفدار شما آرزویشان این است که زمانی که مسلمانان مشترکا برای آزادی قدس اقدام می‌کنند، آن‌ها هم خونشان با خون دیگران که در ایران هستند، در این راه ریخته شود. این حرف شهردار یکی از مراکز کشورهایی است که با ما در مقابله با صدام هر چه که می‌توانست کمک کرد.

من سال 62 تا 66 شهردار تهران بودم. در واقع من این نکته را می‌خواهم عرض کنم که موضوع تقابل اسلام و تمدن غربی کاملا جدی است، یک تقابل کاملا ایدئولوژیک است و با هیچ فن دیپلماتیک هم به نظر من قابل حل نیست. در هر جایی هم که ما کوتاه بیاییم، آن‌ها علیه ما پیشروی خواهند کرد. اینگونه نیست که عده‌ای خوش‌خیالی می‌کنند که اگر ما یک قدم کوتاه بیاییم، آن‌ها هم یک قدم کوتاه خواهند آمد. این تحلیل به نظر من از پایه نادرست است. حالا حوادث سال 88 را به نظر من باید در این چارچوب ارزیابی کرد.

* در سال 88 بحث رقابت دو جناح مطرح نبود؛ سوء‌استفاده از رقابت دو جناح بود

- تلاشی که اکنون دنیای غرب به خصوص آمریکا برای سازماندهی ظرفیتی که محاسبه کردند علیه انقلاب اسلامی در داخل و خارج کشور وجود دارد، انجام می‌دهند، به نظر من خیلی احتیاج به بررسی کارشناسانه تخصصی ندارد. آنها از تمامی رسانه‌ها و از تمامی امکانات ارتباطی خود برای اینکه ظرفیتی را شناسایی و سازماندهی کنند علیه انقلاب، استفاده می‌کنند. و هیچ ابایی هم ندارند که بگویند ما داریم این کار را انجام می‌دهیم. منتهی من می‌خواهم این نکته را عرض کنم که در موضوع سال 88 به نظر من حوادث سال 88 باید ارتباطش را با حوادث 18 تیر سال 78 مورد دقت قرار دهیم. یعنی در 18 تیر سال 78 به یک بهانه‌هایی، چون هر زمان که قرار است توطئه‌ای پیدا شود، قبل از آن بهانه‌هایی هم پیدا می‌کنند، به یک بهانه‌هایی عده‌ای را به خیابان‌ها کشاندند و به نظر من با قصد براندازی هم عده‌ای از سران آنان این کار را کردند. یعنی بحث یک رقابت جناحی را اگر کسی خیال کند که در سال 78 یا 88 موضوع اصلی این قضایا است، به نظر من حتما اشتباه می‌کند. یعنی بحث اینکه دوجناح با سلیقه‌های مختلف می‌خواهند کشور را اداره کنند، یکی از آن‌ها روش‌های دیگری را انجام می دهند و رقابت دارند می‌کنند این البته هست و من منکر این قضیه نیستم. ما در کشور تفکرات سیاسی متنوع و گوناگون داریم، با هم رقیب هم هستند و من هم هیچ اشکالی در این رقابت نمی‌بینم.

اما بحث اینجاست که آیا حوادثی نظیر 18 تیر 78 و حوادث مربوط به فتنه 88 این‌ها ناشی از رقابت‌های جناحی است داخل کشور؟ البته می‌شود که از این ظرفیت استفاده یا بهتر بگوییم سوءاستفاده‌هایی به عمل آمد. اما من اینجا با صراحت عرض می‌کنم که اگر کمی روشن‌تر بخواهیم صحبت کنیم، سوال می‌کنیم که آیا آن تعدادی که در انتخابات 88 به آقای میرحسین موسوی رای دادند، این‌ها واقعا همه‌اشان در موضع ضدیت با انقلاب هستند؟ من معتقدم این تحلیل نادرست‌ترین تحلیلی است که می‌تواند ارائه شود. یعنی ما بسیاری از افراد را بنده شخصا سراغ دارم یا دیگران هم می‌توانند سراغ داشته باشند که در انتخابات 88 به آقای میرحسین موسوی رای دادند، اما به نظام جمهوری اسلامی پایبندند و بعد که متوجه طراحی‌هایی شدند قطعا پشیمان شدند و الان هم در آن اردوگاه نیستند. بنابراین من کلا معتقدم که اگر نگاهی به حوادث ماه‌های قبل از خرداد 88 داشته باشیم به این نتیجه می‌رسیم که ریشه اصلی اولا در خصومت دشمنان غربی ما با انقلاب اسلامی است، و دوم اینکه طراحی‌های مربوط به فتنه 88 قطعا در بیرون از کشور شکل گرفته است.

* قبل از انتخابات سال 88 در حزب موتلفه به این نتیجه رسیدیم که به بهانه انتخابات یک کار براندازانه در حال شکل‌گیری است

من برای این موضوع که فتنه 88 از خارج طرح‌ریزی شد شواهد متعددی قائل هستم. در موتلفه اسلامی در همان ماه‌های قبل از خرداد سال 88 ما تحلیل‌هایی داشتیم و آن این بود که نوع تبلیغاتی که رسانه‌های غربی راجع به انتخابات سال 88 دارند انجام می‌دهند، آیا واقعا یک تحلیل سیاسی معمولی است یا در پنهان این قضیه توطئه نهفته است. این را ما در حزب موتلفه اسلامی قبل از خردادماه سال 88 مورد بحث قرار دادیم . به این نتیجه رسیدیم که به بهانه انتخابات دارد یک نوع کار براندازانه از طرف طراحان و دشمنان ما در خارج از کشور شکل می‌گیرد. مثلا دشمن همیشه می‌گفت که تبلیغاتش روی نیامدن مردم پای صندوق‌های رای بود. در انتخابات 88 درست عکس این موضوع بود، یعنی تشویق مردم، حالا چرا این همه تفاوت داشت در همه انتخابات می‌گویند شرکت نکنید، انتخابات آزاد نیست و از این حرف‌ها؟. در انتخابات 88 به نظر من این یک تحلیل داخلی نادرست وجود داشت، آن‌ها اینطور تحلیل کرده بودند. چون برخی از گروه‌های داخلی هم که خیلی سر سازگاری با انقلاب ندارند، این تحلیل را داشتند.

آن‌ها می‌گفتند که اگر همه رای دهندگان به میدان انتخابات بیایند، چون اکثریت قابل توجهی مخالف نظام هستند، بنابراین به نفع ما تمام می‌شود. این تحلیل را ما در داخل هم چند ماه قبل از انتخابات 88 داشتیم. اما اگر عده‌ای از طرفداران انقلاب بیایند، خوب طبیعی است که ما پیروزی نخواهیم داشت. بنابراین می‌بینیم که تبلیغات غرب بر اساس این تحلیل داخلی که برخی از گروه‌ها به آن‌ها داده بودند، درست برخلاف تبلیغات قبلی است. مردم را تشویق می‌کردند که به میدان بیایید و در انتخابات شرکت کنید. این یک مطلب. مطلب دوم اینکه آن‌ها سعی بر تبلیغ تفکر و اشخاص ویژه‌ای در این انتخابات داشتند و تقابل با اشخاص ویژه دیگری را در برنامه خود قرار داده بودند.

