نسخه چاپی

برای نابودی ورزش، راه دیگری هم وجود دارد؟

وقتی محمد عباسی، وسایلش را جمع كرد تا از وزارت تعاون راهی خیابان سئول شود، می شد حدس زد چه روزهایی را باید انتظار كشید. البته، خطر تسخیر ورزش از سوی جریان انحرافی موجب شد تا بسیاری از دلسوزان در آن دوران سكوت پیشه كنند؛ اما كسی چه می دانست قرار است نه تنها رفع بلا نشود كه بر تیزه روزی های این بخش جامعه افزوده شود؟

در حالی به دستور وزیر ورزش و جوانان روسای برخی فدراسیون ها در آستانه رویداد بزرگی چون المپیک تغییر کردند که به نظر می رسد، خران ورزش در حال تبدیل به زمستانی زودرس است.

به گزارش مشرق، وقتی محمد عباسی، وسایلش را جمع کرد تا از وزارت تعاون راهی خیابان سئول شود، می شد حدس زد چه روزهایی را باید انتظار کشید. البته، خطر تسخیر ورزش از سوی جریان انحرافی موجب شد تا بسیاری از دلسوزان در آن دوران سکوت پیشه کنند؛ اما کسی چه می دانست قرار است نه تنها رفع بلا نشود که بر تیزه روزی های این بخش جامعه افزوده شود؟

به هر حال، عباسی آمد و گذر روزها نشان داد بیش از آن که نگاهی راهبردی بر این مقوله داشته باشد، نگاهی قومیتی و قبیله ای دارد و این وضع، اوضاع را چنان کرد که می بینیم. به هر سمتی که نگاه می کنیم، باید در انتظار باشیم تا یک مازنی بی کار، عنان کار را در اختیار گیرد و بتازد و بخشکاند ریشه این ورزش بیمار را.
آری، اکنون دیگر می توان با اطمینان و طیب خاطر عنوان داشت که این بیمار، دیگر سرطانی لاعلاج را گرفتار آمده و باید روزهای احتضارش را به تماشا نشست. اما، بر دلسوزان و ارزشیون ورزش چه چیزی گران بارتر از اینکه ببینند، نابلدان و ناکارآمدان بر کرسی ریاست تکیه زنند و تبر بر قامت نحیف این نیمه جان بزنند. الحق، ورزش روزهای تاسف برانگیزی را پشت سر می گذارد.

* راهبردشناسی وزارتی که انحرافیون بر آن سوارند
قصه پیچیده نیست. فقط مروری بر سخنان نفر دوم این وزارتخانه کافی است تا بدانیم چه قومی بر کار سوارند. " مگر نشنيده‌ايد وسط جام جهاني سرمربي يك تيم فوتبال را تغيير مي‌دهند؟ آيا اين پديده‌اي مرسوم نيست؟ به هيچ وجه اين تغييرات بر اساس نظر شخصي هيچ كسي انجام نشده و مجموع وزارت ورزش به اين نتيجه رسيد كه بايد در بعضي از فدراسيون‌ها جابه‌جايي صورت بگيرد."
آری، این حکایت مردانی است که امروز زوال این ورزش را به دست گرفته اند و احساسات میلیون ها پیر و جوان را به هیچ می انگارند. آخر، این جملات را باید استدلالی عقلی دانست یا به استهزا گرفتن شعور و درک ملتی که نشان داده اند درکی ورای بسیاری از این پژو سوارها و زانتیا نشین ها دارد. به راستی، این است سیره پاسخگویی به افکار عمومی یک سرزمین مستعد و جوان؟
البته، دکتر حمید سجادی عنوان نمی دارد اگر این تصمیم شخصی و دیمی نیست، بر چه مبنای عقلی و علمی صادر شده است. او عنوان نمی کند چه بینه ای موجب می شود تا رئیسی که رکوردی جاویدان را در ثبت سهمیه المپیک (چهار قایقران در لندن) را به نام خود کرده، به یک باره باید جایش را به شخصی دهد که شاید فقط از سر تفنن دل به آب و پارو داده است!
این "مجموع وزارت ورزش" کیست که دلیل این اقدامات در آستانه برگزاری المپیک را به مردم اطلاع نمی دهد تا آنها بدانند چه می شود و چه مطلوبی دنبال؟ مگر این ملت ولی نعمتان این مسئولان نیستند و نبایستی بدانند در پس این شوک ها و تصمکیمات ناگهانی چه می گذرد؟ البته، این روزها تشکیلات عریض و طویل ورزش و وزیر محترمش، خود را مبرا از پاسخگویی می دانند و سکوت پیشه کرده اند و انگار نه انگار که ما را با سر دلبر او کاری هست!

