نسخه چاپی

مشاور وزیر ورزش :

از انتشار فهرست دریافتی‌ها دفاع می‌كنم

مشاور گودرزی می گوید: به هر حال من قبول دارم كه بهتر بود این كار زمان دیگری انجام می‌شد اما من از نفس این كار دفاع می‌كنم چون مسئولان وزارت وزرش در این خصوص نهایت دلسوزی را به خرج داده‌اند ...

اشاره: به نظر مي‌رسد وزارت ورزش قصد دارد تزريق
پول به باشگاه‌هاي پرسپوليس و استقلال را سخت مورد نظارت قرار بدهد و هزينه را با
كيفيت اين دو باشگاه تطابق دهد. در خصوص اين سياست با عبدالحميد احمدي هم صحبت
شديم. متن گفت و گوي مثلث با مشاور عالي وزير ورزش و جوانان را مي‌خوانيد.



 



آيا وزارت ورزش از وضعيت حاكم بر فوتبال
ناراحت است؟



به نظر مي‌رسد كه ما سالهاست كه عنوان
فوتبال حرفه‌اي را يدك مي‌كشيم اما هيچ گاه به اين عنوان و الزامات آن توجه نداشته‌ايم
و به حداقلي‌ترين استانداردهاي آن پايبند نبوده‌ايم. وقتي اصرار داريم كه فوتبال‌مان
حرفه‌اي است بايد توجه داشته باشيم كه فوتبال حرفه‌اي يك سري مشخصه‌ها و ساز و
كارهايي دارد. ما بايد در برنامه‌اي چند ساله به حداقل استانداردها مي‌رسيديم كه
متاسفانه در اين مورد خيلي ضعيف عمل كرده‌ايم. سيزده دوره
از ليگ به اصطلاح حرفه‌اي فوتبال ما مي‌گذرد. آيا 13 سال زمان كمي است براي رسيدن
به حداقلي‌ترين سطح استانداردها؟ به اين فوتبال چه نمره‌اي بايد داد؟ مگر قصد ما
از عنوان حرفه‌اي اين بوده كه روي كاغذ حرفه‌اي بشويم؟ مگر قصدما اين بوده كه با
سندسازي و ظاهرسازي بگوييم فوتبال ما حرفه‌اي است؟ نه. هدف ما چيز ديگري بايد
باشد. باشگاه‌هاي ما بايد سودآور باشند. آيا ما با باشگاه‌هايي حرفه‌اي طرف هستيم؟



اما باشگاه‌ها بايد به بخش خصوصي واگذار
شوند.



بله، قبول دارم اما ديگر باشگاه‌هايي هم
كه ظاهراً وارد بخش خصوصي شده‌اند موفق شده‌اند كه درآمدزايي كنند؟ آيا به بنگاه‌هاي
اقتصادي سودآوري تبديل شده‌اند؟ خير. چون وضعيت مالي شفافي در فوتبال ما وجود
ندارد. ما همواره در طول اين سالها حفظ ظاهر كرده‌ايم. دليل اين اقدام نيز روشن
است. چون همواره سعي كرده‌ايم نهادهاي نظارتي را متقاعد كنيم تا نتوانند به شكل
اداره فوتبال‌مان ايراد بگيرند.



وزارت ورزش حالا سياست روشني دارد؛ قصد
دارد چارچوب‌هاي غلط را بشكند و باشگاه‌ها را به سمت استاندارد شدن و حرفه‌اي شدن
سوق بدهد.



اما اين چارچوب شكني نبايد منجر به
خودزني شود. انتشار ليست پرداختي‌هاي باشگاه پرسپوليس آن هم در فاصله زماني بسيار
حساس را نمي‌توان اقدامي منطقي دانست.



كل اتفاقاتي كه در طول اين سالها براي دو
باشگاه پرطرفدار پرسپوليس و استقلال رخ داده و البته هنوز هم ادامه دارد اقدامات غلطي
بوده است؛ اقداماتي غلط در مسيري غلط. وزارت ورزش قصد دارد مقابل اين جريان
بايستد.