معمولا در برخی دوره‌های انتخاباتی اتفاق می‌افتاد که ابا داشتند که از شخص خاصی اسم ببرند. اما در انتخابات 88 می‌بینیم که این رویه تبلیغاتی دشمنان کاملا تغییر کرد و شواهد دیگری که ما در دست داریم این است که راجع به تصمیماتی که برای انتخابات 88 اتخاذ می‌شد، یک هماهنگی بین تمام گروهک‌های ضد انقلاب که در داخل شکل گرفته بودند و الان در خارج از کشور دارند به کار خود ادامه می‌دهند و دشمنان مشخص خارجی که ما می‌دیدیم برقرار بود. یعنی می‌توانستیم ارتباطات در این هماهنگی تبلیغاتی که برای انتخابات 88 پیش‌بینی کرده بودند را کشف کنیم. البته من تکرار می‌کنم که این طراحی‌ها را در خارج از کشور می‌کردند، اما در داخل کشور هم عده‌ای به دام افتادند و بعد از اینکه دلسوزانی هم به آنان تذکر دادند، حرف دلسوزان انقلاب را گوش نکردند و لجبازی را ادامه دادند تا سرحد اینکه مقابل انقلاب بایستند. بنابراین بنده حوادث سال 88 را به هیچ‌وجه ناشی از رقابت‌های جناحی داخلی تلقی نمی‌کنم. معتقدم ریشه اصلی در خارج از کشور است و در اینجا هم عده‌ای قطعا و یقینا به دام افتادند.

* سردمداران مشارکت و مجاهدین انقلاب قبل از شمارش آرا به موسوی گزارش دادند که رئیس‌جمهور شده است!!

- درباره آن دو نفری که نامزد بودند و یک نفر از آن‌ها یعنی آقای موسوی که یک نظرات ویژه‌ای را خود ایشان و اطرافیانشان اعمال می‌کردند، من یک توضیحاتی را عرض کنم که ممکن است برخی از آنان تازگی داشته باشد. در هر صورت انتخابات 88 برگزار شد. آقای میرحسین موسوی هم با ادعای تقلب در انتخابات سعی بر کشاندن مردم در خیابان‌های تهران کرد که البته آقای کروبی هم در این رابطه همین کار را انجام می‌دادند، منتهی موسوی با گستردگی بیشتری. میرحسین موسوی ادعای قانون‌گرایی هم داشتند، یعنی اینکه قانون فعلی را قبول دارم، و مسائل کشور باید در چارچوب قانون حل شود. این ادعاهای ایشان بود. ایشان در بعدازظهر روز 22 خرداد سال 88، اطرافیان ایشان که اطرافیان ویژه‌ای هم بودند، به ایشان گزارش دادند که انتخابات قطعا با پیروزی شما در حال اتمام است.

مشخصا کسانی که سردمدار حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب بودند یک چنین گزارشی را به ایشان می‌دهند و ایشان هم قبل از پایان انتخابات پیروزی قطعی خودشان را در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام می‌کنند و البته ما به عنوان حزب موتلفه اسلامی چهار یا پنج روز قبل از انتخابات یک نظرسنجی داشتیم که به این نتیجه رسیدیم که در تهران رای آقای موسوی بیشتر از نامزد رقیبش است. اما در بسیاری از استان‌ها، عکس این است. من یادم است که مثلا نیروهای ما در خراسان شمالی به عنوان یکی از استان‌ها نظرسنجی کرده بودند. گفتند که ما پیروزی آقای احمدی‌نژاد را حدود 70 درصد رای پیش‌بینی می‌کنیم و در مورد آقای میرحسین موسوی حدود 20 درصد. در آنجا با یک اختلاف دو یا سه درصدی همین اتفاق افتاد.
این را تشکیلات ما چهار یا پنج روز قبل از انتخابات پیش‌بینی کرده بود، در استان‌های دیگر هم به همین ترتیب. اما در تهران پیش‌بینی‌های ما در روز 16 خرداد سال 88 این بود که رای آقای موسوی از آقای احمدی‌نژاد بیشتر است که البته همین‌طور هم شد. در خیلی از حوزه‌های انتخابیه تا ساعت 10یا 12 یا حتی یک مردم پای صندوق‌ها حضور پیدا کرده بودند، تا بعد از نیمه‌شب هم رای‌گیری ادامه داشت. شمارش شروع نشده بود. حالا چگونه آقای نامزدی به خودش اجازه می‌دهد هنوز پایان رای‌گیری اعلام نشده خود را رئیس‌جمهور کشور اعلام کند؟! چگونه پیش‌بینی کرده بودند؟ فرض کنیم که یک نفر تحلیلش این است که خودش پیروز می‌شود، یا یک نفر دیگر. چه اشکالی دارد که بگوید من پیش‌بینی می‌کنم اما اینطور نبود، گفته شد "من قطعا پیروز هستم"،. و برخی هم آن موقع می‌گفتند که اگر تقلب نشود، آقای موسوی پیروز است، ما این موضوع تقلب در انتخابات را از زبان یکی از کسانی که بعد از فتنه 88 مدتی هم زندان بود، از کسانی که جزء اصلاح‌طلبان است، متوجه شدیم. او گفته بود که موضوع تقلب کلید رمز ما بود در این جریان. یعنی قرار بود همه بگویند تقلب می‌شود. آن پیشنهادی که چندماه پیش از انتخابات یکی از اصلاح‌طلبان ارائه کرد که ما یک کمیته صیانت از آرا درست کنیم. خوب اول باید ثابت کنید که تشکیل این کمیته ضرورت دارد، بعد. و این موضوعی که "در انتخابات احتمال تقلب فراوان است"، حرفی است که هم برخی از اطرافیان میرحسین موسوی می‌زدند و هم تقریبا بسیاری از کسانی که در خارج از کشور دشمنی آشکار داشتند. البته بین صدر و ذیل اظهارات آنان بعضی وقت‌ها تناقض بود.

از یک طرف می‌گفتند در انتخابات شرکت کنید که رای مردم نتیجه انتخابات را رقم بزند، و از یک طرف می‌گفتند که حتما تقلب می‌شود. قاعدتا این دو تا با هم نمی‌خواند. در کار تبلیغاتی خیلی‌ها خیلی دروغ‌ها را مجاز می‌دانند و در اینجا هم این اتفاق افتاد. در هر صورت بعد از شمارش آرا مشخص شد که با چه نتیجه‌ای اتمام پذیرفت. موضوع تقلب در انتخابات و جملاتی نظیر آن به وسیله شخص آقای موسوی و برخی از اطرافیانشان تکرار می شد. البته بعد دیدند که کلمه تقلب یک بار حقوقی دارد. احتیاج به اثبات دارد. وقتی متوجه بار حقوقی کلمه تقلب شدند، آن ادعا را اصلاح کردند. اصلاحی که کردند این بود که "مهندسی انتخابات" ایراد دارد. به جای کلمه تقلب، مهندسی انتخابات را مطرح کردند. خوب بعد از انجام این موضوع مردم را دعوت کردند که به هر حال رای ما بیش از این بوده و رای مردم مخدوش شده با این ادعاها به هر حال عده‌ای را به خیابان‌ها کشاندند.

