نسخه چاپی

ماجرای شفا گرفتن شهید بابایی چه بود؟

او معتقد بود كه اگر سرش را با آن آب بشوید، تاول های سرش مداوا خواهد شد. همان هم شد.

به گزارش نما به نقل از «خبرگزاری دانشجو»؛ کتاب «حکایت فرزندان فاطمه 1» یکی از مجموعه کتاب‌های «یاران ناب» است که در آن گلچینی از خاطرات شهدا و رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی و انقلاب اسلامی به نثر در آمده است. شهیدان محمدعلی رجایی، بهروز مرادی، حسن شفیع‌زاده، عباس دوران، مصطفی ردانی‌پور، رضا رضاییان، قاسم میرحسینی و... از شهدایی هستند که در این کتاب خاطراتی از آن‌ها نقل شده است.



در بخشی از این کتاب می خوانیم:



در پاتکی که عراق به منظور پس گرفتن جزایر مجنون زد، شهید عباس بابایی شیمیایی شد. سر او پر شده بود از تاول های ریز و درشتی که خارش شدیدی هم داشت. تاول ها در اثر خاراندن زیاد ترکیده بودند و این مسئله موجب ناراحتی زیاد شهید بابایی شده بود.



به او اصرار کردم که به بیمارستان برود، اما در جواب گفت: «اگه به بیمارستان برم، ممکنه بستریم کنن، ولی من اینجا کار دارم.» او پیوسته نگران جنگ و وضعیت آن بود.



در همان ایام، یک روز که به اتفاق او به طرف بیرون جزیره در حرکت بودیم، به برکه آبی که پر از نیزار بود، رسیدیم. عباس لحظه ای ایستاد و به جریان آب دقت کرد، سپس با حالتی خاص رو به من کرد و گفت: «حسن! می دونی این آب، کدوم آبه؟»


با تعجب گفتم: «یعنی چی؟ خب این آب هم مثل بقیه آب ها، چه فرقی می کنه؟»



او گفت: «اگه دقت کنی، می فهمی این چه آبیه! این آب، همون آبیه که امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) تو کربلا دستشون رو باهاش شستشو دادن.»



او معتقد بود که اگر سرش را با آن آب بشوید، تاول های سرش مداوا خواهد شد. همان هم شد، چند روزی از این ماجرا نگذشته بود که تمام تاول های سرش مداوا شد و دیگر اثری از آنها باقی نماند.

۱۳۹۳/۲/۲۸

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...