به نظر شما اشتباه دولت كجاست؟



اولين اشتباه دولت از جايي شروع مي‌شود
كه باشگاهداي را در دستور كار خود قرار داده است. تصميمي اشتباه كه كاملاً با
مسئوليتهاي اساسي دولت منافات دارد. اين تصميم آنجايي شكل بدتري به خود مي‌گيرد كه
ما مي‌بينيم در طول همه اين سالها دولت نه به طور غيرمستقيم بلكه مستقيم و بي
واسطه به دنبال باشگاهداري است. اين اقدام يعني ضرر، هم مادي و هم معنوي. به همين
دليل است كه دولت در طول اين سالها از وظيفه اصلي‌اش دور شده و به انجام كارهايي
مشغول شده كه صرفا وقتش را مي‌گيرد.



قبول داريد كه وزارت ورزش زمان مناسبي را
براي انتشار ليست انتخاب نكرد؟



به هر حال من قبول دارم كه مي‌شد در يك
مقطع ديگري اين ليست منتشر مي‌شد. بهتر بود اين كار زمان ديگري انجام مي‌شد اما من
از نفس اين كار دفاع مي‌كنم چون مي‌دانم كه مسئولان وزارت وزرش در اين خصوص نهايت
دلسوزي را به خرج داده‌اند اما يكي از برنامه‌هاي اصلي وزارت ورزش در قبال اين دو
باشگاه خصوصي كردن آنها بود. وقتي وزير جديد ورزش يعني آقاي دكتر گودرزي در راس
اين وزارتخانه قرار گرفت تصميمش اين بود كه دور از هياهوي كاذب بايد شرايط واگذاري
سرخابي‌ها هموار و خيلي زود عملي شود. به همين دليل وزارت ورزش و جوانان سعي كرد
با سازمانهاي مرتبط در اين خصوص ارتباط برقرار كند و جلسات كاربردي را پشت
سربگذارد.



البته وزارت ورزش تمايلي هم به ادامه
همكاري با رويانيان نداشت. قبول داريد؟



نه، رويانيان خودش نمي‌خواست بماند. اين
موضوع را بارها و حتي قبل از مستقر شدن دولت جديد اعلام كرده بود. از اين گذشته
واقعيت اين است كه با تغيير دولت جديد مديران بهتر از هر كس ديگري مي‌دانند كه
امكان تغيير وجود دارد. طبيعي است كه مديران جديد در راس كار قرار بگيرند.



 



وزارت ورزش هم مي‌توانست اين كار را
انجام دهد. كسي به وزير بابت اين كار خرده نمي‌گرفت.



وزارت ورزش اين كار را نكرد.



چرا؟



چون نمي‌خواست طبق عرف همه دولتهاي پيشين
عمل كند. نمي‌خواست حساسيت‌ها را دامن بزند و اين دو باشگاه را وارد چالش كند.



اما اين تحمل اجباري چالش‌هايي را ايجاد
كرد.



نه، چالش را خود دوستان در اين دو باشگاه
ايجاد كردند، حالا يا آگاهانه يا ناآگاهانه.



از قرار معلوم سرخابي‌ها براي وزارت ورزش
به يك معضل تبديل شده‌اند.



اين دو باشگاه معضل وزارتخانه نيستند اما
به يك نوع بازنگري اساسي نياز دارند. اين نوع بازنگري اساسي در سيستم اداره اين دو
باشگاه در شرايط فعلي از الزاماتي است كه وزارت ورزش قصد دارد آن را عملي كند.



چگونه اين كار انجام خواهد گرفت؟



با كنترل كردن ورودي و خروجي هزينه‌ها،
واقعيت اين است كه ما با هزينه‌هاي بسيار گزافي در فوتبال ليگ برتر روبرو هستيم.
هزينه‌هايي كه اساسا فايده‌اش اصلا معلوم نيست. ما در اين فوتبال با نرخ گذاري‌هايي
روبرو هستيم كه منطق تقاضا، عرضه و قيمت را هم زير سئوال برده است. ما نه تنها در
فوتبال‌مان اين سه بخش را در تعامل منطقي و واقعي با يكديگر نمي‌بينيم، بلكه بر
عكس شاهد اين هستيم كه يك سري معادلات خودساخته‌اي را ايجاد كرده‌ايم تا برخي
باشگاه‌ها هر طور دلشان خواست هزينه كنند، هزينه‌هايي با كمترين فايده ممكن.