* روایت دیدار خصوصی چهره‌های اصولگرا با میرحسین موسوی

- من یادم هست که مقام معظم رهبری اواخر هفته اول یک وقت خصوصی به آقای میرحسین موسوی دادند و به نظر من قطعا موسوی را نصیحت کردند که اینگونه برخورد کردن با انتخابات و یک کار عظیمی که به حماسه بیشتر شبیه بود تا یک انتخابات کار درستی نیست. ایشان هم به هیچ‌وجه این حرف و این نصیحت را نپذیرفتند و مجددا مردم را برای مطالبه آرایی که می‌گفت "از دست رفته است"، به خیابان‌ها کشیدند. خب بعد از این ملاقات با مقام معظم رهبری، آقای میرحسین موسوی ذره‌ای این نصیحت را به نظر من نه اینکه نپذیرفت،‌ آن کارهای گذشته را تشدید کرد.

ما در هفته دوم بعد از انتخابات در یک جلسه‌ای به این تصمیم رسیدیم که حالا که مقام معظم رهبری راه را برای مذاکره با آقای میرحسین موسوی، باز کردند، ما هم همین راه را از طریق دیگری به اصطلاح بپیماییم. در یک جلسه دیگری که بنده هم در آن جلسه حضور داشتم تصمیم گرفته شد که پنج نفر از سران اصول‌گرا به دیدار آقای میرحسین موسوی بروند. این‌هایی که برای این ملاقات انتخاب شدند، "مرحوم استاد عسگراولادی، آقای مهندس باهنر، آقای آل‌اسحاق، آقای مهندس میرسلیم و کوهکن" بودند. این‌ها به هر حال هر کدامشان از چهره‌های اصولگرا حساب می‌شدند. با آقای میرحسین موسوی تماس گرفته شد و گفتند که ما قصد ملاقات با شما را داریم. این اواخر هفته دوم بعد از انتخابات 22 خرداد بود.

ایشان پذیرفتند که این ملاقات انجام شود و این گروه پنج نفره به دیدار آقای میرحسین موسوی در دفتر کاری که داشت رفتند. موضوع ملاقات این‌ها قبلا در جلسه ما تعیین شده بود. گفتیم که می‌رویم و با آقای میرحسین موسوی مذاکره می‌کنیم و ایشان را متقاعد می‌کنیم که حالا که شما ادعای قانون‌گرایی دارید، موافقت کنید که بازشماری انجام شود. اصل موضوع مذاکره و تصمیمی که ما اتخاذ کردیم در جلسه‌ای که داشتیم، این بود. آقایان رفتند و آقای میرحسین موسوی از اینکه شخصیتی مثل استاد عسگراولادی از ایشان وقت ملاقات خواستند و رفتند دیدنشان خیلی تعجب کرده بود و اظهار شرمندگی کرده بود. گفته بود که "من باید به دیدن شما می‌آمدم". مرحوم استاد عسگراولادی گفتند "نه ما برای مصلحت جامعه و انقلاب و شما آمدیم و فرقی نمی‌کند شما بیایید با ما ملاقات کنید یا ما بیاییم با شما ملاقات کنیم". در این ملاقات همان‌طور که عرض کردم موضوع اصلی مذاکره این بود که آقای میرحسین موسوی که ادعای قانون‌گرایی دارد، به جای اینکه مردم را به آمدن در خیابان دعوت و تشنج‌آفرینی کند، به اصطلاح قبول کند که بازشماری انجام شود.چون در قوانین انتخاباتی داریم که نامزدی که معترض است به صندوق‌هایی، می‌تواند این اعتراض را به صورت مکتوب به شورای نگهبان دهد و شورای نگهبان موظف است که بر اساس استدلال‌هایی که آن معترض دارد، روی یک یا هر چندتا صندوقی که مورد اعتراض است، پلمپ آن صندوق را که بعد از انتخابات هر صندوق رایی پلمپ می‌شود، بشکنند با حضور کسی که معترض است و یا با حضور کسی که آن معترض به عنوان نماینده خودش معرفی کرده باشد. همین را برای آقای میرحسین موسوی مطرح کردند و گفتند که شما حق اعتراض دارید و می‌گویید که قانون‌گرا هم هستید.

بسم‌الله، ایشان می‌گویند هر تعداد صندوقی که بخواهم می‌توانم ناظر بفرستم برای شکستن پلمپ و شمارش مجدد آرا؟ گفتند بله این قانون است و امتیاز ویژه‌ای هم برای شما نیست. برای همه است، ایشان اظهار موافقت می‌کنند در آن جلسه و می‌گوید من آمادگی دارم که صندوق‌ها بازشماری شود. شورای نگهبان هم قبلا اعلام کرده بود که معترضین به هر صندوقی که اعتراض دارند، ما آمادگی داریم که بازشماری انجام شود. البته همین کار را آقای محسن رضایی هم متقاضی شدند. استان کرمانشاه، خوزستان و اصفهان نمایندگانی ایشان فرستادند یک تعدادی صندوق را بازشماری کردند و بعد چون اختلاف چندانی پیدا نشد آقای محسن رضایی هم به هر حال به نظر من یک نوع اطمینانی برایش حاصل شد یک مصاحبه رسمی هم انجام داد. البته گفت اگر من حقی هم دارم از حق خودم گذشتم. اما این کار انجام شد. یعنی به درخواست آقای محسن رضایی بازشماری در این سه تا استان در قسمتی از صندوق‌ها انجام شد. آقای میرحسین موسوی آن شب پذیرفتند، ما بعد از اینکه هیئتمان برگشت تماس گرفتیم که چه شد، گفتند الحمدالله مسئله دارد حل می‌شود. چون آقای میرحسین موسوی پذیرفتند که بازشماری شود. ما هم البته خوشحال شدیم که توانستیم قدمی برای کاهش این التهابات سیاسی برداریم.

ما منتظر بودیم که این موضوع از طرف آقای میرحسین موسوی اعلام شود. البته یک اعلامیه از طرف ایشان داده شد، ولی خیلی شدیدتر و معترضانه‌تر از اعلامیه‌های گذشته، به هیچ‌وجه هم موضوع اینکه ما می‌خواهیم که تقاضای بازشماری بکنیم مطرح نشد، بلکه همان رویه گذشته ادامه پیدا کرد. یعنی ایشان که پذیرفته بودند بازشماری شود، در اطلاعیه بعدی هیچ اسمی، نامی، جمله‌ای مبنی بر اینکه من آمادگی بازشماری با داشتن ناظرینم دارم، نداشتند. ما جستجو کردیم کردیم که چطور شد ایشان در این جلسه اعلام آمادگی کردند بعد فرداش خلاف این رفتار کرد، متوجه شدیم همان افرادی که آقای میرحسین موسوی را می‌چرخاندند، بلافاصله تقریبا شبانه می‌روند با آقای موسوی ملاقات می‌کنند و ایشان را منصرف می‌کنند از اجرای آن قولی که ایشان داده بود. به هر حال ایشان ادعاهای خود را همچنان ادامه داد و تا الان هم ادامه دارد.

