نسخه چاپی

هزینه مدیران ایران برای ارتقاء فرانسه

هدف ما از فرستادن برخی به كن چیست و قرار است چه تجاربی به اینجا منتقل شود؟ همیشه آنهایی كه از كن بازگشته اند،به جای صحبت از سینمای پرمخاطب و انتقال تجارب، همه حرفشان این بوده كه برای دوره‌های بعدی چه كنیم كه فیلمی در كن داشته باشیم.

جشنواره شصت و هفتم کن هم به روال چند سال اخیر با حضور کاروانی از ایرانیان سینما دوست افتتاح شد تا همچنان اگر کشورمان فیلمی در این مهمترین رویداد سینمایی ندارد حداقل سینماگرانش با رشد و شکوفایی سینمای فرانسه و همپیمانانش آشنا شوند و به احتمال، شاهد نمایش فیلم ضد ایرانی «گلاب» بر پرده باشند. خصوصا مدیران محترم کمافی السابق در این تور دریایی! حضور پررنگ و جایگاه برجسته ای دارند.

جشنواره کن راه خودش را می رود؛ اعتبار سینمایی، نفوذ سیاسی و درآمد اقتصادی دارد، استراتژی درازمدت و کوتاه مدتش روشن است، منافع فرانسه را قربانی هیچ رویکردی نمی کند، خدمت به توسعه سیاست های مختلف مملکت گل در کشورهای دیگر را برهر گرایشی ترجیح می دهد، تساهل و تسامحی به خرج نمی دهد، به اصول لیبرال دموکراسی وفادار است، داورانش تحقیقا نزدیک به اهداف جشنواره انتخاب می شوند، فیلم ها الا بختکی برگزیده نمی شوند، فرم و ساختار وقتی معنا می یابد که تازه و با طراوت باشد، آثار با بک گراند ضد امپریالیستی همراه نباشد، خالق اثر ظرفیت دموکراتیک داشته باشد، نقض کننده حقوق بشر با تعریف غربی نباشد اما ازکنار ناقضان حقوق بشر این جهانی ها به سادگی عبور نکند، مبشر و مبلغ انسان جهان سومی چشم به غرب دوخته باشد، ترسیم‌گر پیشرفت و توسعه کشورها نبوده و متقابلا به شدت واجد تصاویر خشن و استثمار آدم این کشورها باشد، بدویت از سر و روی اثر ببارد، زن بی مقدار جلوه کند، بچه ها قربانی خشم و بی سوادی پدر و مادرها باشند، تا حد ممکن در مبانی و اصول مردم کشورها تشکیک بوجود آورد، نسبت به اعتقادات حساسیت زدایی کند، در یک کلام فیلم دارای عناصر مردم پسند نباشد اما مردمی! باشد، چگونه؟ مردم لایه های پایین جامعه در فیلم آگراندیسمان باشند ولی فیلم در بین همان مردم نفوذ نداشته باشد، یعنی هنری باشد. پر از نماد و نشانه و سمبل و تمثیل! این فیلم ها باید بتوانند نیچه بازان طرفدار «چنین گفت زرتشت» را راضی کند. (نمایش شتر و استخراج سوال! کودک و فقدان تاریخ! شیر و دیکتاتوری! و ...) متاسفانه نوع کج فهمانه از این اثر معروف.

کن از فیلمسازان کشورهای مختلف (خصوصا ممالک جهان سوم) فیلم هایی با ویژگی های فوق می خواهد تا آنان را به عضویت خانواده «کن»ی ها بپذیرد و در تنگناهای پیش رو! از آنان حمایت کند. اما توصیه، پشتیبانی و هدایت سینمای جریان اصلی خود فرانسه به سوی فیلم های پرمخاطب و مردم پسند است. دقیقا طی دو دهه گذشته عضوگیری کن از میان فیلمسازان به اصطلاح معترض و طرفدار دموکراسی در راستای ساخت و تولید آثار هنری و خاص بوده درحالی که مدیریت کلان سینمای فرانسه همه جوره در راستای احیا، رشد و توسعه سینمای پرتماشاگر برنامه ریزی و حرکت کرده است. همین امسال را در نظر بگیرید که از 18 فیلم بخش اصلی، اکثرا متعلق به چه کشورها و با چه موضوعات و مضامینی است. از حضور فیلمساز ترک بگیرید تا موضوع جنگ چچن. اختصاص صفحاتی از نشریات پرآوازه به چاپ عکس و مطلب درباره اتوم گویان، آندری زیاجینتسف، نائومی کاوازی و ... حتی اگر جایزه هم نبرند نیازهای روحی – روانی و شهرت طلبانه آنها را برآورده و تمایل و انگیزه لازم را در دیگر پیروان کن و علاقه مندان چنین موقعیتی ایجاد می کند. اما تمام زرق و برق و جاذبه های پر درآمد این رویداد را چه عوامل و عناصر و اشخاصی تشکیل می دهند؟ همچنان سوفیا لورن و یک مشت دلار و سینمای رویا پرداز مورد تقدیر و تمجید قرار می گیرند تا سینماگر فرانسوی فراموش نکند که با چه سینمایی تحویل گرفته خواهد شد.