اما اين مديران را چه كسي انتخاب كرده
است؟ قطعاً وزارت ورزش. غير از اين است؟



به نقطه خوبي رسيديم. من اسم نمي‌برم اما
برخي از اين مديران دولتي نه منصوب هيات مديره‌شان و نه منصوب وزير قبلي ورزش بلكه
از سوي مقامي بلند پايه‌تر از اينها در راس كارش قرار گرفته است. خب با اين معضل
چگونه بايد رفتار مي‌كرديم؟ وزارت ورزش وقتي كارش را با وزير جديد شروع كرد به اين
مديران اجازه داد كه كارشان را ادامه دهند. اما نتيجه‌اش چه شد؟ نتيجه‌اش اين شدكه
اين دوستان با هزينه‌هاي گزافي كه ايجاد كردند و با موضع طلبكارانه‌شان بيش از هر
زمان ديگري براي وزارت ورزش هزينه درست كردند. در پستي دولتي براي وزارت ورزش خط و
نشان كشيدند و معضلاتي ايجاد كردند. ايجاد معضل يعني اينكه در ابتداي فصل بدون
آنكه درآمدزايي باشگاه تحت مديريت‌شان را پيش‌بيني كنند، تعهدات مالي سنگين ايجاد
كردند. مگر نه اينكه در همين باشگاه پرسپوليس قراردادهايي بسته شد كه بقيه قرارداد
بازيكن از طريق ويلا و مجوز و پورشه حساب شده است؟ اين شيوه پرداخت درستي است؟
اصلا معلوم است كه از چه راه‌هايي قرار بوده پول وامكاناتي كه به بازيكن يا مربي
قولش داده شده تامين شود؟ من جواب را مي‌دانم. از جيب مردم و در اين مورد به خصوص
بايد تاكيد كنم كه وزارت ورزش تصميم گرفت تعارف را كنار بگذارد و فضا را به سمتي
ببرد كه اين دو باشگاه با توجه به كيفيتي كه ارائه مي‌دهند، پول دريافت كنند. آيا
اين رويه غيرمنطقي است؟



وزارت ورزش قصد دارد چه رويه‌اي را در
پيش بگيرد؟



وزارت ورزش قصد دارد از فوتبال به هدف‌هاي
ديگري هم دست پيدا كند. در همه جاي دنيا هم همين طور است. از طريق فوتبال مفاهيم
فرهنگي‌شان را تقويت مي‌كنند. خيلي از مسائل اجتماعي‌شان را حل مي‌كنند. آيا ما از
اين نظر مي‌توانيم امروز به فوتبال‌مان بباليم؟ به طور حتم ما حالا با يك مشكل
بزرگ روبرو هستيم. پول گزاف مي‌دهيم، كيفيتي هم در كار نيست و معضلات فرهنگي و
اجتماعي‌مان نيز در همين جامعه فوتبال بيداد مي‌كند. بنابر اين از يك جايي بايد
مقابل اين ضرر ايستاد. به نظرم وزارت وزرش قصد دارد از طريق شفاف‌سازي منابع مالي
باشگاه‌ها، كنترل ورودي و خروجي هزينه‌ها در اين باشگاه‌ها فوتبال را از بيراهه به
مسير درستش هدايت كند كه البته اين كار هزينه‌هايي هم به دنبال دارد.



شما ليگ سيزدهم را چگونه ديديد؟



بياييد كمي روراست باشيم. وضعيت اين
فوتبال اصلا زيبنده نيست. ما الان يك فوتبالي داريم كه خيلي راحت مي‌شود در مورد
دردهايش حرف بزنيم. يك زماني نياز بود كه ما بنشينيم و آسيب‌شناسي كنيم اما الان
به محض روبرو شدن با اين سئوال كه ليگ ما يا قوتبال ما چگونه است يك سري از دردها
بلافاصله فكرمان را به خود مشغول مي‌كند. فوتبال ما در حال حاضر مثل يك قورباغه
دگرديسي شده است؛ فوتبالي سردرگم كه هنوز نمي‌داند چطور بايد هوادار جذب كند. مگر
اين طور نيست كه وقتي هيچ يك از اجزاي فوتبال كارش را به درستي انجام نمي‌دهد، يك
سري از رسانه‌ها مدام براي آشتي تماشاگر با اين فوتبال قورباغه‌اي شكل ريش گرو
بگذارند و مردم را براي ديدن بازيهاي ليگ به استاديوم‌ها تشويق كنند؟



گويا در ابتداي اين تحليل قصد داريد به
تماشاگران بپردازيد.