* آنچه در دیدار خصوصی با کروبی گذشت

- این شرح مفصلی که از وقایع سال 88 می‌دهم، شاید تا به حال مصاحبه نکرده باشم. اما چون به هر حال احساس می‌کنم که یک عده از فتنه‌گران دارند کم‌کم طلبکار می‌شوند، لازم می‌بینم که این توضیحات را بدهم و در توضیحاتم سعیم بر این است که مستدل باشد و همان‌گونه که اتفاق افتاده باشد. در جلسه‌ای در موتلفه اسلامی تصمیم گرفته شد که به ملاقات آقای کروبی بروم در ماه رمضان بعد از انتخابات، همان سال که فاصله زیادی بین ماه مبارک رمضان و 22 خرداد نبود. منظور ما از این ملاقات هم این بود که برویم که حالا که یک عده خاصی به آقای کروبی یک اطلاعات خاصی دائما منتقل می‌کنند، ما هم برویم مطالبی و آن چیزهایی را که باور داریم به ایشان منتقل کنیم.

من تقاضای وقت ملاقات کردم و این ملاقات داده شد و حدود دو ساعت و یک ربع هم طول کشید. آقای کروبی یک حسن نیت هم نسبت به من داشتند و یکی از دلایل آن این بود که زمانی که من شهردار تهران بودم، و ایشان هم رئیس بنیاد شهید بودند، با وجود اینکه تفاوت سلیقه سیاسی داشتیم، اما من دستور صریح مستقیم به تمام دوایر شهرداری داده بودم، این دستور را برای آقای کروبی و برای خوشایند وی هم نداده بودم. گفتم مراجعات بنیاد شهید را حتی‌المقدور خارج از نوبت حل کنید خود بنیاد شهید را، و خانواده‌های شهدا هم که مراجعه می‌کنند، سعی کنید آنان را معطل نکنید و تا جایی که می‌توانید در جهت حل مشکلاتشان قدم بردارید، مگر اینکه یک تقاضای غیرقانونی باشد که ان را نمی‌توانیم کاری بکنیم. مخصوصا گفتم آن پروژه‌هایی را که بنیاد شهید دارد و می‌خواهد خدمات گسترده‌ای را به خانواده‌های شهدا بدهد، جاهایی را که شما شهرداران مناطق اختیاراتتان کم است بخواهید تا من با مسئولیت خودم یک سری اجازه‌ها را بدهم، این را آقای کروبی متوجه شده بودند و یکی از دلایلی که حسن نیت ایشان نسبت به من همین بود.

از همین موقعیت هم در موتلفه استفاده شد که بنده به ملاقات آقای کروبی بروم. من به آقای کروبی اول جلسه گفتم که من در این جلسه می‌خواهم که شما اجازه دهید من حرف‌هایم را صریح بگویم. آن سابقه حسن نیتی که شما دارید و علاقه‌ای که ما به شهدا و بنیاد شهید و مسئولانش داشتیم، سر جایش محفوظ. اولین سوالی که از ایشان کردم این بود که آقای کروبی شما از ولایت فقیه عدول کردید؟. با همین صراحت هم گفتم. ایشان گفتند که "نه من اعتقاد به ولایت فقیه دارم".

گفتم که آقای کروبی من رفتار شما در مجلس ششم را در مواردی که ایستادگی کردید در برابر زیاده‌خواهان فراموش نمی‌کنم. یک آدمی که عضو حزب مشارکت بود، وقتی که بحث قانون حکم حکومتی مقام معظم رهبری راجع به قانون مطبوعات مطرح شد، یعنی حکم حکومتی صادر شد، شما به عنوان رئیس مجلس آمدید مطرح کردید و خیلی هم خوب مطرح کردید. یک نفر از اعضای حزب مشارکت بلند شد و با تمسخر گفت که آقای کروبی حکم حکومتی دیگر چه صیغه‌ای است. با همین جمله من یادم است که پخش هم شد و سوابقش هم موجود است. شما در پاسخ به این حزب مشارکت گفتید که "تو نمی‌دانی حکم حکومتی چه صیغه‌ای است؟. همان صیغه‌ای است که توی مشارکتی صلاحیتت رد شده بود و با حکم حکومتی صلاحیتت تایید شد و حالا به مجلس آمده‌ای و حرف می‌زنی. حالا فهمیدی که حکم حکومتی چه صیغه‌ای است.؟" گفتم آقای کروبی من این را فراموش نکردم.

شما ایستادید در برابر زیاده‌خواهی‌ها. اما الان من سوالم این است که شما عدول کردید از آن موضع ولایت فقیه؟. ایشان گفتند "نه، من اگر از ولایت فقیه عدول کنم، تبدیل می‌شوم به یک وجود معلقی بین زمین و آسمان. یعنی اصلا ماهیتم عوض می‌شود، چون من یک عمر برای موضوع ولایت فقیه مبارزه کردم، دفاع کردم،‌چگونه ممکن است من عدول کنم؟. نه من محکم و قرص اعتقاد دارم". گفتم پس این چه کارهایی است که انجام می‌دهید؟، گفت "مثلا چه کار کردم؟" گفتم که به شما آمدند گزارش دادند که در این زندان‌ها مثلا این اعمال برای زندانیان فعلی که به خصوص در حوادث سال 88 دستگیر شدند، اتفاق افتاده است. و لابد کسی این گزارش را داده مورد وثوق شما بوده است. شما هم علی‌القاعده مثل هر انسان دیگری با شنیدن این مطالب کاملا عصبانی شدید،. البته اینکه این گزارش نادرست بوده بعد اثبات شد. اما حالا فرض می‌کنیم درست بوده آقای کروبی. ما در موازینی که پای منبر شما یاد گرفتیم، به این نتیجه رسیدیم که اگر یک نفر متهم باشد حالا هر اتهامی ولو بالاترین اتهامات، تا زمانی که محاکمه و محکوم نشده است، اگر کسی او را به عنوان محکوم تلقی کند، این فرد باید دستگیر شود. ما حق نداریم اگر علیه کسی حتی به عنوان فساد اخلاقی، مالی، اجتماعی اتهامی وارد شود، ما هم آن اتهام را تکرار کنیم. راجع به فرد حق نداریم،‌ آن وقت شما حالا گیرم که گزارش‌دهنده مورد وثوق بوده و از این مورد وثوق بودن سوءاستفاده کرده و به شما دروغ گفته یا راست گفته. شما چرا این موضوع را رسانه‌ای کردید؟ گفت "من به آقای هاشمی نامه نوشتم به عنوان رئیس مجلس خبرگان و از ایشان خواستم که این موضوع پیگیری شود". گفتم من تا اینجا را هم ایرادی نمی‌بینم. یک نامه خصوصی و محرمانه به رئیس مجلس خبرگان نوشتید و اطلاعاتی را که به شما داده شده را انتقال دادید. کار خوبی هم هست و من هیچ اشکالی به آن هم وارد نمی‌بینم.