کن در ماموریت اش موفق عمل کرده و می کند. این رویداد قلب تپنده فیلمسازان کشورهای عقب مانده و عقب نگاه داشته شده است. تاثیر غیرقابل انکاری بر ویرانی سینمای ملی و مردمی کشورها داشته و دارد. هزینه این کارکردش را هم از خود مردم این کشورها می گیرد یعنی با هزینه خودشان علیه شان کار می کند. درحالی که قلب سینمای فرانسه درجای دیگری می تپد. خون سینمای فرانسه در جای دیگری می گردد.

وقتی «یونی فرانس» ماموریت گرفت تا سینمای فرانسه را نجات دهد کاملا واضح بود که کن یکی از اهرم های آن است. به هراندازه کن موفق در دور کردن فیلمسازان از سینمای تماشاگر پسند شود روی دیگر سکه موفقیت یونی فرانس است. آمار اعلام شده یونی فرانس نشان می دهد به موازات ریزش مخاطبان سینمای کشورهای مختلف، تعداد بلیت فروش رفته برای سینمای فرانسه در خارج افزایش یافته است تا آنجا که سال 2012 تعداد این بلیت ها به نزدیک 150 میلیون برگه ارتقا یافت. این درحالی است که سینماگران کشورهای هدف کن عموما در رویای رسیدن به شهر ساحلی فرانسه، مخاطب داخلی را فراموش و حتی برای گذران اوقات فراغت خود خریدار فیلم هایی مانند آرتیست، ربوده شده، دست نیافتنی ها و ... محصول جریان اصلی تولید فیلم فرانسه هستند. داشتن استراتژی برای زمان های مختلف باعث شده تا هم کن به آنچه برای آن هدف گذاری شده برسد و هم سینمای مخاطب پسند این کشور از بحران عبور و به سود آوری دست یابد. مطابق اعلام «باکس آفیس»، در سال 2011 مردم دنیا 88 درصد بیشتر فیلم فرانسوی دیدند و سال بعد که مدیریت کلان سینمای فرانسه از نفوذ خود در جهان ذوق زده شد چرا که فرانسه به عنوان دومین صادرکننده فیلم در دنیا تثبیت شد.

برگردیم به حرف اول این مطلب که کن راه خودش را می رود و ... اکنون باید دید که ما در این میان چه راهی را انتخاب کرده ایم و ادامه می دهیم. آیا این رویه و برنامه ای که درپیش گرفته ایم درست است؟ هرساله برای گسترش سینمای فرانسه، ما هزینه های قابل توجهی را بپردازیم و آنها جشن موفقیت برگزار کنند.

از تکرار این فرمول ساده خسته شدیم. همه متخصصان، کارشناسان، جامعه شناسان، روان شناسان و اهل رسانه با توجه به تجربه تاریخی و جهانی تاکید دارند که تا اثری در درجه اول در کشور مبدا مورد توجه قرار نگیرد نمی تواند در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشد، کما اینکه همین فرانسه از یک دهه قبل که تصمیم گرفت از سینمایش بحران زدایی کند و به جهان راه یابد ، همین گزینه را انتخاب کرد و در ادامه دیدیم که آثار اکران شده اخیر سینمای فرانسه در دنیا، همان هایی بوده که اول خود مردم فرانسه آنها را به فیلم های هالیوودی ترجیح دادند و جلو سینماهای نمایش دهنده صف کشیدند.

واقعا ما برای چی هرسال کاروانی را راهی فرانسه می کنیم. مثلا امسال، هدف مدیریت سینما از فرستادن 12 نفر از همکارانشان و تعدادی از سینماگران چی هست؟ قرار است چه تجاربی را به اینجا منتقل کنند؟ درچند دوره گذشته، آنهایی که از کن بازگشتند، کمتر صحبت از سینمای پرمخاطب و انتقال تجارب کشورهای موفق در این زمینه به میان آورده اند بلکه این گروه همه حرف و حدیث شان در صحبت های فردی یا نشست ها و میزگردها این بوده است که برای دوره های بعدی چه کار کنیم که فیلمی در کن داشته باشیم. یعنی باز هم همه راه ها به کن ختم شده است. خب این نشان می دهد که ما هدف و مقصود روشن و تعریف شده ای برای رفتن کاروانی به کن نداریم. هرچقدر هدف کن از میزبانی آشکار است دلیل به مهمانی رفتن ما (البته از جیب خودمان) تاریک است. بنابراین درعین اینکه تعامل و همکاری و رفت و آمد با دنیا نفی نمی شود و نباید در آن بسته شود ولی حضور و مشارکت بی برنامه مدون و فکر نشده هم قابل نقد است.
منبع: فارس

۱۳۹۳/۲/۲۷

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...