بله، قطعاً، به نظرم مهمترين موضوع ما در
ليگ سيزدهم همين مساله بود. بايد بپذيريم كه فوتبال ما همين قورباغه دگرديسي شده
است و با آن طاووس پرقشنگي كه هميشه به دنبال القاي آن به افكار عمومي هستيم فاصله
بسياري دارد. ما چهره زشتي ساخته‌ايم و مدام از هواداران مي‌خواهيم كه بيايند و آن
را تماشا كنند. اين چه خواسته‌اي است؟ منطقي نيست، جواب نمي‌دهد.



معلوم است كه ليگ سيزدهم را خوب دنبال
كرده‌ايد.



اين طور نيست كه من با فوتبال بزرگ شده
باشم يا اينكه ادعا كنم همواره پيگير فوتبال بوده‌ام. ادعاي من بالاتر از اينها
است. سلول‌هاي من از فوتبال است و اگر عشق به اين رشته ورزشي نبود باور كنيد با
علاقه‌اي كه نسبت به مطالعه و تحقيق دارم الان در موقعيت‌هاي خيلي بهتري قرار مي‌گرفتيم.
اما اجازه بدهيد از استقلال كه يكي از تيم‌هاي بزرگ فوتبال ماست شروع كنم. چرا اين
تيم بايد در برخي از بازي‌ها تعداد تماشاگرانش به زحمت به چند هزار نفر برسد؟ اين
مايه خجالت است. معني آن هم روشن است؛ فوتبال ما ضربه نخورده بلكه نيست شده، نابود
شده. بعد هم مي‌آييم بزرگان اين باشگاه مثل پورحيدري را نقره داغ مي‌كنيم كه مبادا
طوري حرف بزنند كه به وزارت ورزش يا يك سري از افراد بربخورد. به همين دليل او
ابتدا يك موضع سرسخت به نفع استقلال مي‌گيرد، بعد بلافاصله خودش را سانسور مي‌كند
وطوري حرف مي‌زند كه مبادا دل كسي نشكند. خب اين خجالت دارد. اگر در افغانستان اين
اتفاق‌ها بيفتد و باشگاه‌ها از كمترين قدرت بهره ببرند، هيچ كس به آنها خرده نمي‌گيرد.
اما اينجا چطور؟ مگر نه اينكه ما ادعاي سيستم را داريم، ادعاي آزادي بيان داريم؟
چرا بايد باشگاه‌ها از كمترين حق و قدرت ممكن برخوردار باشند؟



ليگ ما به لحاظ فني در شرايط خوبي قرار
ندارد. نظر شما در اين مورد چيست؟



يكي از مهمترين مسائلي كه بايد به آن دقت
كنيم، آماري است كه روي صفحه تلويزيون قرار گرفت تا ميليون‌ها بيننده ايراني را در
روز پاياني ليگ حيرت‌زده كند. آماري كه من اسمش را فاجعه فوتبال ايران مي‌گذارم.
وقتي ميانگين سني ليگ برتر ما به عدد 30 رسيده و ميانگين دوندگي بين بازيكنان به
چهار و نيم كيلومتر رسيده است، ديگر چگونه بايد در مورد كيفيت فني ليگ‌مان صحبت
كنيم؟ از همه اين آمارها نااميد كننده‌تر اينكه در فوتبال ما و در ليگ سيزدهم
بازيكنان جوان تنها نيم درصد به كار گرفته شده‌اند؛ صفر مميز پنج؛ اين خود فاجعه
است.



مشكل كار كجاست؟



مشكل از جايي آب مي‌خورد كه ما مي‌خواهيم
همه باشگاه‌ها را شبيه هم كنيم. در همه كشورها نابرابري‌ها وجود دارد. گرانادا آن
قدر هزينه نمي‌كندكه رئال و بارسلونا.