اما شما قبل از اینکه این نامه که به آقای هاشمی نوشتید، کاری رویش انجام شود، آمدید متن نامه را رسانه‌ای کردید، این قضایا فعلا در مرحله اتهام بوده. گفتم من این قسمت را ایراد دارم، به هر حال شخصی که متهم می‌شود، ما حق نداریم که قبل از محکومیت از ارتکاب این فرد به یک جرم خاص دم بزنیم، چطور آن‌وقت مجموعه جمهوری اسلامی به این موضوع متهم شده است، یعنی یک نظام، نظامی که در راسش ولایت فقیه است. آن وقت شما همین‌طوری این نامه را داده‌اید رسانه‌ای کرده‌اند.؟ به ایشان گفتم بعضی از این رسانه‌های دشمن ما فیلم معمولی نشان می‌دادند و آن وقت این جمله‌های شما را در آن نامه زیرنویس می‌کردند. من می گویم که شما چرا این نامه را منتشر کردید؟. ایشان انصافا هیچ پاسخی برای این مسئله نداشت. فقط در آخر به من گفت که "بله من عصبانی شدم و نامه برای آقای هاشمی نوشتم و آقای هاشمی کمی تاخیر کردند و من هم نامه را دادم رسانه‌ای کردند".

خوب من به همین مسئله که نامه را دادم رسانه‌ای کردند، ایراد دارم. در نهایت قول‌های خاصی به ما دادند و حتی گفتند که می‌خواهم به ملاقات آقای مهدوی کنی بروم. و جلسه حسن ختام داشت. یعنی با کدورت و دلخوری تمام نشد، چون هم بنده تلاش می‌کردم که مستدل صحبت کنم و هم ایشان تلاش می‌کرد که مستدل صحبت کند. اما نهایتا یکی از اطرافیان آقای کروبی بعد به من گفت که شما این نوع ملاقات‌هایتان را ادامه دهید. چون گروه‌های خاصی با این‌ها ملاقات می‌کنند و اطلاعات خاصی هم می‌دهند. شماها که می‌آیید فضا مقداری تغییر می‌کند. بنابراین من معتقدم که این‌ها از زمانی که به دام این فتنه افتادند، چون من منشا اصلی فتنه را در خارج از کشور می‌دانم. باور دارم آن فرمایش مقام معظم رهبری را که "توطئه برای انتخابات 88 در خارج از کشور طراحی شده بود"، اینجا هم یک عده‌ای به دام افتادند. حالا بالاخره ممکن است آدم یک وقت‌هایی اشتباها به دام بیافتد. چه اشکالی دارد که اگر بعد متوجه شد دامی که برای طراحی کرده‌اند، دام خطرناکی است، بیاید و این موضوعات را اصلاح کند.

* به هاشمی پیغام رساندیم که به دفاع مقام معظم رهبری از وی در خطبه های نماز جمعه واکنش نشان دهد اما........

- اما در مورد آقای هاشمی این مطلبی که من عرض می‌کنم، تا به حال هم رسانه‌ای نشده است. چون شما به مناسبت 9 دی از من مصاحبه خواستید، فکر کردم که تکرار مکررات نشود. ما بعد از انتخابات 22 خرداد 88 برای اینکه واقعا بتوانیم آبی روی این آتش افروخته شده بریزیم، خیلی تلاش کردیم. البته از طرف برخی مدعیان تندروی اصول‌گرایی متهم به سازش هم شدیم. یعنی گفتند که این‌ها با میرحسین موسوی می‌خواهند سازش کنند. منتهی این‌ها به نظر من حافظه تاریخی‌شان بسیار ضعیف است.

ما زمانی که میرحسین موسوی نخست‌وزیر بود با ایشان در موارد متعددی مخالفت جدی داشتیم. آن موقع ایشان صاحب منصب نخست‌وزیری بود و اگر قرار بود سازش کنیم آن موقع می‌رفتیم سازش می‌کردیم، نه در بعد از انتخابات 88. با هیچ عقلی جور در نمی‌آید که ما برویم با آقای میرحسین موسوی سازش کنیم. اما این اتهام را هم به ما زدند، منتهی ما معتقدیم اگر کار حقی را سیاسیون به آن می‌رسند، باید عمل کنند، خیلی اسیر جو نباشند. ما به همین دلیل از هفته‌های قبل از انتخابات و هفته‌های بعد از انتخابات چند جلسه داشتیم که حالا چه کنیم. چه کار کنیم در چارچوب اینکه آبی بریزیم بر این آتش نه اینکه بنزین بریزیم، چون برخی تلاش می‌کردند بنزین بریزند.

در یکی از جلسات پس از خطبه‌های نماز جمعه 29 خرداد مقام معظم رهبری که ایشان مطالبی را در رابطه با آقای ناطق نوری و آقای هاشمی عنوان کردند. آقای ناطق نوری به فاصله چند ساعت یک پیام تقدیر و تشکر رسانه‌ای کردند که به نظر من خیلی کار خوبی انجام دادند. ما منتظر شدیم بعد از خطبه 29 خرداد که در آن موضع‌گیری مقام معظم رهبری راجع به آن مناظره احمدی‌نژاد و موسوی که اسمی از آقای هاشمی و اطرافیان آقای هاشمی برده بودند، آقا موضع گرفتند و مخالفتشان را با اظهارات احمدی‌نژاد در خطبه 29 خرداد به نظر من رسما اعلام کردند. یعنی در این بخش موضوع مناظره باید گفت که آقا از آقای هاشمی حمایت کردند و رد کردند کاری را که اقای احمدی‌نژاد در این مناظره انجام دادند.

ما منتظر بودیم که این موضع‌گیری مقام معظم رهبری در خطبه‌ها یک موضع‌گیری از طرف آقای هاشمی داشته باشد. چند روز صبر کردیم و دیدیم که هیچ عکس‌العملی نشان داده نشد. البته جلسه ما درست روز 30 خرداد تشکیل شد که ببینیم حالا که مقام معظم رهبری در رابطه با مناظره فی‌الواقع احمدی‌‌نژاد را رد کردند و از آقای هاشمی دفاع کردند، آقای هاشمی چه عکس‌العملی نشان خواهند داد. تصمیم گرفتیم با یکی از بزرگانی که با آقای هاشمی رفاقت دارند، تماس بگیریم. من بلافاصله بعد از جلسه با آن شخصیت تماس گرفتم و گفتم که چون شما یک ارتباط دوستانه با آقای هاشمی دارید ما جمع‌بندی‌مان این است که آقای هاشمی یک عکس‌العمل نشان دهند راجع به خطبه‌های روز گذشته. این شخصیت گفت من حرف شما را قبول دارم و سعی می‌کنم ظرف امروز یا فردا با ایشان مذاکره کنم.

به نظر من همان روز یعنی 30 خرداد یا 31 خرداد شخصیتی که من با ایشان تماس گرفته بودم، با آقای هاشمی صحبت می‌کند. حالا البته من روز 30 یا 31 را با یک هفته دیرتر درست یادم نیست که ما یک روز بعد از خطبه‌ها جلسه گذاشتیم یا یک هفته بعد از خطبه‌ها این جلسه را گذاشتیم، آن را من الان دقیق یادم نیست، اما ما این کار را کردیم با فاصله زمانی کوتاه. آن شخصیتی که من اشاره کردم، با آقای هاشمی تماس گرفتند و توضیح دادند که الان موقع عکس‌العمل شماست راجع به مطالبی که مقام معظم رهبری در خطبه‌های 29 خرداد اشاره کرده بودند. اما به هر حال ما منتظر بودیم، اما این عکس‌العمل هم راجع خطبه‌های 29 خرداد مقام معظم رهبری از طرف ایشان نشان داده نشد.

