نسخه چاپی

اختصاصی

وحدت دو جریان شكست خورده و بد سابقه

عکس خبري -وحدت دو جريان شکست خورده و بد سابقه

با گذشت چندین ماه از روی كار آمدن دولت تدبیر و امید، برخی فعالان سیاسی دو گفتمان سازندگی و اصلاحات، خبر از وحدت می دهند، وحدتی كه قرار است برای كسب اكثریت كرسی های مجلس و البته ریاست بهارستان شكل بگیرد.

اختصاصی/به گزارش نما ،یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری فضایی ایجاد کرد تا برخی دولتمردان گذشته و یا کسانی که به طور کلی نقشی در سپهر سیاسی کشور داشته و دارند برای بازگشت به عرصه و بازسازی مقبولیت اجتماعی خود دست به کار شوند.
از این منظر، عده ای گفتمان های سیاسی گذشته را تطهیر و بازتولید کردند و عده ای هم به طرح گفتمان جدید پرداختند؛ گفتمانی که حالا عنوان پیروز انتخابات را یدک می کشد.
این گفتمان جدید که آن را به وضوح می توان در حرف ها و کلمات دولتمردان دولت یازدهم دید و لمس کرد اما به خودی خود نه صاحب تئوری است و نه نیرو، بلکه گفتمانی است متشکل از درون مایه های دو گفتمان سال های پیشین و ابتدایی، یعنی کارگزاران سازندگی و اصلاحات.
گفتمان هایی که در آنها مواردی چون استحاله فرهنگی و وادادگی در حوزه های سیاسی و اجتماعی و بعضا اقتصادی به چشم می خورد؛ مسائلی که کشور را با برخی آسیب های اجتماعی برگرفته از رویکردهای دولت مواجه کرد.
شاهد این مدعا شاید در واضح ترین نوع خود تاکیدات رهبر معظم انقلاب مبنی بر دوری از مصرف گرایی و اسراف، توجه به تولیدات داخلی، تغییر در سبک زندگی و ... باشد.
حالا اما با گذشت چندین ماه از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، برخی فعالان سیاسی این دو گفتمان، خبر از وحدت می دهند، وحدتی که قرار است برای کسب اکثریت کرسی های مجلس و البته ریاست بهارستان شکل بگیرد.
همچنانکه کمال الدین پیرموذن نماینده اصلاح طلب مجلس شورای اسلامی نیز این خبر را تایید کرده و گفته: اصلاح طلبان دریافته اند پیروز انتخابات آینده فهرست نامزدهای طیف روحانی و کارگزاران است، دو طیف سیاسی کارگزاران و اصلاح طلبان در انتخابات آینده با فهرستی واحد و با اکثریت نامزدهای طیف کارگزاران وارد صحنه خواهند شد.
وی با اشاره به اینکه اگر واقعا دو طیف کارگزاران و اصلاح طلبان می خواهند در انتخابات مجلس موفق شوند به وحدت احتیاج دارند تصریح کرده: با توجه به اینکه اصلاح طلبان در پیروزی روحانی نقش داشتند، پیش نیاز موفقیت این دو گروه در مجلس آینده هم وحدتشان است.
هرچند نماینده مردم اردبیل در مجلس شورای اسلامی نگرانی هایی هم بابت افراطیون داشته و تاکید کرده که این موفقیت و وحدت با دوری از افراطیون صورت خواهد گرفت در عین حال گفته: اکثریت افراد دو طیف کارگزاران و اصلاح طلبان افرادی معتدل و پاکدست هستند که باید برای انتخابات آینده مجلس انسجام داشته و صف آرایی کنند.
محوریت خاتمی در لیست احتمالی اصلاح طلبان هم نکته ای بوده که پیرموذن به آن اشاره کرده است: اظهاراتی مبنی بر ارائه لیستی از سوی اصلاح طلبان با محوریت خاتمی در انتخابات مجلس شورای اسلامی را من هم شنیده ام،  افرادی که به خاتمی نزدیک هستند اعلام کردند که رای مردم برای مجلس آینده برای فهرست روحانی و کارگزاران است.