اين يك واقعيت است كه باشگاه‌ها با توجه
به برندي كه دارند، درآمدزايي و هزينه مي‌كنند، حال آنكه اين درآمدزايي خودش در
فوتبال ايران پروژه‌اي است پراز مانع؛ پروژه‌اي است كه عملياتي كردن آن نياز به
برطرف كردن يك سري از مشكلات دارد. بايد بپذيريم كه در كشورهاي صاحب فوتبال همه
پولها از يك كاسه نمي‌آيد. بخش خصوصي وجود دارد و باشگاه‌ها در بخش خصوصي با
يكديگر رقابت نمي‌كنند. اما در اينجا وزارت وزرش همواره در بين دو سياست در تعليق
قرار گرفته است؛ اينكه استقلال و پرسپوليس را با ديگر باشگاه‌هاي حاضر در ليگ برتر
هم شكل كند يا اينكه اين دو باشگاه را متمايز از آنها ببيند و به آنها رسيدگي كند.



سياست وزارت ورزش چيست؟



سياست فعلي كه روشن است. وزارت ورزش مي‌خواهد
اين دو باشگاه را با ساير باشگاه‌ها هم شكل كند. آن هم قبل از اينكه اين دو باشگاه
را واگذار كند، اين جاي تعجب دارد. اين سياست وزارت ورزش در واقع يك جور نگاه
مائوئيستي است، يعني هم شكل كردن متغيرها. سياست وزارت ورزش اگر اين است خب ادامه
بدهد اما ايراد آنجايي به آنها برمي‌گردد كه مي‌خواهند اين فوتبال را هم مائوئيستي
اداره كنند هم سوسياليستي و هم سرمايه‌داري. فجر مي‌شود نمونه يك تيم سوسياليستي
كه بايد پول به اندازه به آن برسد و بعد سرخابي‌ها مي‌شوند نمونه‌هاي سرمايه‌داري؛
نمونه‌هايي كه هر سال ساختن ويترين براي‌شان از هر چيز ديگري مهمتر خواهد بود. مي‌خواهم
همين جا گريزي به رسانه‌هاو بحث اولم در باره قهر تماشاگر بزنم. گفتيم كه ويترين
براي سرخابي‌ها خيلي مهم است. براي رسانه‌هاي ما چه مسائلي اهميت دارد؟ بالطبع
مسائلي كه به دو باشگاه پرسپوليس و استقلال مربوط مي‌شود در اولويت كار رسانه‌ها
قرار مي‌گيرد. خب از چه چيز بايد بنويسند؟ از ميانگين دوندگي؟ از ميانگين سني؟ از
به كار گرفتن جوانان در اين ليگ كه نيم درصد است؟ در اين صورت افكار عمومي ديگر
خردار اين باخت‌ها و پسرفت‌ها نيست.



به هر حال يك جايي بايد مقابل جريان
سرمايه‌داري در اين دو باشگاه ايستاد.



نبايد احساسي برخورد كنيم. همه كشورها
پرسپوليس و استقلال دارند. اگر بخواهيم مقايسه سياسي داشته باشيم بايد بپذيريم كه
اين دارا و ندار در فوتبال همه كشورها هست. نبايد به دنبال اين باشيم كه دارا و
فقير را هم شكل كنيم. تلاش بيهوده است. در هيچ جاي دنيا هم جواب نداده است. اين
عيب اصلي مديران فوتبال است كه همواره به دنبال هم شكل كردن متغيرها هستند. من فكر
مي‌كنم يكي از اتفاقات بدي كه براي فوتبال ما رخ داد و باعث شدكه اين هزينه‌ها به
شدت بالا برود و صداي اعتراض خيلي‌ها در بيايد اين بود كه ما در قبال پول و
پيشنهاد كشورهاي عربي خيلي زود واكنش نشان داديم، ترسيديم از اينكه اين كشورها
بازيكنان خوب ما را با مبالغ نجومي جذب كنند. اينكه اين ترس بجا بود يا بيجا را
نمي‌دانم اما اين يكي از مهمترين دلايلي بود كه فوتبال ما ناخواسته به سمت گران
شدن پيش رفت. يك جورگراني كه با خروجي اين فوتبال اصلا همخواني ندارد.



اما مردم اين هزينه‌هاي هنگفت را اصلا
برنمي‌تابند. خود شما هم تلويحا به اين موضوع اشاره كرديد.