ما از آقای هاشمی انتظار داشتیم و الان هم داریم که این ادعای دروغ میرحسین موسوی را درباره تقلب در انتخابات یک بار در این چند ساله خط بطلان بر رویش می‌کشیدند. من نمی‌خواهم بگویم سکوت آقای هاشمی در مورد موضوع ادعای تقلب در انتخابات که به وسیله میرحسین موسوی مطرح شد، به این معنا است که آقای هاشمی همه کارهای میر حسین موسوی را تایید می‌کند، منظورم این نیست. احتمال دارد که برخی از کارهای آقای موسوی هم مورد قبول آقای هاشمی نه اینکه نباشد، بلکه مخالف هم باشند. احتمال می دهم که چنین موضوعی وجود داشته باشد. اما انتظار ما به هر حال طبع انتظار که اشکال ندارد، انتظار ما این بود که آقای هاشمی لااقل درباره این ادعای کذب میرحسین موسوی برای تقلب در انتخابات موضع می‌گرفتند.

آقای خاتمی هم تا به حال این ادعای دروغ میرحسین موسوی را رد نکردند و انتظار این است که حالا اگر در رابطه با همه موضع‌گیری‌های حق و ناحق انتظار نداریم که همه شخصیت‌های ما بلافاصله موضع بگیرند. اما موضوع تقلب در انتخابات که مورد ادعای دشمنان خارجی ماست، اینجا هرکس تکرار می‌کند، خوب در واقع با دشمن هم‌آوایی کرده است. حالا اگر انتخابات را همه جوانبش را برخی شخصیت‌های ما اکراه دارند که تایید کنند، لااقل تقلب در انتخابات را که یک ادعای دروغین میرحسین موسوی است، چرا سکوت کرده‌اند؟. من اینجا این جمله را عمد دارم که بگویم و به خصوص هم از شما می‌خواهم که آن را پررنگ کنید. بنده به هیچ‌وجه من‌الوجوه اعتقاد ندارم که در انتخابات 88 هرکس به میرحسین موسوی رای داد، در مقابل انقلاب است. خیل عظیمی از رای‌دهندگان به میرحسین موسوی به نظر من پایبند به موازین انقلاب اسلامی هستند و در یک زمانی به این تشخیص رسیده بودند و برای پشتیبانی از انقلاب هم به نظر من در محاسبات خودشان این راه را و این رای را انتخاب کردند. حالا بعد ثابت شد که چون من اطلاع دارم برخی از دوستان نزدیک و همفکر مهندس موسوی هم بعد از 22 خرداد 88 به سراغ ایشان رفتند و گفتند این مواضعی که شما دارید می‌گیرید،‌ اینها در واقع نوعی تقابل با انقلاب محسوب می‌شود . حرف آن دلسوزان همفکرشان را هم به نظر من گوش نکردند.

** دیپلمات‌های انگلیسی گفتند که کار انقلاب ایران تمام شد

- من بعد از حوادث سال 88 یک مسافرتی به دعوت حزب بعث سوریه به سوریه داشتم. یکی از ملاقات‌هایم با آقای "ولید معلم"، وزیر خارجه سوریه بود. ایشان گفتند که من به انگلیسی‌ها گفتم که شما ورودتان در این حوادث ایران ورود نادرستی بود. من کاری به اینکه شما با آنان دشمنید یا آنان با شما دشمن هستند، ندارم، می‌خواهم بگویم که از نظر سیاسی شما اشتباه کردید. این صرف نظر از دوستی ما با ایران است. این حرف‌های ولید معلم است. به آن‌ها گفتم انقلاب در ایران خیلی قوی‌تر از آن است که با چهار تا سطل زباله آتش زدن لطمه ببیند. انقلاب خیلی محکم است. آن‌ها گفتند که" نه کار تمام شده است". چون سیاستمداران انگلیسی در یک جای دیگر هم من اطلاع دارم که در یک جلسه خصوصی به برخی سیاستمداران گفته بودند که شما باید یک چند روزی صبر می‌کردید.

اینکه افرادی آمدند اتوبوس آتش زدند، شیشه‌های بانک‌ها را شکستند و سطل زباله آتش زدند، و بعد شما عملا آمدید در میدان حمایت از آنان. صرف‌نظر از اینکه شما با انقلاب اسلامی دشمن هستید، بحث دیگری است، اما چرا شما به این زودی عکس‌العمل ناشیانه نشان دادید، دیدید که حوادث بعد هم نشان داد که شما اشتباه کردید. برخی از سیاستمداران انگلیسی گفتند واقعیت این است که ما خیال کردیم کار تمام‌شده است. گفتیم حالا که کار تمام شده است، خوب است که ما هم در این اتفاقاتی که دارد در ایران می‌افتد، شریک باشیم. ببینید، برداشت عده‌ای از خارجی‌ها این بود که کار تمام شده است، بنابراین مسابقه گذاشته بودند. من یادم است که سارکوزی و رئیس‌جمهور آمریکا و نخست‌وزیر انگلیس با هم مسابقه گذاشته بودند برای حمایت از کسانی که در اینجا ماشین آتش می‌زدند.

** تاییدات الهی در مدیریت رهبر معظم انقلاب در حوادث سال 88 کاملا مشهود بود

- من اعتقاد کامل شخصا به ولایت فقیه دارم و اعتقاد راسخ دارم که بعد از دوره رهبری حضرت امام(ره)، شایسته‌ترین کسی که می‌توانست رهبری انقلاب را بر عهده گیرد، ایشان هستند. این مسئله سر جایش محفوظ است. اما من به برخی از افراد گفته‌ام اصلا موضوع ولایت فقیه و انقلاب اسلامی را کنار بگذاریم و بحث کنیم که اگر در یک کشوری با این طراحی‌های عظیم چنین حوادثی اتفاق می‌افتاد، آنکه در راس هرم حکومت قرار گرفته است، چه باید می‌کرد. چند نفر داریم که بتوانند این حوادث پیچیده گسترده در کشورشان به وجود بیاید و بتوانند مدیریت کنند؟

من واقعا بین خودم و خدا معتقدم که مدیریتی که مقام معظم رهبری در حوادث سال 88 اعمال کردند یک مدیریت اعجاب‌انگیز است و البته اینکه یک قطره خون از بینی کسی هم به زمین بریزد، همه باید سعی کنیم که این اتفاق نیفتد. ولی اگر این حوادثی که برای ما طراحی کرده بودند، در یک کشور دیگر طراحی می‌کردند، باید ببینیم که میزان ضایعات و تلفات تا چه حدی است. من از یک کانالی مطلع شدم که در راهپیمایی‌های بعد از 25 خرداد که خود آن هم همراه با ضایعاتی بود، قصد بر این بود که عده‌ای در این راهپیمایی‌ها با سلاح گرم آدم بکشند. من نمی‌گویم که این افراد با ارتباط مستقیم با آقای میرحسین موسوی یا کروبی می‌خواستند آدم بکشند. این ادعا را ندارم. اما اینکه عده‌ای می‌خواستند این کار را بکنند که بی‌هدف یک کشتار راه بیندازند در این راهپیمایی‌ها و بعد لابد طرفداران رئیس‌جمهور پیروز هم یک راهپیمایی راه بیندازند که بعد یک کشت و کشتار در این مملکت راه بیفتد،یقین دارم که چنین طراحی‌هایی در این راهپیمایی‌ها پیش‌بینی شده بود، منتهی با هوشیاری مقامات امنیتی مخصوصا وزارت اطلاعات و با عنایات الهی این توطئه پیش نیامد. اما به هر صورت ما بودیم و این طراحی حداقل 10 ساله.