وی بر این نکته هم که اصلاح طلبان در فهرست دولت جای خواهند داشت همان طور که به کابینه دولت تدبیر و امید راه یافته اند اشاره ای داشته است: من شنیده ام در جلسه ای این مسائل مطرح شده، انذار و بیم دهی به اصلاح طلبان و کارگزاران این بوده که لازمه موفقیت شما با هم بودن شماست؛ بنابراین مقرر شده دو طیف کارگزاران و اصلاح طلبان در انتخابات آینده یک فهرست واحد داشته باشند و این وحدت با اکثریت و بها دادن به نامزدهای طیف کارگزاران و روحانی باشد.
همه این حدس و گمان ها در شرایطی اتفاق می افتد که اندکی تامل و بررسی در تاثیرات به جا مانده از دو گفتمان کارگزاران و اصلاحات طی سال های گذشته به خوبی نمایانگر ناهماهنگی برخی مضامین آنها با مبانی، اصول و ارزش های انقلاب اسلامی است.
بهتر است برای تامل بیشتر به بررسی این دو گفتمان بپردازیم؛ گفتمان سازندگی در سال های بعد از جنگ شکل گرفت، یعنی از سال 1368 تا 1376؛ گفتمانی که پیشرفت اقتصادی، بازسازی زیرساخت ها و جبران ویرانی های به جا مانده از جنگ تحمیلی محور اصلی برنامه ریزی آن بود.
هرچند توسعه اقتصادی و زیربنایی کشور از جمله خدمات مهم دوران سازندگی بود اما درون مایه گفتمان سازندگی با مضامین اسلامی فاصله گرفت و مباحثی همچون فرهنگ به حاشیه پیوست؛ موضوعی که اثرات آن را میتوان در تغییراتی که در رفتارهای اجتماعی و فرهنگی مردم در دوره های بعد ایجاد شد دید.
مساله ای که رهبری معظم انقلاب هم بارها بر آن تاکید کردند و درباره جبهه بندی عظیم فرهنگی که با سیاست، صنعت، پول و انواع و اقسام پشتوانه همچون سیلی به جنگ با ما برخاسته هشدار دادند، نکته ای که بعدها با عنوان شبیخون فرهنگی در کلام معظم له نمود بارزتری پیدا کرد.

غیر از این، به وجود آمدن برخی اصطلاحات در حوزه های سیاسی و اجتماعی همچون بحث اولویت در به کارگیری افراد متخصص به جای متعهد و البته شکاف میان مسئولان و مردم که خودبه خود به محدود شدن فضای گفت و گو و نقد منجر شد نیز از مسائل قابل توجه در این دوره است.
مسائلی که باید سرچشمه آن را تلاش برای حاکمیت لیبرالیسم در نظام مدیریت کشور دانست؛ مدیریتی که هیچگونه سنخیتی با نظام جمهوری اسلامی که پایه و مبنای آن احکام نورانی اسلام در همه حوزه ها بود نداشت.

همه این مسائل راه را برای ورود اصلاح طلبان به عرصه سیاست و کشورداری باز کرد؛ دوره اصلاحات از سال 1376 با روی کارآمدن محمد خاتمی آغاز و تا سال 1384 ادامه یافت، دوره ای که در واقع برآمده از درون دولت سازندگی بود و در اصول و مبانی تفاوت محسوس و قابل توجهی با آن نداشت.

تنها الفاظ جابجا شد و توسعه اقتصادی جای خود را به توسعه سیاسی داد، توسعه ای که می خواست وضع موجود کشور را تغییر دهد.
این تغییرات با شعار آزادی، عدالت و معنویت پیگیری شد، آزادی برای آنان که به فضای بی فرهنگی جامعه خو کرده بودند و عدالت و معنویت برای کسب رای آنها که نظام سازندگی را جریانی مناسب برای نظام اسلامی نمی دانستند و سازوکار توسعه اقتصادی خسته اشان کرده بود.