* آمد، رفت و جز هیچ نماند!
در این بین، تاملی در سخنان غلامرضا جعفری، سرپرست سابق فدراسیون شنا که به فدراسیونی دیگر منتقل شد، قابل توجه است. "هر وقت ابلاغ کنند در چارچوب ضوابط و اعتقاداتی که دارم به امر ولی تابع حکم حکومتی هستم. هر حکمی به من بدهند و هر کجا بگویند، می‌روم."
واقعا اسفا و حیرتا از چنین جملاتی که مشخص نیست، در واکنش به حکم ولایی مقام عظمای ولایت است یا دستور سازمانی وزیر ورزش و جوانان! به راستی، باید باور داشت چنین شخصی می تواند شایستگی ریاست بر یک فدراسیون ورزشی را داشته باشد؟ آخر، اکنون چه چه ولایت پذیری و حکم حکومتی وجود دارد که چنین سخن رانده و سر تعظیم و کرنش برابر دستور مقاماتی نشان داده که بررسی عملکردشان نتایج تاسف آوری را نشان می دهد؟ البته، این را نیز نباید از یاد نبرد که هر کس را ولی است و ولایتی!
البته، وی در ادامه از این می گوید که هر کجا بگویند و حکم دهند، می رود و اساسا، خود را فاقد اختیار و قوه تشخیص می داند. البته، همین منطق و سیاست است که موجب می شود از ورزش روستایی و عشایری به ناگاه، سر از شنا درآورد و چنان روزهایی را رقم زند که در زمره سیاه ترین دوران این رشته ورزشی مادر به شمار می رود. به راستی، مگر غیر از این است که تکیه زدن اشخاص در مسندهایی که شایستگی آن را ندارند، در حکم غصب است؟
مرور سخنان چنین شخصی که خود را فقط تابع می داند و بررسی عملکردش در فدراسیون شنا نشان می دهد که ریشه سیه روزی و تیره انجامی ورزش را باید در چه کسانی جست که حتی جسارت و درایت اظهار نظر برابر روسای خود را ندارند و فقط در پی اجرای اوامر ملوکانه اند؛ اما چه پاسخی برای اتلاف وقت، سرمایه و انرژی هایی دارند که قربانی این "بله قربان گویی" شد؟ آقای سرپرست! ما در قبال خداوند، شهدا و این ملت مسئولیم؛ مسئول!

* این دنیا دار مکافات است، آقای وزیر و معاون عزیز!
شاید صحبت از حق الناس و وظایف انسانی یک مدیر در قبال زیر مجموعه اش، در این اوضاع و احوال، کمی نابخردانه رسد؛ اما چه باک که باید سخن گفت. این چه رسمی و آیینی است که شخصی را از مسند خود بردارند و همگی بگویند که از دلایل و ما وقع ماجرا بی خبرند؟ عزیزان نشسته در ساختمان خیابان سئول، بر کدامین سبیل و طریقتند که حتی بدیهیات جوانمردی و مردانگی را مد نظر قرار نمی دهند و به یک باره، در آستانه المپیک، اینگونه ورزش را تکان می دهند؟
آقای وزیر! آقای معاون وزیر! ما که دیگر امیدی به شما نداریم و می دانیم این ره ما را به ترکستانی می رساند که فرجامش از اکنون مشخص است؛ اما در خلوت خود بنگرید و بیندیشید که چه کرده اید، چه می کنید و چه خواهید کرد! این دنیا، دار مکافات است و با هر دستی که دهید، با همان دست نیز پس خواهید گرفت. مبادا روزی بیاید که با شما نیز چنین کنند و انگشت حیرت بر دهان گیرید که البت، چنین روزی دیر و دور نیست!
شما لختی بیاسایید و ببینید چه کرده اید؟ ابلاغ برای مدیرکل استانی داده اید که عنوان می کند در ریز مسائل این فدراسیون است؛ اما چگونه داعیه دار چنین سخنی است؟ او چه ارتباطی با این فدراسیون داشته و دارد که مدعای آگاهی در این سطح دارد؟ البته، همین که عنوان می کند احتمال تغییر ترکیب اعزامی به المپیک در این فدراسیون وجود دارد، خود گویای عمق دانش و دانسته وی درباره وضعیت مجموعه ای است که سکان هدایت آن را برعهده گرفته است.

* این بیمار که دردش لاعلاج است
ورزش نفس های اخرش را می کشد. دیگر نمی توان امید واهی داد و از آینده هایی گفت که امروز بخشی از آن است. در حالی که باید خود را آماده آوردگاه المپیک لندن کنیم، دو فدراسیون حاضر در این رویداد را که یکی از آنها (قایقرانی) بی تردید در زمره بهترین مجموعه های این کشور هستند، دچار تغییر ناگهانی می کنند. برخی منابع نیز از ادامه این تغییرات می گویند که شنیدن نام فدراسیون های آن فریاد "وا اسفای" هر دلسوزی را فراهم می کند.
اما هنگامی این تاثر بیشتر می شود که در برخی رسانه ها می خوانیم، این اتفاق برای رای گیری و یارگیری جهت انتخابات کمیته ملی المپیک است و لعنت به هر چه انتخابات است.
اما، حیرت و افسوس هنگامی به نهایت می رسد که می بینیم، آنانی که نباید در ورزش باشند، همچنان در سایه امن و امان هستند و انگار نه انگار! آنهایی که نماینده جریان انحرافی در ورزش هستند، در نهایت امنیت به انجام ماموریت های محوله می پردازند. شخصی که با انواع شگردها و فریب های قانونی و غیر قانونی، بر مسند ریاست فدراسیونی قرار گرفته، در حاشیه امن است و همچنان حیثیت و شرف یک ملت را به بازی و مطایبه گرفته است و ...
آری، این است سرنوشت سیاه ورزشی که بر مسند ریاست خود، محمد عباسی را می بیند. این روزها، آرزو می کنیم که کاش سال شمسی، یک روز بیشتر نداشت و فردا، پایان سال بود. لحظه ها را می شماریم؛ اما دیگر انتظار معجزتی نیست، این پیکر نفس های آخر را می کشد. ما خود را آماده تشییع جنازه می کنیم و البته، دیر و دور نیست که برج عاج نشینان نیز خود را آماده پاسخگویی کنند که فرا خواهد رسید آن روز که باید ...

۱۳۹۱/۳/۲

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...