یعنی من معتقدم از فتنه 18 تیر سال 78 طراحی‌ها، چون آنجا در 23 تیر سرکوب شد. اما کسانی که می‌خواستند در خارج از کشور، برخی از عواملشان در داخل کشور می‌خواستند این حوادث تکرار شود، در واقع طراحی کردند و 10 سال بعد به بهانه انتخابات به نظر من این طراحی‌ها را خواستند اجرا کنند، البته بین خودشان هم اختلافاتی بود. اخیرا یک مقام آمریکایی گفته بود که ما به دوستانمان گفتیم که "اینطور مستقیم در مقابل ولایت فقیه موضع گرفتن زود است". این از مطالبی است که همین چند روز پیش یکی از مقامات آمریکایی اعلام کرد. حالا توده مردم بله گوش به فرمانند. ولی اگر این گوش به فرمان بودن درست مدیریت نمی‌شد، به نظر من حوادث سهمگینی در کشور پیش می‌آمد. شما همین حوادث چند ماهه اخیر در مصر را نگاه کنید. آنجا آنچه که فقدش قابل ملاحظه است، به نظر من رهبری است. من یادم است که در زمانی که هنوز مبارک سقوط نکرده بود، ما یک هیئت دیپلمات چینی را داشتیم در موتلفه که مهمان ما بودند.

از ما می‌پرسیدند که این حوادثی که در مصر دارد اتفاق می‌افتد، ما سوالمان این است که با توجه به اینکه در ایران این حوادث خیلی گسترده‌ترش اتفاق افتاد، ولی چون حرکت‌ها رهبر داشت، اولا به نتیجه رسید برای پیروزی انقلاب و ثانیا اداره شد. الان سوال ما دیپلمات‌های چینی این است که در مصر چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد. در خیلی از نقاط دیگر هم که چنین اتفاقاتی افتاده است، ما به یک نتیجه مشترک قطعی به نظر من می‌رسیم و آن توانمندی شگفت‌انگیز مقام معظم رهبری در مدیریت حوادث سال 88 است که اگر این مدیریت اعمال نمی‌شد، اولا دامنه این التهابات به طور خطرناکی گسترش پیدا می‌کرد و یک کشتار قربة الی‌الله از طرف عده‌ای از مردم علیه همدیگر اتفاق می‌افتاد و وقتی هم که خون فراوانی به زمین ریخته شد، دیگر جمع کردنش کار بسیار مشکلی است.

من معتقدم که تاییدات الهی در مدیریت کارساز مقام معظم رهبری در حوادث بعد از خرداد 88 کاملا مشهود است که البته اوج آن حرکت کاملا خودجوش مردم در رابطه با حوادث سال 88 است. ببینید، در هر صورت یک عده‌ای آمدند به خیابان در روز عاشورای سال 88 و شعارهایی دادند علیه نظام، علیه انقلاب، علیه ولایت فقیه، علیه همه‌چیز. تقدس عاشورا را شکستند. و آقای میرحسین موسوی می‌گوید یک عده خداجو آمده بودند به خیابان‌های تهران. کجای این خداجویی بود؟ خوب تنها داشتن ظرفیت کافی نیست، اینکه از این ظرفیت چگونه استفاده شود، این مقوله مهم مدیریتی است.

وگرنه ما در حوادثی مثل پیروزی الجزایر بر فرانسه در انقلاب الجزایر، سی سال جنگیدند، بیش از یک میلیون شهید دادند، و دو سه برابر این تعداد مجروح جنگی داشتند با یک جمعیت قلیل. اما با یک انگیزه اسلامی به میدان آمدند، بعد نگاه کنیم به حوادث بعد از پیروزی در الجزایر که چه اتفاقاتی افتاد. اینجا به نظر نقش مدیریتی در استفاده از این ظرفیت‌ها حرف اول را می‌زند، و من معتقدم که این جز با تایید الهی هم صورت نمی‌گرفت. یعنی بنده کارساز بودن مدیریت مقام معظم رهبری در حوادث سال 88 را ناشی از عنایات ویژه خداوند قادر متعال و توانمندی مدیریت شخص ایشان می‌دانم. علاوه بر ظرفیت بی‌کرانی که مردم برای اعمال این مدیریت فراهم کردند.

* مردم هروقت نیاز ببینند 9 دی دیگری را رقم می‌زنند

- عرض کنم که من تکرار می‌کنم که همه کسانی در انتخابات 88 به آقای میرحسین موسوی رای دادند، این‌ها را به عنوان شریک فتنه تلقی کردن کاملا تحلیل نادرستی است. و معتقدم که بله اشخاصی بودند که شریک فتنه هستند. اما این‌ها به نظر من گروه اندکی هستند که با فوج فوج مردمی که به انقلاب اسلامی اعتقاد دارند، به ولایت فقیه معتقدند و به رقیب آقای موسوی هم رای ندادند، این‌ها کاملا باهم متفاوتند. من بنابراین خطابم به توده‌های عظیم مردمی که در انتخابات شرکت کردند و رای دادند به هیچ‌وجه نیست. نه آن توده‌های عظیمی که به رقیب آقای موسوی رای دادند، نه آن بیش از 13 میلیون نفری که به آقای موسوی رای دادند. خطابم اصلا به آن‌ها نیست. خطابم به آن‌هایی است که مدتی بود در لاک خود فرو رفته بودند، شریک فتنه هم بودند و مجازات هم تا حدودی که رافت اسلامی اجازه می‌داد، شدند. اخیرا یک احساس طلبکاری به آنان دست داده است. به نظر من ظرفیت 9 دی الان قوی‌تر از 9 دی سال 88 است. منتهی مردم ما مردم صبوری هستند، همه آن کارها را از نزدیک با چشم خودشان دیدند، اما از 22 خرداد تا 9 دی صبر کردند. اما در 9 دی صبرشان لبریز شد و حق هم همین بود که انصافا به صورت خودجوش به میدان بیایند و اظهار وجود بکنند.