اما همه این شعارها به زودی رنگ باخت و آزادی فضایی برای ولنگاری و بی بند و باری در جامعه شد و صدور اسلام و معنویت جای خود را به گفت و گوی تمدن ها داد.
در این دوره به وضوح ارزش های اسلامی رنگ باختند و فرهنگ سکولاریسم در کنار نظام لیبرالیستی قرار گرفت؛ موضوعی که رد پای آن را می توان در حذف پوشش اسلامی از جامعه و شکل گیری مطبوعات زنجیره ای یافت.
نه فقط تئوری پردازان اصلاحات همچون محسن کدیور و سعید حجاریان و اکبر گنجی که شخص رئیس جمهور نیز بر این طبل می کوبید: اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن شود، قطعاً مضر است؛ مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند، مشکل این است که زنان بتوانند در عرصه‌های مختلف حضور داشته باشند.

این مسائل دقیقا همان چیزی بود که از آن به عنوان تساهل و تسامح فرهنگی یاد می شد، آن چه که احکام اسلامی را به سنت های بدوی نسبت می داد و می رفت تا فضا را به حکومت مردم به جای خدا و احکام اسلامی پیش ببرد و البته ابزار مدرن هم وسیله ای شدند برای مقابله با عقاید اسلامی همسو با تفکر ضد دینی غربی.

این چنین بود که استحاله فرهنگی با قوت پیگیری شد و ولنگاری‌های فرهنگی، ویژه‌خواری‌های رانتی، ساختارشکنی‌های سیاسی و به‌هم‌ریختگی‌های مالی، مهم‌ترین شاخصه‌های فرهنگی عصر اصلاحات شدند.
و در همین راستا به بیان رئیس دولت اصلاحات راه غرب و پذیرش خرد غربی تنها راه پیشرفت محسوب می شد و به بیان عبدالکریم سروش، بسیجی ها و هیات های مذهبی مروجان خشونت.

سخنانی که در پی آنها تغییرات محسوس فرهنگی و اجتماعی و اعتقادی دولت پدید می آمد و وزارت ارشاد منشا این تغییرات بود؛ تغییراتی که البته با حضور مهاجرانی در راس این وزارتخانه چندان دور از انتظار هم نبود.
اما بازهم صدای رسای حق از زبان رهبر و راهنمای انقلاب و نظام شنیده و هشدارهایی به صورت مکرر نسبت به وضع فرهنگ و عملکرد وزارت ارشاد داده می شد.

وضع سیاست و اقتصاد هم از این ماجرا مستثنی نبود، توسعه سیاسی اما با تکیه بر اولویت داشتن بروکرات ها و تکنوکرات ها در راس مراکز دولتی و ایجاد شکاف میان حکومت و ملت ادامه داشت و مدل اقتصاد سرمایه داری که نشانه های آن در سهل‎ انگاری در قبال امور اقتصادی و وضعیت معیشتی مردم دیده می شد جای خود را به مدل اقتصاد اسلامی که پایه ای جز عدالت نداشت داد.

به نظر می رسد همین نگاه گذرا کافی باشد که نشان دهد کارنامه‌ 16 ساله دو دوره سازندگی و اصلاحات، کارنامه ای ضعیف و غیرقابل دفاع است و اگر هوشیاری و بصیرت مقام معظم رهبری و دلسوزان نظام نبود کشور در ورطه ای هولناک از استحاله فرهنگی و سیاسی فرو می رفت.
و حالا پس از 8 سال، دو طیف کارگزاران و اصلاحات تلاش می کنند که پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری را منحصر به خود کنند و سهمی از آن برگیرند.

سهمی هرچند کوچک که برآیند آن جذب کرسی های بهارستان و به جریان انداختن همان چیزی باشد که در مجلس ششم و دولت اصلاحات دیدیم.

۱۳۹۲/۱۰/۲۵

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...