من فكر مي‌كنم كه عمده اين مبالغ آنهم به
صورت نقدي در همان ابتداي كار به جيب واسطه‌ها مي‌رود. سرخابي‌ها قراردادهاي هنگفت
مي‌بندند اما فرقه شدن واسطه‌ها كار را به جايي مي‌رساند كه در پايان يك فصل مربي
و بازيكن اين دو تيم مي‌گويند ما پول نگرفته‌ايم و مشكلات ديگري كه به دنبال اين
اعتراض‌ها پيش مي‌آيد. اين اتفاق باعث مي‌شود كه مدير پايش را از ناكامي بيرون
بكشد. يعني در مرحله ويترين‌سازي مدير در ژست يك همه كاره قرار مي‌گيرد و مي‌تواند
ادعا كند كه من يك تيم بزرگ و گران را در اختيار مربي قرار داده‌ام. به همين دليل
است كه در فوبتال ما كيفيت كار فتح الله زاده و رويانيان از تيم‌هاي استقلال و
پرسپوليس بهتر مي‌شود. بعد بازي‌ها كه شروع مي‌شود تماشاگر وارد فروشگاه مي‌شود و
متاسفانه همه ذهنيت خود را اشتباه مي‌بيند. متوجه مي‌شود كه آن ويترين از بيرون
قشنگ بوده وزرق و برق داشته. متوجه مي‌شود كه درون اين فروشگاه جنس جور اصلا پيدا
نمي‌شود. در واقع همان چهار و نيم كيلومتر را مي‌بيند.



ليگ ما بازيكنان خوب و با كيفيتي را از
دست داد. استقلال تقريباً ار اين مورد خيلي ضربه خورد. در اين مورد چه نظري داريد؟



وزارت ورزش بايد تمركز خود را روي مسائل
مهم بگذارد. همين طور فدراسيون فوتبال ما بايد به مسائلي توجه كند كه باعث شده
امروز ليگ ما در بدترين شرايط فني قرار بگيرد. باشگاه‌هاي ما در جذب بازيكنان
خارجي بسيار ضعيف عمل مي‌كنند.يك بازيكن خارجي كه لب دريا قدم مي‌زده را خيلي زود
به يك باشگاه تحميل مي‌كنند و شما در سوي مقابل عملكرد كشورهاي عربي را در جذب
بازيكن خارجي با خودمان مقايسه كنيد. آنها جباري را از ما مي‌گيرند و ما در عوض چه
بازيكناني را به ليگ‌مان مي‌آوريم؟ به نظرم وزارت ورزش و فدراسيون فوتبال به جاي
اتخاذ سياستهاي سوسياليست‌مآبانه و اين تصميم عجولانه كه پول بايد به يك اندازه
ميان باشگاه‌ها تقسيم شود، بايد به اين معضلات توجه كند.



چه اتفاقي در دو باشگاه سرخابي رخ داده
كه آنها نمي‌توانند موفق باشند؟



به نظرم ساختار مديريتي دو باشگاه
پرسپوليس و استقلال معيوب است. اساساً فرم پول دادن در اين دو باشگاه طي سالهاي
اخير باعث شده تا آنها وارد مشكلات عديده‌اي بشوند. روش فتح‌الله زاده واقعاً من
را حيرت زده كرده است. استقلال يك بازي را مي‌بازد. او مصاحبه مي‌كند و مي‌گويد20
درصد جريمه مي‌كنيم و بعد مي‌گويد اگر فلان بازي‌ها را ببريم، اين جريمه را مي‌بخشيم.
اين شيوه‌ها ديگر قديمي شده است. روش‌هاي خوبي نيست. جواب نمي‌دهد چون شما با بچه
طرف نيستيد. هر چند پرسپوليس هم همين وضعيت را در مدل ديگري تجربه مي‌كند اما دوم
شدن آنها خوشحالي دارد. امروز استقلال اجازه ندارد زخمي كه از ناكامي در ليگ برتر
خورده را با طعنه به پرسپوليسي‌ها التيام ببخشد. من ديده‌ام كه استقلالي‌ها به طنر
مي‌گويند پرسپوليسي‌ها از دوميچشان خوشحال هستند. شوخي خوبي نيست. به كوچك شدن آبي‌ها
بيشتر كمك مي‌كند و آنها براي رهايي از اين بحران بايد ساختار خودشان راتغيير
بدهند. اين وظيفه وزارت ورزش است، يعني اين وزارتخانه اگر بنا دارد كه تغييراتي
ايجاد كند بايد تغييرات ساختاري در اين دو باشگاه ايجاد كند. اما متأسفانه وزارت
ورزش اين چنين عمل نكرده و من سئوالات مهمي از آقايان دارم؛ از روزي كه در راس كار
قرار گرفته‌ايد. براي مبارزه با فساد فراگير در فوتبال چه اقدام عملي انجام داده‌ايد؟
آيا انتشار ليست پرداختي‌هاي باشگاه پرسپوليس و نرساندن پول به استقلال مبارزه با
سرمايه‌داري است؟ لااقل من اين طور فكر نمي‌كنم.



