نسخه چاپی

شعر تازه كشف شده ازامام خمینی (ره)

محمدجواد مرادی‌نیا محقق و پژوهشگر تاریخ از دست‌یابی به شعری منتشر نشده از امام خمینی (ره) خبر داد و گفت: در جریان پژوهش‌های تاریخی خود به شعری منتشر نشده از امام خمینی (ره) دست یافتم كه در سال 1304 شمسی سروده شده است. این شعر در مدح امام زمان (عج) و در قالب مسمط بوده و امام خمینی (ره) آن را در زمانی سروده است كه در حجره‌های مدرسه فیضیه اقامت داشته و 23 سال از عمرش بیشتر سپری نشده بود.


محمدجواد مرادی‌نیا محقق و پژوهشگر تاریخ از دست‌یابی به شعری منتشر نشده از امام خمینی (ره) خبر داد و گفت: در جریان پژوهش‌های تاریخی خود به شعری منتشر نشده از امام خمینی (ره) دست یافتم که در سال 1304 شمسی سروده شده است. این شعر در مدح امام زمان (عج) و در قالب مسمط بوده و امام خمینی (ره) آن را در زمانی سروده است که در حجره‌های مدرسه فیضیه اقامت داشته و 23 سال از عمرش بیشتر سپری نشده بود.
مرادی‌نیا درباره چگونگی کشف این شعر گفت: نسخه‌ای از شعر مزبور (که احتمالا تنها نسخه موجود از آن باشد) نزد فرزند یکی از هم دوره‌ای های امام خمینی (ره) در مدرسه فیضیه قم به نام حاج آقا اسماعیل جزایری وجود داشت که به طور اتفاقی و توسط یکی از دوستان (که از موضوع پژوهش‌های اینجانب اطلاع داشت) به دست من رسید. این نسخه آن‌گونه که از یادداشت زیر آن بر می‌آید توسط مرحوم جزایری و از روی نسخه‌ای نوشته شده که یکی از همشهریان امام خمینی (ره) به نام آقا محمدخان کمره‌ای از امام (ره) گرفته است. صاحب نسخه با قید تاریخ « لیله یکشنبه 17 شهر صفرالمظفر 1344»، تصریح کرده است «این اشعار در مدرسه فیضیه؛ در حجره آقا سید روح الله خمینی؛ از آقا محمد خان کمره‌ای دریافت شد و نوشته شد و مسمطی است از آقا سید روح الله خمینی»
ای روی تو همچو ماه تابان
موی تو به سان مار پیچان
ای ابروی تو کمان رستم
وی مژه او سنان دستان
محبوب منی ولی نه تنها
در دام تواَند صد هزاران
مِی در خُم طره ات فتاده است
چون گوی که افتد به چوگان
دردی است به جانم از فراقت
کش داروی وصل هست درمان
ما چهره آفتاب خواهیم
تا چند کنی تو روی پنهان
نومیدم گر ز وصل سازی
دانی چه کنم ز سوز هجران؟
بنشینم وصبر پیش گیرم
دنباله کار خویش گیرم
عشق تو بَرَد ز کف عنانم
رحمی که به لب رسید جانم
از هجر لقایت ای پری رخ
خون جای سر شک می نشانم
بس ناله ز سوز هجر کردم
پُر گشته سپهر از فغانم
سال و مه و هفته وشب وروز
افغان به فلک همی رسانم
هر چند که مستم از رخ تو
مستی ز کف تو نیز سوده است
بنشین تو که همچو یار سعدی
هر جا که نشست فتنه برخاست
یوسف اگرت ببیند از شوق
بر هم زن شیوه زلیخاست
گویند که هست آب حیوان
اندر ظلمات زیر و بالاست
اینک اینجا و آب حیوان
در ماه منیر من هویداست
عهدی با ما نمودو پیوست
که بر سر عهد خود نه برجاست
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله کار خویش گیرم
مرادی‌نیا این شعر را به همراه اسناد تازه‌یاب دیگری از خاندان امام خمینی (ره) در کتاب خاندان امام خمینی (ره) به روایت اسناد؛ به تازگی تدوین کرده و به دست چاپ سپرده است.

۱۳۹۳/۳/۱۰

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...