نسخه چاپی

علی پروین باز هم دریبل خورد!

اسطوره باز هم از هیاهو به سكوت پناه برد. اسطوره باز هم چوب سر به هوا بودنش را خورد. اسطوره گول كسانی را خورد كه در روزهای جهنمی برایش نوشابه باز كردند و قبای یك منجی را برایش دوختند و بعد كه گرد و خاك فرو نشست او را در صف روزمرگی قرار دادند و یادشان رفت بچه محله عارف در كاروان ابدی و ازلی سوته‌دلان چه جایگاهی دارد؟!

به گزارش نما به نقل از فیفا دی، در اینکه پروین بازیچه کسانی شد که از مرد تاریخ‌ساز پرسپولیس، سکوی پرتابی برای خود ساختند تردیدی نیست. در اینکه او صدای فریاد دو آتشه‌هایی که دوست داشتند با خاطرات علی زاغی نفس بکشند و چشم‌های سرخش را تا همیشه به خاطر بسپارند را نشنید شک نباید کرد. پروین باز هم اشتباه کرد و به معرکه‌ای که توسط دست دوست‌نماها برپا شده بود وارد شد و این‌بار زودتر از حد تصور سوخت تا در شب‌های بلند لواسان تقدیر را نفرین کند و نام بلندش را در صفحات کاهی رسانه‌‌های دهه شصت بیابد!

او نیامده رفت تا دوباره کلمات تکراری در ذهن دوستدارانش جا بگیرد و همه به این فکر کنند مردی که روزگاری روی نیمکت، ابهتش چشم‌ها را از حدقه درمی‌آورد و ستاره‌های عتیقه را وادار به یورش و فتح قفس‌های توری می‌کرد چه فرجام غم‌انگیزی داشت! غم‌انگیزتر از این؟

خداحافظ پسر خوب مامان نصرت. ما را تو بی‌سببی نیستی. به راستی صلت کدام قصیده‌ای چشم تیله‌ای که با همه گاف‌هایت هنوز دوستت داریم.

ما بچه‌های دهه شصت که زیر موشک با طنازی تو آرام می‌‌گرفتیم و در جمعه‌‌های پر از کسالت و تنبلی، زندگی را در زلزله‌ای که تو و یارانت نازل می‌کردید جستجو می‌کردیم. یاد باد آن عشق قدیمی…

خداحافظ آفتاب بی‌دریغ سالهای هاشور خورده! به خاطر اعتبار برجا ماند‌ه‌ات، به خاطر دفترچه خاطراتت، به خاطر آتش‌پاره‌های سینه چاکت، به خاطر مامان نصرت و به خاطر خدا دیگر برنگرد!

اینجا جای تو نیست. در محفل تزویر و ریا کسی چشمهای زاغ تو را به خاطر نمی‌آورد!… روزگار غریبی‌ست تنهاترین مرد روزگار.

۱۳۹۳/۲/۱۰

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...