البته خود پرسپوليسي‌هاهم فرصت‌هاي مهمي
را از دست دادند.



قطعاً همين طور است. وقتي شما ناني براي
خوردن نداريد نبايد خانه‌تان را آتش بزنيد. دست كم سقف بالاي سرتان را بايد حفظ
كنيد.



اشاره شما به اعتصاب بازيكنان است؟



بله، اعتصاب كار درستي نبود. گل به خودي
بود. كسي كه پورشه سوار مي‌شود بايد بيش از اينها به اعصاب و احساسات و تصميماتش
مسلط باشد.



در باره قهرماني فولاد چه نظري داريد؟



قهرماني فولاد مديون كار يك سري مربي
زحمتكش بود. مربياني كه آينده نگر بودند و به زيرساخت‌هاي اين تيم توجه كردند. من
نمي‌خواهم ارزش كار حسين فركي را پايين بياورم چون او نشان داده كه در عرصه
مربيگري چقدر انسان تواننمدي است اما بايد بپذيريم كه فولاد و نفت تهران از بحران
سرخابي‌ها استفاده كردند. اگر اين بحران در دو تيم استقلال و پرسپوليس وجود نداشت.
قهرماني فولاد شايد سخت‌تر از اينها به دست مي‌آمد يا اصلا ميسر نمي‌شد. قرار
گرفتن اين دو تيم در صدر جدول ليگ برتر آن هم در هفته پاياني شاهدي است براي اين
ادعا كه اين دو تيم به بهترين شكل ممكن از بحران‌ سرخابي‌ها استفاده كردند.



فولاد چه ويژگي نسبت به ساير مدعيان
داشت؟



فولاد حاشيه نداشت. اجازه ندادند كه
حاشيه‌ها حسين فركي را فراري بدهد. حمايتي كه در تبريز از مجيد جلالي نشد تا جهنم
او بهشت توني اوليويرا شود و اين مديريت معيوب فوتبال ايران است كه جلالي‌ها را
نيست و نابود مي‌كنيم تا بهشت‌مان ارزاني توني‌ها و كي‌روش‌ها شود. كي‌روشي كه تا
جايي كه مي‌توانست به اين ليگ و بازيكنان مستعدي كه مي‌توانستند آينده تيم ملي را
بسازند، بي اعتنايي كرد. با لجبازي از كنار برخي از بهترين‌هاي ما گذشت و آنها را
به تيم ملي دعوت نكرد از بهترين‌هاي ما گذشت و آنها را به تيم ملي دعوت نكرد و
نهايتاً اينكه تا جايي كه توانست ليگ برتر ما را محدود و كوچك كرد و تعطيلاتي را
به اين ليگ تحميل كرد كه در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد. بعد ما مي‌گرديم كه پاسخ
اين سئوال مان را پيدا كنيم كه چرا تماشاگر به ورزشگاه نمي‌آيد؟ بخش عمده‌اي از
تماشاگران ما زندگي‌شان اين است كه بازيهاي جذاب ببينند كه با تعطيلات پي در پي
آنها را از اين لذت محروم كرديم. مي‌خواهند در كوران رقابت‌ها اختلاف بازي‌ها و
تفاضل گل‌ها را بشمارند و به صورت مستمر تيم‌شان را ببينند ما چه كرديم؟ بارها اين
وقفه را ايجاد كرديم و از تماشاگر خواستيم كه برنامه زندگي‌اش را با تمايلات كي
روش هماهنگ كند. نمي‌شود. مردم نمي‌پذيرند، آشتي دادن اين مردم برنامه‌ريزي درست
مي‌خواهد. به صدها دليل تنها اميدوارم كه پايان جام جهاني پايان كار كي روش در
فوتبال ايران باشد.



منبع: مثلث



 




۱۳۹۳/۲/۴

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...