این کسانی که از این جملات تشخیص داده‌اند الان وقتش است که مطرح کنند، به نظر من دچار همان اشتباهی هستند که دوستان خارجی‌شان قبلا مرتکب شدند. من در ضمن مصاحبه گفتم که برخی از این سیاستمداران انگلیسی به برخی از افراد گفته بودند که حالا اگر از لحاظ سیاسی هم فقط بخواهیم نگاه کنیم، شما باید یک یا دوماهی صبر می‌کردید ببینید چه اتفاقی می‌افتد، نه اینکه روز سوم یا چهارم به میدان بیایید. گفتند که ما خیال می‌کردیم تمام شده است. آقایانی که این حرف‌ها را می‌زنند باید بدانند که 9 دی تمام شدنی نیست. یعنی هر روز ما یک 9 دی جدیدی خواهد بود و با چشم‌اندازی که برای انقلاب اسلامی معتقدیم با عنایات الهی و حضور مردم ترسیم شده است، مردم هر وقت دیدند که آفرینش یک 9 دی جدید ضرورت دارد، به میدان خواهند آمد. بنابراین نه عرض خودشان را ببرند و نه زحمت انقلابیون را بدارند. این دوتا را رعایت کنند، به صلاح آنان است که همین که مورد رافت انقلاب اسلامی قرار گرفتند، شکرگذار باشند و بدانند که مردم با چشم و دل بیدار از انقلابی که برای این انقلاب خون‌های فراوانی داده‌اند، باز هم آماده فداکاری هستند.

* حفظ رای مردم همیشه مورد نظر نظام بوده؛ چه در سال 88 چه در سال 92

- برخی از اصلاح‌طلبان تند حتی که کمترین اطلاعاتی از فن انتخابات داشتند، تا به حال مکررا اعلام کردند که ادعای تقلب در انتخابات ادعای نامربوطی است، حالا اصول‌گرایان وقتی این حرف را می‌زنند گه حرف واقعی هم هست، می‌تواند یک معنای سیاسی و جناحی داشته باشد، اما اگر برخی از سران اصلاح‌طلب این را گفتند، قابل تامل است. به نظر من نظام نه در انتخابات 88 مرتکب اشتباه شده نه در انتخابات 92. این حفظ رای مردم مورد توجه نظام به نظر از اول انقلاب تا به حال بوده است. البته در برخی از موارد تخلفاتی صورت گرفته است، من منکر این نیستم. اما اینکه بگوییم یک تخلف سرنوشت انتخابات را عوض کرده است، بنده معتقدم در هیچ دوره‌ای چنین اتفاقی نیفتاده است. و من هم مسئولیت اجرایی در انتخابات داشتم به عنوان استاندار سه استان کشور، یعنی استاندار فارس، استاندار خراسان بزرگ و استاندار تهران. هم سابقه اجرایی انتخابات دارم و هم سابقه نظارتی دارم. من چند سال رئیس هیئت نظارت استان تهران بودم و سال‌های سال عضو هیئت نظارت تهران بودم. دعوت می‌کنم از این مدعیان اصلا بروند سازوکار انتخابات را یک بار بخوانند، وقت صرف کنند و مطالعه کنند و ببینند که اصلا با این ساز و کار می‌شود کاری کرد که سرنوشت یک انتخابات تغییر کند. بنده با قاطعیت می‌گویم که این ادعا به لحاظ فنی غیرممکن است اصلا. من منکر بعضی از تخلفات نیستم. اما تخلفی که سرنوشت انتخابات را عوض کند، نمی‌تواند شکل بگیرد. چرا؟

شما یک سری به یک صندوق رای بزنید و ببینید که چند نوع سلیقه پای صندوق ایستاده است، از نیروهای اجرایی، از نیروهای نظارتی، از نیروهای مردمی که از محل انتخاب شده‌اند. ببینید که اصلا می‌شود چنین اتفاقی بیفتد که در یک صندوق برای مثال یا تعداد زیادی از صندوق‌ها اتفاقاتی بیفتد که سرنوشت انتخابات را عوض کند. من معتقدم و این اعتقادم بر اساس اطلاع دقیق است و بر اساس مدیریتی که روی نظارت داشتم و روی اجرا داشتم که سازوکار انتخابات ما سازوکار بسیار جوابگویی است. البته نیاز به یک سری اصلاحات هم دارد، من نمی‌توانم بگویم وحی منزل، نمی‌خواهم این تلقی را بکنم. اما این سازوکار به نظر من مانع این می‌شود که در انتخابات اتفاقی بیفتد که سرنوشت انتخابات را عوض کند. بنابراین نظام تا آنجایی که بنده اطلاع دارم سیاستش در این انتخابات و در دوره‌های قبلی انتخابات چه در زمان حضرت امام و چه در زمان رهبری مقام معظم رهبری تغییر نکرده است. من برای شما مثال می‌زنم. ما در دوره سوم مجلس شورای اسلامی مجلس و دولت با هم از نظر سیاسی هماهنگ بودند. آن موقع کشور را به چپ و راست تقسیم کرده بودند که من معتقدم اصل این تقسیم‌بندی یک تقسیم‌بندی وارداتی است. ما چپ و راست در کشور نداریم.

چیزهای دیگر داریم، اما چپ و راست نداریم. حالا اگر خواسته باشیم تعبیر آن موقع را به کار ببریم که من قبول نداریم، مجلس اکثریتش دست نیروهای چپ بود و دولت هم همین‌طور، زمان آقای میرحسین موسوی. انتخابات مجلس شورای اسلامی در کشور انجام شد با پیروزی قاطع فهرست جامعه روحانیت مبارز تهران برنده شد. یعنی 30 نفر از کسانی که به مجلس ورود پیدا کردند، یک دست از فهرست جامعه روحانیت مبارز بود که جامعه روحانیت مبارز به لحاظ سیاسی هم متفاوت بود با مجلس و هم متفاوت بود با دولت. این یک نکته. در انتخابات ششم مجلس شورای اسلامی، خوب مجلس پنجم با اکثریت حالا اگر بخواهیم اصطلاح فعلی را به آن موقع تعمیم بدهیم، چون آن موقع این اصطلاح نبود، اصولگرایان بودند، مجلس در واقع باید گفت دست اصول‌گرایان آن زمان بود. دولت هم که به اصطلاح دست نیروهای چپ نبود.
اما انتخابات مجلس ششم دیدیم که با پیروزی گروه‌های مقابل اصول‌گرایان شکل گرفت. مجلس سوم ما وقتی می‌خواست شکل بگیرد که با اکثریت نیروهای به اصطلاح آن زمان چپ شکل گرفت، خوب ببینید قبلش مجلس و دولت دست چه کسانی بود. انتخابات هفتم مجلس هم همین‌طور. و در انتخابات یازدهم ترکیب سیاسی نشان می‌داد که در مراکز قدرت کار دست طرفدران اصلاحات نیست، کار دست طرفداران آقای روحانی هم نیست. اما آقای روحانی محصول این اتفاقات شد. اگر یکبار در کل دوره‌های انتخاباتی نظام جمهوری اسلامی این اتفاق می‌افتاد، می‌شد نظام را متهم کرد، آنان که قصد متهم کردن را دارند. اما این اتفاقاتی که افتاده و مثلا با سر کار بودن آقای بشارتی اصول‌گرا در وزارت کشور، ببینید نتیجه انتخابات چه می‌شود. با سر کار بودن آقای موسوی لاری، یعنی درست مقابل آقای بشارتی، ببینید انتخابات هفتم چه چیزی از درونش در می‌آید. و مجلس ششم، این‌ها یک علامتی است بر صدق ادعای بنده و آن این است که سازوکار انتخاباتی ما سازوکار جامعی است که اجازه وقوع یک تقلب گسترده‌ای را که سرنوشت انتخابات را تغییر دهد، مانع می‌شود.

۱۳۹۲/۱۰/۱۲

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...